www.montazer.ir
دوشنبه 25 نوامبر 2024
شناسه مطلب: 305
زمان انتشار: 8 اکتبر 2014
انسان شناسی جلسه 30

انسان شناسی جلسه 30

مراحل حیات انسان؛ قبل از دنیا، دنیا و بعد از دنیا. برای همین ما در اصول عقایدمان به معاد قائل هستیم یعنی بازگشت و کسی می‌تواند معتقد به بازگشت باشد که ایمان حقیقی به حیات قبل از دنیای خودش بیاورد.
 پس ما قبل از این‌که به دنیا بیاییم و حیثیت بدنی و زمینی پیدا کنیم حیات داشتیم و مدتی را در دنیا هستیم «و لکم فی الارض مستقر و متاع الی حین» و بعد هم که بازمی‌گردیم به سوی او یک ماهیت از او به سوی او داریم.
امام علی علیه السلام فرمودند: «رحم الله امرأ علِم من أین و فی أین و إلی أین»؛ رحمت خدا شامل حال کسی می‌شود که بداند از کجا آمده در کجا هست و به کجا می‌رود؟
انسان اگر با همه حقیقتش با همه مراحل حیاتش در نظر گرفته شود موجودی ممتد از خدا تا خداست و اگر با حیثیت زمینی نگاهش کنیم می‌شود انسان. موجود ممتد از دنیا تا بی‌نهایت. ما تا خدا خدایی می‌کند در کنار خدا زندگی خواهیم کرد. پس چنین انسانی نیاز به هادی دارد که انسان را در هر سه مرحله حیات بشناسد، قوانین و روابط علمی و ارتباطات عوالم مختلف را بشناسد و نیز 7 دسته اطلاعات تخصصی نسبت به او را داشته باشد که عبارتند از: 1 ـ شناخت جسم و روح به‌طور کامل. 2 ـ شناخت روابط جسم و روح به‌طور کامل. 3 ـ شناخت روابط جسم و روح به‌طور کامل. 4 ـ شناخت کامل عالم طبیعت. 5 ـ شناخت روابط عالم طبیعت با جسم و روح انسان. 6 ـ قبل از دنیا. 7 ـ بعد از دنیا
بنابراین چنین کسی می‌تواند انسان را هدایت کند و حکمی را برایش وضع کند و کسی جز خدا این اطلاعات را ندارد لذا کسی هم جز خدا هادی نیست. «قل إنّ هدی الله هوالهدی»؛ بگو فقط هدایت خدا هدایت است یعنی هیچ‌کس دیگر جز خداوند واقعاً لایق اسم هادی نیست. خداوند هم هدایت خودش را از طریق مظاهر معصوم خودش که هم عالم و متخصص باشند و و اطلاعات تخصصی داشته باشند و حتماً معصوم هم باشند، اعمال می‌کند. غیر از آن هم کسی صلاحیت رهبری و هدایت انسان را ندارد.
مراتب مختلف هدایت انسان؛ 1 ـ فقه اصغر که مربوط به روابط ما با عالم طبیعت است مانند کارهای بدنی و ظاهری و مسائل اجتماعی 2 ـ فقه اوسط که مربوط به اخلاق انسان است. در قرآن بایدها و نبایدهایی که انسان باید رعایت کند، بیان شده است. 3 ـ فقه اکبر که مرحله معرفت انسان است و شهود و شناخت نسبت به اصول عقاید و..
علم یک وسیله، دانش و ابزار است که انسان باید به آن معرفت پیدا کند که در او توانایی ایجاد کند. چون معرفت یک قدرت و شدن در انسان است. هدف این سه فقه این است که انسان را به هدف خلقتش برساند پس باید روی این ساختار به‌گونه‌ای عمل کنند که مجموعه اکتسابات، ورودی‌ها و خروجی‌هایش با هدف خلقت و نیل به حقیقت و جذب اسماء الهی سازگاری داشته باشد و در نهایت بیشترین شباهت را به اصل خودش که حق تعالی است پیدا کند. «عبدی أطعنی حتی اجعلک مثلی أو مثلی»؛ انسان مثل خداوند بشود و به کم‌تر از مَثَل خدا شدن و بی‌نهایت شدن راضی نیست.
