مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
قاعده اول؛ «الظاهر عنوان الباطن»؛ ظهورات هر کسی یا هر جامعهای به تناسب باطن شخص یا جامعه است.
ظهورات هر شخص به تناسب داراییهای اوست نه داناییهای او. اگر بخواهیم ظهورات خاصی را ایجاد کنیم باید به تناسب آن ظهورات باطنسازی کنیم و اگر بخواهیم ظهوراتی را نبینیم باید به تناسب ظهورات منفور و نامطلوب دست به باطن ببریم و زمینههای باطنی آن ظهورات را از بین ببریم.
قاعده دوم؛ «کل نفس بما کسبت رهینه»؛ هر نفسی در گرو آن چیزی است که کسب کرده است. یعنی جزو داراییهایش شده است. انسان بعضی اوقات با وجود اینکه قبح یکسری ظهورات را میفهمد نمیتواند با آن مبارزه کند. بعضی اوقات هم نمیخواهد با آن مبارزه کند. یعنی از حق متنفر است و نفسش حق را نمیپذیرد. چون کسبهای ویژه داشته و آن کسبهای ویژه شخصیت انسان را در زنجیر و گرو نگه میدارد و اگر هم بخواهد نفس به گروگان رفته نمیتواند کاری کند و یا اساساً این حجم گرفتاری و ضعف بهقدری است که حتی نمیخواهد آن باطل را رها کند.
انسان گاهی اوقات کسبهایش طوری است که او را به لجبازی و عناد در مقابل حق وادار میکند. میداند عذاب خواهد کشید اما مقاومت و لجبازی میکند. حتی جایی که یقین دارد برخلاف یقینش عمل میکند. انسان حق را انکار میکند با اینکه به حقانیتش یقین دارد. دو چیز است که آدم را اینطور میکند؛ «ظلم» و «علُوّ» انسان را طوری گرفتار میکند که توان تبعیت از حق یا دست برداشتن از باطل را از دست میدهد ولو بخواهد یا اصلاً نمیخواهد.
در لشکر عمر سعد عدهای حق را میشناسند (حُرّ) مکتسباتی درون خودش ندارد که مقاومت کند، با خودش محاسبه میکند و بدون مقاومت و چهقدر قشنگ با ذلت در مقابل حضرت میآید. خیلی دارایی داشت، تا حق را شناخت آمد. کسانی بودند که در آخرین لحظات تنهایی حضرت سیدالشهداء علیه السلام از لشکر عمر سعد جدا شدند و توبه کردند و به شهادت رسیدند. کسانی هم بودند که میدانستند امام حسین علیه السلام حق است و میخواستند کمکش کنند اما نمیتوانند. حضرت زینب کبری سلام الله علیه عرض میکند؛ آقا اینها میدانند شما حق هستید و پسر پیغمبرید و... پس چرا در مقابل شما میایستند؟! حضرت عرض میکند؛ «مُلئت بطونهم من حرام»؛ اگر حرام بیاید مقاومت بالا میرود. لذا در سیر و سلوک جزء اولین قدمها حلال کردن مال است. حرام کاری میکند که فرد با آگاهی سر امام معصوم را میبُرد.
ابوجهل و ابولهب به اصحابشان میگفتند دستتان را در گوشتان قرار دهید تا سخنان پیامبر را نشنوید. «یجعلون اصابعهم فی آذانهم»
انسان به خاطر مکتسبات و نوع تغذیهاش مقاومت میکند. روح هم در گرو شنیدنیها، خیالات و افکار و اوهام است.
مشکل انسان همیشه بر سر نادانی نیست. بزرگترین جنگها و انحرافات توسط کسانی اتفاق افتاده که عالِم بودند و حقیقت را خوب میشناختند. میفهمیدند حق و باطل چیست و لجبازی میکردند.
کسی که دنبال عیبی میگردد آن را پیدا میکند، ولو آن عیب وجود نداشته باشد. خیال میتواند به یک چیزی تحقق خارجی بدهد. خیال خیلی قدرتمند است. قوه خیال میتواند یقین ایجاد کند. شیطان میتواند در دل ما انواع یقینها و اطمینانها ایجاد کند. در حالیکه همه آنها دروغ است. خیلی قویتر از آنهایی که کار بیرونی میکنند میتوانند کارشان را پیش ببرند. جبرئیل علیه السلام که پیش حضرت مریم نرفت بلکه او را با تمثل باردار کرد آن هم به پیامبر اولوالعزم حضرت عیسی روح الله.
خیال منشأ بسیاری از تحولات خارجی است.
در فتنهها داراییهای انسان بیرون میریزد. مثل شیطان که 6000 سال عبادت میکرد همه این سالها کافر بوده است. اما چون با آزمایش برخورد نکرده، کفرش ظهور نداشته است.
هیچ انسانی از فتنه و بلا در امان نیست. کسانی در فتنهها قوی هستند که آمادگی دارند.
«و لنبلونکم بشیء من الخوف و الجوع و نقص من الاموال والانفس و الثمرات و بشر الصابرین»؛ حتماً حتماً حتماً شما را امتحان میکنیم با ترس، گرسنگی، آسیب جانی، مالی و اقتصادی. خود خدا سؤالات را لو داده است و فرموده که اگر به این موارد در سختی افتادی امتحانی از طرف من است.
خیلی وقتهاست که دوست داریم ببازیم وقتی میفهمد امتحان است مخصوصاً جواب نمیدهد.
