مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
در حملههای نظامیِ معمولی و متعارف، زمانی تصمیم به حمله گرفته میشود که مسوول «اطلاعات عملیات» برای شناسایی برود و دشمن و وضعیت او را شناسایی کند و سپس تأیید کند که این عملیات به نفع ما تمام میشود یا نه، بعداز آن است که تصمیم اتخاذ میشود که عملیات حمله انجام بشود یا نشود. شیطان با شناخت از ساختار نفس ما، میداند که به چه کسی چه نوع حملهای انجام دهد. شیطان میداند که حمله از جلو را برای چه کسی و حمله از راست را چه موقع و حمله از چپ را کی باید انجام دهد.
علت این که ما به کَرّات فریب شیطان را میخوریم، این است که ما از او شناخت درستی نداریم، اما او ما را میشناسد. در همه حیطههای زندگی ما خودمان را نمیشناسیم و متوجه نیستیم که وقتی پیامی برای ما تولید میشود، واقعاً این پیام متعلق به ماست یا مال شیطان است. موقعی که خواب میبینیم، زمانی که خیالپردازی میکنیم، وقتی با کسی حرف میزنیم یا بحث میکنیم، اصلاً متوجه نیستیم که شیطان دارد این فکرها را تولید میکند. اگر من خودم و ورودیهایم را بشناسم، متوجه میشوم، افکاری که آشناست، افکار خودی است و با افکاری که نا آشنا و غریب است فرق میکند و با من سازگار نیست.
فرضیه و نظریه های طراحی شده به دست بشر، معیار انسان شناسی نیستند
ما در تمام حیطههای زندگیِ پیچیدهترین و ریاضیترین موجودِ عالم یعنی «انسان» میخواهیم با فرضیه و نظریه جلو برویم. در اقتصاد، مدیریت، سیاست، تعلیم و تعلم و تربیت و... فرضیه و نظریه میدهیم و اکثر آنها نادرست از آب در میآید و اینها اشتباه بزرگی است.
ما با این کار قیمت آدمها را به اندازه یک موش آزمایشگاهی پایین میآوریم تا تاوان نظریهها و فرضیههای غلط دانشمندان را بدهند. در حالی که ساختار همه موجودات عالم ریاضی و محاسبه شده است. اگر دارویی اشتباهی به بدن وارد شود، بدن عکس العمل نشان میدهد. ما در برابر چنین خدایی که سازنده ی عالم است، تکبر داریم. منِ انسان که مخلوق او هستم و با نمره 10- 11- 12- 13- 14- 15 دیپلمی گرفتهام و با یک رتبه ای در کنکور قبول شده و به دانشگاه رفتهام و به اصطلاح دانشمند شدهام و مثلاً چند سالی روی یک چیزی مطالعه کردهام به من میگویند، استاد و حرف من حجت میشود. اما فکر میکنیم خدایی که همه این سیستمهای پیچیدهی عالم را خلق کرده، اطلاعات ندارد و چیزی نمیداند. تکبر ما چنین اجازهای نمیدهد که بگوییم: «من نمیفهمم و امام صادق میفهمد؛ رسول الله میفهمد؛ امیرالمؤمنین میفهمد...». اگر این را بگویم، آن وقت چه کسی دنبال من خواهد آمد؟ چه کسی به من استاد بگوید؟ چه کسی دست من را ببوسد؟ چه کسی پای درس من بنشیند؟ در این صورت ما سراغ تولید کننده علم و منشأ علم که خداست نمیرویم، سراغ متخصصینی که از طرف خداوند نمایندگی مجاز دارند، نمیرویم و خیلی دوست داریم این دو منبع را حذف کنیم و بعد بگوییم: حالا خودمان میخواهیم این کار را انجام بدهیم.
فرضیه و نظریه های طراحی شده به دست بشر، مثل این میماند که ما یک کاتالوگ داشته باشیم از یک تلفن همراه، بعد بگویند این را بخوان و با تلفن کار کن. ما بگوییم: این روش روش خوبی نیست که ما کاتالوگ شرکت سازنده را مطالعه کنیم. کاتالوگ را کنار بگذاریم و حالا دور هم جمع بشویم و نظریه بدهیم که این دستگاه چیست؟ این دستگاه به نظر شما چطوری روشن میشود؟ هر کس هم یک نظریهی بدهد و بعد از آن مرتب دستکاریاش بکنیم تا بفهمیم چگونه کار میکند. هر کس نظریات و تجارب خود را یادداشت کند و اسمش را علم بگذاریم و برای تعمیرات بعد از خرابی بگوییم، هزار عدد از این دستگاه را بخرید و به دست افراد مختلف بدهید که با آن کار کنند و وقتی دانه دانه خراب شد، آن وقت برای تعمیر آن تصمیم بگیریم. حال تجاربمان را بنویسیم و به عالم صادر بکنیم و بگوییم این همه کار علمی شده؛ آزمایشگاه داشتیم؛ کار علمی کردیم و تحقیقات و پروژه داشتیم. ما مخالف کار علمی نیستیم. اما ما اینجا کتاب مرجع داریم که کتاب تخصصی و علمی است؛ واقعاً علمی است از طرف سازنده آمده، به وسیلهی بزرگترین انسان تاریخ و نزدیکترین فرد از جانب خدا به دست ما رسیده است.
قانون مدوّن و راهنمایِ انسان شناسی
مظهر اسم اعظم خدا و صادر نخستین، خاتم پیامبران موقعی که دارند از دنیا میروند، مردم را جمع کرده و میگوید: «اِنّی تارِکُم فیکُمُ الثِقلَین کِتابَ الله وَ عِترَتی= من حقّاً در میان شما باقی گذارندۀ دو چیز نفیس و پرقیمت میباشم، كتاب خدا و عترت من كه اهل بیت من هستند». شما بیشتر از دو چیز مهم و سنگین احتیاج ندارید، کتاب خدا و عترت من؛ یعنی متخصص معصوم که باید حتماً معصوم باشد. تا وقتی که به اینها تمسک میکنید، هرگز گمراه نمیشوید. معصومینِ متخصص علم خود را مستقیم از خود خدا گرفتهاند. نرفتند در دانشگاهها درس بخوانند، علمشان زمینی نیست. به خاطر حل مشکلات ما و رفع نیازهای ما علم مستقیم از خدا به آنها داده شده است. برای اینکه حق و طلبِ ماست که آنها علم و عصمت داشته باشند. ما میطلبیم که آنها معصوم باشند. ما نمیتوانیم به غیر معصوم اعتماد بکنیم. هیچ شعوری این را نمیپذیرد که بیایند یک نظریه را در جامعه اعمال بکنند، مثل کمونیسم که بعد از 70 سال که ده ها و صدها میلیون آدم برایش مردند؛ آخرین رهبرش بگوید: ما 70 سال پیش اشتباه کردیم. مارکسیسم از اول اشتباه بود. این دهها میلیون نفری که مردند، بیخود تلف شدند و مثل پشه و مگس مردند. ما اشتباه کردیم، همین! وقتی که بشر به اینجا برسد که بگوید قرآن هیچ، معصومین هم حرف نزنند تا خودمان آزمایش کنیم، نتیجه همین میشود.
بشر میگوید: علم چیست؟ علم یعنی چیزی که قابل انکار و رد باشد. هر چیزی که قابل انکار نباشد و جزمی باشد، مثلِ «دو دوتا چهارتا» ما نمیپذیریم. بعد آنقدر علم و تعریف آن را دستکاری کردند که گفته شد، اصلاً چیزی علمی است که قابل ابطال باشد. پوپر میگوید: «هر چقدر یک نظریه بیشتر قابلیت ابطال داشته باشد، علمیتر است». با این نظریه غلط، مردم با چه چیزی زندگی بکنند؟ با توجه به این نظریه، مثلاً در پزشکی اگر کسی این اصل را قبول کند، یعنی هر دارویی میخوری بیفایده است. حرف هیچ پزشکی قابل اعتماد نیست. اگر پزشک گفت، تو حتماً باید عمل بکنی، نمیشود به آن اعتماد کنی. اگر گفت: نباید عمل بکنی، نمیشود به آن اعتماد بکنی. اگر گفت این دارو را بخور، نمیشود به او اعتماد بکنی؛ اگر گفت نخور، نمیشود به او اعتماد کرد.
در چیزهای دیگر مثل نظریه راجع به اقتصاد، سیاست و مدیریت هم همینطور است. چه چیزی را بپذیریم؟ کدام درست است و کدام غلط؟ بالاخره کسی باید جوابگو باشد و به ما بگوید که این قوانینی که شما برای ما فرستادید درست هستند یا غلط؟ بالاخره علم هستند یا نیستند؟ منطبق با حقیقت هستند یا اوهامند؟ شخص رفته کتابی نوشته با موضوع هوش و حافظه و یادگیری، کتاب سال هم شده. هزاران نسخه از آن هم به فروش رفته، چند دوره تجدید چاپ شده، بعد استاد مینویسد: 50% مطالب این کتاب باطل شده است.
ما میخواهیم بگوییم که این «کارل مارکس»، «دیوید هیوم» و «جورج فلان» نیستند که باید از ما و «علم انسان شناسی» به ما گزارش بدهند، بلکه الله تبارک و تعالی که مرکز علم است باید راجع به من گزارش بدهد. خدواند نوشته من شما را با این سیستم خلق کرده ام مراکز ورودی ذهن شما این است. شیطان این است. در هیچ کلاس روان شناسی مطرح نمیکنند که اگر شما افسردگی دارید و ناراحت هستید، علتش این است که یک دفعه به شما حمله میشود. فقط میگویند بیا قرص بخور و بخواب. یعنی صورت مسئله را پاک میکنند. شیطان در خلوت ترین و تنهاترین حالتهای انسان با انسان حضور دارد و تولید فکر میکند.
دشمن شناسی/ قرآن و عترت/انسان شناسی
ع ل 6
کلیدواژه ها:
آثار استاد