فقه، روابط ما را با غیرخودمان تنظیم می‌کند به گونه‌ای که ما سیرمان در حرکت به سمت ابدیت و در تخلق به اخلاق الهی با مشکل روبه‌رو نشود. در هر سه فقه اصغر و اوسط و اکبر، حرام‌ها، واجب‌ها، مستحبات، مکروهات و مباحاتی داریم که در هر فقه با توجه به اهمیت آن میزان ثواب‌ها و عقاب‌هایش متفاوت است. مثلاً شرک در فقه اکبر است و اگر انسان در عقایدش، شرک راه پیدا کند از حرکت به سمت ابدیت ساقط می‌شود. به گونه‌ای است که خداوند می‌فرماید: شرک را هرگز نخواهد آمرزید و غیر شرک را خواهد آمرزید پس هرچه سطح بالاتر می‌رود خطرش بیشتر است. پس وقتی در فقه چیزی واجب یا حرام می‌شود انسان در حرکت او را در نظر گرفته و حکم داده شده است، این‌که مصالح و مفاسد را رعایت کند تا به هدف خلقت برسد.
در فقه اصغر یک سلسله محرماتی داریم که همیشه حرام هستند مثل ربا، روزه‌خواری و... اما یک سلسله مسائل نیز جنبه‌های فردی و اجتماعی دارد و نمی‌شود مطلقاً همیشه آن‌ها را حرام، مستحب یا مباح دانست. برخورد فقه در این موارد توأم با آگاهی‌های اجتماعی و سیاسی است.
امام;فرمودند: مکان و زمان نقش کلیدی را در اجتهاد دارد و اجتهادی که شناخت زمان و مکان در آن نیست اصلاً اجتهاد نیست. بنابراین مجتهدی هم که نمی‌تواند زمان و مکان را بشناسد و جامعه‌شناس و روان‌شناس نیست اصلاً مجتهد نیست و فتوا دادن کار اشتباهی است.
امام رضا علیه السلام  در مورد تعریف حلال و حرام مسئله اضطرار را مطرح می‌کنند و این‌که حرام آن چیزی است که ضرر دارد اگر این می‌گوید یک چیزی حرام است یعنی با ساختار و حرکت شما و اساساً انسان سازگاری ندارد. پس اگر انسان را محدود و از نظر جنسی معنا کردیم بسیاری از حرام‌ها و واجب‌ها بی‌معناست اما اگر انسان با توجه به همه حیثیت خلقتی او یعنی از خدا تا خدا معنا شده آن موقع حلال و حرام و هدایت و... معنا پیدا می‌کند.
در یک سلسله شرایط احکامی متغیر قرار داده شده؛ «فمن اضطر غیر باغ و عاد فلا اثم علیه»؛ جایی هست انسان دسترسی به حلال ندارد و جانش به خطر افتاده می‌تواند از حرام استفاده کند. بغی و عدوانی هم در کار نباشد.
در مورد مصنوعات بشری هم مثل قمار و... اسلام این را در نظر می‌گیرد که اگر برای ساختار و حرکت انسان ضرر نداشته باشد و حداقل مانع نباشد، مباح است و اگر مضر باشد حرام. این مسئله یک حکم کلی است چه برای فرد و چه جامعه.
سه چیز در فقه لازم است و باید حتماً باشد؛ 1 ـ موضوع: فقیه اول باید موضوع را بشناسد و بفهمد چیست؟ 2 ـ ملاک؛ ملاک حرمت و وجوب یک چیز را بداند. 3 ـ حکم؛ بعد از موضوع و ملاک نوبت به حکم می‌رسد.
«من أحیا نفساً فکأنما أحیا الناس جمیعاً و من قتل نفساً بغیر نفس أو فساد فی الارض فکأنما قتل الناس جمیعاً»
پیامبر و معصومین:زمان و مکان را در نظر می‌گرفتند بعد می‌گفتند این کار حرام است یا حلال. اسلام هم برای از بین بردن برخی مسائل ابتدا موقتاً اصل را می‌پذیرفت و بعد به مررو با وضع قوانینی آن را حذف می‌کرد.
دشمنان ما سراغ چیزهایی می‌رفتند که آن چیزها علیه اصل دین و عصمت شیعه و فقه شیعه بود و فقه در مقابلش موضع‌گیری می‌کرد چون می‌توانستند آن را در جهت تخریب جامعه مسلمین و شیعه به کار گیرند لذا آن را حلال می‌کردند.
امام;فرمودند: شطرنج اگر حالت قمار بودن خود را از دست داده باشد و تبدیل به یک بازی عمومی فکری شده باشد هیچ اشکالی ندارد.
در مورد وسایل قمار و موسیقی و... آن زمانی که حرام شده یا وسیله‌ای بوده دست دشمنان جامعه یا واقعاً ضرر داشته است. وسیله‌ای که انحصاراً برای بُرد و باخت استفاده می‌شود حرام است.
در موسیقی دو چیز شده؛ یکی ضرر که انسان را از حق تعالی و هدف خلقت غافل و به فساد می‌کشاند و آثار مُخرّبی دارد و یکی مسئله سیاسی موسیقی است که در اختیار حکومت‌های ظلم و جور بوده است.
موسیقی یعنی سازها با انواع صداها.
فقیه اگر نفس و مراتب آن را نشناسد نمی‌تواند فقیه باشد چون فقه، برای هدایت و نگهداری انسان است و نمی‌شود بدون شناخت ساختار انسان، فقه گفت و فتوا داد. امام علی7فرمودند: «فإن الجاهل معرفه نفسه جاهل بکل شیء»
بسیاری از حرام‌ها، حرام‌های اجتماعی سیاسی بود نه این‌که خود آن مسئله واقعاً حرام بوده باشد.
مراتب مختلف نفس، موسیقی مربوط به خود را دارند. بعضی از سازها با خیال، وهم، عقل و فوق عقل انسان سروکار دارند. به‌طور کلی قسمتی از سازها طبیعت‌گرایانه است و تحریک‌کننده و تهییج‌کننده طبیعت و حیوانیت است و سازهایی هم هست که تحریک‌کننده فطرت است و فطری است. پس طرف باید با ساز و فطرت آشنا باشد تا ساز را با فطرت هماهنگ کند و بداند چه‌طور می‌تواند یک حس زیبایی انسانی، اخلاقی، مردانگی، شرافت و معنویت را ایجاد کند.
خیلی از فقها ساز را آلات مشترکه دانسته‌اند.
در مسائل اجتماعی سیاسی وقتی ولی فقیه حکم می‌دهد حکمش بر همه مراجع واجب الاستماع است. خود مرجع هم باید از او اطاعت کند. حاکم عادل فقیه انسانی بعد از معصوم بر همه انسان‌ها ولایتش مطلقه است. حاکم اصل است.
حضرت زهرا3فرمودند: فلسفه امامت برای وحدت اجتماع است.
در جامعه اسلامی بعد از دین، هیچ مسئله‌ای به اندازه وحدت، تقدس ندارد حتی واجباتی که به وحدت لطمه بزند در فقه شیعه حذف و محرماتی که بتوانند وحدت ایجاد کنند گاهی لازم است.
علامه تهرانی  ره ؛ موسیقی‌ای که با فطرت سازگاری داشته باشد برای انسان قرب می‌آورد.
امام  ره و مقام معظم رهبری «مدظله العالی» فرمودند: در موسیقی، شخص باید حال خودش را در نظر بگیرد. یک ساز برای من حس خوبی ایجاد می‌کند اصلاً برای من حرام نیست و خیلی هم خوب است و همان ساز برای یک نفر حس بدی ایجاد می‌کند و برایش حرام است.
راجع به موسیقی‌های صدا و سیما فرمودند: مسئله خیلی‌ها شخصی است. وقتی من خودم می‌دانم برایم ضرر دارد، حرام است.
بنابراین سه فقه اصغر، اوسط و اکبر باید دیده شود، نفس دیده شود، شرایط زمان و مکان دیده شود تا بشود در مورد یک چیزی حکم داد.
 

کلیدواژه ها: انسان شناسی ،

نظری داده نشده

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed