مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
یکی از آفتهایی که خیلی خطرساز و خطرناک است این هست که انسان استغفار کند، اما با کمال پررویی، با آگاهی، با بی ادبی، با قلدری روی کارهای اشتباهش اصرار داشته باشد. از یک طرف میگوید، خدایا ببخش. ولی روی اشتباهات و گناهان خودش هم اصرار دارد.
رابطه استغفار و اصرار بر گناه مثل آدمی است که حمام میرود، ولی در حمام هم آلوده است و استحمام هیچ تأثیری در زدودن آلودگی های او ندارد. این واقعاً مصیبت است.
امام علی (علیه السلام) فرمود:« الاستِغفارُ مَع الإصرارِ ذُنوبٌ مُجَدَّدَةٌ = آمرزش خواهى[ها] با وجود ادامه دادن به گناه، خود گناهانى تازه اند». استغفاری که همراه با اصرار بر گناه باشد، خودش یک گناه جدید است. یعنی خلاف مقصود حاصل شده تا از یک طرف میشویی از طرف دیگر آلودگی روی سرت میآید.
وجود مقدس امام صادق(علیه السلام) فرمود:« المُقیمُ علَى الذَّنبِ و هُو مِنهُ مُستَغفِرٌ كَالمُستَهزئَ = كسى كه از گناه استغفار كند و باز به آن ادامه دهد، مانند شخص مسخره كننده است».
باز وجود مقدس امام رضا (علیه السلام) فرمودند :« المُستَغفِرُ مِن ذَنبٍ و یَفعَلُهُ كَالمُستَهزئَ بربِّهِ= كسى كه از گناهى استغفار مى كند و باز آن را انجام مى دهد، مانند كسى است كه پروردگارش را ریشخند كند». اگر کسی با ما این کار را بکند چه حسی به ما دست میدهد؟ مثلاً یک نفر کاری را که خیلی بدمان میآید، انجام داده و آمده که از ما معذرت خواهی کند. بعد از معذرت خواهی دوباره آن کار را تکرار می کند. چه حسی به ما دست می دهد؟ مثلاً غیبت کرده، تهمت زده، آبروریزی و بی ادبی کرده، حال میخواهد استغفار و عذرخواهی کند و خیال دارد، آن کار را تکرار کند و شما می دانید که این عذرخواهی او واقعی نیست، چه حسی پیدا می کنید؟ اگر کسی بخواهد با خدا این کار را کند، یعنی خدا را مسخره کرده است. اینطوری خیلی بد است. چقدر خدا با ما مهربان است. صبر میکند.
باز امام رضا(علیه السلام) فرمود: «مَنِ استَغفَرَ بلِسانِهِ و لم یَندَمْ بقَلبِهِ فَقدِ استَهزَأ بنفسِهِ = هر كه به زبانش آمرزش بخواهد و در دلش [از گناه خود ]پشیمان نباشد، خودش را ریشخند كرده است».
تنفر و ترک گناه و پشیمانی از گناه، مهمترین مسئله در استغفار است
آثاری که در استغفار وجود دارد زمانی کارسازند که انسان به درجه ی تنفر از گناه برسد و واقعاً منزجر شود و قلبش آلودگی ها را پس بزند.
چیزی که در استغفار خیلی مهم است این است که شما «اقلاع» کنید. کلمه «اقلاع» خیلی مهم است «اقلاع» یعنی قلع و قمع کردن. «قلع» یعنی «کندن». اقلاع یعنی آدم از گناه بکَنَد و ادامه ندهد. اینجاست که آن اتفاقات خیلی مبارک برای انسان میافتد. در این باره از نبی اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده: «خَیرُ الاِستِغفارِ عِندَ الله اَلاِقلاعُ وَ النَدَم = بهترین استغفار نزد خدا کندن و پشیمانی است».
خداوند به قلب انسان نگاه می کند که واقعاً و قلباً پشیمانی و تنفر دارد یا نه؟ اگر از آن متنفر باشد، خیلی خوب است، زیرا انسان تا از گناه متنفر نشود، خطر جذب همیشه هست. اقلاع یعنی رابطه ات را با مرکز گناه قطع کنی. اقلاع یعنی بکَنی و هجرت کنی و سبک زندگیت را طوری تغییر دهی که آلوده نشوی.
