مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
استغفار از مسائل بسیار کلیدی و دقیق در سیر و سلوک انسانی بوده و از تجلیات اسم شریف «غفور» و «غفار» و از مهربانی های خاص خداوند است که مربوط به ساختار نظام خلقت و هدف خلقت انسان می باشد. یعنی استغفار و توبه جزو لوازم نظام خلقت است.
خدا استغفار را برای کسب مقامات معنوی انسان گذاشته است. وقتی میگوییم: «توبه یعنی بازگشت»، این بازگشت باید معنادار باشد. توبه یا بازگشت، یعنی انسان از یک عمل اشتباه، به یک عمل درست برگردد. یعنی انسان به خاطر اشتباهات و خطاهایی که کرده، از خداوند میخواهد که از او روی برنگرداند و قهر نکند و او را مثل کسی که گناه نکرده ببیند. یعنی ما با یک ریاضیات بسیار پیچیده و نظام بسیار دقیقی سروکار داریم. زمانی که انسان از این نظام تخلف میکند و از مسیر مستقیم دور میشود، باید با استغفار دوباره به مسیر برگردد. یعنی «شدن» و« هدف» در کار است. این شدن و این هدف آنقدر اهمیت دارد که اگر انسان از آن منحرف شد، باید بلافاصله خودش را به مسیر اصلی برگرداند.
بنابراین استغفار مختص شخص مؤمن و مسلمان است که می خواهد، مسیر را به صورت حقیقی طی کند. کافر استغفار ندارد. مگر این که خدا را بپذیرد و دست از کفر بردارد. «کفر» یعنی پوشش. شخص کافر باید پوشش را بردارد، زیرا خداوند پوشیده نیست. این شخص کافر است که روی «خودِ» حقیقی اش را میپوشاند و بطور عمدی حقایق را بر خودش و دیگران میپوشاند. اما فرد مسلمان واقعاً هدفی برای خلقت خود دارد و میخواهد به جایی برسد و چیزی را کسب کند. حال خداوند این فرصت را برایش قرار میدهد که با استغفار جبران مافات کند.
استغفار «پاک کنِ» مشق های غلطِ زندگی انسان است وهدف از آن، حرکت و رشد و یادگیری است
شما وقتی میخواهید به یک کودک درس یاد بدهید، اگر اسم غفور را نداشته باشید، هیچ کودکی نمیتواند درس یاد بگیرد. ما با اسم غفور پدر و مادر و معلم و حتی اسم غفوری که خودمان داشتیم، خواندن و نوشتن را یاد گرفتیم. یعنی زمانی که ما هیچ چیز نمی دانستیم، مدرسه رفتیم و هدفی به نام یادگیری داشتیم و شروع کردیم به خواندن و نوشتن. الفبا را آغاز کردیم، اما وسط کار، اشتباه هم کردیم. اشتباه خود را قبول کرده و با مدادپاک کن پاک می کردیم. برای همین میگفتند، سالهای اول خودکار نیاورید. برای این که آنجا نیاز به استغفار بیشتر بود. باید پاک کنی و توبه بشود. «الف» را اینطوری نوشتم. «ب» را اینطوری نوشتم. باید درست می نوشتم. حالا این را باید پاک کنم. پس از اول مداد بیاور که این توبه امکان پذیر باشد.
معلم تواب است. یعنی قبول میکند که بچه اشتباه نوشته و میتواند اصلاح کند. والدین هم همینطورند. خود شاگرد هم باید از این اسم برخوردار باشد. نه این که اگر یک دفعه اشتباه کرد، شروع کند به گریه کردن که من چرا اشتباه کردم. یادم هست موقعی که در دبستان بودیم. چند نفر شاگرد زرنگ بودند. یک روز در حیاط مدرسه دیدیم. همه دور یک نفر جمع شده بودند. یکی از این بچه ها گریه میکرد. پرسیدیم چه شده؟ فکر کردیم لابد به او خبر رسیده که مادرش یا پدرش مرده. اما او گفت: من 5/19 شدم. یعنی او این قدر مغفرت ندارد که حتی خودش را هم ببخشد. برایش مهم است که نمره اش 20 شود. وقتی مغفرت نداشته باشد، خودش به این صورت آزار میبیند که من چرا 5/19 شدم. آدم های سختگیر که به خود و دیگران سخت می گیرند، به راحتی توبه و معذرت خواهی دیگران را نمیپذیرند، از اسم غفور و غفار دور هستند و این باعث میشود هم به خودشان و هم به دیگران سخت بگیرند. کسی که سخت می گیرد، نمی تواند رشد زیادی کند. ولی پدر و مادر و معلم میگویند اشکال ندارد، این را اشتباه نوشتی، پاک کن و دوباره تمرین کن. پس هر جا حساب کتاب و هدف و شدن و حرکت در کار باشد، استغفار لازم است.
استغفار یک سیستم ترمیمی برای انسان است
خداوند تبارک و تعالی برای کسانی که عرضه بخشیدن خود را ندارند، سیستمی به نام استغفار را قرار داده است. خداوند می خواهد آنها از این سیستم استفاده کنند و خود را را محروم نکنند.
معصوم (علیه السلام) فرمود : «إنَّ اللهَ تَعالی یَغفِرُ لِلمُذنِبینَ إلاّ مَن لا یُریدُ أن لا یُغفَرُ لَه = خداوند همیشه گناهکاران را میبخشد، مگر کسی که خودش نخواهد بخشیده شود». یعنی انسان گاهی برای این که خدا و خودش را نمی شناسد و با هدف خلقت و با «شدن» و اهمیت آن آشنا نیست، آنقدر به خود سخت میگیرد که همان اوائل راه ناامید میشود و راه را به روی خودش میبندد. خدا میگوید: من میبخشم. ولی این بنده خودش را نمیبخشد.
خداوند می فرماید: وقتی کسی خودش را نمیبخشد، یعنی نمیخواهد بخشیده شود، پس من هم او را نمیبخشم. چرا این شخص نمیخواهد آمرزیده شود؟ چون استغفار ندارد و توبه نمیکند. این ناامیدی، خجالتهای حیوانی، حیاهای شیطانی که سراغ انسان میآید، او را ناامید میکند. شیطان به انسان میگوید، حیا کن، تو خیلی گناه کرده ای و دیگر امکان بازگشت وجود ندارد. در حالی که اینطور نیست، انسان هزاران بار هم که گناه کرده باشد، تا زنده است و روی صراط است، امکان بازگشت هست. ولی شیطان آلودگیهای مکرر و شکست های مختلف شخص را بهانه کرده و می گوید: حیا کن، دیگر مسجد و حرم نرو. تو دست و پا چلفتی هستی و نمی توانی. شخص به محض این که این ترفند را که «ترفند مقدس» هم است از طرف شیطان قبول کند، و این فریب را بپذیرد از توبه متوقف میشود و دیگر استغفار نمیکند. وقتی استغفار نکرد، حرکتش متوقف می شود و این یعنی سقوط که خیلی خطرناک است.
خداوند تبارک و تعالی با هدیه ی استغفار که به انسان داده، دست شیطان را بسته و این امکان را از او گرفته که بتواند با حمله های خود، ما را از سازندگی و توبه و از شدن باز بدارد.
عمر ما و زمان های دنیا نسبت به زمانهای آخرت، «رحمی هستند» و خاصیت سازندگی دارند. این مثل رحم مادر است. وقت هایِ رحم مادر، نسبت به دنیا سازندگی دارند و اگر برای جنین در رحم مادر اشتباهاتی اتفاق بیفتد، فرصت جبران هست و بازسازی می شود. پزشکان الان جنین را از رحم در آورده و عمل جراحی میکنند و دوباره به رحم برمیگردانند و اعتقاد دارند که مشکل جنین برطرف می شود.
به همین ترتیب، وقتِ ما الان در رحم دنیا غیر از وقتِ آخرتی است. 5 دقیقه ی دنیا، معادل میلیونها سال آخرت سازندگی دارد و چون ماهیتش سازندگی است، پس صیرورت و شدن در آن هست. این یک دروغ بزرگ است که انسان فکر کند، وقت تمام شده و دیگر نمی توانم کاری انجام بدهم، خیر. ممکن است انسان بگوید: من دیر جنبیدم و وقت تمام شد، پس نمیتوانم پروازهای بُرد بلند داشته باشم یا پروازهای حتی بُرد متوسط داشته باشم، اما حداقل کاری که می توانم بکنم، این است که خودم را از ته جهنم به بهشت بکشانم. یعنی آدم میتواند توبه کند و خودش را از جهنم نجات دهد. برای همین ما رحمهای زمانی و مکانی زیادی در دنیا داریم، مثل شب جمعه، شب های قدر و ... . روز و شب جمعه و اوقات دیگر.
باید بدانیم که ساعتها، روزها و ماه ها با همدیگر فرق میکنند. یعنی نوع سازندگی هایشان فرق دارد. رحم های مکانی و زمانی برای انسان فرصت جبران و بازگشت را فراهم می کنند و قصور انسان را جبران کرده و نواقص او را ترمیم می کنند.
برادران یوسف(علیه السلام) با آن همه ظلم هایی که به او کردند، دروغ گفتند و اقدام به قتل کردند، اما تا آخرین دقایق روی باطل خود ماندند. اما وقتی لو رفتند، یعنی خودشان توبه نکردند، بلکه آخر لو رفتند و به یعقوب(علیه السلام) عرض کردند:«یاأَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا= اى پدر! براى گناهان ما آمرزش بخواه»(یوسف/97). حضرت یعقوب فرمود:«سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ= گفت به زودى از پروردگارم براى شما آمرزش مىخواهم» (یوسف/98). حتماً من برایتان این کار را میکنم، ولی «بعداً». «بعداً» یعنی، برای این ظلمهایی که شما کردید، من باید یک رحم زمانی مناسب پیدا کنم که در آن رحم زمانی، این تحول را بتوانم انجام بدهم؛ یعنی بتوانم توبه را برای شما دریافت کنم و این کار را در شب جمعه انجام می دهد. در روایت داریم، حضرت یعقوب شب جمعه برای پسرانش استغفار می کند تا بتواند گذشته آنها را جبران کند.
پس فوق العاده مهم است که ما درک درستی از مفهوم زمان، سازندگی و شدن داشته باشیم تا استغفار بتواند روی ما تأثیرگذار باشد. بنابراین، مسأله استغفار یک مسأله کاملاً ریاضی و دقیق و تخصصی است. هیچ کدام از مسائل الهی و معارفی نیست که تخصصی و ریاضی و دقیق نباشد، همه همینطورند. بعضی ها از یک ریاضیات پیچیده تری برخوردارند و بعضی ها ساده تر هستند. ولی همه شان ریاضیات و قاعده و عدد و اندازه دارند.
نتیجه ی «دعا» «اجابت» و نتیجه ی «توبه» «آمرزش» است
امکان ندارد خداوند تبارک و تعالی باب دعا را روی کسی باز کند و اجابت نکند. وقتی دست انسان بالا رود یا با اجابت برمیگردد و یا با چیزی بهتر از اجابت.
یکی از سرمایه های مهم آخرتی انسان دست هایی هست که در دنیا بالا رفته، ولی خالی برگشته اند. اینها امتیازاتی هستند که ما از خدا طلبکار می شویم. یعنی خدا خودش را بدهکار می داند.
در روایت داریم، زیرک ترین و بزرگ ترین آدمها، کسانی هستند که کثرت دعایشان از همه بیشتر است و زیاد دعا میکنند. به هر بهانه ای دستشان را بالا میبرند. چون کریم بینهایت است. ما خیلی ساده هستیم که می گوییم: من که حالا پول در جیبم هست، بروم به خدا بگویم خدایا به من نان بده؟ خودم می روم نان می خرم. بلیط هواپیما می خرم، خانه می خرم، اتومبیل می خرم. انبیاء همه چیز داشتند، اما این کار را نمی کردند. خیلی زیرک بودند. اصلاً نه خودشان را می دیدند، و نه پولِ جیبشان را. می گفتند خدایا علف گوسفند و شتر من را برسان.
موسی(علیه السلام) چقدر ادب دارد و چقدر زیرک است، می فرماید:«رَبِّ إِنِّی لِما أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ= پروردگارا! به هر خیری که بر من می فرستی، نیازمندم»(قصص/24). میتوانست بگوید: خدایا گرسنه ام، نانی برسان. اما می گوید: خدایا هر چه خیر بفرستی من می خواهم، جا دارم. خیلی زیرک بودند. نه خودشان را میدیدند، و نه امکاناتشان را. وقتی می خواستند به جنگ بروند، می گفتند: «رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَیْنا صَبْراً وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْكافِرِینَ = پروردگارا بر [دلهاى] ما شكیبایى فرو ریز و گامهاى ما را استوار دار و ما را بر گروه كافران پیروز فرما» (بقره/250).
اصلاً به تعداد سربازان لشکر نگاه نمی کردند. به این که ما چند نفر هستیم، لشکر دشمن چند نفر هستند توجه نمی کردند. ابرقدرتها چرا اکثر قریب به اتفاق موارد شکست می خورند؟ برای این که آنها فقط اسباب و علل مادی را میبینند. اگر مسلمانها حواسشان به خدا باشد، خدا وهمی نیست که برد و باخت برایش مهم باشد. خدا دنبال این است که هر کدام از ما شبیه خودش شویم. برای مربی مهم نیست که وقتی به شکم شاگرد مشت میزند، دردش میآید یا نه. مربی می خواهد، او قوی شود.
به موسی میگویند تو چطور میخواهی با فرعون درگیر شوی؟ میگوید:«إِنَّ مَعِی رَبِّی سَیَهْدِینِ= پروردگارم با من است و به زودى مرا راهنمایى خواهد كرد» (شعرا/62). اگر کسی گفت در کنار مشکلات، خدا با من است و او برایم بس است. خدا هم میگوید: من کنارش هستم. برای همین فرمود: هر کس هر طوری به من گمان داشته باشد، من هم همان گونه در زندگی با او رفتار میکنم.
بعضیها نان خوش نیتیشان را میخورند. نان خوش فکری، زیرکی، معرفتشان و نان دقت در محاسبات ریاضی را خوب میخورند. بعضی ها آنقدر زیرک هستند که با اسم «مبدل» گناهانشان را تبدیل به قرب میکنند. یک آدم چقدر زیرک است 20 سال 30 سال گناه دارد، می گوید: بروم توبه کنم و با این توبه همه گناهانم را تبدیل به نیکی کنم. میگوید: این گناهان را دور نمی ریزیم. بالأخره میشود کاری کرد. این خدایی که من می شناسم، اسمهایی دارد که وقتی من به گناهانم بزنم، تبدیل به چیزهای خوب میشود:«فَأُوْلئِكَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ = پس خداوند بدی هایشان را به نیكی ها تبدیل مى كند» (فرقان/70).
خدا دارد عدد و رمز می دهد. حواست باشد، وقتی می شود سیئه را به حسنه تبدیل کرد، پس هیچ چیز غیر قابل تبدیل به چیز دیگر نیست. اسم مبدل را باید بلد باشی.
اصلاً برای یک مدیر و برای کسی که میخواهد خودش را اداره کند، خانواده را اداره کند، اصلاً چیزی به عنوان بن بست وجود ندارد. میشود کینه ها را به محبت تبدیل کرد؟ بله. میشود تنفر را به دوستی تبدیل کرد؟ بله. میشود از سه بار طلاق گرفتن، یک زندگی خوب ساخت؟ بله. پس همیشه تو در دعا چیزی دریافت میکنی. بنابراین، زیرکترین آدمها کسانی هستند که سجده زیاد دارند؛ تسبیح زیاد دارند؛ خلوت زیاد دارند؛ دست به دعا زیاد می برند. چون هربار که دست را بالا میبرد و میگوید: «یا الله» خدا را بدهکار میکند. خدا هم خیلی خوشش میآید که یک نفر اینطوری بگوید و ناراحت هم نمیشود از این که بدهکار شود. ولی در نقطه مقابل، آنقدر بدش میآید از آدمهایی که از ریاضیات عالم بیخبرند. کسانی که از عبادت تکبر دارند: «إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِی = در حقیقت كسانى كه از پرستش من كبر مىورزند، به زودى با خواری در دوزخ در مىآیند» (غافر/60).
در بخش سوم میفرماید:«وَ لا لِیَفتَحَ لِعَبدٍ بابَ التُوبَه وَ یُغلِقُ عَنهُ بابَ المَغفِرَۀ= و نیز چنین نیست كه خداوند در توبه را به روى كسى باز كند و در آمرزش را بهرویش ببندد». اگر خدا زبانت را به استغفار باز کرد، حتماً جبران هم میکند. حتماً توبه را میپذیرد. ما نباید از این رمزها و این ریاضیات و این نظام علی و معلولی و نظام قضا و قدر غفلت کنیم. اینها فرمولهای عالم هستند. مثل فرمولهای فیزیک و شیمی نیستند که کاربرد دنیایی داشته باشند.
فرمولهایی هستند که تا جاودانگی به کار ما میآیند. حضرت دارد فرمول و ریاضیات خلقت را برای ما تشریح میکند. پس اگر توبه دادند، مغفرت هم حتماً هست.
کلیدواژه ها:
آثار استاد