مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
رمز شکست خوردن ها این است که انسانها وقتی می خواهند برای امور مهم زندگی خود تصمیم بگیرند، با تفکر وارد کار نمی شوند. در حالی که تفکر، مایه خوشبختی انسان در حیات دنیایی و آخرتی است و کسانی که بیشتر فکر میکنند، کمتر شکست میخورند. اکثر قریب به اتفاق شکستها و تلخ کامیهایی که در زندگی اتفاق میافتد نیز، به دلیل اهمیت ندادن انسان به مقوله مهندسی فکر است. انسان کمتر فکر میکند و بیشتر روی احساسات و به خصوص احساسات زودگذر تصمیم میگیرد و عمل میکند و در نهایت به شکست میرسد.
سؤال مهمی که در قالب یک پژوهش درآمده و اکثر مردم به آن پاسخ داده اند این است که از اکثر آدم ها پرسیدند اگر شما به 5 سال یا 10 سال پیش برگردید، آیا همین مسیری را که تا الان آمده اید، میروید؟ اگر به عقب برگردی، آیا دوباره با همین آدمی که تا حالا ازدواج کردهاید، ازدواج میکنید؟ یا اگر در مورد رشته تحصیلی، انتخاب دوست و رفیق، انتخاب سبک زندگی سؤال شود، همین رویه را خواهید داشت؟ اکثراً پاسخ منفی دادند و جواب دادند، خیر.
همچنین در مورد هر کدام از اقدامات ما که الان نقشی در زندگی ما دارند، همین سوال را از هر کس بپرسیم، جواب منفی میدهد و میگوید ما اشتباه کردیم. بنا براین، این وضعیت نشان میدهد که غالباً اقدامات و تصمیمات ما تخصصی نیستند و بدون فکر انجام شده اند.
با تفکر می توان همه چیزهای مادی و حتی امور غیر مادی مثل روح را اندازه گرفت
خداوند تبارک و تعالی نظام خلقت را مبتنی بر ریاضیات خلق کرده است. یعنی هم امور مادی قابل اندازه گیری هستند و هم امور غیر مادی. یعنی از زمانی که آفرینش توسط خداوند تجلی کرده و از عوالم مختلف مثل، عالم هاهوت به عالم لاهوت، و از لاهوت به جبروت، و از جبروت به ملکوت، و از ملکوت به ناسوت (دنیا) آمده، تمام مراتب تجلی خلقت، اعم از مادی و غیر مادی، ریاضی بوده و طبق قاعده و فرمول به ظهور رسیده است.
در قرآن کریم میفرماید:«وَ إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلاَّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ = هیچ چیز نیست، مگر این که تمام گنجینه ها و خزائن آن نزد ماست و ما هیچ چیز را نازل نمیکنیم، مگر به اندازه معلوم.» همچنین می فرماید: «إِنَّا كُلَّ شَیْءٍ خَلَقْناهُ بِقَدَرٍ = ما هر چیزی را به اندازه خلق کردیم.» برای همین است که دانشمندان در رشته های مختلف علوم، هر چقدر بیشتر تحقیق میکنند، به اعداد و اندازههای ریزتری میرسند و تمام رشته های علوم، ما را به ریاضیات میرساند.
در زمانی بشر فکر نمیکرد که بتواند «فشار خون» را اندازهگیری کند. اندازهگیری ها فقط مخصوص وزن بود. ولی امروزه، همه چیز عدد و اندازه دارد. چشم و بینایی سنجی، ریاضیات مخصوص خودش را دارد. گوش و شنوایی سنجی، مغز و مقدار اوره و قند و ... هر یک دستگاه سنجش خاص خود و ریاضیات خاص خود را دارد. این قانون در سراسر عالم وجود دارد و حتی شامل روح انسان هم میشود. چون روح انسان هم جزء «کل شی» است. پیشرفت بشر الان بیشتر از 50 سال پیش است، چون 50 سال روی آن فکر شده و این قوانین کشف شده و در استخدام بشر درآمده است. به همین ترتیب، هر چقدر بیشتر فکر شود، در آینده نیز، در ریاضیات خلقت به اطلاعات جدیدتر و توانایی های جدیدتری خواهیم رسید. یعنی حتی ممکن است امکاناتی فراهم شود که افراد بتوانند میزان و درجه ی وضعیت بسیاری از بیماری های روحی را اندازه گیری کنند.