وقتی جایی کار حرامی هست. مادرت و پدرت گفت، یا خواهرت و برادرت و یا عزیزترین و نزدیکترین فرد به تو گفت: برو. بگو: من نمیروم. میخواهد خوشش بیاید یا خوشش نیاید. میخواهد ناراحت شود یا ناراحت نشود. اگر برای ما قیمت و ارزشی قائل هستید به حرمت ما و به حرمت خدا گناه نکنید.
در روایت داریم کسی که مداهنه کند خدا برایش عذاب میفرستد. با گناهکار مداهنه نکن و به صورتش نخند، اگر میدانی اینطوری هست، قوی باش. آقا ما دوستتان داریم فردا پاتختی تان هم می آییم. هدیه هم میخرید و به آنها تحویل میدهید. حتی حاضریم برای شام هم بیاییم، ولی برای مراسم نمیتوانیم بیاییم. آنجا امام زمان نمیآید؛ فاطمه زهرا نمیآید؛ من هم نمیآیم. فرشته ها لعنت میکنند. ولی ما خیلی مداهنه می کنیم می گوییم، اگر نرویم فلانی از ما ناراحت می شود. اگر سر سفره به جای چلوکباب جلویت آشغال و کثافت بگذارند، واقعاً می خوری؟ باز هم میگویی اگر نخورم فلانی ناراحت می شود؟ او دارد به تو سم می دهد، عذاب می دهد، نمی گویی عجب آدم مزخرفی بود رفتم به جای شام، مثلاً جلویم کاغذ گذاشت، چوب گذاشت، گفت: بخور. واقعاً تو ناراحت نمی شوی؟ آیا رابطه ات را با او تنظیم نمی کنی؟ چطور اگر به طبیعت ما توهین شود. خیلی به ما برمیخورد، ناراحت میشویم. وقتی به فطرت ما توهین میشود، میگوییم: عیبی ندارد، بگذار توهین شود. وقتی به بخش خدایی مان توهین میشود، ما ماستمالی میکنیم؛ شل هستیم؛ لالیم؛ ذلیل هستیم و بی شخصیت میشویم.
خداوند غیور است؛ غیرت دارد به او برمیخورد که شما اینقدر لال هستید، وقتی در مقابل گناهان و معصیتها قرار میگیرید. این خیلی بیحیایی و دریدگی است که آقا تو خانه ما بیا. من تو را (با نشاندن پای ماهواره و موسیقی و فیلم حرام و ...) به لجن میکشانم تو هیچ نگو و بایست، تا من تو را قشنگ به لجن بکشم. بگذار من در جهنم 10سال 50 سال 100 سال عذاب برای تو درست کنم؛ ولی تو هیچ چیز نگو. به خدا قسم اگر یک سیلی همانجا دَرِ گوشت بزند با او قهر میکنی. ولی متوجه نیستی که چند صد سال عذاب برای تو ذخیره میکند.
ما متأسفانه متوجه نیستیم، به رویش می خندیم، بعد هزاران بلا در زندگی ما می ریزد. آن وقت می گوییم: نمی دانم چرا اینقدر بلا در زندگیم ریخته، چرا اینقدر مشکلات دارم، من چرا قساوت قلب پیدا کردم، من چرا حال خوشی ندارم، چرا اضطراب دارم.
آنچه که قابل توجه هست این است، مداهنه از گناهانی است که کمتر کسی به آن آلوده نیست. (مداهنه = ماست مالی و سستی و روغن مالی کردن). کمتر کسی هست که در خودش شخصیت، قدرت و ایمان و تقوا ببیند که باج ندهد. ما نوعاً اهل مسامحه و مداهنه هستیم نوعاً روغن مالی و شیره مالی در زندگیمان داریم. آنوقت این گرفتاری هایی که سراغ ما میآید مال این هست که ما دین خدا و احکام الهی و ریاضیات روح و هندسه خلقت را شوخی میگیریم.
شما وقتی هندسه خلقت را مسخره کنید، قضا و قدر هست و نتیجه آن را میگیرد. شما چاقو را بردار و مسخره کن و آن را روی دستت بکش. اگر به دستت بکشی، پاره میشود، خون میآید.
به هندسه خلقت به قوانینی که برای روح تنظیم شده اعتنا نداریم. هندسه روح، قوانین روح، ریاضیات روح را را ندید میگیریم، قضا معطلی ندارد. شما قَدَرش را آوردی، قضایش با آن میآید. همیشه قضاها با قدر همراه اند. اصلاً قضا به کسی رحم نمیکند. تو قَدَر بی احتیاطی و قدر گناه می بری؛ قدر قساوت و شقاوت و غفلت و حسادت و تکبر و حساسیت و زودرنجی میبری، قدر غیبت داری و قدر بی شخصیتی و سستی و ضعف میبری؛ قضای آن دامنت را میگیرد. فاصله ای بین قضا و قدر نیست. همین که آب را میریزم، همان لحظه خیس میشوم. اینطور نیست که من آب بریزم و بگویم بگذار تصمیم بگیرم که خیس میشوم یا نمیشوم. به محض این که این قدر را انتخاب کردی، خیس هم میشوی. در آب رونده خیس شونده است.
خدا میگوید من سیستم ریاضی چیدم میآیی در این پازل از این اتفاقات میافتد. داری میآیی حواست باشد اینجا قاعده مند است. خلقتم عبث نیست. کیلویی چیزی را خلق نکرده ام. اصلاً هیچ جای دنیا نیست که میلیاردها میلیارد قدر با قضاهایش وجود نداشته باشد. تو هر کدام را میخواهی، انتخاب کن. هر کدامش را انتخاب کردی قضایش را هم بردار. اگر حال و روز ما این هست، باید ببینیم جایی در سبک ما انتخاب قدرها خوب از کار در نیامده، جایی ما باید برگردیم قدرهای درستی انتخاب کنیم. تا به شادی و آرامش و قدرت برسیم. خداوند سرنوشت هیچ کس را تغییر نمیدهد، مگر این که خودش همت داشته باشد و تغییر بدهد.
«إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ = خدا حال قومى را تغییر نمى دهد تا آنان حال خود را تغییر دهند»(رعد/11). خودت را باید تغییر بدهی، برای خودت باید تصمیم بگیری، یک چیزی باید اینطرف تغییر کند یک قدرهایی باید در دل اتفاق بیفتد، قضاهایش بعدش خواهد آمد.
استغفار قدرت می آورد
اگر استغفار کنید خدا باران رحمت را بر شما می بارد و بر قوت شما می افزاید.
«یرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْكُمْ مِدْراراً وَ یَزِدْكُمْ قُوَّةً إِلى قُوَّتِكُمْ= باران را پیاپی بر شما فرو می فرستد وخیرات و برکات پشت سر هم برای شما می آید و بر نیروی شما اضافه می شود».
«یَزِدْكُمْ قُوَّةً إِلى قُوَّتِكُمْ» یعنی اگر اهل استغفار باشید، خداوند دائماً به قوت و نیروهای شما اضافه میکند. یعنی استغفار کس و کار برای آدم میشود. استغفار اعوان و انصار است. استغفار برای انسان عشیره و سپاه میشود. یک لشکر بدون استغفار ضعیف میشوند. اما یک گروه کم با استغفار میتوانند، لشکر مقتدری باشند. برای همین است که خداوند میفرماید: «کم من فئة قلیلة غلبت فئة کثیرة = چه بسیار گروههای کم بودهاند که بر گروههای زیاد غلبه یافتهاند با اذن خدا». اذن خدا با استغفار صادر میشود.
«وَ لا تَتَوَلَّوْا مُجْرِمِینَ= مثل مجرمان از من روی برنگردانید». من خدا دارم با شما حرف میزنم. استغفار برای شما قدرت، ثروت، نعمت و لشکر است.
اگر کسی آدم خوب و مؤمنی هم باشد، نیاز به استغفار دارد
هیچ کس در علو روح و قدرتهای روحی، مثل پیامبر اکرم نیست، اما ایشان هم نیار به استغفار دارند. زیرا استغفار استحمام روح است.
کسی که روحیات قدرتمندی دارد و در معنویات، از سرعت خوبی هم برخوردار است، سبک است و پرواز خوبی دارد، اگر توجه به این اصل نکند که نیاز به استغفار و استحمام دارد، ناگهان میبینید که دچار گرفتاریها، سستیها، ضعفها، خوابآلودگیها و بیرغبتیهایی میشود که برای خودش هم قابل باور نیست.
فقط کسالت و بیحالی نیست، بلکه گاهی نبود استغفار، منجر به بیماریها میشود. مثلاً کسی که حمام نرود، اول مریض نمیشود، بلکه اول نشاط خود را از دست میدهد و خسته و مچاله و کسل میشود و بعد تجمع آلودگیها در بدنش باعث بیماری او میشود. کسی که اهل استغفار نیست، هر قدر هم که آدم خوبی باشد، این حالت های ناگوار را پیدا میکند.
آدم مؤمنی که استغفار ندارد، علاوه بر این که در ابتدا بیحوصله و بیحال و بیرغبت میشود، کم کم غفلت به سراغش میآید و سپس به گناه آلوده میشود. این وضعیت همین طور ادامه پیدا میکند و کارهایی از انسان سر میزند که اساساً خودش هم به هیچ وجه گمان نمیکرد که این کارها را انجام دهد. چنین کسی، وقتی به گذشته اش نگاه میکند، میبیند که خیلی فرق کرده وگذشته ی قدرتمندی داشته است. اما الان ناباورانه میبیند که حال خوبی ندارد. وقتی پیامبر میفرماید: من روزی 70 بار استغفار میکنم. ما باید حتماً خیلی بیشتر از این استغفار کنیم، تا قلب ما صاف شود. استاد ما میفرمودند: شما همیشه باید بعد از نماز عصر حداقل 100 مرتبه استغفار را داشته باشید.
وقتی ما استغفار نمیکنیم و تخلیه نداریم، فاجعههای زیادی اتفاق میافتد که شما فکرش را هم نمیکنید و از خود میپرسید، مگر من گناه کردم؟ مرتکب دزدی شدم؟ کار خلافی کردم؟ حتما لازم نیست که گناه کنی تا آن فاجعهها اتفاق بیفتد، بلکه همین که استغفار نداری، باید منتظر بلاها باشی.
خدا برای آمرزش گناهان، به انسان فرصت استغفار می دهد
امام صادق(علیهالسلام) فرمود: «إنّ العَبدَ إذا أذنَبَ ذَنبا اُجِّلَ مِن غُدوَةٍ إلَى اللیلِ ، فإنِ استَغفَرَ اللّه َ لم یُكتَبْ علَیهِ = هرگاه بنده گناهى مرتكب شود، از بامداد تا شب به او مهلت داده مىشود. اگر آمرزش خواست، آن گناه برایش نوشته نمىشود».
معذرتخواهی به این معناست که اگر حق الله است، جبران شود. اگر حق الناس هم هست، انسان باید جبران کند. حداقل آمرزش خواهی زبانی هم خوب است.
باز فرمود:«مَن عَمِلَ سَیّئةً اُجِّلَ فیها سَبعَ ساعاتٍ مِن النهارِ، فإن قالَ: أستَغفِرُ اللّه َ الذی لا إلَهَ إلاّ هو الحَیُّ القَیُّومُ ـ ثلاثَ مَرّاتٍ ـ لم تُكتَبْ علَیهِ = هر كس گناهى كند، هفت ساعت از روز به او مهلت داده مى شود. اگر در این مدت سه بار گفت :«أستغفر اللّه الذى لا إله إلاّ هو الحىّ القیّوم»، آن گناه برایش نوشته نمىشود». خداوند چقدر مهربان است و به بندگانش فرصت میدهد. وقتی انسان مرتکب گناه میشود، بلافاصله گناهش نوشته نمیشود، بلکه خدا فرصتی می دهد که انسان بتواند آمرزش بطلبد و آن گناه را از وجودش پاک کند.
نقش استغفار در افزایش رزق
«رزق» یک مفهوم کلی است که شامل رزقهای مادی و معنوی میشود. یعنی انسان هر نوع نیاز مادی یا معنوی داشته باشد، با استغفار برایش قابل دسترسی است.
دربارهی نقش استغفار در زیادی رزق دو آیه از قرآن را بیان میکنیم: آیه 3 و 52 سوره هود:«وَأَنِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ یُمَتِّعْكُمْ مَتَاعًا حَسَنًا إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى وَیُؤْتِ كُلَّ ذِی فَضْلٍ = و این كه از پروردگارتان آمرزش بخواهید سپس به درگاه او توبه كنید [تا اینكه] شما را با بهرهمندى نیكویى تا زمانى معین بهرهمند سازد و به هر شایسته نعمتى از كرم خود عطا كند»؛ « وَیَا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ یُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَیْكُمْ مِدْرَارًا وَیَزِدْكُمْ قُوَّةً إِلَى قُوَّتِكُمْ وَلَا تَتَوَلَّوْا مُجْرِمِینَ = و اى قوم من از پروردگارتان آمرزش بخواهید سپس به درگاه او توبه كنید [تا] از آسمان بر شما بارش فراوان فرستد و نیرویى بر نیروى شما بیفزاید و تبهكارانه روى بر مگردانید».
خداوند تبارک و تعالی قانون خلقت را بیان میکند. یکی از آن قوانینی که در نظام خلقت وجود دارد، قانون استغفار است. همانطور که میگوید، دو دوتا، چهار تا و سه سه تا، نُه تا میشود. استغفار چنین تأثیری را در افزایش رزق دارد. استغفار فاصله بین انسان و خدا را برمیدارد و باعث میشود، انسان در معرض لطف و عطا و بخشش خداوند قرار بگیرد. استغفار فقط این نیست که گناه بخشیده میشود، بلکه اگر موانعی سر راه رسیدن خیر و برکت به انسان وجود داشته باشد، آن موانع را نیز برطرف می کند.
در سوره هود آیه 3 می فرماید: «أَنِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ یُمَتِّعْكُمْ مَتاعاً حَسَناً= اگر برای پروردگارتان استغفار کنید و توبه کنید، به شما یک رزق نیکو می دهد». یعنی با توبه و استغفار، و پاک کردن چرکها و موانع از سر راه، خیرات و برکات نصیب انسان میشود.
بعد میفرماید: «إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى وَ یُؤْتِ كُلَّ ذِی فَضْلٍ فَضْلَهُ= تا مدتی مقرر از دوره عمر، این رزق را به شما خواهد داد و هر کس که شایسته انعامی است، او را از فضل خودش عطا می فرماید». پس کسی که به دنبال رزق و روزی است، باید بداند که استغفار روزیآور است. استغفار غصهها را برطرف میکند.
این که معصوم علیهالسلام میفرماید: «یَزیدُ فِی الرِزق = در رزق اضافه میکند»، نقش مستقیم استغفار و افزایش رزق را نشان میدهد. یعنی: «اِستَغفِر تُرزَق = استغفار کن تا روزی داده شوی». حضرت با این بیان، از استغفار به عنوان جزئی از قوانین خلقت نام برد. یعنی همانطور که دو دوتا چهارتا میشود، اگر استغفار کنی، رزقت زیاد میشود.
نبی اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) فرمود: «مَن اَکثَرَ مِنَ الاِستِغفارِ جَعَلَ اللّه لَهُ مِن كُلِّ هَمٍّ فَرَجا وَمِن كُلِّ ضَیقٍ مَخرَجا وَرَزَقَهُ مِن حَیثُ لایَحتَسِبُ بحارالأنوار = هر که زیاد استغفار کند خداوند برای او از هر غم و اندوهی گشایشی دهد و از هر تنگنایی راه خروجی پدید آورد و او را از جائی که به گمانش نرسد روزی رساند»[1].
وقتی این را باور کردیم، با این اسم اعظم انسان جلو میرود. زیرا استغفار گیر و گره ها را باز و تنگناها را برطرف میکند و از آنجایی که انسان اصلاً حسابش را نمیکند«من حیث لا یحتسب»، خداوند تبارک و تعالی روزی را به او میرساند و برایش گشایش و فرج حاصل میکند.
امیرالمؤمنین(علیهالسلام) فرمود: «اِستِغفارُ یَزیدُ فِی الرِزق= استغفار رزق را زیاد میکند». همچنین میفرماید: «قَد جَعَلَ اللهُ سُبحانَهُ اَلاِستِغفارَ سَبَباً لِدُرورِ الرِزق= محققا خدای سبحان، استغفار را سبب و عامل ریزش رزق قرار داده است». این که میفرماید: «استغفار یَزیدُ فِی الرِزق= استغفار رزق را زیاد میکند»، یعنی ملائکه میآیند و به داد انسان میرسند. این اثر استغفار و استمداد از خداست.
[1] - نهج الفصاحه، ح2941
کلیدواژه ها:
آثار استاد
عالی بود خدددددددددددداااااااااااااااااااا دوستم داشت که خوندم این زیبایی هارو ...مممنون از استاد محبوبم