مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
انسان دارای بخشهای جمادی، گیاهی، حیوانی و انسانی است. انسان در یک بخش از وجودش جسم و ماده است؛ و در بخش دیگر، گیاه است و در بخش دیگر حیوان است. یعنی انسان مثل جمادات جسم دارد، مثل گیاه رشد میکند و زیبایی و لطافت دارد و مثل حیوانات تغذیه و تولید مثل میکند و قدرت بدنی، دارد. اما خداوند فقط انسان را در بین همه موجودات، کامل آفریده است؛ پس باید ببینیم که کمال انسان در چیست.
انسان از آن جهت که غریزه دارد، ازدواج میکند، عواطف و قوه غضبیه دارد. (قوه غضبیه= قوه دفاع از حریم خود، خانواده، همنوعان و غیرهمنوعان در مقابل خطرات و آسیبها میباشد). انسان جامعه مدنی تشکیل میدهد و به همنوعان و غیرهمنوعان خود خدمت میکند و در این امور با حیوانات مشترک بوده و دارای کمالات حیوانی است.
جامدات، گیاهان، حیوانات و انسان ها همه تسبیح خداوند را میگویند
از آیات قرآن و روایات چنین برمیآید که انسان تنها موجود تسبیحگوی جهان آفرینش نیست. بلکه همهی آفریدههای خداوند تبارک و تعالی مشغول تسبیح و تقدیس او هستند.
قرآن میفرماید« أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالطَّیْرُ صَافَّاتٍ كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِیحَهُ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِمَا یَفْعَلُونَ = آیا ندیدی كه برای خدا تسبیح میكنند تمام آنان كه در آسمانها و زمین اند و همچنین پرندگان به هنگامی كه بر فراز آسمان بال گسترده اند، هر یك از آنها نماز و تسبیح خود را میداند، و خداوند به آنچه انجام میدهند عالم است. (نور/41)» حیوانات هم اهل ذکر، عبادت و تسبیح خداوند هستند.
برتری های حیوانات نسبت به انسان و بهشت و حقوق آنها
بعضی از حیوانات نسبت به برخی از انسانها برتری دارند و به همین خاطر برخی حیوانات به خاطر اعمالشان به بهشت میروند و بعضی انسانها که حقوق حیوانات را رعایت نمیکنند، به جهنم میروند.
استاد شجاعی با بیان این مطلب میافزاید: پیغمبر صلیاللهعلیهوآله فرمود: «رُبَّ مَرکوبٍ خَیرٌ مِن راکِبِه لِاَنَّهُ اَکثَرُ ذِکراً مِنه = چه بسیار مرکبی که از راکب خودش بهتر هست، زیرا بیشتر از راکبش یاد خدا میکند». چه بسیار الاغها و اسبها و شترهایی که از انسان برترند و به خدا نزدیکتر از انسان هستند و به بهشت میروند؛ اما بسیاری از انسانها به بهشت نمیروند؛ چون ذاکر خدا نیستند؛ اهل نماز نیستند. در قیامت همین انسانها هستند که این آیه شریفه را بر زبان میآورند که: «یا لیتنی کنت ترابا= ای کاش خاک بودم».
برخی حیوانات در خدمت به غیرهمنوعان خود، خالصتر از انسان هستند. زیرا انسان از کمک به غیرهمنوع، منافع خود را در نظر میگیرد. مثلاً میلیاردها تومان هزینهای که صرف دامداری و رسیدگی به امور حیوانات و حفظ نسل آنها میکند، به نفع خودش و به خاطر حفظ اکوسیستمی است که خود در آن زندگی میکند. اما وقتی یک گرگ به بچه انسان شیر میدهد و او را بزرگ میکند، یا یک سگ، گربهای را پناه میدهد و ...این کارها را از روی عواطف و صفای خودش انجام میدهد و طمعی ندارند. حیوانات دارای چنین ویژگیهایی هستند و به همین دلیل، به بهشت راه پیدا میکنند. برخلاف خیلی از انسانها که خود را از رفتن به بهشت محروم میکنند.