پس تمام نظام خلقت قاعده مند است. نفس قاعده مند است. روابط بین اشیاء قاعده مند است. از این رو هر نوع حرکتی و هر نوع عملی در نظام خلقت، عکس العمل مناسب خودش را دارد. این قانون نیوتن در فیزیک است که می گوید: هر عملی عکس العمل متناسب با خود را دارد. یعنی اگر به اندازه یک نیوتن به چیزی ضربه وارد کنیم، به همان اندازه به دست ما نیرو وارد خواهد شد.
پس دانستیم که عالم، عالم اندازه هاست. عالم قدرهاست و به اصطلاح اسلامی عالم قضا و قدر است. قدر یعنی اندازه و قضا یعنی نتیجه. این نظام، از روز اول طوری طراحی شده و خدای متعال طوری آن را متجلی کرده که شما دست روی هر چیزی بگذارید و هر چیزی را انتخاب بکنید، نتیجه اش با خودش در آن وجود دارد. هر قدری قضای خاص خودش را دارد. فلاسفه به نظام قضا و قدر می گویند: «علت و معلول». یعنی هر معلولی از علت متناسب خودش به وجود میآید. پس ما دست روی هر قدری بگذاریم، آن قدر قضاهای خاص خودش را دارد.
آیا قضا و قدر الهی همان خواست خداست؟
حال اگر کسی یک بچه کور به دنیا بیاورد؛ یا کسی بچه اش فلج بشود؛ یا شخصی تصادف کند، میگوییم قضا و قدر الهی بوده. آیا این یعنی خدا میخواسته اینطوری بشود؟ خیر، خدا هرگز چنین چیزی نمیخواهد و دوست ندارد که کودکی کور به دنیا بیاید یا کسی فلج شود. پس چرا میگوییم قضا و قدر الهی بوده؟ پاسخ این است که چون خداوند نظام خلقت را با قواعد و فرمول های ریاضی خلق کرده، میگوییم قضا و قدر الهی بوده که اینطور شده. اما این به معنی خواست خدا نیست. اگر یک نفر شکست بخورد یا زندگیش به طلاق منجر شود یا بمیرد و ... به خاطر این است که این افراد قدرهایی را انتخاب میکنند که قضای آن، به این نتیجه ها میانجامد.
اجل حتمی و اجل معلق چیست؟
اجل دو گونه است: اجل حتمی و اجل معلق. اجل حتمی، اندازه ای است که خداوند برای عمر هر کس تعیین می کند. اما اجل معلق آن است که اجل حتمی را تحت تاثیر قرار می دهد و نمی گذارد عمر انسان به پایانی که خدا برای هر کس تعیین کرده برسد.
امام صادق علیهالسلام میفرماید: خداوند برای خیلی از انسانها یک اجل حتمی قرار داده و مثلا برای یک نفر عمر ۹۰ ساله تعیین کرده است؛ اما انسانها به وسیله گناه یا اشتباه یا چیزهای دیگر، خودشان مرگ شان را جلو میاندازند. مثلاً میگویند در جاده احتیاط کنید؛ اما طرف احتیاط نمیکند و در نتیجه تصادف کرده و میمیرد. خدا که نمیخواسته او الان اینجا در جاده با تصادف بمیرد؛ بلکه او خودش این مصیبت را برای خودش درست کرده. یا کسی که خودکشی میکند، خودش به عمرش پایان می دهد. خدا که نمیخواسته او خودش را بکشد. اگر یک کسی بمب میاندازد و هزاران نفر را میکشد، این خواست خدا نیست. اما قضا و قدر الهی این گونه تعیین شده که وقتی بمب را انداخت، تعداد زیادی از انسانها می میرند. یعنی این توان در اختیار بشر قرار دارد و بشر مختار آفریده شده است. حال اگر بشر از اختیار خود سوء استفاده کرد و از هوا و هوس خود پیروی کرد و اقداماتی انجام داد که نتایج منفی داشت، این دیگر به خدا ربطی ندارد. «...وَلَا یَرْضَى لِعِبَادِهِ الْكُفْر= ... خدا براى بندگانش كفران را خوش نمى دارد...». یک عده کفر میورزند و در اثر این کفر، جنایتهای زیادی میکنند و تصمیمات بدی در مورد خودشان و دنیا میگیرند؛ این دیگر به خدا ربطی ندارد.
