مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
یکی از عوامل معنوی شادی و نشاط در زندگی، «یاد و انس خداوند تبارک و تعالی» است. اگر این نکته برای ما روشن شود، و دست از باورهای غلط برداریم، یک زندگی بسیار شیرین، شاد و آرامی را تجربه می کنیم. هر چند که ممکن است مشکلات زیادی هم انسان داشته باشد، اما همیشه شاد و آرام خواهیم بود.
بعضی از افراد باورهایی دارند که باعث تصمیمهای آزاردهنده میشوند. مثل نحس بودن عدد 13. مثلاً شخص میخواهد خانه بخرد. میگوید چون پلاکش 13 است، نمی خرم، حتی اگر خانه خیلی خوبی هم باشد؛ یا برخی از قوم ها افکار منفی نسبت به دختر، عروس، داماد، باجناق دارند که منشأ خیلی از اشتباهات و غمها و غصهها میشود. یکی از باورهای غلط مشهور این است که ما خود را یک مرد یا یک زن معنا می کنیم، نه یک انسان. درحالی که ما اصلاً جنس نداریم. ما از روح خدا آفریده شدیم. خدا هم که خالق همه اشیاء است، یعنی همان خدایی که تمام ذرات عالم را خلق کرده، الکترونها، نوترونها، پروتونها، جمادات، گیاهان، حیوانات و... را خلق کرده و همه دانشمندان و دانشجویان در سراسر دنیا در دانشگاه ها مشغول مطالعات خدا هستند، انسان را هم آفریده و این انسان را از روح خودش آفریده، یعنی جنس و حقیقت انسان، از روح خداست. به این موضوع خوب دقت کنید. پس من چه کسی هستم! ما تا ما نفهمیم چه کسی هستیم، به شادی نمیرسیم. تا وقتی که دچار خرافات هستیم و نگاه اشتباه به خودمان داریم، نمیتوانیم به کانون آرامش و شادی راه پیدا کنیم. به همین دلیل، دائما غصههایمان زیاد میشود.
دنیای مدرن انبوهی از غم و غصه است
امروزه دنیا در بدترین وضعیت از نظر آرامش و شادی قرار دارد. در هیچ برهه ای از زمان، مردم گرفتار مریضی سرطانی، پارکینسون، آلزایمر یا قتل و طلاق و خودکشی و مصرف مواد مخدر و مواد ضد افسردگی و جنگ و سقط جنین نبودند. روز به روز هم بیشتر میشود. چون نگاهشان به انسان غلط است و چون نگاه غلط است، قضاوت هایشان هم غلط خواهد بود و نوع برخوردی هم که با خود دارند، با اینکه خودشان را دوست دارند و عاشق خودشان هستند، اما افسرده هستند. ما به عنوان آقا یا خانم روی کره زمین زندگی میکنیم و انتخابها، ارتباطات، رفتارها و چینشهای فکریمان براساس این نگاه حیوانی است. یعنی باور نکردیم که ما برای کره زمین نیستیم. اصلاً اینجا محل زندگی ما نیست. ما وطنمان اینجا نیست. ما از جایی به این کره آمده ایم آن هم موقت. «وَ لَكُمْ فِی الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتاعٌ إِلى حِینٍ[1]= و شما را در زمین تا روز مرگ قرارگاه و بهره خواهد بود»، یعنی شما یک مدتی در زمین استقرار و بهرهمندی دارید. بعد هم به جایگاه اصلی تان برمیگردید: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ= همانا ما از خدائیم و به سوی او بازمی گردیم».
با اینکه میلیاردها آدم در طول تاریخ دیدیم که آمدند و رفتند. باز حواسمان نیست که ما هم میرویم. ما باید باور کنیم که برای اینجا نیستیم. یک زندگی دیگری داریم. در اینجا فقط یک دوران جنینی را در رحم دنیا میگذرانیم. و خود را برای حیات ابدی و جاودانه آماده کنیم. این دائم از ذهن ما میپرد. هر چه هم تذکر میدهند در این قلب ما نمیرود. میشنویم اما در قلبمان نمیرود.
عشق حقیقی کجاست!
روح خدا یعنی روح و نور محمد و آل محمد (علیهم السّلام) است. همه انسانها بدون استثناء حامل این روح هستند.
ما در بخش غیرانسانیمان چهار معشوق داریم: معشوقهای «جمادی و گیاهی که مربوط به بدن و ظاهر و لباس و حجاب و اندام و غذا و تولیدمثل و اینطور چیزهاست که برای خیلیها معشوق مهمی است. تا آخر عمر هم صرف همین چیزها میشوند. معشوقهای «حیوانی» مثل ازدواج کردن، بچهدار شدن، عشقهای زمینی. معشوق های عقلی مثل مدرک تحصیلی، کار آزمایشگاهی و... باور نکردیم که انسان هستیم و همه معشوقمان یک شخص است. ما فقط با یک نفر میتوانیم عشق به معنای واقعی و حقیقی داشته باشیم، آن هم عشق در بخش اصلی تو یعنی بخش انسانی تو که همان بینهایت شدن است.
به این کمال بینهایت که معشوق و اله همه انسانها است، «الله» میگویند و ما در بخش انسانی عاشق الله هستیم. پس وطنمان هم رسیدن به الله است. «انا لله» برای الله هستیم. او هم برای ماست. معشوق اصلی ما همان است و غیر از او هم معشوقی نداریم.. هیچ یک از کمالات چهارگانه معشوق اصلی ما نیستند. همه معشوقهای فرعی هستند.
این که به ما می گویند: «أشهد أن لا إله إلا الله وحده لا شریک له». من شهادت میدهم که معشوقی جز خدا ندارم. چون تنها او اله و معشوق من است و شریکی هم ندارد. اله یعنی آن که تو را شیدا و سرگردان خودش میکند و دنبال خودش میکشاند.
در نماز هم تأکید شده: «إِیَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاكَ نَسْتَعِینُ= تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری می جویم». من فقط عبد یک نفر هستم که برای من افتخار است. چون این عبودیت باعث میشود من شبیه خودش بشوم و به او قرب پیدا کنم. یعنی فقط یک جا عبد بودن به درد میخورد و برای انسان شرافت و مقام و درجه دارد، آن هم در جایی است که تو عبد معشوقت هستی که کمال مطلق و بی نهایت است. ولی اگر عبد درس و علم و عشقهای زمینی شدی یا عبد کمالات گیاهی یا اقتصادی شدی؛ بیشخصیت میشوی. غصهها، اضطرابها، خودکشیها، سکتهها، سرطانها، دردها، له شدنها، گداییهای عاطفی و عشقی، خوار شدن، رسوا شدن، تحقیر شدنها برای بخش های جمادی، گیاهی، حیوانی و عقلی است. شما با معشوق اصلیات این مشکلات را نداری.
چرا عشق های زمینی به شکست می رسد؟
هر معشوقی غیر از خدا انتخاب کنی، شکست خوردی؛ آن هم شکست انسانیت، شرافت، عزت، احترام و شادی و آرامش و محبت. شکستهای عشقی زمانی است که تو دچار خودفروشی میشوی. تا وقتی که از خدا فرار میکنی و خودت را در آغوش معشوقهای دیگر میاندازی، آنها هم بعد از یک مدت تو را طرد میکنند و هیچ کدام با تو نمیمانند. تنها کسی تا آخر با تو میماند، خداست. گناهکار یا مؤمن باشی، او دوستت دارد. تنها کسی که شما را در همه حالتها دوست دارد، خداست و بعد خانواده آسمانیات، یعنی اهل بیت (علیهمالسّلام).
اینها بیشرط تو را دوست دارند. تنها کسی که بینوبت تو را میپذیرد، یعنی معطل نیستی تا با او حرف بزنی و و درد دل کنی، فقط خداست.
کسی را سراغ دارید که اینطور ما را دوست داشته باشد بیشرط و بینیاز؟ در روابط عاشقانه مهم این است که یک نفر بدون اینکه به ما احتیاج داشته باشد، ما را برای خودمان دوست داشته باشد و چیزی از ما نخواهد. ما برایش محبوب و دوستداشتنی باشیم. چه کسی غیر از خدا و اهل بیت اینطور هستند. پس ما شادی بزرگتر از شناخت این موجود و عشق بازی با او در این عالم نداریم. حضرت علی (علیه السّلام) میگوید: «من اصلاً دوست نداشتم بچه بودم و میمردم و به بهشت میرفتم». دوست داشتم بمانم و خدا را بشناسم. لذتی بالاتر از معرفت خدا، دوستی با خدا، ارتباط و زندگی با خدا نیست.
سبک زندگی براساس شرافت خانوادگی
شما همه، بچههای حضرت زهرا (سلام الله علیها)و اهل بیت علیهمالسلام هستید. حواست به شرافت خانوادگیات باشد. براساس قیمت و شرافت خانوادگیات سبک زندگیات را تعریف و طراحی کن. نه اینکه الگوی زندگیات را از آدمهایی بگیری که جز حیوان تعریفی از خودشان ندارند.
بیشترین کشورهایی که دانشجوی دکترای اقتصاد، مدیریت، سیاست، تعلیم و تربیت، تعلیم و تعلم، هنر بیرون میدهند بیشترین مشکلات انسانی را خودشان دارند. چون علوم انسانی در تمام دانشگاه های جهان یک علوم انسانی حیوانگراست، یعنی یک تعریف غلطی از انسان دارند. این نگاه غلط به انسان، منشأ همه فساد و گرفتاریهای عالم شده. ما باید به خودمان درست نگاه کنیم و با خودمان درست رفتار کنیم؛ یعنی سبک زندگی مان را براساس معشوق اصلیمان تنظیم کنیم. حال اگر کسی خدا را از دست بدهد، زمین را هم از دست می دهد و اگر عشق به خدا برتر باشد، از همه عشقهای دیگر کینه، دعوا، اختلاف زناشویی، اختلاف خانوادگی نیست. کسی به کسی ظلم نمیکند. کسی سر کسی کلاه نمیگذارد. وقتی این نوع نگاه حاکم باشد، زندگی شیرین میشود. این رمز شادی است.
در راه عشق باید هزینه کرد
شرط برقراری رابطه عاشقانه با خدا، «هزینه کردن» است. هزینه یعنی عاشق برای عاشقیاش باید وقت بگذارد. باید برایش هدیه بخری و دلش را به دست بیاوری. آن هم از چیزی که خودش به تو داده. باید پای خدا بریزیم از پول، وقت، اعتبار و آبرو، سواد و علممان. او هم قبول میکند و میگوید: اگر به من هدیه دادید، یک تا ۷۰۰ برابر به تو پس میدهم. مثلا اگر بدون چشمداشت به کسی علمی یاد دادی، خدا به علمت برکت میدهد. علمی به تو میدهد که دیگر در کتابها، دانشگاهها و جاهای دیگر چنین علمی وجود ندارد. پای همسرت، خانواده ات، مردم، حتی حیوانات و گیاهان هم اگر به عشق خدا عشق بریزی، خدا آن را به تو پس میدهد.
اسلام مظهر رحمانیت و رحمیت الهی است
خدا علامه طباطبائی را رحمت کند. یک کسی خدمت علامه رفته بود. گفت: آقا من وقت ندارم بنشینم و حرف گوش کنم و بخوانم. سرپایی به من بگو اسلام یعنی چی؟ مرحوم علامه لبخندی زدند و گفتند: اسلام یعنی رحمانیت و رحیمیت. با همه مهربان باش. با بندگان خوب خدا و مؤمنین رحیم باشد با همه رحمان. کل اسلام یعنی این.
تمام قوانین اسلام براساس رحمانیت و رحیمیت تنظیم شده. شما حکمی از اسلام ندارید که در آن رحمانیت و رحیمیت نباشد. احمقهای مریض و بددلی که اسلام را مسخره میکنند، شبهه می کنند که چرا در اسلام قصاص داریم! قصاص خیلی خشن است،. در حالی که قرآن میگوید: «وَ لَكُمْ فِی الْقِصاصِ حَیاةٌ یا أُولِی الْأَلْبابِ[2]= و برای شما در قصاص ، حیات و زندگی است ، ای صاحبان خِرد! شاید شما تقوا پیشه کنید». پس قصاص برای این است که اگر کسی از روی شهوت و غضب مثلا چشم کسی را در آورد، دیگر جرأت نکند به دیگران چنین کاری را تکرار کند. با قصاص امنیت اجتماع بالا میرود.
هیچ حکمی از اسلام خشن اصلاً نیست. اسلام حتی جنگ هم ندارد. برای کشورگشایی یا مسائل اقتصادی، اصلا حمله و جنگی نمی کند. بلکه جهاد داریم. جهاد هم آنجایی میگویند که اگر به شما تجاوز کردند یا جایی ظلم بود، مقابله کنید.
اخلاق//شهویه/شادی/یاد خدا
[1] . سوره بقره/آیه 36.
[2] . سوره بقره/آیه 179.
کلیدواژه ها:
آثار استاد