مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
در نوشته حاضر، به این مساله می پردازیم که امام خامنه ای که اکنون به عنوان هدف حمله همه دشمنان دین و قرآن در داخل و خارج از کشور قرار دارد، از چه تباری است. بازخوانی این تبار شناسی را به مناسبت ۷۷سالگی رهبرمعظم انقلاب امام خامنه ای تقدیم به علاقمندان این وجود پر برکت می کنیم.
سید جواد خامنه ای، پدر رهبرمعظم انقلاب؛ اجدادش به امام چهارم شیعیان حضرت زین العابدین (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) می رسد. سلطان سید احمد از اجدادش بوده که در قرن چهارم هجری ماموران بنی عباس در هنگام نماز، شهیدش کردند و بعدها در دوره شاه عباس صفوی برایش بارگاهی ساختند که تا امروز زیارتگاه است. پدر سیدجواد، سیدحسین، در خامنه تبریز به دنیا آمده بود و پس از طلبگی در تبریز و نجف از علمای بنام تبریز شد. مردم دوستش داشتند و به سید حسین پیش نماز معروف بود. از طرفداران انقلاب مشروطه بود و شیخ محمد خیابانی، مبارز مشهور مشروطه، دامادش بود که شوهر عمه آیت الله سید علی خامنه ای بود و 7 فرزند داشت که سیدجواد یکی از آنها بود.
پدر مقام معظم رهبری، سال 1313 در نجف به دنیا آمده بود. از سه سالگی به تبریز رفت. نوجوانی اش را در دوران پرالتهاب مشروطه گذراند. در تبریز درس دین خواند. در 23 سالگی به مشهد رفت تا طلبگی در حوزه مشهد را تجربه کندو در آنجا ماندگار شد.
حوزه مشهد در آن سال ها رونق داشت ومعروف بود. علمای بزرگی از جمله میرزا محمد معروف به آقازاده خراسانی، در آنجا درس می گفت. سال 1345 قمری مصادف با 1305 شمسی در اولین سال سلطنت رضاشاه، سیدجواد به نجف رفت و حدود سال 1311 به مشهد بازگشت. در مشهد عالمی مجتهد و صاحب نظر شناخته می شد. اما چون در گفتار فصاحت و بلاغت نداشت، تدریس عمومی نداشت. اما شاگردانی خصوصی داشت و منبرهایش هم محدود به موعظه های اخلاقی بود. سیدجواد را انسانی اخلاقی، ساده زیست، زاهد، اهل مناجات و راز و نیاز و نمازهای نافله گفته اند. به زیارت حرم امام رضا (علیه السلام) بسیار مقید بود. مورد احترام علمای بزرگی از جمله آیت الله میلانی و علامه طباطبایی بود.
دایرة المعارف بزرگ اسلامی در باره سیدجواد خامنه ای آورده است : «پدر آیت الله خامنه ای، سید جواد خامنه ای از علما و مجتهدین عصر خود بود که در نجف متولد شد و در کودکی همراه خانواده اش به تبریز آمد. پیش از اتمام دوره سطح، در حدود سال 1336 قمری به مشهد مهاجرت کرد و در فقه و اصول، از محضر بزرگانی چون حاج آقا حسین قمی، میرزا محمد آقازاده خراسانی، میرزا مهدی اصفهانی و حاج فاضل خراسانی و در فلسفه از محضر آقا بزرگ حکیم شهیدی و شیخ اسدالله یزدی بهره مند گردید. سپس در سال 1345 قمری به نجف رفت و از حوزه درس میرزا حسین نائینی، سیدابوالحسن اصفهانی و آقا ضیاالدین عراقی کسب فیض کرد و از سه نفر یاد شده اجازه اجتهاد گرفت.
او در پی تصمیم به بازگشت به ایران، راهی مشهد شد و در آن شهر اقامت گزید و ضمن تدریس، امامت مسجد صدیقی های بازار مشهد (مسجد آذربایجانی ها) را عهده دار گردید. او همچنین از امامان جماعت مسجد جامع گوهرشاده نیز بود. وی علاقه زیادی به مطالعه داشت. مباحثات علمی روزانه وی با همردیفان خود، از جمله حاج میرزا حسن عبایی، حاج سید علی اکبر خویی، حاج میرزا حبیب ملکی و .. دهها سال ادامه داشت.»
