مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
امامت، از مصادیق لطف و رحمت خداوند است. پس چون لطف، به مقتضای حکمت الهی، واجب است، امامت نیز واجب است.
بحث مان را در فقره «أَئِمَّةِ الْهُدَى» ادامه میدهیم. درباره ی امامت، ضرورت و جایگاهش مطالبی را در جلسات گذشته عرض کردیم. بحثی که امروز داریم، راجع به دلایل امامت است. معمولاً علمای اهل کلام و فلسفه دلایلی را برای ضرورت امام معصوم در جامعه بیان میکنند.
مهمترین دلیل عقلی بر وجوب امامت، مبتنی بر قاعدهی لطف است. به هر چیزی که انسان را از جهنم و از معصیت خدا دور کند و به خشنودی خدا و بهشت نزدیک کند، «لطف» میگویند.
قاعده لطف یعنی رحمتی که خدا خودش بر خودش واجب کرده است. در آیه 54 سوره انعام میفرماید: «كَتَبَ عَلَىٰ نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ[1]= خداوند بر خود رحمت را واجب کرده است».
بالاترین رحمت خدا بر بندگان، معرفی و تعیین «امام» است. بدون امام، اگر از همه خیرات هم بهرهمند شوید، باز سر از جهنم در میآورید. جامعه ی بدون امام، مثل بیمارستانی میماند که همه چیز در حد عالی است، ولی پزشک ندارد. چنین بیمارستانی هیچ فایدهای ندارد.
انسان در هر یک از شئون جمادی، گیاهی، حیوانی، عقلی و فوق عقلیاش نیاز به امام دارد. یعنی باید کسی بالای سر انسان باشد تا در هر یک از شئوناتش، او را هدایت و راهنمایی کند. چه در امور اقتصادی که به خیر و برکت و ثروت و رفاه برسد و اذیت نشود؛ و چه در امور گیاهی و پزشکی و بدنی؛ و چه در امور حیوانی و اجتماعی و سیاسی؛ و چه در امور عقلی و فوق عقلی. پس نقش امام فقط آخرتی نیست؛ بلکه دنیایی هم هست. برای همین حضرت علی (علیه السّلام) فرمود: امامت، صلاح دنیای شماست. اگر امام نتواند دنیا را با سعادت تنظیم کند، آخرتی هم به دست نمیآید. وقتی که امام دنیا را بهخوبی اداره کند، آخرت خوبی خواهید داشت.
نیاز به امام، آنقدر ضروری و مهم است که حضرت علی (علیه السّلام) میفرماید: «لابُدَّ للنّاسِ مِن امِیرٍ بَرٍ اَو فاجِرٍ[2]= مردم به ناچار، باید حاکمى داشته باشند، نیکوکار باشد یا بدکار». مردم یک رییس یا شاهی میخواهند که بالای سرشان باشد؛ میخواهد خوب باشد یا بد. اگر در کشوری حرف آخر را امیر آن نزند، این کشور دچار فاجعه میشود. برای همین میگویند: «اِنَّ الاِمامَةَ زِمامُ الدّین وَ نِظامُ المُسلِمینَ[3]= امامت، زمام دین و نظام مسلمانان است». امام بد، بهتر از بیامامی و بیامیری است.
بنابراین، وقتی خدا بر خودش رحمت را واجب کرده، مهمترین مصداق رحمت، امام است. بالاتر از آن نداریم. اگر خدا هر رحمت دیگری هم به جامعه بدهد، وقتی آن اجتماع و جامعه امام نداشته باشد، به صلاح و سعادت نمیرسد. پس این یک نکته خیلی مهم است که طبق قاعده لطف واجب است امام حضور داشته باشد و خدا هم او را به انسان معرفی میکند.
امام باید «معصوم» باشد تا مردم را هدایت و راهنمایی کند
مهمترین شرط امامت که خود خدا بر آن تأکید کرده و دلائل قرآنی هم دارد، «عصمت» است. چون انسان موجودی مختار است و قرار است مسئولیت آخرتیاش را بپذیرد. بنابراین، احتیاج به کسی دارد که او را درست راهنمایی کند. وقتی امام گناه و معصیت کند، انسان نمیتواند به او اعتماد کند. چون دستوری که میدهد، معلوم نیست به صلاح دنیا یا به صلاح آخرتش باشد. ممکن است هم دنیایش را فاسد کند و هم آخرتش را. پس این بیعقلی و بی حکمتی است که خداوند تبارک و تعالی امامی را برای ما بگذارد که معصوم نباشد و اهل معصیت باشد. در قرآن هم بر این عصمت تأکید شده است. امام صادق (علیه السلام) فرمود: بعد از اینکه ابراهیم نبی و رسول شد و امتحانش را پس داد، خداوند عرض کرد: «قَالَ إِنِّی جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا[4]= من تو را امام مردم قرار دادم».
