www.montazer.ir
سه‌شنبه 26 نوامبر 2024
شناسه مطلب: 11808
زمان انتشار: 18 ژولیه 2020
استعداد برای موت، عامل دیگری برای وسعت قلب است

قلب، جلسه 39، 1390/04/18

استعداد برای موت، عامل دیگری برای وسعت قلب است

بحث درباره «قلب وسیع» و «وسعت قلب» بود. طبق فرمایش پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بعد از تجافی و انابه، استعداد داشتن برای موت، عامل دیگری برای وسعت قلب است. استعداد برای موت، یعنی استعداد برای تولد به آخرت. پس ما باید برای آن تولد استعداد کسب کنیم. یعنی قوه جمع کنیم و خود را برای یک تولد به دنیای ابدی آماده کنیم.

آماده شدن برای تولد هم شعب مختلف دارد. یک جنین چگونه خود را برای تولد به دنیا آماده می‌کند؟ ماهم باید به همان سنخ خودمان را برای آخرت آماده کنیم. فرمایشات زیادی درباره آماده شدن برای آخرت وجود دارد. وجود مقدس امام علی (علیه‌السلام) فرمود: «اِجعَل هَمَّکَ وَ جِدَّکَ لِآخِرَتِک[1]= تمام همت و جدیتت را برای آخرت قرار بده.»

دو خاصیت مهم آخرت گرایی

اساساً آخرت‌گرایی، آخرت‌بینی و آخرت‌اندیشی بسیار مبارک است و دو خاصیت مهم دارد:

1) وقتی که انسان آخرت‌گرا می‌شود و خود را برای موت آماده می‌کند، دنیا به او خوش می‌گذرد. قرآن شرط ایمان را شادی و آرامش می‌داند و مؤمن، شادی و آرامشش را از آخرت‌گرایی به دست می‌آورد.

2) کسی که به آخرت گرایش دارد، دنیا را خیلی ساده می‌گیرد و دغدغه‌ها، غصه‌ها و گرفتاری‌هایش برای دنیا نیست. کسی که آخرت‌گرا است، اساساً انتخاب‌ها، ارتباط‌ها، رفتارها و افکارش براساس آخرت تنظیم می‌شود و برای همین هم دغدغه‌های دنیایی ندارد. در دنیا شیرین زندگی می‌کند و سهل می‌گیرد و چیزی نمی‌تواند به راحتی او را غمگین کند.

اثر مهم آخرت‌گرایی، لذت بردن از دنیا است

انسان آماده برای موت، یا انسانی که آخرت‌گراست از زندگی در دنیا لذت می‌برد و شاد است. چون گفتیم، میزان خوشی ما در آخرت، بسته به میزان خوشی ما در دنیا است. کسانی که در دنیا نمی‌توانند خوش باشند، در قبر و برزخ هم نمی‌توانند خوشبخت باشند. دنیاگرایی غصه را زیاد می‌کند و آخرت را از ما می‌گیرد. حضرت دارد به ما دستور می‌دهد که اگر قرار است به چیزی فکر کنید یا غصه چیزی را بخورید، آن باید آخرت تان باشد.

آخرت را به دنیا نفروشیم!

امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) فرمود:«اِسْتَفْرِغْ جُهْدَكَ لِمَعَادِكَ یَصْلُحُ مَثْوَاكَ وَ لاَ تَبِغ آخِرَتَكَ بِدُنْیَاكَ [2]= تمام تلاش خودت را برای آخرتت بگذار، جایگاهت، جایگاه خوبی خواهد شد، آخرتت را به دنیایت نفروش».

شنیده‌اید که می‌گویند: طرف استفراغ کرد؟ یعنی هر چه را که از دنیا در وجودش بوده، بیرون ریخته است. «اِسْتَفْرِغْ» در اینجا یعنی از دنیا فارغ شو و تمام تلاش و تمام جان خودت را برای آخرت بگذار. تمام همت خود را به کار بگیر و هر چه که داری را برای آخرتت بفرست.