نمار صبح را با اندکی تاخیر و نیز تانی می خواند؛ از این رو مامومین خاصی داشت. وی مقید به تشرف به حرم رضوی و زیارت امام رضا (علیه السلام) بود. این آداب حتی هنگامی که مبتلا به بیماری چشم شد و مدتی دچار نابینایی گردید، با کمک پسرانش ادامه داشت. معالجات بعدی توانست یک چشم او را بینا نگه دارد.
وی بسیارساده زیست، قانع و زاهد بود و دلبستگی دنیوی نداشت. زندگی محقرانه او در خانه ای کوچک و در محله فقیرنشین می گذشت. این مرام در زندگی سید جواد هیچ گاه تغییرنکرد. آیت الله سید محمد علی قاضی طباطبایی وقتی در سال 1315 شمسی به مشهد رفت، در ملاقات با آیت الله حاج سیدجواد خامنه ای گفت:« من 40 سال قبل با پدرم آیت الله حاج میرزا باقر قاضی طباطبایی، از تبریز به مشهد آمدم و برای دیدن آقا، سری به ایشان زدیم. آقا در 40 سال پیش همان جایی نشسته که پدرم نشسته بود؛ و این اتاق و این خانه کمترین تغییری نکرده است.»
مقام معظم رهبری در توصیف خانه پدری می گویند: «پدرم روحانى معروفى بود، امّا خیلى پارسا و گوشه گیر... زندگى ما به سختى مى گذشت. من یادم هست شب هایى اتفاق مى افتاد که در منزل ما شام نبود! مادرم با زحمت براى ما شام تهیّه مى کرد و... آن شام هم نان و کشمش بود.»
خانواده سیدجواد در خانه ای 3 اتاقه زندگی می کردند، یک اتاق مخصوص پدر بود، مکان مطالعه و دیدارها و محل عبادتش بود. یکی اتاق حالت بیرونی داشت و مخصوص میهمانان بود و بقیه ی خانواده در اتاق سوم زندگی می کردند. زندگی ساده و فقیرانه ای در این خانه کوچک برپا بود. خانه ای که برق و آب لوله کشی نداشت.
امّا خانه اى را که خانواده سیّد جواد در آن زندگى مى کردند، رهبر انقلاب چنین توصیف مى کنند:
«منزل پدرى من که در آن متولد شده ام، تا چهارـ پنج سالگى من، یک خانه 60 ـ 70 مترى در محّله فقیر نشین مشهد بود که فقط یک اتاق داشت و یک زیر زمین تاریک و خفه! هنگامى که براى پدرم میهمان مى آمد و معمولاً پدر بنا بر این که روحانى و محل مراجعه مردم بود، میهمان داشت، همه ما باید به زیر زمین مى رفتیم تا مهمان برود. بعد عدّه اى که به پدر ارادتى داشتند، زمین کوچکى را کنار این منزل خریده به آن اضافه کردند و ما داراى سه اتاق شدیم.»
حتی پس از انقلاب اسلامی نیز با وجود مسئولیت های پرشمار فرزندانش آقا سیدجواد، تغییری در زندگی شخصی اش ایجاد نکرد. در روز 14 تیر سال 65 که ایشان درگذشت، امام خمینی ره در پیام تسلیت به فرزند سیدجواد که رئیس جمهور وقت بود؛ نوشتند: « رحلت والد معظم جنابعالی که عمری با علم و تعهد و تقوا به سر بردند، موجب تاسف گردید. »
آیت الله شیخ ابوالحسن شیرازی امام جمعهی مشهد، بر او پیکر او نماز گزارد و در رواق پشت ضریح امام رضا (علیه السلام) جنب دارالفیض به خاک سپرده شد.