در ادامه آیه آمده است: «قَالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی قَالَ لَا یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ = (ابراهیم) گفت: فرزندان من چطور؟ گفت: عهد من به مردم ستمکار نخواهد رسید».
با این وصف، امامت، عهد الهی است. عهد الهی یعنی انسان نمیتواند در آن دخالت کند. انسانها نمیتوانند با شور و مشورت و رأیگیری بر روی عهد خدا نظر دهند. چون عهد، تخصصی است. هر جا پای تخصص به میان آمد، فقط کسی میتواند حرف آخر را بزند که متخصص را میشناسد. مثلاً اگر بخواهند به یک نفر نظام پزشکی بدهند، از مردم رأی نمیگیرند که آیا فلانی پزشک خوبی است یا نه؛ بلکه خود نظام پزشکی میگوید: ما قاعده داریم. او باید در دانشگاه معتبر درس خوانده باشد، نمراتش، نمرات معقولی باشد و صلاحیت های دیگر هم داشته باشد تا به او پزشک بگویند و اجازه نظام پزشکی پیدا کند.
رهبری یعنی امامت، یعنی جانشینی معصوم. مردم هم نمیتوانند تشخیص بدهند. چون باید مجتهد باشد، باید در بین مجتهدین از همه بالاتر و اعلم باشد. تازه به قول امام، به غیر از اجتهاد باید ۱۱ شرط دیگر هم داشته باشد. این شرایط را مردم نمیتوانند تشخیص بدهند. برای همین اعضای مجلس خبرگان رهبری را مردم انتخاب می کنند تا آنها که خودشان مجتهد هستند، کسی را برای رهبری تائید کنند. پس وقتی کاری تخصصی شد، عهد است. هر کسی نمیتواند وارد آن بشود و دخالت کند. امام باید معصوم باشد و معصوم را فقط خدا میتواند تشخیص بدهد. چون یک امر غیبی و درونی است. برای تشخیص معصوم بودن، علم غیب لازم است که او واقعاً در نظام درونی خودش عصمت دارد یا ندارد و فقط هم خدا این کار را میکند. یعنی فقط خدا تشخیص میدهد.
«امامت»، جعل الهی بر مردم است
شرط دیگر امامت، این است که امام باید به جعل الهی تشخیص داده بشود. قرآن میفرماید: «جَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً[5]= ما آنها را امام قرار دادیم». پس امامت احتیاج به جعل دارد که آن هم توسط خدا صورت می گیرد، یعنی خدا حکمش را میدهد. این یک قرارداد الهی است.
خدا به حضرت ابراهیم (علیه السلام) گفت: «إِنِّی جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا[6]= من تو را امام مردم قرار میدهم». زیرا بندگان خودشان نمیتوانند امامسازی کنند.
بنابراین، امام باید خصوصیت هایی داشته باشد که یکی از آنها این است که خدا باید او را انتخاب کرده باشد، نه مردم. در آیه شریفه می فرماید: «جَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا[7]= و آنان را پیشوای مردم ساختیم تا (خلق را) به امر ما هدایت کنند». پس باید امام کسی باشد که بداند نظر خدا در همه مسائل زندگی چیست؟ باید بداند که نظر خدا در مسایل «جمادی، گیاهی، اجتماعی سیاسی و حیوانی، عقلی و مسائل فوق عقلی» چیست. مثلاً این خوراکی را بخوریم یا نخوریم؟ بتواند تشخیص دهد و بگوید: این حلال است، این حرام است. این مباح است، آن مستحب است. این مکروه است. یعنی امام باید همه چیز را بداند. کسی میتواند آن اطلاعات و علم را داشته باشد که خدا او را انتخاب کرده و قرار داده باشد.
حالا اگر مردم برای خودشان یک امام یا خلیفه تعیین کردند، یا وقتی که این خلیفه داشت میمُرد، بگوید: بعد از من، فلانی خلیفه است. آن یکی هم گفت: پسر من خلیفه است، یا گروهی جمع شدند و خلیفه درست کردند، این مفاسد زیادی دارد. یا کسی که خودش جای پیغمبر نشسته و میگوید من خلیفه هستم. ولی سابقه اش را که می بینیم، درمی یابیم که گناهان کبیره زیاد دارد. یا اصلاً مسلمان نبوده و بعداً به دست پیامبر ص مسلمان شده است. او الان چطور میتواند ادعای عصمت کند؟ این همان می شود که مفاسد زیادی در طول تاریخ به بار آورده است.
مسلمانی که تحت ولایت «امام معصوم» زندگی می کند، اهل نجات است
در ادامه، به روایت دیگری در این زمینه می پردازیم تا موضوع کاملا روشن شود.
نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از خداوند نقل میکند. « قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَأُعَذِّبَنَّ كُلَّ رَعِیَّةٍ فِی الْإِسْلَامِ أَطَاعَتْ إِمَاماً جَائِراً لَیْسَ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِنْ كَانَتِ الرَّعِیَّةُ فِی أَعْمَالِهَا بَرَّةً تَقِیَّةً[8] = خدای عزوجل گفت عذاب میکنم هر مسلمانی را که اطاعت کند از امام ستمگری که از طرف خدای عزوجل انتخاب نشده است، هر چند در اعمالش آدم بسیار نیکوکار و باتقوایی باشد».
در مقابل این روایت، امام باقر (علیه السلام) فرمود: من عفو میکنم گناهان هر مسلمانی را که دنبال تبعیت از امامی باشد که من مشخص کرده ام؛ هر چند در اعمالش دچار گناه و لغزش باشد. چون وقتی وصل به امام معصوم هستید، نجات پیدا میکنید. چون او متخصص است.
بنابراین، آدمی که الگویی غیر از معصوم برای زندگیش دارد، خودش را به جهنم میبرد. امام صادق (علیه السّلام) میفرمایند: «مَنْ أشْرَكَ مَعَ إمامٍ إمامتُهُ مِنْ عِنْدِ اللّه ِ مَنْ لَیسَتْ إمامَتُهُ مِنَ اللّه ِ كانَ مُشْرِكا باللّه[9]= هر كس پیشوایى غیر الهى را با پیشوایى كه امامتش از جانب خداست، شریك گرداند، به خدا شرك ورزیده است».
فقط خدا متخصص را می شناسد. لیاقت شما هم این است که معصوم متخصص بالای سر شما باشد. اگر کنارش گذاشتی و یک غیرمعصوم و غیر متخصص آمد، مسئولیت بدبختی های شما گردن خودتان است.
از هر کس تبعیت کنید، لیاقت شما هم همان است. برای همین نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) میفرماید:«كَما تَكُونوا یُوَلّى علَیكُم= هر گونه شما باشید، همان گونه بر شما حكومت مىشود». شما شخصیت تان هر طوری باشد، امامتان هم مثل خودتان است. هر آدمی به لیاقت خودش رهبر، استاد و امام انتخاب میکند. پس ببین که از چه کسی تبعیت میکنی؟
اگر امام بالای سرت باشد، مسیر زندگیات درست است. گناهانت هم بخشیده میشود. وقتی امام بالای سرت باشد، امام نقص های تو را جبران و بازسازی میکند. چون امام، مظهر اسم مبدّل خداست و تو را شبیه خودش میکند. یعنی حتی اگر تو در بدترین وضعیت گناهی و فکری و اعتقادی باشی، ولی به امام و معصوم وصل بشوی، او در کمترین زمان بازسازیات میکند.
انسان باید حد و حدود زندگیاش را مشخص بکند. نمیتوانید سراغ هر امامی بروید. پس دقت کنیم که مقوله تخصص، مقوله فوقالعاده مهمی است. در بحث جامعهشناسی و تمدنشناسی هم این مسأله خیلی مهم است،. از کجا میتوانیم تشخیص بدهیم که تمدنها و جوامع شیطانی هستند یا الهی؟ از امام آن جامعه. اگر در رهبری یک جامعه، کسی بود که خدا به رهبری او راضی بود یا حداقل معصوم راضی بود، این جامعه جامعهای است که مسیر را درست طی میکند؛ حتی اگر در آن بالا و پایین هم داشته باشد. ولی اگر در رأس یک جامعه، کسی بود که خدا به امامت و ریاست او راضی نبود یا معصوم او را تائید نکرده بود، آن جامعه و تمدن شیطانی است و مسیر خودش را اشتباه خواهد رفت.
جامعه کبیره/ضرورت امامت/
پی نوشت:
[1] . سوره انعام، آیه 54.
[2] . مجلسی، بحارالانوار، ج75، ص358.
[3] . فیض کاشانی، وافی، ج3، ص482.
[4] . سوره بقره، آیه 124.
[5] . سوره انبیاء، آیه 73.
[6] . سوره بقره، آیه 124.
[7] . سوره انبیاء، آیه 73.
[8] . شیخ صدوق، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص206.
[9] . محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ج 1، ص124.
قا/280
کلیدواژه ها:
آثار استاد