مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
دعایی از جانب امام رضا علیهالسلام نقل شده که معاشقهی زیبایی است با حضرت. دراین دعا آمده است که وقتی با امام زمان حرف میزنی، این گونه بگو: «فَلَو تَطاوَلَتِ الدُّهُورُ وتمادَتِ الاَعمارُ لَم اَزدَد فيکَ اِلاّ يقيناً ولک اِلاّ حُبّاً و عَلَيکَ اِلاّ مُتکِلاً ومُعتَمداً و لِظُهُورِکَ اِلاّ مُتَوَقِّعاً ومُنتَظِراً و لِجهادي بَينَ يَدَيکَ مُتَرَقِّباً فاَبذُلُ نَفسي ومالي و وَلدي واَهلي و جَميعَ ما خَولَني رَبّي بَينَ يَدَيکَ وَالتصَرُّفِ بَينَ اَمرِکَ ونَهيِکَ = پس اگر روزگاران طولاني و عمرها بلند شود، جز اين نيست که يقينم به تو افزون ميشود و عشق و دوستيام به تو زياد ميشود و توکل و اعتمادم به تو افزايش مييابد و براي ظهور تو متوقع وآماده و پيوسته مسئوليتپذير خواهم بود و در اين آماده بودنم از انتظار وآمادگي و توانمنديهاي لازم برخوردارم و براي جهاد در رکاب تو و در پيشگاه تو چشم به راهم و ديدباني و رصدهاي به هنگام و مناسب انجام ميدهم و ثانيه شماري ميکنم تا اين که جان و مال و فرزند و اهل و عيالم را و همه دارايي ام را که پروردگار به من عطا کرده، در پيشگاه تو و همه را در راه امر و نهي تو صرف کنم».
ای امام زمان! اگر روزگار طولانی شود و تو نیایی و عمرها بگذرد، چیزی جز یقین من به تو اضافه نمیشود». یعنی شک و تردید نمیکنم و در راه دوندگی و تلاش برای تو سست نمی شوم. طولانی شدن غیبت، فرصتی است تا هزاران سال طول بکشد و میلیونها آدم فرصت کنند تا به چادر امام زمان بروند. حضرت معطل میکند که هر کس بخواهد سوار شود، سوار شود. ولی وقتی که آمد، دیگر چه لطفی دارد.
حضرت فرموده است که با لشکری از شهیدان میآید. همه عزیزان شهیدی که عکس هایشان را شما در این در و دیوارها میبینید، دوستان شهید خودتان، پدران و برادران، همسران، هر کس شهید دارد، بچه محلهایتان، شهدای بزرگ، از حضرت اباالفضل و حضرت علیاکبر علیهمالسلام و مالک ابن اشتر همه میآیند. حضرت عیسی (علیهالسلام) هم میآید. در زمان ظهور همه میآیند و در آن زمان، دیگرحضرت چه احتیاجی به من دارد. زمان حال است که من میتوانم در لشکرش ثبت نام کنم. هنگام ظهور آنقدر بزرگان هستند که همه با عشق به همراه حضرت بر میگردند به این دنیا و رجعت می کنند.
شهدا در برزخ، منتظرند. خدا رحمت کند آقا نجفی قوچانی را که گفت: وقتی بهشت رفتم، دیدم حضرت ابالفضل و علی اکبر (علیهمالسلام) هنوز لباس نظامی تنشان است. به آنها گفتم شما چرا اینگونهاید؟ چرا در بهشت هم لباس رزم دارید؟ گفتند: ما آماده هستیم برای ظهور. ابالفضل و علی اکبر با شهدا و ائمه میآیند. آن موقع من و شما برویم، چی بگوییم؟ بگوییم: حالا آمده ایم آشتی کنیم و جزء سربازان شما باشیم. آیا حضرت نیازی دارد؟ جبرئیل هست، میکائیل هست، تمام قوای عالم در اختیار حضرت هستند. عضو شدن ما آن موقع لطفی ندارد. الان ما میتوانیم، ثبت نام کنیم، الان باید حضرت را یاری کنیم. الان حضرات ابوالفضل و علی اکبر و جبرئیل و میکائیل نیستد؛ لشکر عظیم شهدا نیامده اند؛ اما هستیم و باید دوندگی کنیم و عرق بریزیم و از امکانات و پول و...خود هزینه کنیم؛ باید جان بدهیم و آبرو بگذاریم. در این صورت است که میتوانیم با علی اکبر و ابوالفضل و سایر اهل بیت (علیهمالسلام) هم درجه باشیم.
اما وقتی ما مشغول پیچ و خم مسائل زندگیمان میشویم و یادمان میرود که باید خود را به بزرگی امام زمان تربیت کنیم و برای این لشکر و این تمدن و برای این حکومت خودمان را تربیت کنیم. وقتی که ما اسیر گرفتاری های دنیاییمان میشویم، در همین گرفتاریها، به ضعف اعصاب و غصه و افسردگی و اضطراب دچار میشویم و تا سرحد مرگ پیش میرویم. ما همینگونه و در همین گرفتاریها میمیریم. اما اینگونه مردن و اینگونه زندگی کردن اصلاً قشنگ نیست. همهی هنر ما این است که در زمان گرفتاری هم عاشق حضرت باشیم و با حضرت بودن را نسبت به گرفتاریهایمان اولویت بدهیم و گرفتاریها را فعلاً کنار بگذاریم و در لشکر حضرت برویم.
امام حسین (علیهالسلام) به فردی گفت: «پسرت اسیر شده، برو و پسرت را آزاد کن». گفت: «پسرم خدا دارد. من اینجا تو را رها کنم و به دنبال پسرم بروم؟» پسر من هم یک انسان است و باید امتحانش را پس بدهد، او هم خدا دارد. من الان فقط با تو کار دارم و وظیفهام تویی».
ما امشب باید از خدا بخواهیم که اجازه بدهد، یک مقدار از عمر و جوانیمان وقف حضرت شود. بگوییم«خدایا نگذار عمر و جوانی و استعداد و پول و آبرو و امکانات ما فقط صرف دنیای ما شود». چون حضرت هم خیلی غیور است و هم خیلی ناز دارد. میلیون ها آدم میشنوند که حضرت آواره و طرد شده است، ولی نمیتوانند کاری بکنند. شما الان تعجب میکنید که چگونه روز عاشورا آن اتفاق ها افتاد و امام حسین به آن همه آدم گفت بیایید، نیامدند و برگشتند. بله، درست مثل ما که الان با امام زمان مان نیستیم. دائماً نگوییم خدا آنها را لعنت کند؛ آنها چطور آدم هایی بودند که امام حسین شان را رها کردند، امام زمان شان را رها کردند و برگشتند و نخواستند با حضرت باشند. الان ما هم همینگونه هستیم. میلیونها انسان میشنوند که امام زمان «هل من ناصر ینصرنی» میگوید و احتیاج به کمک دارد، اما هیچ تغییری در سبک زندگی و روند زندگیشان نمیدهند. سبک زندگی آنها را دشمن و اینترنت و تلویزیون و ماهواره و... برایشان طراحی و تعیین میکند. دیگران برای شان تصمیم میگیرند.
هزاران نفر رفتند تا کربلا اما نهایتاً 100 و 150 نفر ماندند که غربال شدند و امام را رها نکردند. امروز هم همینگونه است. خیلیها میشنوند، اما حسی به آنها دست نمیدهد به غیرت و حیا و تصمیم و وفاداری و محبت و عشق نمیرسند. امام رضا (علیهالسلام) در این دعا میفرماید: «اِلاّ یقیناً و لک اِلاّ حُبّاً » هر چقدر هم دیرتر بیایی من عشقم به تو بیشتر است.
عزیزان فکر نکنید که فقط برای حر یا آن 100 و 150 نفر در کربلا چنین فرصتی به وجود آمد؛ خیر. برای تک تک من و شما رسیدن به آن مقام از همین حالا ممکن است. امشب مثل شب عاشورای سال 61 است که امام حسین داشت صحبت می کرد و می گفت: «هل من ناصر ینصرنی». هر کس می خواهد بایستد و هر کس می خواهد برود. امشب و در اینجا من از خودم حرف نمیزنم، بلکه صدای آقا را به گوش شما میرسانم. حالا میخواهیم چه کار کنیم؟ تصمیم بگیریم. می خواهیم برویم یا نرویم؟ می خواهیم مهدوی شویم یا نمی خواهیم؟
کلیدواژه ها:
آثار استاد