پیغمبر صلیاللهعلیهوآله میفرماید: «چه بسا یک انسان به خاطر توهین یا اذیت و آزار و عدم رعایت حقوق یک گربه، به جهنم برود». راوی میگوید: «دیدم امام معصوم ع یک لقمه خودش میخورد و یک لقمه به سگی میداد. به ایشان گفتم آقا همه غذایتان را دادید و چیزی به خودتان نرسید. فرمود: من حیا میکنم از این که ذیروحی مرا نگاه کند و من تنها غذا بخورم».
حیوانات چون روح دارند، شخصیت و احترام هم دارند. در روایت است که حق ندارید حیوانی را کتک بزنید یا به صورت آنها بزنید؛ یا باری بیش از حد لازم، روی حیوان بارکش بگذارید. وقتی سوار حیوان هستید، در یک جا نایستید، چون حیوان خسته میشود؛ وقتی که به محلی رسیدید و توقف کردید، اول غذای حیوانتان را بدهید و بعد خودتان غذا بخورید. قوانین زیادی در اسلام هست که بطور مفصل حقوق حیوانات را توضیح میدهد.
تشکیل «جامعه مدنی» یک ویژگی «حیوانی» است، نه ویژگی «انسانی»
برخی افراد فکر میکنند که تشکیل جامعه مدنی، یک ویژگی انسانی بوده و ناشی از بخش ارزشهای «انسانی» ما است؛ حال آن که حیوانات نیز جامعه مدنی تشکیل میدهند و گاه نظم آنها بهتر و دقیقتر از انسان هاست.
در تعریفی از انسان گفته میشود که انسان موجودی است اجتماعی یا «مدنیٌ بالطبع» و نه «مدنیٌ بالفطره».
این «طبع» یعنی «بخش حیوانی» انسان. یعنی فقط بخش طبیعی و حیوانی ما جامعه مدنی تشکیل میدهد. بنا بر این، تشکیل جامعه مدنی، یک «خصوصیت انسانی» محسوب نمیشود، بلکه فقط یک «کمال حیوانی» است، زیرا حیوانات هم جامعه مدنی دارند. آنها نیز مانند انسانها در جوامع شان سازمان دارند، ریاستِ گروه، قوانین و فرهنگ شغلی و مسوولیتی و رشد اجتماعی دارند. مثل زنبورهای عسل که سرباز، نگهبان و بازرس دارند و اگر زنبوری تخلف کند، بازرسیاش میکنند. حیوان هم اختیار دارد و میتواند تخلف کند، مثلاً یک زنبور میتواند روی گیاه بدبو بنشیند، یا اصلاً کار نکند، زنبورِ مأمور این را میفهمد و او را مجازات یا نابودش میکند. پس تشکیل زندگی اجتماعی، قوانین زندگی اجتماعی، تخلف از قانون، جریمه، جزا و سیستم قضایی و همه اینها در حیوانات هم وجود دارد.
حتی «ریاست» که در جامعه مدنی به عنوان یک مقام اجتماعی است، جزء کمالات حیوانی است. نمیشود گفت انسانی که در مقام ریاست است، انسانتر از کسانی است که کارمند و زیردست او هستند. هیچ فطرتی این را قبول نمیکند.
برخی حیوانات برتر از انسان هستند و به بهشت میروند
برخی حیوانات در طی کردن مسیر زندگی شان به بهشت میروند، اما برخی انسانها به خاطر اعمالشان به جهنم می روند.
حیوانات عاطفه دارند، غیرت ناموسی دارند، حیا دارند، روابط جنسیشان علیالقاعده در خفا صورت میگیرد. دفع ادرار و مدفوع شان مخفی است. حیوانات قابلیت تربیت دارند. اما تربیتشان به صورت محدود امکانپذیر است. حیوانات میتوانند دست از خصوصیات بد خودشان بردارند و تربیت بپذیرند. انسان میتواند حیوان وحشی را یک طوری تربیت کند که دست از توحش خود بردارد. یک حیوان وحشی مثل شیر یا پلنگ به خاطر محبت و رفاقتی که بین او و یک موجود دیگر برقرار میشود، میتواند روی غریزه خودش تسلط پیدا کرده و توحش را کنار بگذارد. حیوانات برخلاف آن چیزی که خیلیها تصور میکنند، دارای فهم، شعور، عقلانیت و اختیار هستند و اینها را متأسفانه فقط و فقط جزء تعریف انسان آوردهاند.
