www.montazer.ir
جمعه 22 نوامبر 2024
شناسه مطلب: 8819
زمان انتشار: 1 فوریه 2018
انس با حق تعالی سکرات موت را آسان می‌کند

منازل الاخره، جلسه 5، 88/6/19

انس با حق تعالی سکرات موت را آسان می‌کند

مهمترین عاملی که مُردن را برای انسان آسان می­‌کند، انس با حق‌­تعالی است. هر چقدر انسان با الله با خداوند تبارک و تعالی انس بیشتری داشته باشد، موقع لقاء الله با شیرینی و راحتی بیشتری به این سفر می‌رود.

مهمترین سعی ما در دنیا باید اصلاح نوع نگاه‌مان و انس با حق­‌تعالی است. برای همین یکی از وظایفی که برای محتضر باید انجام شود، تلقین ذکر شریف «لااله الا الله» است. هر چقدر ما با «لا إله إلّا الله» و با خود خداوند تبارک و تعالی در عمل انس بگیریم و هر چقدر محبت خداوند در دل ما بیشتر باشد و رابطه شخصی با خدا برقرار کنیم و در زندگی به این رابطه اهمیت بدهیم و احترام بگذاریم، سفر ما شیرین­‌تر و آسان­‌تر خواهد بود.

نکته اول و مهمترین و کلیدی‌ترین اصلی که ما باید با آن پیوند بخوریم و با آن به سراغ سایر اصول و ارزش­‌های دینی برویم، توحید است. هرکس باید به تنهایی به من و خدا و به محبت پیامبر و آل او که نجات­‌دهنده است، فکر کند. چون پیامبر و آلش مظاهر خداوند تبارک و تعالی و خلیفۀ الله هستند.

نکته دوم، دوستی پیامبر و آل که بعد از توحید از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است. هیچ چیز بعد از توحید به اندازه محبت پیامبر و آل به داد انسان نمی رسد. محبت پیامبر و آلش نقش مهم در سعادت انسان دارد. هر چقدر دوستی ما با پیامبر و آل بیشتر باشد، سفر ما خوش­تر و با آرامش بیشتری خواهد بود. کما اینکه هر چقدر این دوستی بیشتر باشد، زندگی دنیایی ما هم مقرون به خوشی و آرامش بیشتری خواهد بود.

نبی اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) می فرماید: «سوگند به خدایی که جانم به دست اوست روح انسان از او جدا نمی شود، مگر اینکه هنگام مرگ ملک الموت را می ­بیند. مرا و علی و فاطمه و حسن و حسین را نیز می­ بیند». این قسم پیغمبر برای همه اتفاق می­ افتد.

حضرت علی (علیه السلام) میزان اعمال است

نحوه ارتباط ما با امیرالمؤمنین از هنگام وفات، صددرصد قطعیت دارد، همانگونه که خود حضرت فرمود: «یا حارث مَن یَمُت یَرَنی= ای حارث هر کس بمیرد من را می‌بیند». چون علی ملاک و مبنای انسانیت و میزان الأعمال است: چنانکه در زیارت آل یاسین می‌خوانیم: «السَّلامُ عَلَیکَ یا میزانَ الأعمال». اما هر کسی علیِ خودش را می‌­بیند.

یعنی امیرالمؤمنین با چهره باطن ما با چهره توانایی‌­ها، قوت، قدرت و ولایت ما به سراغ ما می­آید. یا خندان یا خشمگین. آیا ما پنج تن(علیهم‌السلام) را خندان می‌­بینیم یا خشمگین؟ این بسته به این است که پنج‌­تنی که تو الآن با آنها ارتباط داری به تو می­‌خندند یا بر تو خشمگین ­اند. رابطه تو با آنها یک رابطه دوستانه و باصفا و توأم با مهربانی و گرمی است؟ یا یک رابطه بی­‌ادبانه، غریب، ضعیف و خدای ناکرده بی­‌عاطفه و خشن است.

مؤمنین و ولایت مدارها راحت و آسان می‌میرند

در ادامه روایت فوق پیامبر گرامی می‌فرماید: «اگر از دوستان ما باشد، ما را می­‌بیند، من به او می گویم: ای ملک الموت با ایشان مدارا کن، دوست ماست». چقدر خوب است که پیغمبر سفارش آدم را کند.

اکثر قریب به اتفاق هیئتی­‌ها بدعاقبت نمی‌­شوند، بخصوص سینه‌­زن­ها. کسانی که اهل گریه­ برای أباعبدالله بخصوص آنهایی که عرض ارادت دارند خدمت وجود مقدس آقا أبا عبدالله (علیه‌السلام) و روشنفکر­بازی درنمی‌­آورند، دلداده هستند و اهل بیت واقعا در دل اینان سلطنت دارند، آنان خیلی شیرین و خیلی خوب می‌میرند. عزاداران، گریه‌­کنان، هیئتی­‌ها آنها که اهل نذر هستند، وفات­‌ها، تولدها برایشان موضوعیت دارد، از خودشان وقت، خانواده­، استعداد، آبرو و پولشان برای اهل بیت سرمایه‌گذاری می‌­کنند، آنان خوش­‌عاقبت می‌شوند.

آنهایی که اهل هیئت نیستند، حتی اگر ارادت هم دارند، اهل مشکی پوشیدن، هیئت، سینه­‌زنی، گِل مالیدن، روضه خواندن، تظاهرات عشقی و عاطفی نیستند، آنها موقع مُردن خیلی سخت جان می‌­دهند. حتی اگر آدم باسواد و تحصیل‌کرده و دانشمند هم باشند. آنهایی هم که از نظر ارتباط با حق‌­تعالی خیلی خوب هستند، اما در زمینه ولایت ضعیف هستند، خیلی تزلزل پیدا می­‌کنند. (این یک بحث تخصصی است که مباحثش را الآن نمی‌توانیم بگوییم، در بحث انسان­‌شناسی و شرح زیارت عاشورا مفصل توضیح داده ایم).   

اما یک فرمول کلی خدمت شما عرض می‌کنم، عقل نقش مهمی دارد و از طرفی شناخت و معرفت حرف اول را می‌زند. بعد از اینکه شناخت و معرفت حاصل شد و انسان با عقلانیت به سراغ اهل بیت رفت، آنگاه ارتباط را باید با دل برقرار کرد. وقتی با دل ارتباط برقرار شد، یک دلدادگی و دیوانگی حاصل می‌شود. آن دیوانگی­‌ای که پشتیبانش عقل، شناخت و معرفت است، نه این دیوانگی‌­ها و دلدادگی هایی که صرفاً ادعایی بیش نیستند که ما دیوانه حسینیم یا دیوانه اهل بیت هستیم. ولی در جهات اجتماعی سیاسی، اخلاقی، عبادت و نماز، ارتباط با خدا فوق‌العاده ضعیف عمل می‌­کنند، این فایده ندارد. دیوانگی و دلدادگی که از روی معرفت و شناخت باشد، مهم است.

خدا حضرت امام (رحمه‌الله) را رحمت کند. ایشان یکی از مظاهر دلداده‌ی واقعی بودند که 15 سال هر روز حرم امیرالمومنین (علیه‌السلام) می‌­رفت و جامعه کبیره می‌خواند. در عزاداری­‌ها، خیلی از مراجع این کار را نمی‌کردند به ما پیغام می‌­د‌ادند که  برای مرجع خوب نیست، چنین کارهایی را کند. امام اصلاً کاری با این چیزها نداشت در دستجات عزاداری می‌رفت با همان هیبت سینه‌­زنی می‌کرد. دوروبری­‌ها به او می‌گفتند: موقعی که خلوت است شما حرم بروید. می‌فرمود: نه هر چه به هر کس می­‌دهند، در همین شلوغی می­‌دهند. درست هم است. چون بچه­‌های بیشتری از اهل بیت آمده­‌اند. اهل بیت در شلوغی‌­ها عنایت خیلی بیشتری دارند. نه اینکه انسان عمدا برود، یک جا شلوغ کند، بی­‌ادبی‌­هایی دور ضریح انجام دهد، جسارت و توهین و آزار زائرین، این خوب نیست. اما دلدادگی در وسط جمعیت رفتن، وسط عزادار رفتن، وسط محبین رفتن در آن شلوغی‌­ها خیلی مزه دارد.

دینداریهای ضعیف با سکرات موت رنگ می بازند

دین داری های شُل، دین داری های ضعیف، موقع مُردن کَنده می‌شود و می‌رود. هول و سکرات و غمرات موت اینها را از آدم می‌کَنَد، آدم دیگر چیزی یادش نمی‌­ماند. هر چه می‌گویند:«مَن رَبُّک؟ مَن نَبیُّک؟ مَن اِمامُک؟». یادش نمی‌­آید. چون در دنیا هم وقتی در یک جوی قرار می‌گرفت، این چیزها یادش می‌رفت. 

یک موقع برای اهل‌بیت می‌خواهیم کاری کنیم، می‌­بینیم خیلی‌­ها خجالت می­‌کشند. خیلی‌­ها نمی‌توانند آنطور ظهور داشته باشند. صلوات‌­های‌شان ضعیف است. دلدادگی­‌هایشان ضعیف است. از مشکی پوشیدن خجالت می­‌کشد. از ابراز علاقه خجالت می­‌کشد، از اعلام صلوات خجالت می­‌کشد. اگر جایی هم اعلام صلوات کنند خجالت می‌­کشد که صلوات بفرستد، اما دلداده‌­ها هر جا هستند، صلواتشان را بلند می‌فرستند. چون عشق شان متکی به معرفت است. ما فکر می­‌کنیم که صلوات فرستادن، عشق­بازی، اظهار عشق فقط در هیئت و حسینیه و مسجد و حرم باید باشد و حال اگر در هواپیما بودیم و کسی اعلام صلوات یا اظهار عشق به اهل بیت کرد، کلاس کار را به هم زده است. خیلی­‌ها هم ممکن است در مسجد بلند صلوات بفرستند، اما در هواپیما این کار را نمی­‌کنند.

مرحوم عباس تربتی از اولیای خدا بود. پسرشان مرحوم راشد تعریف می‌کردند که پدرم سحر نماز صبحش را خواند و یکی دو ساعت بعد که رو به موت بود، این پارچه‌ای که رویش کشیده بودیم، یک مرتبه تمام اتاق و آن پارچه روشن شد، دیدیم پدرمان بلند شد به رسول خدا سلام کرد و گفت: آقا به این نوکرتان سر زدید، خیلی ممنون. بعد یکی یکی به امیرالمؤمنین و حضرت زهرا و حضرت زینب تا آقا امام زمان (علیهم‌السلام) سلام کرد.

یکی از مراجع کربلا برای من تعریف کرد. می‌گفت: در قم شخصی به نام شیخ علی بود که از شمال آمده و در کربلا ماندگار شده بود. آبدارچی هیئت بود. آبدارچی هیئت یعنی آبدارچی سلطانِ آخرت و ابدیت. می‌گفت: مُحرّم شده بود من هم به عنوان مرجع، وظیفه­‌ام این بود که پنج دقیقه، ده دقیقه در تک تک مجالس شهر بروم و بنشینم. یعنی رسمی دارند که علما به مجالس سر می‌زنند. یک موقعی به من گفتند: شیخ علی از دنیا می­رود. گفتم: من که نمی­‌رسم بروم سر بزنم، باید به مجالس امام حسین بروم. گفتند: اگر نروی او را دیگر نمی‌­بینی. چند لحظه‌­ای بیا او را ببین. گفت: من رفتم، چند لحظه‌­ای ببینمش. این یک مرجع تقلید با هیبت و عظمتی او هم یک آبدارچی هیئت خیلی با هم رابطه داشتند. برای مرجع خیلی احترام قائل بود. با همدیگر انس داشتند. می‌گفت: من رفتم اصلا از جایش تکان نخورد. حالش خیلی بد بود، مرا دید شناخت. ولی اصلا نتوانست از جایش بلند شود. گفت: من چند دقیقه­‌ای بالای سرش نشستم، یک دفعه دیدم، شیخ علی مثل فنر بلند شد، ایستاد و دستش را روی سینه‌­اش گرفت و گفت: «السّلام عَلیک یا رَسول الله». آقا خیلی لطف کردید تشریف آوردید. بعد ایستاد به همه یکی یکی از امیرالمؤمنین و حضرت مجتبی و اباعبدالله (علیهم‌السلام) سلام کرد و بعد مودب صحیح و سالم نشست. ما هم با تعجب نگاه می‌کردیم. چند دقیقه بعد هم دراز کشید و فوت کرد.

کسانی که یک عمر ارتباط و رفت و آمد دارند، انس و دلدادگی دارند و در عمل دلدادگی­‌هایشان را اثبات می‌کنند، وقت می‌گذارند؛ قلم، ذهن، آبرو و اعتبار می‌گذارند؛ در این راه هنرشان را هزینه می‌کنند؛ صدایشان را هزینه می‌کنند؛ پولشان را هزینه می‌کنند؛ ائمه همه را حساب می‌کنند.

دشمنان اهل بیت (علیهمالسلام) در سکرات مرگ گرفتار می شوند

حضرت در ادامه می‌فرماید: «و اگر از دشمنان ما بود، می‌گویم: ای ملک الموت بر او سخت بگیر. زیرا او مرا و اهل بیت مرا دشمن می‌داشت».

بنابراین، یادتان باشد که تنفرها کار دست آدم می‌دهد. مثلاً طرف می‌خواهد، برای بچه‌­اش اسم بگذارد، این همه اسم­‌های قشنگ از حضرت زهرا داریم، چقدر از ائمه اسم داریم. ولی از این اسم‌ها خوشش نمی‌آید که برای فرزندش بگذارد. بعضی‌­ها که بدتر، اسم‌­هایشان را عوض می‌کنند، مثلاً زهرا بوده، فاطمه، طیبه بوده عوض کرده، اینها در موقع مرگ مشکل ایجاد می‌کند، انسان امتحان می­‌شود.

ما در جامعه کبیره داریم: «فَما أحلا أسمائَکُم= چقدر اسم‌­های شما شیرین است». این شیرینی واقعا برای کسی که ذائقه‌­اش سالم است، قشنگ ادراک می­‌شود. کسی که آیات و شعائر الهی، واجبات الهی، مقدسات در ذائقه‌­اش شیرین نیست، موقع مُردن چطور می‌تواند با اینها انس بگیرد؟ اصلا آن موقع وقتی نشانش می‌دهند، حالش به هم می‌خورد. در بحث أسماء الله توضیح دادیم که اگر یک نفر مُرد، باید ببینید با کدامیک از أسما خدا انس دارد و با کدام انس ندارد. با آن شعائر الهی که انس ندارد، برایش خیرات نکنید، این فایده ندارد به او جذب نمی‌شود. مثلاً شخص اصلا از قرآن خوشش نمی­‌آمده، بخواند. شما هر چه می‌روید بالای سر این میت سر قبرش قرآن می­‌خوانید، اعصابش خرد می‌شود. بیشتر به او فشار می­‌آید. عذاب بیشتری می­‌گیرد. ولی مثلا از صلوات خوشش می‌­آمده از روضه امام حسین خوشش می‌­آمده، زیارت عاشورا خوشش می‌­آمده، شما همان‌ها را برایش خیرات کنید.

مثلا در بین چهارده معصوم با امام حسین رابطه‌­اش خیلی خوب بوده، ولی با بقیه ائمه خیلی انسی نداشته. اگر شما برایش روضه امام رضا بخوانید، اصلا نمی‌تواند جذب کند. ولی برایش روضه امام حسین بخوانید، جذب می‌شود و آرامش پیدا می­‌کند. قبلا گفته شد که باید هر کس اسم­‌های ویژه خودش را پیدا کند. ببیند با کدام اسم­ها سنخیت دارد. از همان خوراک‌ها استفاده کند و بعد کم کم توسعه اسمی پیدا کند.

اگر کسی با شعائر الهی و با ظواهر دینی و مسائل مقدس انس نداشته باشد، وقتی ملک الموت را می‌­بیند، هیچ کدام از مقدسات به داد او نمی­‌رسد. وقتی می‌خواهی به او تلقین بگویی قبول نمی‌­کند. چون با مظاهر دنیایی با شعائر زمینی و تجملات دنیا انس داشته و از آنها لذت می‌­برده این موقع مُردن خیلی بد می‌­میرد، بد جان می­‌کَنَد. این شروعش است. وقتی آن طرف می­‌رود که دیگر تازه مصیبت شروع می­‌شود. مقدمه علاقه داشتن به شعائر الهی، معرفت است.

امام رضا (علیه‌السلام) فرمود: «اوّلُ عِبادَتِ الله مَعرِفَتُه= آغاز بندگی خدا شناخت خداست». اگر شناخت بیاید عاشقی هم می‌­آید. با شناخت خوب عشق پایدار است. ما حتی در مشاوره‌­های ازدواج می‌­گوییم تا شناخت پیدا نکرده اید، ازدواج نکنید. چون بعد منجر به تنفر می­‌شود. در ارتباط با خدا هم همینطور است. آغاز بندگی خدا شناخت خداست. خدا را بشناس بعد عاشقش می­‌شوی. نسبت به اهل بیت هم همینطور.

مرگ سخت در انتظارِ کسانی است که تظاهر به دینداری دارند

کسانی هستند که از تظاهرات مذهبی و اسماء الهی، تجلیات الهی، شعائر دینی، علائم و نشانه‌­های مذهبی در درون شان متنفرند؛ حتی اگر ظاهراً هم حفظ می­‌کنند و مقید هستند؛ ولی در باطن خوش‌شان نمی­‌آید. مثل خانم‌هایی که خودشان حجاب دارند و بچه­‌هایشان را همه بی­حجاب بارمی‌­آورند و آقایانی که خودشان نماز می‌خوانند اما بچه‌­هایشان همه بی­‌نمازند. افرادی هستند که مسجد می­‌آیند، خانه­‌شان ماهواره دارند و در باطن هم بدشان نمی­‌آید اما ظواهر را هم رعایت می­‌کنند. همه اینها موقع مُردن مشکل پیدا می­‌کنند و سخت می‌میرند. قبرشان هم قبر سخت و وحشتناکی است.

امام عسکری (علیه‌السلام) از پدران خودش و آنها از رسول خدا نقل می­‌کنند: «هیچ زن و مردی نیست که در ظاهر با امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) بیعت کرده باشد ولی در باطن آن بیعت را نقض کرده باشد». مثل خیلی از ما که در ظاهر دین­داری می­کنیم در باطن بی دینی، بی حجابی، بی نمازی و ... را دوست داریم. باطن ما از موسیقی‌­های حرام خوشش می­‌آید. باطن‌مان فسق و فجور و آزادی­‌های نامشروع را می‌پذیرد. چنین شخصی که در باطن آن بیعت را نقض کرده و در نفاق مانده به دین نچسبیده، موقع مُردن براساس باطنش قضاوت می‌شود.

جبرئیل و عزرائیل (علیهم‌السلام) و پیغمبر و اهل بیت (علیهم‌السلام) براساس باطن ما می‌­آیند. نفاق خیلی هم خطرناک است. آدم در ظاهر ابراز علاقه کند، ولی در باطن خوشش نیاید. مثلاً نماز را مزاحم می داند، حجاب برایش دردسر است. برای همین در روایت داریم، بسیاری از نمازخوان‌­ها و بی حجاب ها قیامت به جرم بی نمازی و بی­ حجابی به جهنم می­ روند. در هنگام آمدن ملک الموت برای قبض روح، شیطان و اعوان و انصارش بر او ظاهر می­‌شوند و همچنین آتش جهنم و انواع عذاب آن در جلوی چشمش مجسم می‌شود. آیا آدم آن موقع می‌تواند بگوید: «لا إله إلّا الله» ؟ کسی که در دنیا و در تمام عمرش «لا إله إلّا الله» قلابی گفته نه قلبی.

ترس مؤمن هنگام مرگ با دیدن اهلبیت (علیهمالسلام) از بین می رود

اگر دلدادگی انسان به اهل بیت (علیهم‌السلام) قلبی و واقعی باشد، امام صادق(علیه السلام) می‌فرماید:« وقتی فرشته مرگ بالای سر مؤمن می­‌آید مؤمن را کمی هول برمی­‌دارد، اضطراب دارد، به او می‌گوید: «آرام باش». پیامبر (صلوات‌الله‌علیه) می‌فرماید: فرشته مرگ مثل یک غلام در مقابل اربابش به مؤمن اینگونه احترام می‌گذارد. در حریم مؤمن بی­‌ادبانه نمی‌­آید از او فاصله می‌گیرد. خودش را با فاصله نشان می‌دهد و می‌گوید: «سوگند به خدایی که محمد (صلی‌الله‌وعلیه‌وآله) را به حق مبعوث کرد، من برای تو از پدری مهربان مهربان­ترم. دیدگانت را بگشای و نگاه کن، سپس پیامبر و علی و حسن و حسین و سایر ائمه (علیهم‌السلام) برای شخص مجسم می گردند.

ما همه فرزندان حقیقی اهل‌بیت هستیم. این در شناخت در انسان­‌شناسی خیلی مهم است. انسان بداند خانواده اصلیش کی‌ها هستند. با خانواده آسمانی‌اش انس بگیرد. چقدر صفا دارد خانواده­ آسمانی انسان در چنین سفری جلوتر رفته‌­اند، آماده کرده‌­اند. خانواده‌­ای که خودشان سلطان و ابدیت آخرت ­اند. حال بچه‌­شان می خواهد برود به استقبال بچه آمده ­اند. دیدید پدر و مادر فامیل ها وقتی یک نوزاد می‌خواهد به دنیا متولد شود، چقدر برایش سیسمونی تهیه می­‌کنند و جشن می­‌گیرند. ما هم وقتی می‌خواهیم از رحم دنیا به برزخ متولد شویم، آنجا خانواده‌مان برایمان جشن می‌گیرند. ولی ای کاش ما خجالت‌ ­زده‌ ­شان نکنیم. سالم برویم. ناراحت شان نکنیم. بدقیافه نرویم که آنها خجالت بکشند. برای همین هم در دعاهایمان داریم: «اللّهُمَّ اَخرِجنی مِنَ الدُّنیا سالِما= خدایا من را از دنیا سالم خارج کن». ملک الموت آنان را یکی یکی معرفی می کند. این مُردن چه مُردن باصفایی است.

می‌گوید: اینان همنشینان توأند. به به چه مژده‌­ای. در این هنگام نداکننده‌ای از جانب حق او را می‌خواند. در سوره فجر داریم: «یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِی إِلى‏ رَبِّكِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً فَادْخُلِی فِی عِبادِی وَ ادْخُلِی جَنَّتِی[1]= اى نفس مطمئنه، خشنود و خداپسند به سوى پروردگارت بازگرد، و در میان بندگان من درآى، و در بهشت من داخل شو». عین این آیه را آن منادی که از طرف حق است برای مؤمن ولایتی می‌خواند.

خوش به حال چنین آدمی بپذیرد و خرسند باشد و بداند بهترین چیز را در دنیا به او داده اند. آن گاه ملک الموت به او می‌گوید: من مأمورم، ولی می خواهی جانت را نگیرم. می‌خواهی تو را می‌برم، نمی‌خواهی تو را نمی‌برم. چه می‌گویی؟» حال که آن طرف را به او نشان داده اند. هیچ کس نمی‌گوید: می‌خواهم برگردم. در آن حال هیچ چیز در نزد او بهتر از خارج شدن جان نیست.

بنابراین، نگویید ما برای فلانی دعا کردیم یا 70 حمد برایش خواندیم که شفا بگیرد، نشد. چیزی به او نشان می‌دهند، 70  که هیچ، 700 حمد هم بخوانی او نمی­‌آید. این عظمت ولایت و عظمت دلدادگی به پیامبر و آلش است.

سفر پرماجرا


[1] - سوره فجر، آیات 27-30.

ناشناس (کاربر مهمان)

سلام.این سفر پرماجرا ترس من را از مرگ چند برابر کرده.اگر مسیر این هست که استاد میگن کاش از اول اصلا ب دنیا نمی امدم.این دنیا که خودش ده ها گرفتاری وسختی ذاتی وتصنعی داره حالا ب این گرفتاریها هول وهراس مرگ را هم باید اضافه کنیم.دیگه اگر کسی مرد نمیشه گفت راحت شد چون تازه اول گرفتاری بدبختی واقعیشه.اون زندگی که منجر ب مرگ خوب میشه با این شرایط جامعه وروزگاری که درونش زندگی میکنیم کاملا متضاده.من که عمری ب سبک زندگی عادت کردم که سنخیت با سبک زندگی مورد قبول در فرمایشات استاد نداره حالا چطوری تغییرش بدم؟تا قبل از این سخنان استاد راجع ب مرگ ،تصورم از مرگ وبرزخ زیباتر وتوام با لطافت وبخشش بیشتری بود اما ظاهرا اشتباه فکر میکردم.با این سبک زندگی ما واین شرایط مردن باید از خدا بخواهیم که نمیریم که مرگ ما اول گرفتاریمونه.اون شکل از زندگی که استاد میفرمایند دیگه اسمش زندگی نیست،گذراندن عمر با این اصل هست که گناه نکنیم.فقط وفقط باید مواظب بود که گناه نکنی .همه چیز را باید با این چشم ببینیم که این گناهه یا نیست دیگه لذت بردن ،آرامش داشتن و هزاران مورد دیگه که جمعا میشن زندگی را باید کنار گذاشت وفقط مواظب بود که گناه نکنی.تو این روزگار بخواهی گناه نکنی باید قید بسیاری از روابط را بزنی یک واقعیته.باید قید آبروت هم بزنی.باید سیل متلک ها وتمسخرها و...دیگران را ب جون بخری.باید قید بسیاری از لذتها را بزنی و....با این اوصاف جدا دچار تردید شدم که از خدا بخاطر خلق کردنمون باید تشکر کنیم یا باید اعتراض کنیم.

خانم علیزاده

<p>سلام و با تشکر از اظهار نظرتان</p> <p>آیا شما از زلزله ای که آمدنش قطعی هم نبود، نترسیدید؟</p> <p>آیا خودتان را برای روز بیماری، که معلوم نیست اتفاق بیفتد یا نه، بیمه نمی کنید؟&nbsp;</p> <p>آیا کمی پس انداز، برای روز مبادایی که معلوم نیست بیاید یا نیاید، کنار نمی گذارید؟ ...<br /> حادثه ی بزرگ تولد شما به برزخ، ببش از ۸۰ بار در قران، تکرار شده...<br /> پس امری قطعی و حتمی است. حتی اگر هم ترسیده باشید<br /> مثل ترس های بالا که نام بردم، ترسی مبارک است....<br /> قطعا باطن خودتان را برای این تولد باشکوه، آماده و سالم و زیبا خواهید کرد. به شما بخاطر نفس بیدارتان تبریک میگوییم... که با کوچکترین تلنگری بیدارتر شده...</p> <p>ان شالله این ترس اندک، شما را از هراس روز قیامت که به تعبیر قرآن، یوم فزع اکبر، است و مادر فرزندش را از ترس، رها می کند... درامان میدارد.</p>

اشرف صدر (کاربر مهمان)

تشكر فراوان

خانم علیزاده

<p>با سلام و تشکر از شما دوست عزیز. شما می تونید متن را در قالب فایل ورد دانلود کنید.&nbsp;</p> <p>موفق باشید.</p> <p>&nbsp;</p>

میانگین (1 رای)

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed