www.montazer.ir
جمعه 22 نوامبر 2024
شناسه مطلب: 12120
زمان انتشار: 12 دسامبر 2020
انسان نباید در اجتماع، انگل باشد

شرح زیارت عاشورا، جلسه 62، 1381/05/26

انسان نباید در اجتماع، انگل باشد

انسان در روابط جمعی یا روابط دو نفره نباید روحیه ی انگلی داشته باشد، بلکه باید سعی کند در خیر رسانی به دیگران و در نگه داشتن جمع، سبقت بگیرد و خدمات متقابل داشته باشد.

وقتی انسان کم می آورد باید به جمع پناه ببرد و از آن کمک بگیرد. گاهی انسان به تنهایی زورش به خودش یا به شیاطینی که برای تغییر افکار و تاثیر گذاری بر او حمله کرده اند، نمی رسد. بنابراین باید اجتماعات و پاتوق های خوبی سراغ داشته باشد که به آن ها پناه ببرد. انسان نباید در جمع و ارتباطات انگل باشد. هر کس برای ارتباط سرمایه گذاری بیشتری کند، آدم حسابی تری است و به خدا و رسولش نزدیک تر است. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: « سَيِّدُ القَومِ خادِمُهُم[1]= سرور قوم، خدمتگزار آن هاست

بعضی افراد از روابط دو نفره یا سه نفره، استفاده های استعماری و انگلی می کنند. استفاده های استعماری با انگلی فرق دارد. استفاده ی استعماری یعنی این که من با یک نفر رفیق شوم و همیشه از او انتظار داشته باشم که به من خدمت کند و کارهای مرا انجام دهد و هر وقت به او احتیاج دارم، در خدمت من باشد. اما خودم حاضر نباشم برای او سرمایه گذاری کنم. امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «این دوستی ها به درد نمی خورد.» به قول معروف، برای کسی بمیر که برایت تب کند. یعنی برایت سرمایه گذاری کند. اگر دوستت این روحیه ی استعماری را دارد و یک سره می خواهد از تو کار بکشد، بدون این که وقتی تو به او احتیاج داری پای کارت بیاید، به درد نمی خورد. البته نباید تا انسان کسی را این طور دید، رابطه اش را با او قطع کند،  بلکه باید مدارا کند تا گرما و صمیمیت در او ایجاد شود.

گاهی برای کسی خرج می کنی و با او رفاقت می کنی و کارش را انجام می دهی، اما می بینی که وقتی به او احتیاج داری، اصلاً حاضر نیست برای کمک بیاید. فقط روحیه یک طرفه ی انگلی دارد. یعنی خودش را روی بار دیگران می اندازد تا دیگران کارش را انجام بدهند. اما اگر قرار باشد خودش برای دیگران وقت بگذارد، یا سرمایه گذاری کند، کاری نمی کند. در چنین رفاقتی کرامت نیست.

«یخ زدگی عاطفی» با مدارا حل می شود

بعضی خشکی و یخ زدگی عاطفی دارند و باید با آن ها گرم و صمیمی برخورد کرد و مدارا کرد تا از آن ها نیز رفتارهای عاطفی تراوش شود.

باید حریم را برای آن ها باز کنیم تا از یخ زدگی عاطفی در بیایند. مثلاً کسی که اهل خرج کردن نیست، وقتی با دیگران بیرون می رود، بیشتر دوست دارد از جیب رفیقش خرج کند و برایش خیلی سخت است که دست در جیب خودش کند. اما وقتی می بیند رفیقش راحت خرج می کند، او هم آرام آرام  به خودش می آید و خرج می کند. یا مثلاً کسی که اهل دست دادن و بوسیدن و معانقه نیست، وقتی می بیند رفیقش هر وقت به او می رسد دست می دهد، آرام آرام سرد مزاجی اش از بین می رود. البته اگر این رفتار برای زمانی است که سرد مزاجی طرف از روی غرور و تکبر و خود بزرگ بینی نباشد. من به خانه ی یکی از رفقایم می رفتم و با هم درس می خواندیم. می دیدم که روابط او با پدرش خیلی سرد است. وقتی پدرش از در می آمد و سلام می کرد، دوستم خیلی خشک جوابش را می داد. اما من بلند می شدم و به پدرش دست می دادم. دوستم از این کار من تعجب می کرد. پدرش هم از این که پسر خودش جلوی پایش بلند نمی شود، تعجب می کرد. بعد از مدتی ماچ و بوسه هم راه انداختیم. آرام آرام آن ها هم راه افتادند و الآن هم هر وقت مرا می بیند، می گوید: «محمد جان! بیا بدهکاری ات را بده! تا تو را نبوسم، آرام نمی گیرم.».

باید در جمع شادی ایجاد کنیم

انسان باید تلاش کند رابطه اش با دیگران در اجتماع و همچنین با اعضای خانواده گرم و صمیمی و با محبت باشد و آتش فتنه را سریع خاموش کند.

انسان برای این کار باید بلد باشد از سکوت چه موقع استفاده کند. باید دارای روحیه ی تغافل و تجاهل باشد. باید صبور باشد. باید به شهوت پاسخ گویی غلبه کند و هر حرفی که زده می شود را جواب ندهد. این که در ذوق طرف بزند و همیشه بگوید «حق با تو نیست، من درست می گویم» و استدلال کند و حرفش را به کرسی بنشاند، خوب نیست. امام علی (علیه السلام) فرمود: « رُبَّ كَلامٍ جَـوابُهُ السُّـكُوتُ [2]= چه بسا سخنى كه پاسخ آن، سكوت است .» ممکن است خانم یا بچه ها چیزی بگویند، ولی ما نباید جواب آن ها را بدهیم. اصلاً لازم نیست ما هر صحبتی را جواب بدهیم، چون خانه آتش می گیرد و جهنم درست می شود. باید موضوع را عوض کنیم و چیز دیگری بگوییم. در خانواده یا در جمع های دیگر، افراد باید این روحیه را داشته باشند که همه را هماهنگ کنند و نگذارند جمع به سمت سردی برود. مثل عزیزانی که در مسافرت و در اتوبوس، معرکه می گیرند و همه را شاد و خندان می کنند و همه ی دل ها را با هم یکی می کنند. چنین کسانی قدرت دارند و می توانند جمعیت را کنترل کنند. تا می بینند اطرافیان شان کسل شده اند، برنامه ای می گذارند و به بهانه ای همه را دور هم جمع می کنند و بستنی و چای و میوه می دهند و یا با مسابقه و لطیفه و مسائل معنوی مثل صلوات و روضه، باعث تغییر ذائقه ی جمع می شوند.

معنای «کرامت»

باید لذت ما در آرامش و شادی و اتحاد و پیوند با دیگران باشد. به این «کرامت» می گویند.

کریم بودن، یعنی انسان از بهره برداری ها و شادی های دیگران لذت ببرد. این روحیه، روحیه ی خوبی است و انسان فقط با این نوع سختی ها می تواند در وادی انسانیت قدم بگذارد. این که انسان بگوید «من خودم گرفتارم و مشکلات دارم« اینطور فکر کردن همیشه او را در من حیوانی نگه خواهد داشت. کسی که حاضر است از وقتش، اعصابش، پولش، اعتبارش، امکاناتش برای دیگران سرمایه گذاری کند، وارد بزرگواری ها و کرامت های اخلاقی و انسانی شده است.

باید حواس مان به دیگران باشد

این که انسان بداند اطرافش کسانی هستند که می تواند به آن ها اعتماد کند و حرف دل و مشکل و رازش را به آن ها بگوید، خیلی در آرامش و شادی زندگی و در تصمیم گیری های مهم او اثر می گذارد. یعنی شخص می داند وقتی برایش مشکلی پیش می آید، کسانی هستند که آن مسئله و مشکل را سریع حل می کنند.

برای دیده بانی خواب را بر خویشتن بندیم          

ز بهر پاسبانی دیده ی بیدار هم باشیم[3]

انسان در پاتوق ها و جمع هایی که همه نسبت به هم هوشیار و بیدار هستند، خیلی آرامش دارد. امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «المَرءُ كثیرٌ بأخیهِ [4]= انسان به وسیله ی برادر و دوستان خود فزونى مى یابد.» یعنی می داند اگر برایش مشکلی پیش بیاید، او دیگر یک نفر نیست و برادرهای پای کار دارد. بنابراین انسان تا می تواند باید برادرهایی با خصوصیات الهی و دینی داشته باشد. 

باید در مشکلات تفحص داشته باشیم، نه در عیب ها! این دو با هم فرق دارد. تفحص در مشکلات یعنی این که تا جایی که توان داریم، هوشیار باشیم و اگر از مشکل کسی اطلاع پیدا کردیم، برایش کاری انجام بدهیم. گاهی با یک وساطت یا حرف زدن، یا تلفن زدن یا شام دادن، مسئله حل می شود. باید افراد را با هم صلح بدهیم و نگذاریم که جهنم بین دو نفر ادامه پیدا کند.

باید حسن ظن داشته باشیم

همیشه شیطان در ذهن ما از حرف یا عمل دیگران ، زشت ترین نوع تفسیر آن را می آورد. بعضی ها هم همین طور هستند. یعنی وقتی یک عملی را می بینند یا حرفی را می شنوند، قضاوت یا اظهار نظرشان، بدترین نوع تفسیر از آن عمل یا حرف است.

ما می توانیم خودمان را امتحان کنیم و ببینیم شیطانی و جهنمی هستیم یا الهی و بهشتی؟ اگر می بینیم در قضاوت مان سریع روی بدترین نوع قضاوت می رویم، باید بدانیم که ساختار شخصیت مان، ما را به سمت جهنم می کشاند. اما اگر دیدیم کریمانه و رحیمانه می توانیم برخورد کنیم و ستارالعیوب باشیم و عیب ها را ندید بگیریم و تفسیر های خوب بکنیم، این نشان می دهد شخصیت ما از شخصیت های بهشتی است. با این مبنا می توانیم هم خودمان را بشناسیم و هم دیگران را.

جمال یکدیگر گردیم و عیب یکدیگر پوشیم         

قبا و جبّه و پیراهن و دستار هم باشیم[5]

راضی نشویم آبروی کسی لکه دار بشود. اگر می خواست عیبی روی کسی بنشیند، عیب او را توجیه کنیم. لکه دار شدن چند نوع است. یکی لکه دار شدن در نزد خودمان است که به آن «سوء ظن» می گویند. در روایت داریم که اگر حرف بدی یا کار بدی از کسی دیدید، حرام است که تفسیر بد کنید؛ حتی اگر صورت خوبی نداشته باشد. اگر نتوانیم تفسیر خوب کنیم، ما مسئله داریم! نباید تا از هر کس حرفی شنیدیم یا کاری دیدیم، سریع زشت ترین نوع تعبیر را از آن بکنیم. این مطالب را قبلاً به طور کامل در بحث «سوء ظن» گفته ام.

ما باید شخصیتاً طوری باشیم که اگر کسی می خواهد به زندان بیفتد، نگذاریم. اگر می خواهد آبرویش برود، نگذاریم. می خواهد جلسه اش به هم بخورد، نگذاریم. می خواهد چکش  برگردد، نگذاریم. وقتی می بینیم الان کم آورده، زود کمکش کنیم. اگر به یک نحوی می خواهد آبرویش برود، سرمایه گذاری کنیم و کمکش  کنیم. اگر فتنه ای می خواهد درست بشود، فتنه را بخوابانیم. بالاخره به نحوی حمایت کنیم که شخص خرد نشود و آبرویش نرود و تحقیر نشود. اگر می خواهند غیبت کنند و انتقاد بگیرند، اجازه ندهیم و از او دفاع کنیم. به خصوص کسانی که ذوی الحقوق ما هستند. اگر انسان از آن ها دفاع نکند، خداوند انسان را خوار و رسوا می کند.