مهندسی فکر در نظام قضا و قدر چه کمکی به ما میکند؟
ما چه بخواهیم از طریق احساسات و چه از روی فکر تصمیم بگیریم، نظام قضا و قدر کار خودش را میکند. اما برای اینکه شکست ما در زندگی کم و حجم شادی، نشاط، آرامش و موفقیتهای ما زیاد باشد، قبل از اینکه تصمیم بگیریم و اقدام کنیم، باید اول فرمول ها را بشناسیم و با نظام قضا و قدر و نظام علت و معلول آشنا شویم. هنر یک آدم مومن این است که تلاش کند نتیجه را ببیند و این کار با تفکر میسر میشود. از این رو فرمودند بهترین عبادت تفکر است. این به معنی کمک مهندسی فکر در نظام قضا و قدر و شناخت قدرها و قضاهای مناسب با آنهاست.
حالا به سؤالی که در اول بحث مطرح کردیم برمیگردیم. وقتی از انسان پرسیده شود که اگر چند سال به عقب برگردی، آیا همین انتخاب ها را خواهی داشت که تا حالا انجام دادی؟ اکثرا پاسخ میدهند خیر. چون نتایجی که گرفته اند، طبق قضا و قدر بوده، طبق نظام علی و معلولی بوده، نه به خواست خدا.
ما از نظر شخصیت محصول چهار چیز هستیم: «انتخاب ها، ارتباط ها، رفتار و افکار». این چهار عامل است که گذشته ما را میسازد. حال اگر این چهار عامل، غلط انتخاب شده باشند، یعنی قدرهای نامناسبی برایشان انتخاب کنیم، قضای شان هم نامناسب خواهد شد. اینجاست که فرد میگوید کاش برمیگشتم به ده سال پیش و این مسیر را نمیآمدم. فرق الان با یکسال پیش یا ده سال پیش در این است که الان این فرد قضا و نتیجه را دیده و از آن خوشش نمیامده و میگوید اگر برگردم به گذشته، دیگر قدر مناسب با این قضا را انتخاب نمیکنم.
این در حالی است که اطلاعات و قدر های مناسب را قبلا در آموزشها دانشمندان و به خصوص معصومین علیهمالسلام و قرآن کریم که در رأس همه دانشها و اطلاعات قرار دارند، معصومانه به ما اطلاعات داده اند. قرآن کریم کتابی است که قضا و قدرها در آن بطور کامل برای ما نوشته شده و نتیجه ی انتخابها را بیان کرده است و تمام حالاتی را که به انسان دست میدهد میگوید. نتیجههایش را هم میگوید که ما خوب یاد بگیریم و با قضا و قدرها آشنا شویم؛ تا هیچ وقت سراغ قدرهای ضعیف نرویم؛ اما تنبلی و بی حوصلگی ها که کلید همه بدبختیهاست، باعث میشود تا ما در مسائل جدی زندگی به اندازه کافی فکر نکرده و نتیجه آن را بررسی نکنیم. مسئله دیگر این که ما در انتخاب یک سری از مسائل زندگی که زیاد مهم نیستند، مثل انتخاب لباس و لوازم منزل و ... خیلی دقت میکنیم؛ اما در موارد مهم مثل انتخاب همسر، انتخاب نسل و انتخاب عروس و داماد زیاد دقت به خرج نمی دهیم. زندگی را بچهگانه فرض میکنیم و به بازی میگیریم. ما همینطوری و باری به هر جهت، میخواهیم درس بخوانیم، دانشگاه برویم، مسابقه بگذاریم، به چشم و هم چشمیهایمان برسیم، به شغلمان برسیم، به پول و دنیا برسیم. همه کارهایمان را میکنیم، ضمناً همینطوری مثل اینکه آدم در جادهای، مسافرتی برود و توراهی چیزی بخرد، کنار خیابانی نگه میدارد، مغازه میرود و یک پفک و بیسکویتی میخرد. تو راهی همینطوری که دارد میرود، یک خانم یا آقا را هم سوار کنیم و ازدواج کنیم. بدون تفکر و تو راهی، بچه دار شویم. اینطوری که نمیشود زندگی کرد. شما 5 ژن تان را باید تقویت کنید. بچهای که میخواهید داشته باشید، تا قیامت مسئول او هستید. هزار سال از 50 هزار سال در روز قیامت، مربوط به بچه و خانواده است. هزار سال معطلی دارد. این شوخی نیست. اینجاست که نقش مهندسی فکر در فهم قضا و قدرها و انتخاب آنها مشخص میشود.
ما همینطوری 40 سال عمر کردیم، 30 سال عمر کردیم، 100 سال عمر کردیم؛ اما هزار سال فقط در رابطه با انتخاب اعضای خانواده باید جواب بدهیم. می پرسند چرا بچه ی تو مریض به دنیا آمد؟ چرا نرفتی یاد بگیری که بای چه کنی که این بچه مریض به دنیا نیاید. زشت و بداخلاق به دنیا نیاید. چرا خوب مسائل تربیتی را یاد نگرفتی؟ چرا فرمولهای دوران بارداری را یاد نگرفتی؟ ما با خودمان مثل اسباب بازی برخورد میکنیم. ما واقعاً اینقدر که با خودمان مبتذل ارتباط برقرار میکنیم، با اسباب بازیهایمان این کار را نمیکنیم. با اتومبیلمان این کار را نمیکنیم. تا صدای غیر عادی از اتومبیل میشنویم، آن را به مکانیکی می بریم تا عیبش را بیابد و تعمیرش کند. متاسفانه، خیلی وقت است که صدای بیماری خودمان درآمده؛ اما مراجعه به متخصص نمیکنیم. آنقدر دست دست میکنیم تا تبدیل به سرطان شود و بعد ما را بکشد. خیلی وقت است، صدای زن درآمده، صدای شوهر درآمده، صدای بچه درآمده، صدای زندگیمان درآمده و دارد جیرجیر میکند، دارد خِرخِر میکند و ما هیچ کاری نمیکنیم. تازه وقتی هم بفهمیم که چه کار باید بکنیم، مگر به این راحتی تن به اصلاح امور میدهیم؟
تفکر، کسب اطلاعات و تمرین و مراجعه به متخصص
برای هر مرحله از زندگی باید اطلاعات تخصصی آن مرحله را یاد بگیرید و بعد تمریناتتان را روی آن شروع کنید. مهارت تان را زیاد کنید تا نتیجه خوب بگیرید. همانطور که در همه رشتهها انسان همین کار را میکند. در ریاضیات، فیزیک، شیمی، گلسازی، خیاطی، رانندگی، فیلمبرداری و در هر کاری آدم اول اطلاعات کسب میکند و بیشتر تمرین میکند.
ما در زندگی، تفکر و کسب اطلاعات و تمرین نداریم؛ حال و حوصله فکر کردن نداریم؛ ما همه اش دوست داریم، یک نفر برای ما فکر کند و تصمیم بگیرد. یا از تنبلی استخاره میگیریم. گاهی خود استخاره نشانه تنبلی فرد است. نمیرویم تحقیق کنیم. اما فورا میرویم استخاره بگیریم تا نتیجه ی کار را گردن خدا بیندازیم. استخاره جا دارد، حساب و کتاب دارد. آدم باید فکر کند. مسائل تخصصی اش را در نظر بگیرد، در نهایت اگر تردید و شکی داشت، ابتدا باید مشورت کند با متخصص و اگر به نتیجه نرسید، آن موقع با خدا مشورت کند. ولی وقتی راههای معقول وجود دارد، استخاره چیست؟ حاضر نیستیم فکر کنیم. وقتی فکر نکنیم، محصول خوبی هم از کار در نمیآید. ما میخواهیم زود نتیجه بگیریم. خیلی عجله داریم. وقتی عجله کردیم، نتیجه میشود قدر و قضای نامناسب.
آیا کسب اطلاعات، بیشتر وقت میگیرد یا تمرین کردن؟
تمرین کردن درس ها وقت زیادی میطلبد. آدم خیلی زود میتواند اطلاعات کسب کند و راحت یاد بگیرد. ما در تربیت قبل از انعقاد نطفه تا 14 سال، صحبت کردیم که 30 ساعت شده، ولی تمرین آن وقت زیادی میبرد. زندگی صحنه تمرین است.
خیلی وقتها ما داریم زندگی میکنیم و در عین حال داریم تمرین میکنیم تا خودمان را به یک کمال و به یک توان و قدرت برسانیم. اما تنبلی و بی حوصلگی نمیگذارد. برای همین است که حضرت میفرماید «تمام بدبختیهای آدمها در دنیا به خاطر تنبلی و بیحوصلگی است». بدبختی آخرتی هم مال تنبلی و بیحوصلگی در دنیا است. پیغمبر میفرماید، بیشتر جهنمیان آدمهای خوبی هستند. ولی از بابت تنبلی و بیحوصلگی سر از جهنم درآورده اند. دستورات خدا را میدانستند. خوب میدانستند باید چه کار کنند. اما حال و حوصله عمل را نداشتند. حال نداشته نماز بخواند. حال نداشته احکام الهی را رعایت کند. بیحوصلگی و تنبلی کرده، امروز و فردا کرده، خیلی این حدیث کمرشکن است. میفرماید:« اِنَّ اَکثَرَ صیاحِ اَهلِ النّار مِنَ التَسویف= بیشتر فریادهای جهنمیان مال امروز و فردا کردن است.» میخواهد شروع کند، میگوید بگذار این لیسانس را بگیرم. بگذار عقد کنم. بگذار ازدواج کنم. بگذار فوق لیسانس بگیرم. بگذار این کار را بکنم. آن قدر عقب میافتد تا یک دفعه مرگ فرا میرسد. تنبلی آدم را جهنمی میکند و از هر گناهی گناهش بزرگتر است. بی-حوصلگی از هر گناهی کثیف¬تر است. تنبلی در فکر کردن، تنبلی در یاد گرفتن، تنبلی در شنیدن.
فرق آدم بی حوصله با آدم تنبل در چیست؟
فرق آدم تنبل با آدم بی حوصله در این است که آدم تنبل، اصلاً کار را شروع نمیکند و اقدام نمیکند. میخواهد نماز بخواند اقدام نمی کند. میخواهد حج برود، اقدامی نمی کند. کافر هم نیست، عاشق خداست، حج را رد نمیکند، ولی چند هزار سال مصیبت برای خودش درست میکند برای این که اقدام نکرده مرد. پول هم دارد، ولی اقدام نمیکند تا میمیرد و یهودی و مسیحی از دنیا میرود. امروز و فردا کردن انسان را بدبخت میکند.
آدم بیحوصله، گاهی کار را شروع میکند، اما ادامه نمیدهد. آدم بیحوصله یک دفعه بی دلیل شُل و بیانگیزه میشود. علی علیهالسلام فرمود: کاری را که شروع کردید، حداقل یکسال روی آن پایدار باشید. حالا اگر واجبات الهی و اخلاق است که تا آخر عمر باید داشته باشید. مثلاً الان هر کدام از ما چند جور کارنامه در کارهایمان داریم. کلاس خط رفتیم، کلاس نقاشی رفتیم، کلاس کامپیوتر رفتیم، کلاس زبان رفتیم. معمولا هیچ کس نیست که کلاس زبان نرفته باشد. همه در خانههایشان کتاب زبان دارند. یا زبان عربی را شروع کردهاند و یا زبان دیگر. اما معمولا کار را ادامه نمی دهند. یکسال مقاومت کن. هر چه که هست، یکسال روی آن مقاومت کنید. بالاخره انسان نتیجه ای میگیرد. اگر دانایی تبدیل به دارایی نشود به درد نمیخورد. ما تحمل کنیم و استمرار داشته باشیم و یک سال مقاومت کنیم، بعد میبینیم در این یک سال خیلی چیزها عوض شد، خیلی از داناییهای ما تبدیل به دارایی شد. می رسیم به ثروتی که همراه ما میماند و از ما جدا نمیشود.
مثلاً شما فکر میکنید که الان من چه شئوناتی دارم، من مجرد هستم و میخواهم ازدواج کنم. تصمیم به ازدواج میگیرم. اول باید فکر کنم ازدواج چیست؟ یک همسر خوب چه وظائفی دارد؟ آیا من واقعاً لایق ازدواج هستم؟ یعنی میتوانم زن یک نفر باشم، مرد یک نفر باشم، آمادگی دارم؟ میتوانم طرف مقابلم را خوشبخت کنم؟ وقتی خواستم پدر یا مادر شوم آیا فرمولهای تقویت 5 ژن را میدانم؟ هنر تغییر صفتهای اخلاقی را باید یاد بگیرم. اگر یک دنده، زودرنج، حسود هستم، باید بدانم که با وراثت، بچه ام بدبخت میشود و زندگی ما به تلخی خواهد گذشت. انسان باید زندگی را به شادی بگذراند. قبلاً توضیح داده ام: «کسی میتواند در بهشت خوش بگذراند که در دنیا خوش گذرانده و آرامش و شادی داشته باشد». آدمی که بی فکر است، بی حساب و کتاب اقدام به ازدواج و هر کاری میکند. ما حتی برای خریدن لباس، بی فکر اقدام نمیکنیم. بعضی فکر میکنند، ازدواج خیلی راحت است. مثل خریدن یک پیراهن است که انتخاب بکنم، بعد که نخواستم به کسی هدیه میدهم.
دل های ما همهاش پر از آشوب است. چشم و همچشمی، حسادت، چه کسی چه چیزی خرید؟ چرا من ندارم؟ حسرت زندگی دیگران، حسرتهای بیخود. اما با مسایل اصلی زندگی کاری ندارم. مثلاً من میخواهم بچه دار شوم، آمادگیهای روحی این 5 تا صفت «سلامت، زیبایی، عقل، هوش، دین و اخلاق» را باید کسب کنم و تمریناتش را انجام دهم. اما اصلا به طرفش هم نمی روم.
از همه مهمتر راجع به خودم باید فکر کنم که من کی هستم؟ چگونه به این دنیا آمدهام؟ هدف از خلقت من چیست؟ معشوق من کیست؟ آخرت چیست و کجاست؟ سعادت دنیا و آخرت من در چیست؟ قیامت 50 هزار سال است یعنی چه؟ 50 سؤال آن چیست؟ برزخ و شب اول قبر چیست؟ آنجا چطور فضایی است؟ این همه زمینه برای فکر کردن داریم اما کمتر فکر می کنیم.
جلسه بعد خواهم گفت که ما باید فکرهایمان را طبقهبندی کنیم. موضوعات زیادی داریم که باید راجع به آنها فکر کنیم.
حضرت امام صادق علیهالسلام میفرماید:«کانَ اَکثَرُ عِبادَۀِ اَبیذَر عَلَیهِ الرَحمه اَلتَفَکُر وَ الاِعتِبار= بیشترین عبادت ابوذر دو کار بود: فکرکردن و عبرت گرفتن».
ع ل 170
کلیدواژه ها:
آثار استاد