مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
کمالات انسانی را باید از کمالات غیر انسانی تفکیک کنیم و به این تفکیک و باور نیاز داریم.
دو جهت تفکیک این دو کمال یکی در وقتگذاری، انتخابها و برنامهریزیها برای خود و دیگران که اگر کمالات شناخته نشوند در انتخابها اشتباه میکنیم یعنی چیزهایی را کمال و انسانی میدانیم که کمال و انسانی نیستند و این افراد، وقت خود و دیگران را هدر میدهند و به بد جایگاهی میبرند. بنابراین اولین مورد وقتگذاری برنامهریزی و صرف عمر میباشد.
استاد جزء رحمهای سهگانه است. خاصیت رحم این است که انسان را جلو میاندازد. ما حتی اگر استاد بالای سرمان نیست باید قیمتها دستمان باشد وگرنه خیلی عمر تلف میکنیم و استعدادهایمان شکوفا نمیشود.
امام;در مورد بچه بسیجیها فرمودند: یک شبه ره صدساله را رفتند.
دوم بحث گرایشها، قلب، بخش دل است. همه حقیقت انسان، دل اوست. دارایی حقیقی انسان چیزی به نام قلب است و این قلب هم فقط با یک محتوا انسانی است و با محتواهای دیگر انسانی نیست. پس آنچه که قلب را به سمت محتواهای حقیقی یا قلابی میکشاند، مسئله حُبّ است. اگر انسان کمالات حقیقی را نشناسد نمیتواند به آن محبت پیدا کند و عاشق کمالات حسی، خیالی، وهمی یا نهایتاً عقلی میشود. اگر سراغ دین هم میآید به عشق اینها میآید و دین وسیلهای برای رسیدن به این نوع کمالات میشود و این خطرناک است.
«إن کان آبائکم و ابنائکم و أخوانکم و أزواجکم و عشیرتکم و اموالکم و تجاره و مساکن أحب إلیکم من الله و رسوله و جهاد فی سبیل الله فتربصوا حتی یأتی الله بأمره والله لا یهدی القوم الفاسقین»؛ مبنا در انسانیت، محبت است. در آیه 24 سوره توبه، 8 مبنای محبتی نسبت به دنیا و سه مبنا هم نسبت به حق بود. اگر در نظام محبتیات، خدا، رسول و جهاد فی سبیل الله محبوبتر از این 8 مورد نیست، صریح قرآن است که تو فاسقی.
آیه آخر سوره مجادله: «لا تجد قوماً یؤمنون بالله و الیوم الآخر»؛ تو هرگز پیدا نمیکنی قومی را که ایمان به خدا و روز قیامت داشته باشند و نسبت به کسانی که دشمن خدا هستند محبت و مودت داشته باشند حتی اگر پدران و بچهها و خانوادههایشان باشند. «اولئک حزب الله»؛ حزب خدا اینها هستند. پس مبنا در اینکه تو چهقدر از حقیقت انسانی برخوردار هستی این است که نظام محبتیات روی چه محوری دارد میگردد، دلت کجاست و چه چیزی بر دلت حاکم است.
در انسانشناسی و در چهار مرحله انتخابها، ارتباطات، افکار و رفتار، ما باید رابطه قدَرها را بشناسیم تا بتوانیم بهترین قضاها را بشناسیم و دریافت کنیم. اگر ما جذب بهترین قدَرها را نداشته باشیم هیچوقت دریافت بهترین قضاها را نخواهیم داشت.
قرآن خصوصیت مؤمن را به شادی و آرامش تعریف میکند. درجاتش فرق میکند ولی همه شاد و آرام هستند. اگر چنین نباشد یقیناً مؤمن نیست.
انسان چه نیست؟ جماد، نبات و حیوان نیست. هرچند کمالات این سه را در خود دارد.