«تَصلَحُ مَثواک»، یعنی وقتی همه همتت را برای آخرت می‌گذاری، جایگاهت جایگاه قشنگی می‌شود. «وَ لا تَبغِ آخِرَتَکَ بِدُنیاک» آخرتت را به دنیایت نفروش، یک جمله است؛ ولی معنای زیادی دارد. آخرتت را به دنیایت نفروش، یعنی عصبانی نشو، بدبین نباش، حسود نباش، زودرنج نباش، تکبر نداشته باش، غصه بی‌خود نخور. چون هر کدام از اینها را که داری انجام می‌دهی، داری آخرت ­فروشی می‌کنی.

در فرمایش بعدی فرمودند: «اِجعَل کُلِّ هَمِّکَ وَ سَعیِکَ لِلخَلاصِ مِن مَحَلِّ الشِقا وَ العِقاب وَ النَّجاۀِ مِن مَقامِ البَلاءِ وَ العَذاب[3]= تمام همت و سعی خودت را بگذار برای خلاص شدن از محل بدبختی و شقاوت و نجات از مقام بلا و عذاب که دنیاست». چه بگویی دنیا، چه بگویی جهنم، هر دو یکی است و فرق نمی‌کند. چون دنیا متن جهنم است. ما روی صراطی هستیم که از داخل جهنم می‌گذرد. جهنمی که آنجا گیر ما می‌آید، چیزی است که ما با خودمان از اینجا می‌بریم. مثل جنینی که تولد ناقص یا بیمار دارد و درد را با خودش به دنیا می‌آورد. نه اینکه واقعاً در دنیا جای درد باشد. درد از ناهماهنگی با دنیا می‌آید. پس وقتی کسی جهنم می‌رود، یعنی با بهشت هماهنگ نیست. همین ناهماهنگی درد دارد و انسان از آن آزار می‌بیند. حضرت می‌فرماید، همه همتت را اینطوری قرار بده که خودت را از این چیزها نجات بدهی.

معنی دیگر «استعداد للموت» تولد سالم و قوی به آخرت است

منظور از «اِستِعدادِ لِلمَوت» همین است که انسان خود را برای یک تولد سالم و سالم قوی آماده کند و تا می‌تواند این چیزها را از نفس خودش پاک کند. قبلاً گفتیم که ما 5 نوع تولد داریم: «تولد سالم قوی، سالم، ضعیف، بیمار و ناقص». شیعیان به برکت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) تولد ناقص ندارند، ولی تولد بیمار و ضعیف دارند. در تولد بیمار، همانطور که جنین وقتی از رحم مادر متولد شود، بسته به 3 عامل «تعداد، شدت و نوع بیماری»، باید رنج درمان را تحمل کند. در تولد از رحم دنیا به آخرت هم، این 5 تولد صدق می‌کند. اگر کسی بیماری‌ها را در دنیا درمان نکند و با خود به آخرت ‌ببرد، گرفتار خواهد شد و باید درد های «نزع» و کنده شدن بیماری ها را تحمل کند. اما اگر اینجا در رحم دنیا بیماری هایش را درمان ‌کند که خوشا به حالش. وقتی کسی اخلاق بد و گناهانش را بدون توبه، با خود به آخرت می‌برد، در واقع به جهان آخرت بیمار یا ناقص متولد می‌شود و باید در جهنم که بیمارستان بهشت است، بستری شود و بسته به نوع و شدت و عمق بیماری در آنجا تراش بخورد و این گناهان و اخلاق بد از او کنده شوند. در همین رابطه خداوند می فرماید: «وَنَزَعْنَا مَا فِی صُدُورِهِمْ مِنْ غِلّ=هر چه که از غل و غش در سینه هایشان باشد را از وجودشان می کنیم».

انواع گناه که باعث تولد بیمار به آخرت می‌شوند و نحوه درمان آنها

یکی از چیزهایی که باعث تولد بیمار می‌شود، گناه است. گناهان هم دو گونه هستند: گناهان «بدنی و قلبی». گناهان بدنی مثل این که انسان کسی را بزند، یا دزدی کند. گناه «قلبی» مثل تکبر، حسادت، سوءظن و ... اینها بیماری‌های بسیار خطرناکی هستند.

گناهان قلبی‌ به دو صورت «دفعی و خلقی» هستند. «خلقی» یعنی ثابت و «دفعی» یعنی گاهی، یکبار دو بار انجام شده است. با توجه به این تفاسیر، گناهان و جهنم‌های شان و نوع درمان‌شان با همدیگر فرق می‌کند. دقیقاً مثل بیماری‌های جسمی است که درمان‌شان با همدیگر کاملاً فرق دارد. بسته به نوع بیماری‌ها، نوع جهنم‌ها و نوع عذاب‌ها و فرشته­ های عذاب و شیوه ­های عذاب فرق می کند. اینها برای این است که انسان را پاک کنند تا بتواند وارد بهشت شود. مثلاً درمان شخص متکبر در آخرت، ذلت و خواری است. در روایت داریم، خداوند تبارک و تعالی متکبرین را کوچک می‌کند و بدون اینکه بمیرند، زیر دست و پای دیگران می‌اندازد و اصلاً به حساب‌شان هم رسیدگی نمی‌کنند و کسی هم به آنها محل نمی‌گذارد. یا مثلاً کسی که نماز نخوانده، چون روی تکبر نخوانده، باید ذلت را در آنجا تحمل کند. کسی که بداخلاق است و دائماً دیگران را نیش می‌زند، نوعِ عذابش همان مار و عقرب است. معصوم (علیه‌السلام) فرمود: عقرب‌هایی که به اندازه شتر هستند و وقتی انسان را می‌زنند، به حدی انسان آتش می‌گیرد که برای خنک شدن، خودش را در مس مذاب می‌اندازد. حدیث معراج را اگر عزیزان مطالعه کنند، پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نوع عذاب‌ها و درمان‌ها را مشخص کرده است. گناهان بدنی که باعث تولد بیمار می شوند، هر کدام یک جور هستند و عذاب‌ها و شکنجه‌های خاص خود، یعنی در واقع درمان خاص خود را دارند.

در تقسیم بندی دیگری که از گناهان داشتیم گفتیم، گناهان دو دسته هستند، «حق الله و حق‌الناس». گناه حق‌الناس هم خودش تقسیم ­بندی دارد. یکی مادی است و دیگری معنوی و هر کدام از اینها فردی و اجتماعی دارند که نحوه درمان اینها هم متفاوت است.

درمان گناهان در دنیا، قبل از تولد به آخرت

بعد از شناخت گناهان که باعث تولد بیمار به آخرت می‌شوند، باید سعی انسان بر این باشد که گناه و بیماری ناشی از آن را در دنیا درمان کند. اولین مرحله برای درمان همه گناهان در دنیا، «پشیمانی» است و این مرحله، مرحله مهمی است، زیرا اگر شخصی قلباً از گناه پشیمان شود، یعنی پشیمانی قلبی اتفاق بیفتد، بقیه مراحل را خداوند به شخص کمک می‌کند. شخصی که به معنای واقعی به پشیمانی نمی‌رسد، یعنی همیشه برای دفعات بعدی برای آن گناه آمادگی دارد.

مرحله دوم «معذر ت­خواهی و استغفار» است. یعنی به معنای حقیقی و از روی ادب استغفار کند. استغفار، هم در حق­الله مؤثر است و هم در حق­الناس. بعد از استغفار، مرحله سوم یعنی توبه است. توبه یعنی بازگشت. یعنی چون مسیر را غلط رفته، باید همان مسیر را دوباره برگردد و در صراط مستقیم قرار بگیرد. یعنی از آن مسیر غلط فاصله بگیرد. حضرت می‌فرماید: شخصی که از مسیر غلط فاصله نمی‌گیرد، ولی استغفار می‌کند، این دارد خدا و خودش را مسخره می‌کند.[4]

در مراحل بعدی باید آن علاقه ­ها هم جدا شود. واقعاً باید نفس به سمت گناه علاقه نشان ندهد. یعنی تنفر از گناه پیدا کند. از معصیت به نفرت برسد. حالت نفرت از گناه برای مؤمن بسیار مبارک است. وقتی حالت تنفر از گناه می‌آید، مثل حالتی است که بدن با یک ماده سنخیت ندارد و اگر آن ماده را هم می‌خورد، پس می‌زند. علت اینکه فرشته­ ها راحت نمی‌توانند برای یک مؤمن گناه بنویسند، اما برای یک آدم فاسق راحت گناه را می‌نویسند، این است که مؤمن از گناه تنفر دارد و گناه جذب روحش نمی‌شود. وقتی هم که گناهی انجام می‌دهد با تنفر است، نه از روی لذت یا حرص و یا با شهوت و لجبازی با خدا.

روش‌های درمانی برای گناهانی از نوع حق الله و حق الناس

در مورد حق ­الله اگر از نوع واجبات باشد، باید واجباتش را انجام بدهد. اگر نماز و روزه بوده، باید قضا کند. کفاره داشته باید قضا کند. اگر نمی‌تواند انجام دهد، استغفار و از خدا عذرخواهی کند. اگر فعل‌های حرام انجام داده، آنها را ترک کند و باید به نفس خودش ریاضت بدهد و نفس خودش را نسبت به لذت‌هایی که برده، تنبیه کند. این یعنی درمان کردن. یعنی از بین بردن آثار جهنم در نفس. چون نفس هم مثل بدن، ساختار ریاضی دارد. مثلاً وقتی شما می‌گویید الان اثر بیماری سرطان در من نیست، یا اثر مسمومیت در من نیست، یعنی تمام سلول‌هایم پاک شده‌اند. یعنی صرف اینکه من می‌خواهم درمان کنم، کافی نیست، بلکه باید این سلول‌ها پاکسازی شود تا شخص بگوید این بدن الان سالم است.

اگر گناه از نوع حق الناس مادی باشد، چه فردی یا اجتماعی، فرقی نمی کند. چون حق ­الناس جزء احکام وضعی است و از احکام تکلیفی نیست. در احکام تکلیفی انسان تا مکلف نباشد، حرامی انجام نداده است. ولی در احکام وضعی، چه مکلف باشد، چه نباشد، اگر حرامی انجام داده باشد به گردنش می‌ماند. مثلاً شخصی وقتی بچه بوده از کنار مغازه­ ای رد شده و شیطانی کرده، یک مشت تخمه برداشته و خورده. یا  زنگ مردم را زده و فرار کرده. یا روی اتومبیل مردم خط انداخته. این احکام وضعی است. یعنی گردن این فرد می‌ماند. حتی اگر بچه بوده، ضمانت دارد.‌ بنابراین، اگر چنین چیزهایی به گردن انسان است، باید جبران کند. اگر کسی که حقش ضایع شده را می‌شناسد،‌ باید از آنها حلالیت بخواهد و اگر خجالت می‌کشد و یا می‌داند طرفش ظرفیت حلالیت خواستن ندارد، استغفار کند و رد مظالم بپردازد. خدا هم دخالت نمی‌کند، چون اینها حق مردم است. در حق ‌الناس‌های معنوی هم همینطور است. زیرا گاهی انسان به شخصیت یک نفر، به آبروی یک نفر، به روح یک نفر انسان صدمه می‌زند.

از روش‌های درمانی برای حق‌الناس هم دعای روز دوشنبه است که خیلی مؤثر است. مثلاً از کسی غیبت کرده، الان هم نمی‌تواند برود عذرخواهی کند، چون ممکن است طرف از او راضی نشود؛ اما می‌تواند برایش دعا کند و صدقه بدهد. می‌تواند برایش سرمایه­ گذاری کند، یعنی برایش پاداش‌های آخرتی مقابل بگذارد. شما وقتی که رفتی حرم امام رضا (علیه‌السلام)، می‌توانی مبلغی را در حرم بریزی و بگویی من این را از طرف کسانی می‌ریزم که به آنها ظلم کرده‌ام که این هم کار کمی نیست. چون تا قیامت هر چه عبادت در این حرم بشود، یک سهمش مال او می‌شود. یا بگویید در ساخت فلان مسجد یک سهمی هم برای او در نظر می‌گیرم و به او هدیه‌اش می‌کنم. اینها خیلی ارزش دارد و یکی از راه‌های نجات از حق­ الناس است. ممکن است کسی حق حیوانات به گردنش باشد، به حیوانی ظلم کرده، حیوانات در قیامت یقه‌گیری سختی از ما دارند. ما خیلی وقت‌ها کار خیر هم که انجام می‌دهیم، معلوم نیست آن را بتوانیم نگه داریم. گاهی منت می‌گذاریم و  گاهی هم ریاکاری می‌کنیم و همه از بین می‌رود.

معنای همه این مطالب که راجع به تولد سالم و پرهیز و توبه از گناه گفته شد، استعداد للموت و آماده شدن برای موت است.

آینه‌ای که نشان می‌دهد وضعیت ما در آخرت چگونه خواهد بود

یک بخش از «اِستِعدادِ لِلمَوت» این است که جهنم را خاموش کنیم و آن چیزهایی که می‌دانیم شکل و باطن ما را خراب و حیوانی می‌کند را درست کنیم. باید زندگی ما با عقلانیت و با معنویت و با الهیت بگذرد تا آن آثار حیوانیت در وجود ما از بین برود. آینه‌های زیادی برای انسان وجود دارد که در این آینه ­ها خودش را ببیند و بفهمد که چه کار کرده و الان در چه وضعیتی قراردارد.

یکی از این آینه ­ها، آیه 24 سوره توبه[5] است که انسان باید به محبت­ ها و محبوب‌هایش نگاه کند و ببیند معشوق‌های اول دلش کدام ها هستند. اگر الله، اهل بیت (علیهم‌السلام) و جهاد جز معشوق‌های اصلی دل شماست، شما انسان هستید و رو به بهشت می‌روید. در غیر اینصورت فاسق هستید. چون لذت نهایی و کمال مطلق را به کمال محدود فروخته‌اید. امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) می‌فرماید: «ما اَخسَرَ مَن لَیسَ لَهُ فِی الآخِرَۀِ نَصیبا[6] = چقدر خسران دارد کسی که در آخرت بهره‌ای نداشته باشد.» این خیلی خطرناک است و خیلی خسران کرده. نصیب داشتن یعنی سهام داشتن و بهره داشتن.

در تجارت دنیا، چه چیزی را به آخرت صادر می‌کنی؟

انسان باید ببیند از زندگیش چه چیزهایی را به آخرت می‌فرستد که برایش بماند. مثلاً یک موقع فردی سردرد می‌گیرد، چشم درد می‌گیرد، خانمی که در جهاد شوهرداری، دارد زحمت می‌کشد، پای اجاق گاز دستش می‌سوزد، روغنی می‌ریزد، دستش را می‌برد، یا خبر بدی به شخصی می‌رسد، حادثه ای برای انسان اتفاق می‌افتد، در برخورد با این اتفاقات انسان اگر زیرک باشد و عقلانیت داشته باشد، فکر می‌کند و می‌بیند که آیا می‌تواند این اتفاق را برگرداند. حضرت می‌فرماید، ببین برایت اتفاق افتاده، نمی‌توانی عوضش کنی و برگردانی؟

حالا که اتفاق افتاده زنده ­اش کن. می‌گوید: به آخرت بفرست. چطور به آخرت بفرستم؟ می‌گوید: با غصه نخوردن. اتفاقی افتاد، بگو باشد، دادیم رفت برای آخرت. مریضی بود، درد بود، دادیم رفت برای آخرت. به خصوص در روایت داریم، اگر انسان بتواند کاری کند که دردش را تحمل کند و کسی نفهمد این خیلی بهتر است. «الَّذِینَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ[7] = [همان] كسانى كه چون مصیبتى به آنان برسد مى‏ گویند ما از آن خدا هستیم و به سوى او باز مى‏گردیم.» مثلاً پدر انسان می‌میرد، همسر انسان می‌میرد، فرزند انسان می‌میرد، تصادفی اتفاق می‌افتد، انسان شیون و جزع و فزع نکند، روی دست و پایش نزند، مو نکَند. در روایت داریم وقتی روی پایتان می‌زنید و ناله می کنید، ثوابتان هم از بین می‌رود. گاهی انسان بیهوده جزع و فزع می‌کند که باعث می‌شود ثواب آخرتی‌ را از بین ببرد. دیگر اینکه دنیا را هم تلخ ­تر می‌کند. حال را خراب می‌کند و وقتی حال را خراب کرد، آینده را هم خراب می‌کند. کسی به شما فحش داد، شما هم می‌توانی بایستی درگیر شوی و جهنم درست کنی و هم می‌توانی درگیر نشوی و این فحشی که به تو داده شده را برای آخرتت ذخیره کنی.

در روایت داریم نصف شخصیت عاقل تحمل است و نصف دیگرش بیخیالی. کسی که نمی‌تواند بیخیال باشد، یعنی جهنم درست می‌کند. پس افراد دو جور هستند، بعضی‌ها عاقل و زیرک اند و بعضی‌ها نه.

هر چیزی را ازدست دادی برای خدا بفرست

شنیده‌اید، می‌گویند:«روغن ریخته را نذر حضرت عباس کرده»؟ فرهنگ خدا هم اینگونه است. می‌گوید: حالا چیزی را از دست دادی، آن را برای خدا بفرست. وقتی که روغن ریخت، آن را نذر خدا کن. حالا که فحش شنیدی، رد شو. حالا که فلان عزیزت فوت شد بگو: « إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ» و این می‌شود ذخیره بزرگ برای آخرتت. بیماری یا درد است، پولت را دزدیدند، کسی تو را ترساند، غمی بدون علت داری، مواظب باش که همه اینها را برای خدا بفرستی. هر چه اتفاق بد می‌افتد، هدیه کنید و دست خدا بدهید. بگو: خدایا این را نگهدار. اینها در مملکت تو به من رسیده. خدایا من از تو طلبکار هستم و باید که با «تسلیم»، «رضا» و «شکر» از خدا طلبکار باشی که به تو برگردد. نق و غر و اعتراض باعث می‌شود همه آخرتت از بین برود. در صورت «تسلیم، رضا و شکر» هم خدا از تو خشنود می‌شود و هم درجات آخرتی داری و هم به ثوابش خواهی رسید.

درگیر شدن با کمال مطلق، عین حماقت است

انسان باید بتواند از این امتحانات الهی سربلند بیرون بیاید با ابدیت درگیر نشود، با معشوق اصلی با معشوق کل درگیر نشود. خدا معشوق کل و معشوق اصلی است. یعنی کمال مطلق است. شما وقتی برای یک کمال کوچک با خدا درگیر می‌شوی، یعنی در واقع داری حماقت می‌کنی. مثل اینکه شما داری از کوچه رد می‌شوی، یک سکه چند تومانیِ شما در لجن افتاده، حالا باید آنجا بایستی چادرت را در بیاوری، آستینت را بالا بزنی، یا آقایی لباس‌هایش را در بیاورد و آستینش را بالا بزند و در لجن دنبال آن سکه بگردد. چقدر هزینه باید بکند تا یک سکه کم ارزش را از داخل لجن پیدا کند. بعد باید حمام برود و بیشتر از مبلغ آن سکه آب مصرف کند. می بینید چقدر گرفتاری دارد؟ این حماقت است که کسی با خدا و با کمال مطلق درگیر شود و آخرت خودش را برای دنیا ضایع کند.

تمام قشنگی کار امام حسین (علیه‌السلام) این است که وقتی حضرت علی ­اکبر را از او می‌گیرند، می‌گوید: خدایا این از تو عزیزتر نیست. علی ­اصغر را می‌گیرند، می‌گوید: از تو عزیزتر نیست. اباالفضل را می‌گیرند، می‌گوید: از تو عزیزتر نیست. پس تعجب نکنیم چرا سیدالشهدا در روز عاشورا هر چه بلا بیشتر می‌شود و هر چه هدیه بیشتر می‌دهد و هر چه قربانی بیشتر می‌دهد، انبساط و شادیش بیشتر می‌شود. چون می‌گوید: من به وظیفه ­ام بیشتر عمل کردم که اینها را به خدا هدیه کردم و این هدیه ­هایی هم نیست که خدا به ما پس ندهد. شما هر کس و هر چیز را در راه خدا بدهی، خدا  آن را در بهترین شرایط در بهشت و آخرت به تو برمی‌گرداند. اگر مالی را بدهی، هم در دنیا تا 700 برابر به تو برمی‌گرداند و هم در آخرت به تو می‌دهد. پس در واقع ما چیزی نمی‌دهیم که به ما برنگردد.

به همین دلیل حضرت امام صادق (علیه‌السلام) می‌فرماید: از شروط عبودیت این است که مال خودت را مال خود ندانی و مال خدا بدانی. وقتی مال را مال خودت دانستی، آن وقت که می‌خواهی در راه خدا بدهی، یا منت می‌گذاری و یا عُجب تو را می‌گیرد و یا بی ­اخلاصی می‌کنی و یا نق و غر می‌زنی و شیطان خرابت می‌کند. اما وقتی که دیدی مالی که داری، مال خداست، دادنش برایت سخت نیست. منت هم سر خدا نمی‌گذاری، می‌گویی: مال خودت بود، دست من دادی. هر چقدر دین تو نیاز دارد من مصرف می‌کنم. برای انسان هم می‌ماند، چون با عشق دارد می‌پردازد. وقتی به عشق رسید، همه چیز پاک می‌شود و ثابت می‌ماند. شیطان دیگر دسترسی به عشق ندارد. شیطان آنجا دسترسی دارد که تو نق و غر داری، شک داری و شرط می‌گذاری. آنجا شیطان دسترسی دارد و می‌تواند نابودش بکند.

نمونه‌هایی از پایداری در سختی‌های دنیا برای به دست آوردن آخرت

من بعد از برگشتن از سفری که به بوسنی داشتم، یک گروه حدوداً 6 نفر خانم و20 نفر آقا نزد من آمدند برای آموزش دوره‌های عقیدتی. ما یک دوره سه روزه با اینها داشتیم. در این جلسه خانمی بود که یکی از خواننده های مهم آمریکا و اروپا بود و شوهرش کارگردان سیما و در اوج شهرت و محبوبیت و ثروت بود. این خانم با امام آشنا شده بود و توبه کرده و بعد از آن، تصمیم گرفته بود که دیگر نخواند. بعد از این تصمیم او، شوهرش او را طلاق می‌دهد. پس ببینید، امتحان اول، این بود که شوهرش را از دست داد. بعد ثروتش را از دست داد و کاملاً فقیر شد. با وجود همه این سختی‌ها حجابش را کامل نگه داشت. مرتباً به او برای خوانندگی و حضور در تلویزیون و شبکه‌های مختلف هم داخل و خارج پیشنهاد می‌دادند و وعده پول زیادی به او می‌دادند. او همه دنیا را برای خدا کنار گذاشته و در فقر افتاده بود. خدا هم به او نگفت، حالا که به خاطر من کنار رفتی، من الان دنیایت را آباد می‌کنم. چون، بعضی‌ها اینگونه اند که وقتی برای معشوق‌شان فداکاری می‌کنند، توقع دارند که او هم باید متقابلاً برای اینها سنگ تمام بگذارد. در صورتی که اینطوری نیست. پیغمبر خدا 3 سال در شعب ابیطالب محاصره بودند. یک خرما را 10 نفر می‌خورند. پیغمبر خیلی عزیز است، اما اینطور نیست که خدا بگوید: حالا که برای من خود را به زحمت انداخته ای، پس من هم از آسمان برایت مرتب غذا می‌ریزم. خیر پیامبرهم باید امتحان بدهند.

در بوسنی دختر خانم 20 ساله ای بود که به من گفت: من تا تصمیم گرفتم با حجاب شوم، خانواده ­ام از خانه بیرونم کردند. گفتم: پس خیلی سختی کشیدی که حجاب را قبول کردی؟ گفت: نه. من خیلی لذت بردم که از آن حالت ناپاکی و آلودگی بیرون آمدم و در این حالت پاکی وارد شدم. اصلاً یک لحظه من احساس ناراحتی نکردم که ای خدا! مثلاً من آمدم به خاطر دین تو و به خاطر تو حجاب را رعایت کنم و حالا چرا باید اینقدر سختی بکشم؟ اما پاکیِ معنوی که خدا به خاطر حجاب نصیب من کرد، آنقدر زیاد بود که این مشکلات برایم مهم نبود.

آیا ما اگر به جای اینها بودیم، می‌توانستیم از دنیای مان بگذریم؟ و اگر می‌افتادیم در گرسنگی و فقر، از دینِ خود دست برنمی‌داشتیم؟  اگر در فقر بودیم و هر روز پیشنهادهای حرام به ما می‌دادند، می‌توانستیم مقاومت کنیم؟ اینها امتحانات سختی است و فقط هم امتحان را با یک چیز آدم می‌تواند طی کند و آن هم عشق است. وقتی عاشق شدی، دیگر کار برای خدا را با نق و غر انجام نمی‌دهی، بلکه برایت کاملاً لذت­بخش می‌شود. یعنی کتک خوردن، جهاد، معلولیت، شهادت و ... همه‌اش لذت­بخش می‌شود. نه تنها نق و غر ندارد، بلکه لذت هم دارد که می گوید: خدایا من دارم به تو نزدیک می‌شوم و طبیعت و حیوانیتم را محدود کرده‌ام تا انسانیتم آزاد شود. تجمل­ گرایی، خودنمایی و ... نگذاشته، من از تو دور شوم. این خیلی مهم است. پس این مرحله مرحله­ ای است که انسان اگر واقعاً بخواهد برای آخرت آماده شود، باید عاشق باشد و عشق هم زوری نیست. عشق با معرفت به دست می‌آید. هر چقدر انسان معرفت خودش را بیشتر می‌کند، محبت و عشقش بیشتر می‌شود.

قلب/وسعت قلب/استعداد برای موت/ گناهان و درمان آنها

پی نوشت:

[1] . جلد 2 غرر صفحه 179.

[2] . غرر الحکم، جلد 2 صفحه 212.

[3] . غررالحکم، جلد2 صفحه 223.

[4] . امام رضا (علیه‌السلام) فرمود: « مَن اِستَغفَرَ بِلِسانِهِ وَ لَم یَندَم بِقَلبِهِ فَقَد اِستَهزَأَ بِنَفسِه= کسی که با زبانش عذرخواهی می‌کند و اما قلباً پشیمان نیست، این خودش را مسخره کرده است.»

[5] . «قُلْ إِنْ كَانَ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ وَإِخْوَانُكُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ وَعَشِیرَتُكُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَمَسَاكِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَیْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِی سَبِیلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ= بگو اگر پدران و پسران و برادران و زنان و خاندان شما و اموالى كه گرد آورده‏اید و تجارتى كه از كسادش بیمناكید و سراهایى را كه خوش مى‌دارید نزد شما از خدا و پیامبرش و جهاد در راه وى دوست‌داشتنى‌تر است پس منتظر باشید تا خدا فرمانش را [به اجرا در]آورد و خداوند گروه فاسقان را راهنمایى نمى‌‏كند.»

[6] . غررالحکم، جلد 6 صفحه 86.

[7] . سوره بقره/156.

ع ل 389

نظری داده نشده

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed