مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
اسراف از گناهان کبیره است که در همه شئون انسان راه پیدا می کند. در قوای ادراکی مثل «حس، خیال، وهم، عقل و فوق عقل» و نیز در قوای دیگر مثل جنبه های «جمادی، گیاهی، حیوانی و عقلی» می تواند اسراف وجود داشته باشد. درواقع هنر یک انسان، این است که بدن و نفس اش را از زیاده روی حفظ کند. همانطور که بدن اگر کمبودی داشته باشد، گرفتار یک سلسله بیماری ها می شود و برای درمان آن نیاز به دارو و مکمل های غذایی دارد، در نفس نیز همین گونه است.
آنچه در عصر ما از بیماری ها تولید می شود، ناشی از کمبودها نیست، بلکه به خاطر زیادهروی هاست. هر چند که در بعضی جاها مردم در اثر جنگ مثل یمن، سوریه و فلسطین با کمبود غذا و آب مواجه هستند، ولی در اکثر جاها بیشتر مرگ و میرها بخاطر زیاده روی در غذا و خوردن است. اینها یعنی اسراف. اسراف چون زیاده روی هست، انسان را سنگین می کند، قدرت فهم، بصیرت، رؤیت، لذت، شادی و نشاط ارتباط با غیب را از انسان می گیرد.
متاسفانه معنای «اسراف» که در قرآن کریم آمده، با معنایی که در فهم عامه وجود دارد، متفاوت است و دقیق ترجمه نشده است. اسراف در قوا، بیماری هایی مثل سوء ظن، بدبینی، بداخلاقی و انواع بیماری ها را در انسان ایجاد می کند. اسراف یعنی انسان تعادل را در دریافت و تغذیه قوایش از دست می دهد. انسان آنقدر به جسمش می رسد که روحش کسل می شود. یعنی آنقدر شام می خورد که دیگر نمی تواند نماز شب بخواند. آنقدر غذا می خورد که دیگر نمی تواند ذکر بگوید. تمرکزش از بین می رود و بدنش را سنگین می کند. بدنش را با اسراف از شادابی، ذکر، تمرکز و درک معنویات محروم می کند. چون می خواهد فقط به یک بعد از ابعاد وجودی اش برسد و این کار را خراب می کند.
بعضی وقت ها شغل و رشته تحصیلی انسان به گونه ای است که بیش از اندازه با عقل سروکار دارد. زیاده روی در فعالیت های عقلانی نیز انسان را در جنبه های احساسی و عاطفی ضعیف میکند و انسان را بی خیال و بی غیرت نسبت به خانواده میکند.
بعضی افراد در هنر زیاده روی می کنند. یعنی تمام وقتش را صرف دیدن فیلم، داستان، نمایشنامه و... می کند. ما چون سالک به سمت ابدیت هستیم، باید بدانیم که زیاده روی و اسراف در هر بخش، باعث می شود سهم بخش های دیگر خورده بشود و انسان از تعادل بیفتد. تعادل یعنی «شادی، آرامش و عشق». کسی که شاد نیست، یعنی در کارهایش زیاده روی و اسراف دارد. این اسراف، تعادل او را از بین می برد. کسی که نمی تواند رابطه محبت آمیز با دیگران داشته باشد، (همسر، پدرومادر، خواهر و برادر، دوستان، فرزند) یعنی در یک جایی زیاده روی و اسراف کرده است که الان آرام، قدردادن و شاکر نیست.
اسراف و زیاده روی موجب محرومیت انسان از شفاعت اهل بیت می شود
کسی که شاکر نیست و با جهان اطراف خود، حتی غذاها و میوه ها نمیتواند ارتباط درستی برقرار کند، متعادل نیست. وقتی متعادل نیست، یعنی یک جاهایی زیاده روی و اسراف کرده است. مثلاً در شغل یا رشته تحصیلی یا روابط عاطفی با دیگران یا تغذیه یا تخیلات یا توهمات یا تعقلاتش زیاده روی کرده است.
اینکه حضرت امیر می فرماید «از محبین ما کسانی هستند که ما قدرت شفاعت آنها را نداریم، مگر بعد از 300هزار سال» برای همین است که زیاده روی و اسراف کرده و تعادلش را به هم زده است. برای همین هم از اهل بیت در قیامت فاصله می گیرد و از شفاعت آنان دور میشود. اسراف باعث می شود انسان در کنار انبیاء، صدیقین، شهدا و صالحین شادی و آرامش نداشته باشد. حتی نمی تواند به آنها محبت بورزد.
کسی که خاطرات بد گذشته اش را نگه می دارد، یعنی یک جائی در وجودش اسراف شده است. کسی که یاد گذشته ها می افتد و اذیت می شود، یعنی اسراف کرده است. وگرنه چطور ممکن است با دریای بی نظیری از کرامت های الهی روبرو باشد و یاد خاطرات بدش بیفتد. انسان هر چه بدی هم داشته باشد، باز به خاطر داشتن انبیاء، صدیقین و شهدا می تواند شاد باشد. خداوند هزار راه قرار داده تا انسان رشد کند و مفید باشد و در کنار امام زمان (علیه السلام) باشد.
اسرافکار، تعادل شخصیتی ندارد
اسراف زمانی رخ میدهد که تو خانه خوب داشته باشی، ولی یکسره ذهنت درگیر جای دیگری در فلان منطقه شهر باشد.
اسراف یعنی در زن داری و شوهرداری زیاده روی کنی که نماز اول وقتت به تاخیر بیفتد. زیاده روی در سبک زندگی، باعث از دست رفتن حوصله در معنویات می شود. از همین ها معلوم است که در خانه و همسرداری زیاده روی شده است. پس اسراف تعادل را به هم می زند.
اسراف نمی گذارد تو نماز شب بخوانی، گریه کنی، با قرآن و فرشتگان و انبیا دوست شوی. نمی گذارد تو به امام زمانت در دنیا برسی و در زیر چادرش فعالیت سالم داشته باشی.
قرآن مجید این حقیقت را در قالبهایی زیبا بیان میکند و میفرماید:
«وَإِنَّ فِرْعَوْنَ لَعَالٍ فِی الْأَرْضِ وَإِنَّهُ لَمِنَ الْمُسْرِفِینَ[1]= فرعون برترى جویى در زمین داشت و از اسرافكاران بود». گاهی انسان در خودشیفتگی و خودخواهی آنقدر زیاده روی می کند که حتی جرأت درگیر شدن با خدا را هم پیدا می کند.
«وَأَنَّ الْمُسْرِفِینَ هُمْ أَصْحَابُ النَّارِ= و البته مسرفان همه اهل آتش دوزخند». مسرفین همان یاران آتش اند. اصحاب نار بودن خطرناک است.
«وَلَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُنَا بِالْبَیِّنَاتِ ثُمَّ إِنَّ كَثِیرًا مِنْهُمْ بَعْدَ ذَلِكَ فِی الْأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ[2]= و قطعا پیامبران ما با معجزه ها به سوى بنى اسرائیل آمدند، امّا بسیارى از آنان، پس از آن، در زمین اسرافكار شدند». یعنی اسراف نمی گذارد تو حرف پیغمبر را بشنوی. تو را با دین و پیغمبر دشمن میکند. حوصله خدا را نداری. حتی وقتی معجزه و آیه هم برایت می آورند، آن را باور نمی کنی.
پس اسراف فقط بیرون ریختن غذا نیست. اسراف مصادیق زیادی دارد مثل اسراف در محبت، اسراف در سؤال، اسراف در کینه، اسراف در سرزنش و...
اسراف مانع بهشت رفتن است و جهنم ساز است. اسراف انسان را در مقابل همه انبیاء و کتب آسمانی نگه می دارد. حوصله ما را از خدا و غیب می گیرد. حتی حوصله خود انسان را از خودش می گیرد.
جهنم/ اسراف
پی نوشت:
[1]. سوره یونس، آیه 83.
[2]. سوره مائده، آیه 32.
قا/164
کلیدواژه ها:
آثار استاد