مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
تقوا مراتب و انواع دارد که عبارت است از: شریعت، طریقت و حقیقت. در هر سه حوزه، تقوا یعنی پرهیز از گدا شدن، محدود و کوچک شدن و دوری از هر چیزی که رابطه ات را با غیب خراب کند.
بحثمان را در فقرة «اعلام التقی» ادامه می دهیم که درباره انواع تقواست. «اعلام التقی» یعنی اوج تقوا که به وسیله معصوم ظهور پیدا می کند. هیچ وقت آن چیزی که از یک منبع تغذیه می کند، از خود آن منبع بزرگتر نیست. مثلا هر جریان رودی که اگر از دریا منشعب شود، هیچ وقت از خود دریا بزرگتر نیست. از این رو، عظمت و حرمت معدن و اصل، همیشه بالاتر و مهمتر است. پس اگر بیابیم که معصوم «اعلام التقی» است، در ارتباط با او هم باید تقوا داشته باشیم. چون او خود اسطوره و معدن تقواست. در مورد امام باقر ع می خوانیم: «امام الهدی و قائد اهل التقوی=امام هدایت و پیشوای اهل تقوا».
بی تقوائی در سه سطح دین یعنی همان «شریعت، طریقت، حقیقت» معنادار است. چیزی که متاسفانه نه به ما یاد می دهند، نه ما به سراغش می رویم و درکی از آن داریم. مفهومی که ما از تقوا در ذهن سراغ داریم، این است که دزدی نکنیم، هیزی نکنیم، کار حرام انجام ندهیم، اما اگر یک کسی حسود باشد یا زودرنج باشد یا عصبی باشد یا اهل مقایسه باشد، اینها را بی تقوائی نمی دانیم. درحالیکه بی تقوائی در این نوع گناهان، به مراتب از فحشای ظاهری بالاتر است.
تقوا یعنی رعایت قوانین و ضوابط الهی در سه حوزه «شریعت، طریقت و حقیقت»
تقوا که همان رعایت قوانین و ضوابط الهی در سه حوزه ی شاد شده است را چطور باید معنا کرد؟
تقوا در شریعت) تقوا در این حوزه، یعنی رعایت احکام شرعی و فقهی. یعنی رعایت کردنِ همان باید ها و نبایدهای فقهی.
تقوا در طریقت) تقوا در این حوزه، یعنی رعایت اخلاق. مثلاً اگر رعایت حقوق و احترام به پدر و مادر، همسر و فرزند را نداشته باشیم، بیتقوائی است.
تقوا در حقیقت) تقوا در این حوزه، یعنی «داشتن عقاید درست». یعنی خدا را آن طوری که شایسته است، بشناسیم. در مقابل بی تقوائی یعنی در اسماء الله شناخت درستی نداشته باشیم. ما وظیفه داریم ربّمان را بشناسیم، اسما و صفاتش را بشناسیم و با هر کدام از این اسماء موضع گیری مناسب داشته باشیم. یعنی در اسماء الله درست فکر کنیم. در ارتباط با الله درست رفتار کنیم. درباره دین و پیامبر آلوده فکر نکنیم. تقوا یعنی وقتی با خدا حرف می زنی، به او دروغ نگویی.
کسی که از ترس مخارج، ازدواج نمی کند، بی تقوائی دارد. چنین کسی یا به خدا بدبین است و یا این که اسما و صفات خدا (از جمله روزی رسانی حق) را خوب نمی شناسد. کسی که با یک شبهه، خدا را از دست می دهد، بی تقواست. کسی که با یک مشکلی مالی یا طلاق و یا اموری از این قبیل، رابطه اش را با خدا خراب می کند، عشق خدا و معیت با خدا را از دست می دهد و در کنار خدا احساس بی پناهی می کند، اینها همه از مصادیق بی تقوائی است.
کسی که با مشکلات زندگی، خانواده آسمانی و غیب را از دست می دهد، بی تقوائی دارد. بی تقوائی یعنی تو یک اشتباهی کردی که می توانی به معدن همه قشنگی ها ایراد بگیری. بی تقوائی یعنی تو در اسما و صفات خدا مشکل پیدا کنی. تقوا در این حوزه، یعنی در مشکلات زندگی ات به الله و معشوقت خیانت نکنی.
بی تقوائی یعنی تو سرت را آنقدر با کمالات «جمادی، گیاهی، حیوانی و عقلی» شلوغ کنی که به عشقت و دلت که اصل وجود توست، نرسی. بی تقوائی یعنی در نماز با قلبت نمیتوانی شهادت بدهی. بی تقوایی یعنی سبک زندگی ات شهادت به خدا را نشان ندهد.
وقتی برای امام زمات خاصیتی نداری، بی تقوائی است. وقتی ندای «هل من ناصر ینصرنی»اش را اجابت نمیکنی، بی تقوائی داری. وقتی دلت برای امام زمان عج تنگ نمی شود، بی تقوائی داری.
کلیدواژه ها:
آثار استاد