سیدجواد با حکومت شاه میانه ای نداشت، اما اهل مبارزه مستقیم هم نبود. بعدها مقام معظم رهبری تعریف کردند : «ایشان دیدشان مثل اغلب علمای امامیه، دید بغض و نفرت نسبت به دستگاه بود؛ به خصوص که ایشان دوران پهلوی را دیده و آن سختی ها را چشیده بودند. ایشان یک لحظه هم برای حکومت طاغوت مفید واقع نشد و هرگزهیچ جلسه ای، در هیچ دعوت عمومی یا خصوصی شرکت نکرد؛ حتی در مراسم موزه آستان قدس رضوی. سالن تشریفات موزه در جایی بود که در اعیاد، از علمای مشهد دعوت می کردند و بسیاری از موجهین و علما می رفتند. تنها کسی که (با یکی دو سه عالم دیگر) هرگز در این مراسم شرکت نکرد، پدر من بود.» بعدها که سید محمد پسر بزرگش، به کسوت روحانیت درآمده بود، او را به نمایندگی خود در برخی از مجالس می فرستاد؛ «گاهی پول برای علما در خانه می فرستاد. هزار تومان، پانصد تومان، در مشهد این طور بود. جزو معدود کسانی که نگرفت، پدر من بود. معتقد بود که این ها طاغوتند، بدند، ظالمند و به این ها نباید نزدیک شد. »
آیت الله سید جواد خامنه ای را نمی توان مرد سیاست و مبارزه به مفهومی که امروز تصور می شود نامید. وی پا به این عرصه نگذاشت و ادعای آن را هم بر زبان نراند. ایشان امام خمینی را از نزدیک دیده و با ایشان آشنا شده بود. می توان گفت او با امام رفاقت داشت. آشنایی آنها احتمالا به اوایل دهه چهل قمری، یعنی پیش از سفر علمی حاج سید جواد به نجف می رسد. امام خمینی در یکی از سفرهای زیارتی خود به مشهد، میهمان حاج شیخ علی اکبر نوغانی بود. آقای نوغانی مقدمات دیدار آنها را فراهم کرد و حاج سید جواد به همراه حاج سید هاشم، پدر زن خود به دیدار حاج آقا روح الله رفتند. جذابیت منش و متانت و سلوک امام خمینی همواره در یاد و ضمیر حاج سید جواد باقی بود و از آن یاد می کرد.
امام خمینی نامه ای از میرزا ابولفضل نجم آبادی، از علمای تهران و دوستان صمیمی و نزدیک حاج سیدجواد همراه داشت. آقای نجم آبادی در مراسله خود از حاج آقا روح الله تمجید کرده بود. سید هادی خامنه ای در خاطراتش می گوید: «پدرم می گفت... نامه را که خواندم، دیدم آقای محترم و عزیز و خوبی است. با ایشان دوست شدیم و به دیدنشان رفتم. دعوت کردم از ایشان، منزلمان آمدند... قم که بودم. هر وقت خدمت امام می رسیدم در منزل ایشان، احوال پدر را می پرسیدند. یکی دو باری که پدرم قم آمدند، با آقای خمینی ملاقات کردند.»
با آغاز نهضت امام خمینی و ورود پسران حاج سید جواد به صحنه مبارزه با حکومت پهلوی، خانواده خامنه ای در مشهد تحت مراقبت و گاه فشار قرار گرفت. گاه سه پسر او پشت میله ها به سر می بردند. حضور هر از چند گاه ماموران امنیتی در محیط خانه برای دستگیری فرزندان با تفتیش خانه، پناه دادن به روحانیون سیاسی گریخته از دیگر شهرها، فعالیت های پنهانی در نشر کتاب و اعلامیه، امضای برخی از اعلامیه های ضدحکومتی و... همگی با اعتدال و صبر آیت الله سیدجواد رو به رو می شد. در اوایل دهه چهل در اعلامیه هایی که علمای مشهد علیه دستگاه حکومتی امضاء می کردند، نام وی هم دیده می شد. پس از تبعید امام خمینی ره به ترکیه در سال 1343، وی در شمار پیش نمازهایی بود که اقامه نماز جماعت را برای مدتی تعطیل کرد و به مسجد نرفت. این مبارزه منفی، به آگاهی مردم از رخدادهای سیاسی می انجامید. تعطیلی نماز در مسجد صدیقی ها چه بسا بیش از اعتراض در دیگر مساجد، در نظر اهالی نشست و موثر بود. مقام معظم رهبری در خاطرات خود یادآور می شوند: « در اجتماعاتی که علما شرکت می کردند، حاضر می شد. گاهی هم به من که کارگردان آن اجتماعات در مشهد ... بودم... می گفتند که تو عوض من آنجا رای بده و بگو که من هستم و من هم موافقم»
در نیمه دهه چهل رفت و آمد اجباری سید علی خامنه ای به شهربانی و ساواک فزونی گرفت. از این رو از دی ماه سال 1345 ش ساواک به دنبال تهیه "بیوگرافی ملصق به عکس" آیت الله سید جواد خامنه ای بود و از شهربانی خراسان خواست تا این کار را انجام دهد. مامور شهربانی پس از مراجعه به حاج سید جواد، دست او را بوسیده و از او می خواهد با دو قطعه عکس به اطلاعات شهربانی بیاید. اما پاسخی که دریافت می کند این است: «مرا با شهربانی کاری نیست، من با شهربانی سر و کاری ندارم.»
این درخواست ساواک تا حدود 4 سال بعد، به تعویق افتاد تا این که حاج سید جواد تهدید شد: "در صورتی که از تنظیم بیوگرافی و تسلیم عکس خودداری کند، قهرا برای وی عواقب ناراحت کننده ای دارد". تهدید ها موثر افتاد و آیت الله سید جواد خامنه ای با بی حوصلگی به 19 سوال از 22 سوال برگه مشخصات در حد یک، دو یا سه کلمه پاسخ داد. نزدیکان حاج سید جواد درباره او گفته اند که وی بسیار مطالعه می کرد. موضوع کتاب های مورد علاقه او فقه، اصول، حدیث، تفسیر، رجال، سپس کتابهای تاریخی و دیگر موارد بود. وی خلق و خو و سلوک مدرسه ای داشت. این ویژگی چه بسا از تاثیرات دوران تحصیل طولانی و تنهایی در حجره ها نشات می گرفت.
علی شمقدری، تولویت حسینه آیت الله العظمی خامنهای مشهد مقدس، در مصاحبه ای به خصوصیات روحی و خاطرات خود از سیدجواد اشاره می کند و بی میلی او به دنیای سیاست را نیز بازگو می کند: « آقا سید جواد خامنهای در دوران ریاستجمهوری مقاممعظمرهبری چند بار به تهران آمدند تا ایشان را ببینند و هر دفعه مقام معظمرهبری احترام فوقالعاده زیادی را نسبت به ایشان داشتند. ارادت مقاممعظمرهبری نسبت به پدرشان، غیر از رابطه پدر و پسریشان بود و این احترام به پدر را حتی در مراسم تشییع و خاکسپاری آن مرحوم نیز با همان ارادت و علاقه انجام دادند و صورت مبارکشان را به کف پای پدرشان میکشیدند. خود مقاممعظمرهبری نقل فرمودهاند که در مقطعی از مبارزات علیه رژیم منحوس پهلوی، اقدام به اعتصاب غذا در زندان کردند و آقا سید جواد پس از اطلاع از این اقدام مقاممعظمرهبری به ایشان توصیه نمودند که به فکر سلامتیشان هم باشند و مقاممعظمرهبری تا زمانیکه پدرشان اجازه ندادند، این اقدام را ادامه ندادند. عمده تلاش ایشان در مباحث علمی و تدریس علوم دینی میگذشت و کمتر در مباحث سیاسی وارد میشدند، اما پدربزرگ و خانواده مادری مقاممعظمرهبری بهطور فعال در مبارزات علیه رژیم پهلوی شرکت داشتند. زندگی ساده و در عین حال همراه با عزت نفس آقا سید جواد خامنهای مشهور بود و ظاهر منزل ایشان که اکنون با نام حسینیه آیتالله خامنهای در مشهد شناخته میشود، خود شاهدی بر این مدعاست و زندگی و اخلاق زاهدانه ایشان را نشان میدهد.»
نزدیکان حاج سیدجواد در احوال او گفته اند که وی بسیار مطالعه می کرد. موضوع کتاب های مورد علاقه او فقه، اصول، تفسیر، حدیث، رجال، سپس کتاب های تاریخی و سیاسی اجتماعی از دیگر موارد بود که دسته آخر بیشتر توسط پسران به خانه آورده می شد. براساس اطلاعات، کتاب «شرح اسم» که به زندگی آیت الله سیدعلی خامنه ای می پردازد. کتابخانه، محل اقامت همیشگی او بود و معمولا در آن تنها به سر می برد. خواندن سوره های قرآنی و ادعیه ماثوره به نیت خویشان، پیش از خواب، از عادات او بود که ترک نمی شد. گذر زمان در زندگی زاهدانه وی هیچ تاثیری برجای نگذاشت و معیشتش را دچار دگرگونی نکرد، مگر راهیابی تدریجی برق، یخچالی کوچک و تلفن به خانه اش که آن هم با مساعی دوستان و پسرانش انجام شد. سیدجواد تنها یک بار به همراه پسر بزرگش به سیدمحمد به حج مشرف شد. غیر از یادداشت های فراوانی که از درس های آیت الله محمد حسین نایینی به ایران آورد، بعدها حاشیه ای استدلالی بر شرایع الاسلام نوشت که نیمه کاره ماند و نیز حاشیه هایی بر مکاسب و رسائل دارد که هیچ یک رنگ چاپ ندیده اند. به گفته مقام معظم رهبری در خاطراتش، « خود ایشان اصلا فکر این نبود که اینها را مطرح کند.»
فرهنگ نیوز
کلیدواژه ها:
آثار استاد