مسیحیان و یهودیان در تورات و انجیل از تولد پیامبر خاتم خبر داشتند. قبل از اینکه حضرت به دنیا بیاید به عبدالمطلب خبر دادند. یهودیان منتظران رسول خدا بودند.
عرفان غیر از علم است. علم، اطلاعات کلی است و معرفت، شناخت جزئی است. تمام کسانی که پیامبر و ائمه را کشتند یقین داشتند که اینها حق هستند. علامه امینی;در 20 جلد الغدیر تمام احادیث را از علماء اهل سنت آوردهاند. امام;فرمودند: اگر مردم اهل سنت معذور باشند، علماء آنها اصلاً معذور نیستند. برای اثبات حقانیت امیرالمؤمنین7فقط قرآن و روایات اهل سنت کافی است. در تورات و انجیل آیاتی در مورد پیامبر و امام حسین و امام زمان:داریم.
خداوند در قرآن میفرماید: من شما را میشناسم، شما خودتان را نمیشناسید.
انسان اگر بخواهد قدرتمند شود و رشد کند، سرعت و سبقت باید حتماً در صراط مستقیم باشد. همانطور که گفتیم انسان در گرو چیزهایی است که کسب کرده است، اگر در مکتسبات خودش دست نبرد در امتحانات و فتنهها ریزش میکند.
امام صادق علیه السلام فرمودند: تَمنَّوُ الفتنه؛ شما آرزوی فتنه داشته باشید در جامعه
پیامبر صلوات الله علیه فرمودند: «لا تکره الفتنه فی آخرالزمان»؛ از فتنه در آخرالزمان بدتان نیاید.
فقط کسانی که در حق خودشان ظلم کردند، تنبلی و کسالت داشتند، در فتنهها ریزش میکنند و غربال میشوند. در حقیقت با دارایی خودشان ریزش میکنند. فکر نکنید کسی اگر در فتنهها افتاد، مظلوم بوده است!
در قواعد تحلیلهای سیاسی، دو اصل را عنوان کردیم؛ 1 ـ فتنه برای روشن شدن حقایق است. هیچوقت در فتنهها حقیقت ناشناخته نیست. حضرت فرمودند: در فتنهها «أظهر من الشمس» است. در فتنهها حق را برملا میکنند. 2 ـ در فتنهها عدهای ریزش میکنند و این به خاطر چیزهایی است که خودشان کسب کردند «کل نفس بما کسبت رهینه»
حضرت علی علیه السلام سه بار تأکید فرمودند: شما غربال میشوید. هرچه به زمان ظهور امام زمان علیه السلام نزدیکتر میشوید این غربال شدیدتر میشود.
قرآن میفرماید: آنقدر این غربال شدید میشود که آنهایی که ایمان آوردند گفتند: «متی نصرالله»؛ خداوند کی به داد ما میرسد؟ موقعی که به اوج میرسد فرج میشود. غربال خدا و امام زمان7تازه شروع شده است. یار بس نازک مزاج است و غیور / غیر او از محفل خود ساز دور
امام زمان اصلاً قبول نمیکند با حقهبازی جلو بیایی. مهم این است که انسان به خودش زحمت بدهد.
مؤمن محاسبه نفس دارد. مراقبه دارد. همین سبب خودسازی او میشود.
باطن خیلی مهم است. بر اساس باطن تصمیمهایمان را میگیریم. یعنی بر اساس داراییهایمان نه داناییهایمان.
شماها در جامعه هرطور باشید حاکمهایتان هم همانطور هستند. یعنی «الظاهر عنوان الباطن» / «کل نفس بما کسبت رهینه»
اگر درست انتخاب کردی، لیاقتت همین بوده است. اگر حاکم ما ولی فقیه است، لیاقت ما این بوده است و اگر در گذشته شاه حکومت میکرد، لیاقت مردم همین بوده است. اگر امام زمان علیه السلام بالای سر ما نیست برای این است که هنوز لیاقت پیدا نکردیم. هنوز باطن متناسب با امام زمان علیه السلام را نداریم. محال است ما لیاقت پیدا کنیم و خداوند حتی یک ثانیه در ظهور امام زمان علیه السلام تأخیر بیاندازد. «إن الله لا یغیر بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم»
هر اتفاقی که میخواهید در بیرون بیفتد، در درون خودتان کار کنید.
ما که امیرالمؤمنین علیه السلام را به شما دادیم، پس چرا شد حجاج یوسف و معاویه؟!! جوامع سیاسی در دنیا هم همینطور است. دارایی مردمشان اقتضا میکند این آدم حاکمشان باشد. حقشان نیست اما هرطور باشید حاکمانتان همانطور هستند.
منتظران پیامبر صلوات الله علیه با ایشان جنگ کردند. شیعیان منتظر امام حسین علیه السلام به جنگ آقا رفتند. خدا به داد امام زمان علیه السلام برسد! آنها که ادعای منتظران امام زمان علیه السلام را دارند قرار است با حضرت چهکار کنند!!!
اکثر ما اصلاً دلشوره و دغدغه و عشق و شور و دلتنگیهای یک منتظر را نداریم.
برای عزیزی که از شما گمشده است یا بیمار است چهطور دعا میکنید؟ آیا یکبار شده از نیامدن و نبودن حضرت اینطور دعا کنیم؟! کمترین وظیفه یک منتظر دعا کردن برای حضرت است. چه چیزی است که نمیگذارد ما اینگونه باشیم؟ برای این است که یک بلاهایی سر خودمان آوردهایم که اصلاً آرزویش را هم نداریم.
کلیدواژه ها:
آثار استاد