مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
همه اعمال و خروجی های خوب یا بد انسان، ناشی از باطنی است که برای خودش ساخته است و این باطن براساس ذکرهایی شکل می گیرد که داشته است. پس انسان محصول باطن خودش است. یعنی ذکر، غذای باطن است. این غذاها بخش های پنجگانه وجودمان را تغذیه می کنند. پس می شود: «یادهای حسی، خیالی، وهمی، عقلی و فوق عقلی».
امام علی (علیه السلام) فرمود: «الظاهر عنوان الباطن= ظاهر، عنوان باطن است». یعنی به محض این که یاد هر چیزی را می کنیم، همان می شود باطن نفس ما؛ به محض این که در خیال، وهم و....یاد چیزی را می کنیم، همان می شود...
پس خروجی های فکری و عملی ما ناشی از باطن ماست و باطن ما همان ذکرها را می سازند.
یعنی وجود ما مثل دوربین فیلمبرداری است که مجموعه فیلم های آن را یادها و ذکرهای ما می سازد. پس ذکرها و یادها ۵ تاست: «یادهای حسی، خیالی، وهمی، عقلی و فوق عقلی».
گاهی از محسوسات یاد می کنیم. اشیایی مثل: لباس، لوازم زندگی مثل خودرو، خانه و مال و دارایی و...
گاهی از امور خیالی یاد می کنیم. مثل: .....
گاهی از امور وهمی یاد می کنیم. مثل: .....
اگر این یادها که به چهار بخش پایینی ما مربوط می شود، حلال باشد، درون ما را هم پاک می کند اما اگر حرام باشد، درون ما را آلوده می کند.
بنابراین، اگر ما به هر چیزی فکر کنیم، یا آن را عمل کنیم، این ها جزء وجود و باطن ما می شود. یعنی انسان شبیه چیزهایی می شود که به یاد آن هاست.
شاگردی به دیدن زن بی حجابی مشغول شد؛ وقتی نزد استادش آمد، استاد به او گفت: «چقدر شبیه زن شده ای!». حتی کسی که ذهنش زیاد درگیر خرید یخچال شده بود، استادش گفت: «چقدر شبیه به یخچال شده ای!».
موقع مردن هم انسان شبییه همان چیزهایی می شود که در طول عمرش زیاد به یاد آنها بوده است. یعنی شبیه همان باطنی می شود که با ذکرهایش ساخته است. برای همین پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: «بعضی افراد به شکل حیوانات محشور می شوند؛ هرچند که نماز بخوانند». این ها نماز می خوانند، اما روح نماز در وجودشان رسوخ نکرده است. ادعای دوستی و پیروی از اهل بیت (علیهم السلام) را می کنند، اما اینها جذب وجودشان نشده است. از نمازشان لذت نمی برند.
کسانی که در دنیا با معصیت ها از جنس آتش شده اند، در آتش جهنم و سوخت آن می شوند. یعنی همان که قرآن میفرماید: «نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ= جهنمی که آتشگیره و سوخت آن، مردم و سنگها هستند» (سوره تحریم/ آیه۶). یعنی آتش جهنم از نفس اینها شعله ور می شود. بنابراین، همه انسان ها با ذکرها و یادهایشان، یا نار جمع می کنند یا نور. اگر کسی این را فهمید، دیگر به هر چیزی مشغول نمی شود و ورودی های خود را تطهیر می کند. زیرا یاد می گیرد که: «به هر چه فکر کنی، همان می شوی». بعضی شعرا در این خصوص شعرهایی گفته اند:
مولانا می گوید:
گر در طلب منزل جانی، جانی گر در طلب لقمه نانی، نانی
این نکته رمز اگر بدانی، دانی: هرچیز که در جستن آنی، آنی
بابا افضل کاشانی می گوید:
گردر طلب گوهر کانی، کانی تازنده به وصل جاودانی، جانی
فی الجمله حدث مطلق ازمن بشنو: هر چیز که در جستن آنی، آنی
انسان در هریک از چهار بخش پایینی وجودش ممکن است صدها معصیت کند. معصیت های حسی، خیالی، وهمی و.... علت اینکه فرمودند: فلان ذکر را این تعداد تکرار کن، این است که آن مفهوم در روحت رسوخ کند. همچنان که گناه با تکرار در فکر و خیال، در روح رسوخ می کند، تکرار ذکرها هم در روح انسان رسوخ می کند و هر یک از این ذکرها و یادها اثر خود را در روح ما برجای می گذارند. حتی هر دفعه تکرار در فکر و خیال، همان مقدار در روح رسوخ می کند. تکرار ذکرها مثل جدول ضرب است که اگر جا بیفتد و در روح رسوخ کند، تا آخر عمر در روح ما باقی می ماند و جزء وجودمان می شود. چرا برخی افراد از تکرار ذکرها و اسماء الهی خسته می شوند و برخی نه تنها خسته نمی شوند، بلکه با تکرار ذکر و یاد خدا و اهل بیت (علیهم السلام) شادتر می شوند.
اینها به بلوغ نرسیده اند. تا انسان به بلوغ نرسد، اهل ذکر نمی شود و ارتباط و انس با غیب را دوست ندارد. برای همین معصوم (علیهم السلام) فرمود: «الذکر لذة المحبین= ذکر کردن لذت محبین است».
حضرت علی (علیه السلام) فرمود: «الذکر قوة النفس= یاد و ذکر، غذای روح است». روح به غذا نیاز دارد. هر نوع غذایی بخورد، آثار همان غذا، در روحش باقی می ماند و کارهایی را دوست دارد که منطبق است با همان غذا. مثلاً کسی که نماز را دوست دارد، از نمازش نمی دزدد؛ حتی نافله و تعقیبات نماز را هم می خواند. هر کسی در برخورد با مقدسات، با دیگری متفاوت است. یک نفر با نظر به عالم دینی، لذت می برد و برایش ثواب می نویسند، و شخص دیگر احساس تنفر می کند. یک نفر حتی در کنار پیامبر خدا قرار می گیرد، اما جهنم دریافت می کند؛ مثل همسر ایشان. اینها نشانه است؛ نشانه ی این است که به بلوغ انسانی نرسیده و در حد حیوانیت مانده است.
رفتار انسان در هر موردی بیانگر آن است که در کدام مرحله باقی مانده یا تا چه مرحله ای رشد کرده است. مثلاً اگر در جایی غذا کم بیاید، کسی که در مرحله ی حیوانی باقی مانده است، ناراحت می شود که حال مجبور است غذایش را با دیگران تقسیم کند. نه تنها این را یک فرصت برای ایثار و ثواب بردن نمی داند، بلکه ناراحت است از اینکه بطور دلخواه نمی تواند به مراد دلش برسد. برای همین است که هرکس دل به بیداری شب نمی دهد، دل به احیا و شب زنده داری نمی دهد.
یاد هر چیزی ما را شبیه به همان چیز می کند. حتی نوع خواب هایی که انسان می بیند، به اموری مربوط می شود که در بیداری به آنها مشغول بوده و سرریز آن در خواب به سراغش آمده است. چه خواب های خوب و چه بد.
پس انسان در هر سنی که هست، باید مراقبت کند از غذاهای فکری و خیالی که می خورد. باید ببیند که در طول زمان، چه خورده که حاصل آن همین باطن را برایش ساخته است.
از ویژگی های غذا این است: غذا متنوع است؛ غذا رنگارنگ است؛ غذا .....است. غذا قدرت می آورد. چه قدرت مثبت و چه قدرت منفی. بسته به این که چه نوع غذاهایی خورده ای. این مسائل را در بحث تغذیه بیشتر توضیح داده ایم که آثار هر غذایی چیست.
کسی که مسجد و منبر و صور مقدس را دوست ندارد، در مرحله ی حیوانی باقی مانده است. کسی که موسیقی مبتذل دوست دارد، معلوم می شود که هنوز درمرحله ی حیوانی مانده است و به بلوغ نرسیده است.
کلیدواژه ها:
آثار استاد