روز قیامت که حیوانات محشور میشوند «و اذا الوحوش حشرت = و هنگامی که وحوش حشر میشوند»، آنگاه حیوانات میتوانند از انسان شکایت کنند که خدایا من در خانه این شخص گرسنه بودم، من مُردم از آزارهای او ، باردار بودم، نتوانستم غذا بخورم، بچهام سقط شد، و ...
حقوق جمادات و گیاهان را هم باید رعایت کنیم
از آنجا که همه موجودات، اعم از جامدات، گیاهان، حیوانات و انسانها روح دارند، در نگاه اسلام همه آنها احترام و حقوق دارند.
سنگریزهای که در دست پیامبر اکرم بود، حضرت فرمود: من تسبیح این سنگریزه را درک میکنم. «ان من شیء الا یسبح بحمده، ولیکن لا تفقهون تسبیحهم= همه چیز تسبیح خدا را میکنند، اما شما تسبیحشان را درک نمیکنید». برای همین است که معصوم ع فرمود: «وقتی به یک گیاه آب میدهید، مثل این است که به یک مؤمن آب میدهید».پس باید احترام جمادات را نیز رعایت کنیم.
جماداتی که اطراف ما هستند، همه شعور دارند، حس دارند، میفهمند و درک میکنند. با همین درکی که دارند، خدا را تسبیح میکنند. پس باید حرمت لباس، اتومبیل، موتور و ... را رعایت کنیم.
با چنین درکی بود که پیغمبر اکرم برای عصا و سایر ملزوماتشان که فقط شی بودند، اسم گذاشته بودند. اینها برای این است که این اشیاء درک دارند. مثلا «ستون حنانه» که پیامبر اکرم به آن تکیه میداد، میفهمد که چه کسی به او تکیه داده است؛ درک میکند که آیا یک آدم فاسق به او تکیه داده یا یک فرد مؤمن. ستون حنانه درک میکند موجودی که به او تکیه داده، به خدایی که این جامد او را تسبیح میکند، شبیهتر است و همین تکیه دادن آدم مومن، برایش لذتبخش است.
«سخنگو بودن انسان» برتری بر حیوانات محسوب نمیشود
بعضیها انسان را «حیوان ناطق» نامیدهاند. یعنی «حیوانِ سخنگو». اما میبینیم که حیوانات هم سخن میگویند و فرهنگ ویژهی خود را دارند. در قرآن از منطقالطیر سخن گفته شده است که پرندهها با انبیاء صحبت میکردند. گاهی اوقات در تعریف «انسان ناطق» گفته شده که «ناطق» یعنی «عاقل»؛ و این را به عنوان برتری دیگری بر حیوانات برشمرده اند. در حالی که حیوانات نیز سخن میگویند و عقل دارند، جن ها، فرشتهها هم عقل دارند، اگر بگویید عقل به معنای «ادراک کلیات»، یعنی «هوش» که آنها هم با هوش هستند. تجربه دارند، درک میکنند. هوششان را به کار میگیرند، فریب دادن دارند، حمله و نقشهریزی دارند.
حضرت سلیمان ع به هدهد میگوید: «مبادا به من دروغ بگویی، چون بررسی می کنم.» این بدین معناست که حیوانات هم میتوانند دروغ بگویند، کلک بزنند و سر پیغمبر را کلاه بگذارند. قرآن میفرماید:«حَتَّى إِذَا أَتَوْا عَلَى وَادِ النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ یَا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاكِنَكُمْ لَا یَحْطِمَنَّكُمْ سُلَیْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لَا یَشْعُرُونَ = تا به سرزمین مورچگان رسیدند، مورچه ای گفت: ای مورچگان! به لانه های خود بروید تا سلیمان و لشكرش شما را پایمال نكنند در حالی كه نمیفهمند! (نمل/ 18)». حیوانات شخصیتهای بزرگ و برجستهای هستند. ما اصلاً شناختی نسبت به حیوانات نداریم.
حتی این که میگویند: انسان موجودی است که مصالح را از مفاسد تشخیص میدهد نیز، برای انسان برتری نسبت به سایر موجودات محسوب نمی شود. زیرا امروزه با مطالعه روی زندگی جانوران، ثابت شده که حیوانات هم میتوانند مفسده را تشخیص دهند. جنها و کاملتر از آنها فرشتهها هستند. پس این هم برتری مهمی نسبت به انسان نیست. این گونه قوه هایی که انسان دارد، سایر موجودات هم دارند.
خصوصیت انسان در چیست که او را از سایر مخلوقات متمایز می سازد؟
باتوجه به مطالبی که گفته شد، این سؤال ایجاد میشود که: «اشرف مخلوقات» بودن انسان به چیست؟ چه چیزی در وجود انسان هست که بقیه موجودات فاقد آن هستند؟
این که خداوند میفرماید: «هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَكُمْ مَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا = او خدائی است كه همه آنچه (از نعمتها) در زمین وجود دارد، برای شما(انسان) آفریده. (بقره/ 29)»؛ و این که هدف از خلقت همه موجودات انسان بوده و همه چیز برای انسان خلق شده، به این معنی است که همه چیز پایین تر از انسان است. بنابراین باید به مهمترین ویژگی که انسان را برتر از سایر موجودات کرده توجه کنیم.
این خصوصیت انسان که او را از سایر موجودات متمایز و برتر از آنان کرده و به او امکان «جامعیت» داده است، در بخش فوق عقلانی او قرار دارد. «جامعیت» یعنی انسان موجودی است که همه بخشهای موجودات پایینتر از خود را دارد، اما علاوه بر آن چه که سایر موجودات دارند، انسان حامل «نفخهی الهی» نیز میباشد. انسان به واسطه داشتن این روح الهی، قابلیت شبیه شدن به خدا را دارد. در میان همه موجودات، این فقط انسان است که لایق گفتن شعار «لا اله الا الله» با ویژگیهای انسانی میباشد. انبیاء برای انسان این شعار را آوردند که تو معشوق و دلبری غیر از الله نداری؛ یعنی کمالِ مطلق و بینهایتِ انسان در عشقِ به بی نهایت معنا پیدا میکند. انسان برخلاف همه موجودات، حتی فرشتهها و جن ها، تنها موجودی است که قابلیت «تربیت نامحدود الهی» را دارد.
انسان میتواند شبیه الله شود و به الله عشق بورزد. عشق به الله، عشقی است که انسان را مانند خداوند بینهایت میکند و انسان تمام کمالات خداوند را که در «اسماء الله» تجلی یافته است را میتواند جذب کند. این عشق الهی برخلاف عشقهای دنیایی است که صرفاً در کنار معشوق بودن، برای عاشق کافی است و کمالی از معشوق را دریافت نمیکند.
در آیات و روایات از «خداگونگی» و «شبیه خدا شدن» زیاد صحبت شده است. این که میگوییم انسان در تشبه به الله مثلِ خداوند بینهایت شده و «مَثَل اعلی»ی خداوند میشود، منظور بینهایتِ ظهوری است، نه بینهایتِ ذاتی. پس این شبهه ایجاد نشود که چرا دو تا بی نهایت به وجود آمد؟ ما یک بی نهایت ذاتی داریم که فقط الله است و بقیه بی نهایتها مثل ما جزء بی نهایت ظهوری هستند و این گونه بی نهایت شدن انسان، با بی نهایتی خداوند تزاحمی ندارد.
در آینده وقتی که بخش «روابط با مردم» را توضیح میدهیم، می رسیم به این جا که «ما بی نهایت هایی هستیم که کنار هم قرار گرفته ایم و چقدر زیبا با هم زندگی میکنیم» این یک مسئله ی بسیار مهمی است. واقعاً چگونه این موضوع قابل حل و هضم است؟ درباره ی آن باید زیاد فکر کرد.
پس گفتیم که انسان در «لا اله الا الله= هیچ معشوق و دلبری نیست جز الله» معنا پیدا میکند. «لا اله الا الله» حقیقت انسان است. پیامبر ص فرمود: «ما قُلتُ و لا قالَ القائِلونَ قَبلی مِثلَ لا إلهَ إلَا اللّه ُ = نه من و نه کسی قبل از من، سخنی مانند لا اله الا الله نگفته است».
ذات بینهایت طلب انسان، طوری است که اگر کره زمین را هم داشته باشد، باز هم کرات دیگر را برای خودش میخواهد. انسان حد یقف و ایست ندارد. نمیخواهد یک جا محدود شود. این خصوصیتی است که خدا در وجود انسان گذاشته است. از این خصوصیت، خیلی درسها میشود گرفت. یکی این که ذات انسان، «متحرک» و «سالک» آفریده شده و انسان ذاتاً سیر الی الله دارد. برای همین بود که امام ره فرمود: «رییس جمهور آمریکا هم عاشق خداست». او هم بینهایت طلب است. اما در زمین دنبال آن میگردد. کسی که اهل معرفت است، میفهمد، آن چیزی که انسان بی نهایت طلب دنبالش میگردد، در زمین نیست، بلکه در وجود خودش است. شاعر چه زیبا همین را گفته است: «سالها دل طلب جام جم از ما می کرد/ آن چه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد»
با همین توضیحات است که ما میگوییم : «اگر در مهندسی فرهنگی، انسان را به الله نرسانید، هر چه قدر به او لطف کنید و او قویتر شود، وحشیتر و متجاوزتر میشود. زیرا این قدرت بینهایتطلبیِ که در وجود انسان است میتواند او را رشد داده و به کمال برساند. حال ببینیم چه ضرر بزرگی می کند انسانی که میتواند به چنین خداگونگی برسد، به جای این که با جفت خود (الله) پیوند بخورد تا به آرامش برسد، برود و با بخشهای پایینی وجود انسان (گیاهی و حیوانی) پیوند بخورد؛ او هرگز به آرامش نمیرسد. قرآن میفرماید: «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ= همانا با یاد خدا دلها آرام می گیرد. (رعد/28)»
نکته اساسی در این بحث این است که «منابع زمین محدود است و نمیتواند حس بینهایتطلبیِ انسان را ارضا کند؛ به همین دلیل است که انسانی که در مسیر زندگیش در تلهی عشقها و تنوع طلبیهای زمینی قرار میگیرد، در آخر کار، مییابد که این مسیر، حاصلی جز دل زدگی نداشته است». چنین عشق هایی، یا «حسی» هستند که زود بریده میشوند؛ و یا «خیالی و وهمی» هستند که مدتی بیشتر طول میکشد تا بریده شود؛ و یا «عقلی» هستند که دوامش کمی بیشتر از دو تای قبلی است؛ اما در این میان، تنها عشق به الله است که جاودانه می ماند.
انسان فقط با خدا معنا می گیرد
در بین همه موجودات، فقط انسان است میتواند موجودی کامل و عاشق باشد و معشوقش هم خدا است. وقتی انسان معشوق حقیقی خود را شناخت و بخش فوق عقلانیاش فعال شد و از شناخت خودش به الله رسید، خود به خود صفات معشوق را نیز شهود میکند و پی میبرد به این که اللهِ مطلقِ بی نهایت، «سبحان» هم هست. «سبحان» یعنی خداوند از هرگونه ضعف، نقص، اشتباه، جهل، کوتاهی و قصور مبرا است. چنین انسانی وقتی در نمازش سبحان الله میگوید، درک و لذتی از نمازش می برد که دیگران از آن محروم هستند.
وقتی که میگوید: الله «صمد» است. میفهممد که امکان ندارد خدا به کسی ظلم کند. برای همین است که فرمودند: «إِنَّمَا یَحْتَاجُ إِلَى الظُّلْمِ الضَّعِیفُ = آن كسی كه ضعیف است، احتیاج دارد به اینكه ظلم كند.» ضعیف محتاج به ظلم است. اما خدا که ضعیف نیست؛ قوی مطلق است، پس ظلم نمیکند.
با فعال شدن بخش «فوق عقلانی»، خودِ انسان «الحمدلله» را درک میکند و میفهمد که هر کمالی از آنِ خدا است. کسی که الحمدلله را شهود کند، حسود نمیشود. ما میتوانیم صفات «رحمان»، «رحیم»، «حیّ»، «عطوف»، «رئوف»، «علیم» و همهی اسماء الهی را درک کنیم، زیرا همه را از خدا گرفتهایم. در ما مهربانی هست، اکرام هست، عفو و گذشت و....هست.
هر چیزی را نگاه کنید، پر از اسم است. از یک اتم، مولکول میشود، ده ها اسم از الله استخراج کرد. علی علیهالسلام میفرماید:«وَ بِاَسمائِکَ الَّتی مَلَئَت اَرکانَ کُلِّ شَیء = و قسم به اسم هایت که ارکان هر چیزی را پر نموده». فقط یک معصوم میتواند این را توصیف کند، زیرا خودش به کل شیء احاطه دارد.
خدا یک ذات است که با جلوههای بینهایت، دائماً ظهور میکند. خدا هیچ وقت از حرکت باز نمیایستد. حرکت خداوند «حرکت ربوبی» و پروردگاری است. قرآن میگوید: «كُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ= خداوند هر روز در شأن و کارى است. (رحمن/29)» هر لحظه در حال ظهور است. خدا رحمت کند امام را که فرمود: «مرکز کار و منشأ کار، خدا است.» خدا کارگرترین موجود است. الله یک لحظه هم بیکار نیست. خدایی را که در برخی کتابها معرفی کردند، یک الله ساکن و بیحرکت است و با خدایی که قرآن معرفی میکند، متفاوت است. اللهِ قرآن «رفیق» است، به بندهاش میگوید با من عهد ببند و به من کمک کن. «یَآ أَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ إِن تَنصُرُواْ اللَّهَ یَنصُرْكُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ = اى كسانى كه ایمان آورده اید! اگر خدا را یارى كنید، شما را یارى مى كند و گام هایتان را استوار مى سازد. (محمد/7)».
الله آن قدر بزرگ است که میگوید به من قرض بدهید. با بندهاش «رفیق» است، «حبیب» است، «شفیق» است، «انیس» و «مونس» است. خدا می آید کنارت تا تو را تربیت کند. یک لحظه الله از تو جدا نیست: «وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ = بدانید که خداوند حایل است بین انسان و قلبش ﴿انفال۲۴﴾». خداوند با تو زندگی میکند و عاشق تو میشود. معصوم ع فرمود: «من طلبنی وجدنی.....و من عشقنی عشقته= هرکس مرا بطلبد، مرا مییابد و ...هرکس عاشقم شود، عاشقش میشوم».
معصوم ع فرمود: خداوند میفرماید چرا وقتی مریض شدم، به عیادتم نیامدی؟» پرسیدند مگر خدا مریض می شود؟ فرمود: وقتی که مومنی مریض میشود، انگار خدا مریض شده، پس باید به عیادتش رفت.
خدا غصه میخورد و جهاد میکند: «وَ ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ اللَّهَ رَمی= هنگامى که ریگ ها را به سوى آنان انداختى، در حقیقت تو نینداختى، بلکه خدا انداخت. (انفال/17)». در جهاد، خدا با تو است؛ حتی در همسرداری، بچهداری، اقتصاد، سیاست و همه امور کنار تو است. به قول امام خمینی ره : «ان الله معنا= خدا با ماست».
موقعی که نطفه بودی با تو بوده. «هُوَ الَّذِی یُصَوِّرُكُمْ فِی الْأَرْحَامِ كَیْفَ یَشَاءُ، لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِیزُ الْحَكِیمُ= خداست آن که صورت شما را در رحم مادران مینگارد، هر گونه اراده کند. خدایی جز آن ذات یکتا نیست که (به هر چیز) توانا و داناست. (آل عمران/6)».
امام حسین ع در دعای عرفه میفرماید: «خدایا در آن تاریکیهای سه گانه رحم، تو همیشه یاد من بودی، سپس مرا به دنیا آوردی، تربیتم کردی، بزرگم کردی؛ یکی از لطفهایی که به من کردی این بود که مرا در زمان پیغمبر متولد کردی.»
درحالی که خداوند پیوسته با ما زندگی میکند، متأسفانه برخی از ما وقت نداریم با الله زندگی کنیم. انگار که ما حرفی با این الله که هر لحظه با ما است، نداریم. با زندگی کردن به این شیوه، ما ناکام و تشنه از دنیا میرویم. پیامبر فرمود: «کُلُّ اَحَدٍ یَموتُ عَطشان، اِلاّ ذاکِرَ الله = همه مردم تشنه از دنیا میروند، مگر کسی که الله را یاد میکند».
کلیدواژه ها:
آثار استاد