مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
ایمان یعنی وقف شدن برای معصوم، به ویژه برای امام زمان علیه السلام. یعنی کنار گذاشتن شک و تردیدها و اینکه اعتقاد داشته باشی که تصرف آن کس در تو جز به مصلحت تو نیست. یعنی معصوم هیچ نیازی به مال و جان و ناموست ندارد. اگر یک جایی برای تو یک شرائطی فراهم میکند که از مالت، جانت، ایل و تبارت، ناموست، شخصیت و آبرویت هزینه کنی، به نفع تو این کار را کرده، نه به ضرر تو. طمعی در مال تو ندارد. چون خودش همه چیز دارد. اصلش دست خودش است. خزائن غیب دست معصوم است. امام نیازی به ما ندارد.
ایمان یعنی اینکه الگویی غیر از خدا و اهل بیت برای زندگیت انتخاب نکنی. بگویی من حیف هستم. چون قیمت هر آدمی الگویش است. وقتی آرزوی یک جور بودن میکنی که غیر از الگوی ایمانی توست، یعنی هنوز نفهمیده ای چه کسی هستی و قیمتت چیست. نفهمیده ای که چه چیزی داری.
ایمان یعنی وقتی فهمیدی امام لایق توست، تو هم لایق این امام هستی، آن وقت معنای «ابواب الایمان» بودن را می فهمی. «ابواب الایمان» یعنی تو اصلاً دوست نداری از هر در دیگری غیر از معصوم به خدا برسی. چون درهای دیگر تو را به خدا نمیرسانند.
روایت زیبایی از امام صادق علیه السلام نقل است که حضرت فرمودند: تمام اعضای بدن و قلب شما ایمان دارند. چشم ایمانی دارد که باید حدودش مشخص بشود. گوش ایمانی دارد که باید حدودش مشخص بشود. دست و پا ایمان دارند و ایمانشان را باید مشخص کرد، یعنی نمیتوانید با چشم، گوش، دست و پا هر کاری را انجام بدهید. چشم و گوش مؤمن با چشم و گوش فاسق فرق میکند. چشم مؤمن میداند که باید چه کار کند و چه چیزی ببیند و چه چیزی نبیند. گوش مؤمن میفهمد که چه چیزی باید بشنود و چه چیزی نشنود.
ایمان کم و زیاد میشود و درجات دارد. ولی آنچه مهم است، این است که ما برای تعیین ایمان هر عضوی از اعضای بدنمان و این همه حیطههای عملی، یعنی شریعت، اخلاق و اعتقاداتمان، نیاز به مربی و استاد داریم. نیاز به امام داریم. بدون او به هدف خلقتت نمیرسیم.
برگرفته از مباحث استاد محمد شجاعی، مبحث «شرح زیارت جامعه کبیره» جلسه 104
کلیدواژه ها:
آثار استاد