ما باید جمال همدیگر باشیم و همدیگر را تقویت کنیم و تضعیف نکنیم. دائماً به اصطلاح، آرایشگر همدیگر باشیم. عیب های همدیگر را سریع بپوشانیم و نگذاریم برملا شود. چون هم وظیفه مان است و هم اگر گناه دیگران را برملا کنیم، خودمان دچار آن گناه می شویم. انسان باید عیب های خودش را هم بپوشاند. اصلاً نباید راجع به گذشته، آلودگی ها، گناه ها، اشتباهاتش با کسی درددل و صحبت کند. تعریف کردن گناه و معصیت برای دیگران حرام است. چون خداوند روی گناهان پرده انداخته، و این پرده باید بماند.

باید پشتوانه ی دینی همدیگر باشیم

هر کاری می توانیم برای همدیگر بکنیم و هر حمایتی که شخص احتیاج دارد باید انجام بدهیم. اگر قرار است شیطان یک نفر را زمین بزند، همه بسیج شویم و نگذاریم. اگر قرار است یک نفر آلوده شود، نگذاریم. اگر قرار است یک نفر جهنمی شود، اگر شده از سهم خودمان هم بگذریم، نگذاریم جهنمی شود.

غم هم شادی هم دین هم دنیای هم گردیم           

بلای یکدگر را چاره و ناچار هم باشیم[6]

چقدر خوب است که افراد غم و شادی هم بشوند و این حالت ها به آن ها دست بدهد. مرحوم علامه طباطبایی می گفتند: «وقتی شهید مطهری در جلسه ی درس حاضر می‌شدند، از شوق و شعف، حالت رقص پیدا می کردم. برای این که می‌دانستم هر چه می‌گویم، هدر نمی‌رود و محفوظ است.» رفقا باید با همدیگر این طوری باشند که وقتی همدیگر را می بینند، دل شان شاد بشود و وقتی همدیگر را نمی بینند، غمگین شوند.

گاهی از دست یک نفر ناراحتیم، اگر رضایت ندهیم به جهنم می رود و اگر بخواهیم رابطه را قیچی کنیم، آلوده تر می شود. هر طوری هست رابطه را نگه می داریم تا این بنده خدا جهنمی نشود. اما گاهی رابطه، اصل هستی انسان را جهنمی می کند که حتماً باید قطع شود.

به بهشت رفتن همدیگر کمک کنیم و دست های همدیگر را بگیریم. خوش به حال کسی که همه ی پیکرش به بهشت ورود کرده و دستش را هم به سمت پل صراط دراز کرده و بقیه را هم به بهشت می کشاند یا آن چنان قوی است که عده ی زیادی را روی صراط نگه می دارد تا سقوط نکنند و آنها را تا بهشت با خودش می برد. اگر کسی بتواند این جا یک نفر را شفاعت کند و به حفظ دین کسی کمک کند، خداوند در آن دنیا قدرت شفاعت بالاتری به او خواهد داد. آن جا به او می گویند: «تو مواظب دین این و آن بودی! حالا به تو قدرتی می دهیم که هر چقدر می خواهی از جهنمی ها را شفاعت کنی.»  خداوند به بعضی از شخصیت ها مثل معلمین و علما قدرت شفاعت می دهد. چون آن ها در دنیا اهل شفاعت بودند و دل شان برای دیگران می سوخته. گاهی افراد معلم هم نیستند، ولی دلسوز هستند، وساطت فرهنگی می کنند و تلاش می کنند دست کسی را بگیرند و به جایی راهنمایی کنند. کتابی دست کسی می دهند و کسی را دعوت می کنند. این ها «شفاعت» می شود. به محض این که شفاعت کردید و دیگران به دست شما هدایت شدند و از دین شان حمایت کردید، در قرآن داریم که آن وقت خداوند دستور می دهد که ثواب هدایت همه ی مردم جهان را  برای شما بنویسند. « وَمَنْ أَحْیَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعًا [7]= و هر کس نفسی را حیات بخشد، مثل آن است که همه مردم را حیات بخشیده. »

