مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
شوق انسانی همان شوق به الله و اهل بیت (علیهم السّلام) است و مقام دعوت الی الله، خاص معصومین است و اعتبار داعی بودن در عالم، مخصوص این بزرگواران است. اگر مومنین هم مردم را به سوی خداوند دعوت میكنند به اذن آنهاست.
شوق نسبت به هر چیزی، جایگاه انسان را مشخص میکند و انسانها براساس قدرت روحیشان و اینکه کدام یک از پنج شان خود را موطن قرار داده اند، شوقهای مختلفی به سراغشان میآید. گاهی شوقها جمادی اند. مثلاً شوق خریدن اتومبیل یا یک وسیله تجملاتی مثل انگشتر، گردنبند، تلفن همراه، مبل، فرش. اینها همه شوقهای جمادی است، یعنی بالا و پایین شدن دل انسان با شوقهای جمادی است.
گاهی شوقها، شوق های گیاهی است. مثل شوق خوردن غذا یا زیبائی و... . بعضی شوقها، شوقهای حیوانی است. مثل عشقهای زمینی یا علاقه های اجتماعی، سیاسی و مسائلی از این قبیل. بعضی شوقها هم شوقهای علمی اند؛ یعنی شخص تمام لذتش در کار علمی کشف حقایق، مطالعات، اختراع، اکتشاف و اینطور چیزهاست.
شوق انسانی همان شوق به الله و اهل بیت (علیهم السّلام) است، یعنی شوق به معشوق اصلی و کسانی که ما را به آن معشوق میرساند، یعنی اهل بیت (علیهم السّلام).
میل به خواندن زیارت آل یاسین، نشانه شوق به امام زمان علیهالسلام است
در زیارت هم شأن های ۵ گانه درگیر است. یعنی گاهی دعا و زیارت می خوانیم از نگاه یک خانم یا آقا؛ این نگاه، نگاه حیوانی به خود است و طلب و خواسته هایمان را با این نگاه مطرح می کنیم. گاهی هم از نگاه انسانی به حضرت شوق داریم، یعنی دلتنگ خود حضرت هستیم.
امام زمان علیهالسلام چون امام است، باید نیازهای انسانی انسانها را تأمین کند. مثل سایر آباء و اجداد طاهرینش که ادعیهی مختلفی را برای ما طراحی کردند. بنابراین، زیارت آل یس را برای کسی ابداع کرده اند که شوق ارتباط با امام به عنوان هم خلیفة الله و امام و پدر آسمانی و اصلیاش را داشته باشد.
اگر حرمها، حسینیهها و مساجد را از زندگی مردم حذف کنید، افسرده و پژمرده میشوند. انسان در این فضاهاست که آب حیات از غیب به روحش میرسد.
کسانی که زنده هستند، آب حیات نیاز دارند. آب حیاتشان هم ارتباط با محبوب و معشوق است. چون همه حقیقت انسان قلب و دل او است و کار دل عاشقی است.
در اربعین ما برای سنیها و مسیحیان و یهودیان و زرتشتیها و صائبیها و حتی بیدینها چیزی را اثبات نمی کنیم. چه کسی آمده راجع به امام حسین بحث فلسفی کند؟ خود امام و روح و نور امام، آنها را جذب میکند و میآورد برای راهپیمایی. آنها هم عاشقانه میروند.
بنابراین، اگر انسان سلامت روحی داشته باشد، بیغرض و مرض و بیوسواس باشد، نفسش به سمت معشوقش میرود.
سلام در زیارت آل یاسین حاکی از حضور حقیقی امام است
ما قصد نداریم همه واژهها و کلمات زیارت آل یاسین را شرح کنیم. بخشهایی از این زیارت را انتخاب میکنیم و برایتان توضیح میدهیم.
«سلام علی آل یس». در روایت داریم که آل یاسین یعنی آل محمد صلیاللهعلیهوآله. ماجرا هم با یک سلام شروع میشود.
زمانی انسان سلام میدهد که با کسی روبرو باشد. وقتی کسی پیش شما نیست، سلام نمیکنید. پس افراد زمانی به هم سلام میکنند که چشم در چشم هستند، یعنی متوجه حضور در محضر همدیگرند. حالا سلام شروع میشود. این خیلی مهم است.
پس وقتی شما زیارتنامه میخوانید، یک حضور اتفاق افتاده است؛ یک حضور حقیقی؛ یعنی میگویید من الان میخواهم بنشینم و تمرکز بگیرم و به امام زمان علیهالسلام سلام بدهم و با او حرف بزنم. امام زمان علیهالسلام همیشه در محضر است و حضورش دائمی است و غفلتی از ما ندارد. برای همین است که فرمودند: «إنّا غَیْرُ مُهْمِلینَ لِمُراعاتِكُمْ، وَ لاناسینَ لِذِكْرِكُمْ= ما در رسیدگى و سرپرستى شما کوتاهى و اهمال نکرده و یاد شما را از خاطر نمىبریم».
خداوند هم توجهش به ما دائمی است و هیچ وقت توجهاش از ما قطع نمیشود. اینطور نیست که لازم باشد خدا را صدا کنیم تا متوجه ما شود. ائمه هم اینطور هستند و حضورشان دائمی است. امام حضور دائم در همه اشیاء دارد؛ یعنی شما هر لحظه بگویید: «السلام علیک یا اباعبدالله» امام حسین واقعاً جوابت را میدهد؛ چرا؟ چون میشنود و جواب میدهد.
اینطور نیست که مثلاً بگویی من صد بار سلام دادم آقا نشنیده، نه. هر صد بارش را حضرت میشنود و هر صد بارش را هم به شما جواب میدهد. یک حضور دائم است. ما باید متوجه این حضور باشیم و از آن غفلت نکنیم.
پس شما به محض اینکه چشمت به کسی می افتد، اولین چیزی که رد و بدل میشود، سلام است که بهترین تحیت است.
سلام اولی که در زیارت آل یاسین می کنیم، مربوط به همه آل پیغمبر است: «سلام علی آل یس».
داعی الله، مقام امام عصر علیهالسلام در زیارت آل یاسین است
در این زیارت می خوانیم: «السَّلامُ عَلَیْكَ یَا دَاعِیَ اللَّهِ وَ رَبَّانِیَّ آیَاتِهِ». «داعی الله» یعنی کسی که دعوت میکند به سوی خدا. مثل اینکه بگوییم: «السلام علیک یا رسول الله»، یعنی فرستاده خدا.
«داعی» خدا کسی است که خدا او را به عنوان دعوت کننده انتخاب کرده؛ پس این مقامی است که از شئونات رسالت و امامت برخوردار است. ویژه کسی است که خداوند به او اذن میدهد که دیگران را به جایگاهی دعوت کند.
یک موقع کسی صاحب مجلس است. میگوید فلانی برو دیگران را دعوت کن که بیایند. این کلمه "فلانی برو" موضوع آن محرمیت و خودی است. حالا میگوید تو که خودی و مَحرم هستی، برو و دیگران را دعوت کن.
«داعی الله» یعنی کسی که خودش به آن جایگاه الهی و انسانی رسیده و آن قرب الی الله را دارد و حالا از طرف خدا بقیه را به دین و هم به طاعت خدا دعوت میکند.
مقام داعی مقام خیلی مهمی است؛ یعنی اعتبار فوقالعادهای دارد. این مقام اولاً و بالذات و اصالتاً برای پیغمبر صلیاللهعلیهوآله است و بعد برای بقیه معصومین علیهمالسلام.
در مورد پیغمبر قرآن می فرماید: «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَرْسَلْناكَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً* وَدَاعِیًا إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ= ای پیامبر! ما تو را به رسالت فرستادیم تا گواه باشی و مژده دهی و بترسانی* و به اذن حق (خلق را) به سوی خدا دعوت کنی». (سوه احزاب/آیات 46-45)
گاهی کسی به ما فیزیک و شیمی و... یاد میدهد. او واسطه است تا ما را با رمز و راز آن علوم آشنا کند. یک کسی هم ما را به جایی میبرد که بالاتر از آن امکانپذیر نیست؛ یعنی تا پیش خدا. این نزدیک شدن را «شفع شدن» میگویند.
«شفع» یعنی جفت شدن. یعنی در معرض ارتباطیاش قرار میگیری و ذهن و دلت را به او میسپاری. همین که دل و ذهنت را به او سپردی، ذهن و دلت را میگیرد. حالا اگر بطور ذهنی ارتباط بگیری یا دلی فرقی نمیکند. او ذهن و دلت را به یک جایی میبرد. اگر ذهنی ارتباط بگیری، ذهنت را پیش خدا میبرد. عقل و فکرت را میبرد. در عقل و فکرت نورانیت و شناخت ایجاد میکند؛ اما اگر دل بدهی، دلت را میبرد و عاشقت میکند.
کسی که در راه سلوک میافتد و به سمت امام زمان علیهالسلام و خانواده آسمانی می رود، روحش آزاد میشود. همین آزاد که شد، شاد میشود. دیگر شرائط سخت زندگی اذیتش نمیکند. هر طوری هست میسازد و قناعت دارد. چون می داند که قرار نیست در این شرایط و در اینجا بماند.
این را باید بفهمید که واقعاً خدا و اهل بیت و خانواده آسمانیتان منتظر شما هستند و توقع دارند شما خودتان را سالم به آنجا برسانید و در این طرف معطل نکنید.
پس اگر میخواهیم پیش خانواده اصلی مان برگردیم، باید دل به جایی بدهیم که ما را پیش خانوادهمان ببرد. در اینجا نقش «داعی» خیلی مهم است. داعی یعنی آن کسی که میآید تو را سالم به خانوادهات میرساند. به آن جایی که قبلاً بودی؛ به آنجایی که اصل و خانه و وطن و ریشه تو است. امام زمان آمده که تو را پیش آباء و اجداد طاهرینت ببرد؛ پیش خودش که زنده است. همین که پیش خودش باشی، کافی است. چون پیش همه هستی. او آمده تو را به مقام خودش ببرد.
داعی بودن اذن میخواهد. هر کسی هم نمیتواند داعی باشد؛ یعنی هر کسی نمیتواند از کسی دستگیری کند که بخواهد دیگران را به جایی برساند. باید خودش اذن داشته باشد. مؤمنین حقیقی بعد از ائمه داعی هستند. برای همین هم مسئله داعی آنقدر مهم است که به شما میگویند وقتی میخواهید با امام زمان علیهالسلام حرف بزنید، این داعی بودن را از او بخواهید. بگو آقا من میخواهم مثل شما باشم. مثل بعضی شاگردها که از استادشان می خواهند شبیه آنها شوند.
سلوک الی الله با اسم داعی الله ممکن است
یکی از چیزهایی که خود امام برای ما میپسندد. اسم داعی است که خیلی قشنگ و بزرگ است. هر کسی هم چنین لیاقتی پیدا نمیکند؛ یعنی هر کسی نمیتواند این واسطهگی از زمین تا غیب، از زمین تا اهل بیت را انجام بدهد. کار هر کسی نیست.
«داعی» یک عشق و قدرت خواستنی میخواهد. یعنی باید بخواهی. شهدای ما همه اینطور بودند.
در دعای شبهای ماه رمضان میخوانیم: «وَ تَجْعَلُنا فیها مِنَ الدُّعاةِ اِلى طاعَتِکَ= و ما را در آن دولت، از دعوت كنندگان به سوى طاعتت قرار دهی». چه کسی میتواند اینطور باشد؟ کسی که قبل از ظهور، بارش را بسته باشد و خودش را برای این کار آماده کرده باشد. کسی که دوست دارد داعی باشد. چون داعی بودن یعنی سنخیت داشتن با اهل بیت. حضرت میگوید همه شما می توانید داعی باشید و این را بخواهید. پس هر کس به اندازه وسعش در زمان غیبت میتواند داعی باشد.
شرح زیارت آل یاسین/ داعی الله
کلیدواژه ها:
آثار استاد