کمالات حیوان: شهوت در انواع مختلف، غریزهها، ازدواج، چند همسری، تک همسری، محبت و عواطف خانوادگی، خدمت به خانواده، همنوعان و غیرهمنوعان، دفاع از خود و خانواده، زندگی اجتماعی و تشکیل جامعه مدنی، شغل، مقام و...
خصوصیات مثبت حیوانات: وفاداری، امانتداری، نظمپذیری، تربیتپذیری، آداب معاشرت بلدند و یاد میگیرند و بهطور خلاصه آنچه در جامعه انسانی از آن به کلاس و پرستیژ تعبیر میکنیم در حیوانات هم هست.
انسان چه هست؟ تعریف حیوان ناطق در مورد انسان غلط است. در بخش حیوانیت که با حیوان مشترک است. در نطق هم که همه حیوانات نطق دارند «و علّمناه منطق الطیر»؛ حتی برخی حیوانات نطق ما را هم دارند مثل طوطی. قرآن برای همه حیوانات، منطق قائل است. مورچه گفت: «یا ایها النمل ...»؛ بدوید و بروید الآن سلیمان و لشکریانش شما را له نکنند «و هم لا یشعرون» آنها نمیفهمند.
ناطق را گفتند: عاقل یعنی تعقل و تفکر و محاسبه میکند، کشف فرمول و قوانین میکند. این درست نیست چون حیوانات هم فرمولها و قوانین دارند و اینها را یاد میگیرند. حیله و نقشه دارند. حیوانات همه این درکها را دارند. جنها هم بهعنوان مدرک کلیات عقل دارند. مؤمن و پیغمبر و کتاب و خدا دارند.
هدهد در قرآن وقتی برای حضرت سلیمان علیه السلام گزارش میآورد میگوید: شیطان اینها را فریب داده، خورشید را، غیرخدا را میپرستیدند. خیلی از آدمها به اندازه هدهد هم نمیفهمند. پیامبر صلوات الله علیه فرمودند: «رُبَّ مرکوب خیر من راکب»؛ چه بسیار مرکوبی که از راکب خودش بهتر است. «لأنّه اکثر ذکراً منه» ذکر او و یاد خدا در او بیشتر است.
خداوند در قرآن میفرماید: سنگها از خشیت خدا فرو میریزند. خشیت فرع بر معرفت است.میشناسند، یاد خدا را میبینند، اسم خدا را میشناسند و میفهمند و ریزش دارند. سنگ متأثر میشود از یاد خدا، آسمان برای امام حسین7گریه میکند. حیوانات هم گریه و عزاداری میکنند.
فرشتهها جنسشان عقل است. ما به خاطر عقلمان اشرف مخلوقات نیستیم. همه موجودات کم و بیش مدرک کلیات هستند. کمال انسان از آن جهت که انسان است و هدف خلقت است و تمام این نظام برای او خلق شده نیست؛ «سخّر لکم ما فی السموات و ما فی الارض»؛ همه زمین و آسمان و مخلوقاتش برای انسان خلق شده است.
آنچه که در انسان هست و انسان را انسان میکند، کمال و قوهای در وجود و نفس انسان به نام فوق عقل یا فوق تجرد است که در همه انسانها بدون استثناء وجود دارد و باعث قدرت تربیتپذیری نامحدود در انسان میشود یعنی میتواند کمالات را بهطور نامحدود کسب کند.
در احادیث قدیم حضرت میفرمودند: اگر شما با من همکاری میکردید، خانههایتان را از این آبها روشن میکردم. اما کسی نمیفهمید.
از 27 پایه علم 2 پلهاش تا زمان ظهور امام زمان علیه السلام طی میشود و 25 پلهاش را ایشان جلو میبرد.
بهواسطه این قوه است که انسان عاشق کمال مطلق و مطلق کمال است. چرا که بشر به هیچ کمال محدود راضی نیست.
این طلب نامحدود معنا دارد و معنایش را باید از درون خودمان درآوریم و این تا شهود نشود به درد نمیخورد.
کلیدواژه ها:
آثار استاد