این خیلی مهم است که نگذاریم افراد گناه بکنند. تا می توانیم حمایت کنیم. تقوا داشته باشیم. امر به معروف و نهی از منکر کنیم. خوراک بدهیم و خوراک برسانیم. تنبلی ها را جبران کنیم. گاهی می بینی کسی تنبل است و با پیگیری شما، حضوری یا تلفنی از این تنبلی دست برمی دارد. آن وقت دینش احیا می شود. گاهی انسان این همت را ندارد و می گوید: «خودم جلسه و کلاس می روم و لذت خودم را می برم. مگر بیکارم کس دیگری را با خود ببرم؟» ولی گاهی انسان می گوید: «حالا که به این پاتوق بهشتی می روم، بگذار چند نفر دیگر را هم با خودم ببرم.» وساطت می کند، زنگ می زند، از جیب خودش سرمایه گذاری می کند، کتاب و هدیه می خرد و افراد را با دین آشنا می کند که این خیلی ارزش دارد. باید از خانواده ی خودمان شروع کنیم! اگر احتیاج به تقویت دارند، تقویت شان کنیم. در ما قساوت زیاد است. خیلی وقت ها به خوراک های خیلی خوب و مجالس خیلی خوب راه پیدا می کنیم، اما هیچ وقت خانواده مان از آن ها بهره ای نمی برند. آن ها کار خودشان را در خانه می کنند و ما رفیق بازی خودمان را می کنیم. ارتباطات ضعیف است. باید اول از خانواده شروع کنید و به آن ها فیض برسانید و بعد هم به کسان دیگر اگر می توانید  این فیض را برسانید.

انسان باید همیشه مدافع دوستش باشد

باید از خودمان برای دیگران سرمایه گذاری کنیم و حاضر به فداکاری و ایثار باشیم که مشکلات و گرفتاری های شان حل بشود و شادی به آن ها برگردد. باید دوستان مان بتوانند در حوادث ما را جلو بفرستند و به ما اعتماد کنند و پشت سر ما سنگر بگیرند و به عنوان وکیل مدافع از آن ها دفاع کنیم. پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم)  فرمود: «اگر 50 نفر علیه دوستت شهادت بد دادند، تو از او دفاع کن!»

بلاگردان هم گردیده گرد یک دیگر گردیم                 

شده قربان هم از جان و منت دار هم باشیم

یکی گردیم در گفتار و در کردار و در رفتار          

زبان و دست و پا یک کرده خدمت کار هم باشیم

نمی بینم به جز تو همدمی ای فیض در عالم        

بیا دم ساز هم  گنجینه ی اسرار هم باشیم[8]

یاد یاران که کنند از دل و جان یاری هم           

پا ز سر کرده روند از پی غم خواری هم[9]

گاهی فتنه ای برای کسی درست می شود که اگر تو به دادش نرسی، هلاک و خرد می شود و برای سال ها و شاید هم برای همیشه نتواند سربلند کند و کمر راست کند. یا اگر کسی با خانواده دعوایش شده و تو می دانی که اگر او با این وضعیت به خانه برود، اوضاع خیلی خراب می شود. برای این که آتش فتنه را خاموش کنی، باید با او به خانه اش بروی یا خانواده اش را دعوت کنی که به خانه ات بیایند.

لازمه ی مهرورزی، اتصال به کانون محبت است

اگر کسی بخواهد روحیه ی مهرورزی داشته باشد، باید مهر و محبت و عاطفه در وجودش باشد که بتواند به دیگران بدهد و برای دریافت  این محبت و عاطفه باید به خداوند متصل شود. 

در بحث های «معرفت نفس» خواندیم، فاقد شئ، مطیع شئ نیست. کسی که می خواهد به دیگران چیزی را عطا کند، باید خودش آن را داشته باشد که بدهد. کسی که می خواهد برای دیگران خرج کند، باید داشته باشد که خرج کند. وقتی نداشته باشد، معنا ندارد. وقتی می خواهد درس یاد بدهد، باید سواد داشته باشد که به بقیه درس بدهد. می خواهد پول بدهد، باید داشته باشد که به دیگران کمک کند. می خواهد مهرورزی کند، باید مهر و محبت و عاطفه در وجودش باشد که بتواند صرف کند. اگر بخواهیم خودمان را به مرحله ی عمل برسانیم باید از جایی تغذیه شویم که آن کانون محبت و بخشش و آرامش و شادی یعنی خداوند تبارک و تعالی است. خداوند کانون همه ی خیرات است. کسانی می توانند نسبت به دیگران این طوری باشند که خودشان این انرژی و دارایی و کمالات را جذب کرده باشند. کسی که اهل معنویت نیست و حضور قلب سر نماز ندارد، کسی که نمی تواند شب بیدار شود و نماز شب بخواند و با کانون محبت درد دل کند و قرآن و دعایی بخواند و نور و روشنایی بگیرد و عرضه ندارد به منبع کمالات متصل شود، گدا و فقیر است. امام علی (علیه السلام) می فرماید: «أكبَرُ البَلاءِ فَقرُ النَّفسِ[10]بزرگترین بلا، فقر نفْس است .» فقر روحی یعنی شخص نتواند مهرورزی کند و لبخند بزند. نتواند دست بگیرد. نتواند حرف های محبت آمیز بزند. نتواند دست بدهد و معانقه و روبوسی کند. نتواند دعوت کند و دعوت بپذیرد. نتواند دست در جیبش کند. نتواند وقت بگذارد و برای دیگران حرف بزند. نتواند سرمایه گذاری بکند. این ها آدم های فقیری هستند. هر وقت انسان می گوید: «ندارم. وقت ندارم. نمی توانم. نمی شود. گرفتارم.» بدبخت و گدا است.  اگر انسان بخواهد غنا پیدا کند، غنا معدن دارد. معدن همه ی دارایی ها و توانایی ها خداست. «لاحول و لاقوه الّا بالله العلیّ العظیم= هیچ حركت و استطاعتی جز به مشیت خداوند بزرگ نیست. » اگر انسان به معدن کمالات متصل باشد، شاد و آرام و قوی است و می تواند از این شادی و قدرت و آرامش به دیگران هم بدهد. گاهی ما به مشکلاتی بر می خوردیم و فکر می کردیم که این مشکل دیگر قابل حل نیست، ولی وقتی بعضی از دوستان می آمدند آن را حل می کردند. آن مشکل برای او خیلی سطحی بود و می گفت: «بنشینید و کاری نداشته باشید. من خودم درست می کنم.» چون اتصال او به معدن غنا خیلی زیاد بود. قدرت روحی بالایی داشت. اگر ما فکر می کردیم دیگر نمی شود کاری کرد و تمام است، برای او این طوری نبود. او می گفت: «چقدر مضطرب هستید! آرامش تان را حفظ کنید. انشاءالله درست می شود. خدا بزرگ است.». چون قوی تر بود و انرژی بیشتری داشت و به کانون بیشتر وصل بود، می رفت و درست می کرد.

اگر برای دیگران خرج کنیم، خدا به ما بیشتر می دهد

اگر انسان ظرفیتش را بالا ببرد و دست و دل باز شود و مخارجش بیشتر باشد، خدا هم به او بیشتر می دهد. هر ظرفی برای پر کردن پیش خدا ببریم، خدا هم همان ظرف را پر می کند.

کسانی که بخیل هستند و خرج نمی کنند و از زن و بچه و خودشان هم می زنند، ظرف شان کوچک است و خدا کم به آن ها می دهد. ولی کسی که به خدا بگوید: «خدایا! من عیال وارم. این ها قبل از این که زن و بچه ی من باشند، عیال تو هستند. خودت برسان!» آن وقت خدا هم می رساند و بیشتر می دهد. اگر دقت کنیم، همیشه خرج مان بیشتر از درآمدمان است. ولی به قول بزرگان نباید فضولی کرد که از کجا می رسد. چون خدا می رساند. اگر فکر کنیم می بینیم که خداوند بیش از آن چه که کار می کنیم و دخل داریم، برکت می دهد.

اگر بخواهیم مهرورز باشیم، لازمه اش این است که قدرتمند شویم و روح قوی و ثروتمند داشته باشیم. روح باید تغذیه شود و تغذیه ی روح، ارتباط و خودسازی و تمرین است. قدرتمند شدن ریاضت دارد. اگر انسان بخواهد به زیبایی و قدرت بدنی برسد، باید به باشگاه برود و وزنه بلند کند، که این درد بازو و درد عضلات دارد. نفس نفس زدن دارد. اگر ریاضت بکشیم و هر دفعه بیشتر از قبل برای شاد کردن دیگران خرج کنیم، خدا برکت می دهد. مثلاً می خواهید به خانه ی کسی بروید. فکر می کنید اگر دست پر بروید خیلی بهتر است و طرف بیشتر خوشحال می شود. در روایت داریم، در این جا 70 شیطانک به دستت می چسبند و 70 نوع توجیه می کنند که این کار را نکن! ولی کسی که بر شیطان غلبه می کند دست در جیبش کرده و هدیه ای می خرد. این کار قشنگی است. بعضی شادی را از خانواده ی خودشان هم دریغ می کنند. ما داریم که جمعه ها محیط خانه را گرم و شاد کنید. بگذارید خانواده در این روز احساس تازگی کند. مثلاً پارک بروید، میوه و بستنی بخرید. چون روز مهمی است. روز امام زمان است. بعضی برای خانواده ی خودشان هم نمی توانند خرج کنند و عرضه ندارند. اگر ببینند کسی این سرمایه گذاری و خرج را می کند، شجاعت آن ها نیز بیشتر می شود و آرام آرام بزرگ می شوند و خرج های کلان هم برای دیگران می کنند. البته ولخرجی و بی حساب کتاب خرج کردن نه! بلکه علاوه بر حساب کتاب زندگی، سهمی هم برای خرج های نمکی که بزرگ نیست اما شادی می آورد، دارند.

خداوند برای دوستانش، سرمایه گذاری می کند

اگر به فکر دیگران باشیم، خداوند و ائمه (علیهم السلام) برای ما سرمایه گذاری می کنند و آن وقت دنیای ما تضمین می شود. علاوه بر این وقتی انسان مشکل گشای دیگران باشد، در دنیا بار خودش را راحت تر می تواند بکشد. خداوند تبارک و تعالی هم در ابدیت بیشتر برای او سرمایه گذاری می کند و نمی گذارد اضطراب به سراغش بیاید.

خداوند در قرآن می فرماید: « أَلَا إِنَّ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ [11]= آگاه باشید که دوستان خدا، هرگز هیچ ترسی از آینده و هیچ حسرت و اندوهی از گذشته، در دل شان  نیست.» چون وقتی دیگران مضطرب می شدند او نیز ناراحت می شدو تلاش می کرد اضطراب شان را برطرف کند. اگر آبروی کسی می خواست برود، او نمی گذاشت. بنابراین، خداوند می فرماید: « این بنده خودش را شبیه من کرده، من هم باید مثل او عمل کنم.»

ما باید مهرورزی های ائمه (علیهم السلام) را در حق خودمان بدانیم و روحیه ی بخشش و عفو گناهان دیگران را پیدا کنیم. ببینیم ائمه (علیهم السلام) چطور با ما رفتار می کنند و چقدر نسبت به ما مهربان هستند. ما نیز باید از آن ها یاد بگیریم و روحیه ی انگلی نداشته باشیم. این طور نباشد که از خدا بخواهیم ما را ببخشد، ولی خودمان روحیه ی بخشش دیگران را نداشته باشیم. از اهل بیت (علیهم السلام) بخواهیم ما را بپذیرند، ولی خودمان پذیرای دیگران نباشیم. هر وقت دل مان می خواهد  حرم برویم و از آقا هم انتظار داشته باشیم که ما را بپذیرد. اما وقت برای دیگران نگذاریم و برای حل مشکلات دیگران سرمایه گذاری نکنیم واز خواب و تعطیلات مان نزنیم.

 اگر ما برای شباهت به خدا تلاش کردیم و یک سره با خلق و عیال خدا شاد و مهربان بودیم و تلاش مان در ایجاد آرامش، نشاط، شادی، غم زدایی و رفع اضطراب از دیگران بود؛ خدا می فرماید: «این بنده ی پر سودی است. جزء عمّال الله است و کارمند ویژه ی من می باشد.» خداوند می گوید: «او را مظهر خودم می کنم و یک سلسله از اختیاراتم را به این بنده واگذار می کنم.» مثلاً اگر کسی برای پول قرض گرفتن در خانه ی او برود، احساس می کند که از خدا قرض می گیرد. اگر انسان در دنیا کارمند ویژه ی خدا شود، خداوند به او مدیریت و مسئولیت می دهد و او را مظهر و شبیه خودش می کند و در آخرت هم می فرماید: «چون با بندگان من این طوری بوده، حالا نوبت من است که برایش سرمایه گذاری کنم.» از همان لحظه ای که انسان می خواهد بمیرد، خداوند برای او سرمایه گذای می کند تا لحظه ای که می خواهد در قیامت وارد بهشت شود.

ولی اگر انسان بتواند برای دیگران کاری کند و نکند، حتی اگر باتقوی ترین باشد، تا از دنیا برود حتی در بهشت، یک مار به او مسلط می شود و  روزی 1  بار  او را تا قیامت نیش می زند. چون می توانست مشکل طرف را حل کند، ولی دریغ کرد. ولی خوش به حال کسی که برای دیگران کار انجام می دهد. چون او آدمی بود که دوست نداشت به دیگران اضطراب برسد، خدا هم نمی گذارد به او اضطراب برسد. در لحظه ی مردن موقعی که همه اضطراب دارند، پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم)  به او می خندد. امیرالمؤمنین (علیه السلام) به او آرامش می دهد. عزرائیل (علیه السلام) با مهربانی مثل غلام می ایستد و می گوید: «بفرمایید! شما را می خواهم پیش عزیزان تان ببرم.» موقع رفتن با نوازش و تشریفات او را می برند.  بعد ائمه (علیهم السلام) می آیند و به او می گویند: «ما این جا هستیم.اصلاً احساس غربت نکن! ما به تو سر می زنیم. هر کاری داری ما را صدا کن!» در قیامت هم آن ها صدایت می کنند و می گویند: «اضطراب نداشته باش! این جا معطل نمی مانی!» خداوند نیز می فرماید: «هر کس مهربان است، حق من است که بیشتر به او مهربانی کنم و سرمایه گذاری کنم. او مشکل گشاست و به عیال و بندگان من خدمت می کند و آن ها را اذیت نمی کند و شر نمی رساند.» پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده اند: «المُسلِمُ مَن سَلِمَ المُسلمونَ مِن لِسانِهِ و یَدِهِ[12] = مسلمان، كسى است كه مسلمانان از زبان و دست او آسوده باشند. » کسی که دیگران از دست و زبانش در آرامش باشند، خداوند چه آزاری دارد به او برساند؟ او اهل سلام است و آدم سالمی بوده و شرّی از طرف او متوجه کسی نبوده. خیر محض و دوست داشتنی و خوب بوده. خدا چه کار می تواند با او کند؟ غیر از این که یک سره به سلامت او را رد کند و وارد وادی السلام و دارالسلام کند. تا او بخواهد دغدغه پیدا کند، تا می خواهد فکر کند که از صراط رد می شود یا نه؟ فرشته ها به او مژده می دهند که شما تشریف بیاورید. در حدیثی داریم که در قیامت، 14 معصوم (علیهم السلام) از فاطمه ی زهرا (سلام الله علیها) تا وجود مقدس امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) همه برای شیعیان شان می دوند که آن ها راحت باشند.

پی نوشت:

[1] كنز العمّال : 17517

[2] غررالحكم ج4 ص64

[3] ملا محسن فیض کاشانی

[4] تحف العقول : 368

[5] ملا محسن فیض کاشانی

[6] ملا محسن فیض کاشانی

[7] قرآن کریم / سوره ی مائده / آیه ی 32

[8] ملا محسن فیض کاشانی

[9] ملا محسن فیض  کاشانی

[10] غرر الحكم : 2965

[11] قرآن کریم / سوره ی یونس/  آیه ی 62

[12] كنز العمّال : 738

ظ م - 53

نظری داده نشده

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed