www.montazer.ir
دوشنبه 25 نوامبر 2024
شناسه مطلب: 11617
زمان انتشار: 21 آوریل 2020
استانداردِ یک دل سالم چیست؟

قلب، جلسه 20، 1389/07/03

استانداردِ یک دل سالم چیست؟

تعریف حدود و استاندارد حقیقی یک دل سالم چیست؟ در حرکت از رحم مادر به دنیا و تولد سالم، استانداردهایی داریم. مثلاً تعریف یک نوزاد سالم این است که دارای قد و وزن مناسب باشد. وضعیت سلامت قلب، چشم، گوش، استخوان بندی بدن سالمی داشته باشد. وقتی این فاکتورها را می‌سنجند، می‌گویند این بچه سالم است. برای سلامت قلب نیز استانداردهایی وجود دارد که نشان می‌دهد آیا این قلب سلامت به برزخ متولد خواهد شد یا نه. سنجش این فاکتورها از سکرات موت و به محض وفات شروع می‌شود. اهمیت سلامت قلب را در جلسات قبل بررسی کردیم و گفتیم که باید از دو جنبه، یکی نظری یعنی شناخت، آگاهی و اطلاعات، و دیگری جنبه عملی به سلامت قلب توجه کنیم. در جنبه نظری باید خود را بشناسیم و قیمت خود را بدانیم تا جوانی و عمر را مفت نبازیم. زیرا این از مهمترین سوالاتی است که مطرح می شود. سوال می شود که عمرت را چگونه گذراندی؟ جوانی ات را صرف چه کردی؟

در جنبه عملی هم گفتیم که مهمترین عاملی که مانع کسب قلب سلیم می شود، تنبلی و بی حوصلگی است. حتی زمانی هم که به یک شناخت درست می‌رسیم، همین تنبلی و بی حوصلگی، عمل را از ما می‌گیرد. برای همین معصوم(علیه‌السلام) فرمود، بیشترین ناله جهنمیان در روز قیامت به خاطر این است که آدم‌های تنبلی بودند. می‌دانستند واقعیت چیست. حق را می‌شناختند و می‌دانستند باید چه کار کنند. اما همین تنبلی در اجرای حدود و قوانین الهی و اجرای حدود انسانی، راه عمل را بر آنها بست. راه غلبه بر تنبلی و بی­ حوصلگی هم تقویت بُعد نظری است. یعنی ارتقاء دادن سطح معرفت و تلقین به خود، برای مبارزه با تنبلی.

در قلب سالم، احدی جز خدا نیست

از امام صادق (علیه‌السلام) درباره قلب سلیم سؤال کردند و حضرت یکی از استانداردهای قلب سالم را این گونه بیان فرمودند:«اَلْقَلْبُ اَلسَّلِیمُ اَلَّذِی یَلْقَى رَبَّهُ وَ لَیْسَ فِیهِ أَحَدٌ سِوَاهُ[1] = دل سالم كسى دارد كه پروردگارش را ملاقات كند، در حالى كه جز خدا احدى در آن نباشد.» یعنی حاکم این دل، خداست و این دل همه آن مراحل چهارگانه ­ی «انتخاب‌ها، ارتباط‌ها، رفتارها و افکار» را بر اساس خدا تنظیم کرده است. کل برنامه­ ریزی و تدبیر کارهای این شخص براساس محبوب و معشوق اصلی، یعنی الله انجام گرفته و این آدم، آدم قیدداری است. دل انسان تا وقتی که خدا را معشوق خود نداند، ناآرام است و غلیان و عصیان دارد. به محض این که محبوب اصلی را پیدا کرد، به آرامش می‌رسد. آرامش فقط با خدا، یعنی با کمال بینهایت و مطلق امکان پذیر است، نه آن خدایی که ما خود، در ذهن خود ساخته ایم. امام صادق(علیه‌السلام) می‌فرماید، شما خودتان یک خالق برای خودتان می‌سازید که خدای ضعیفی است که نه می‌تواند جلوی غم تان را بگیرد؛ و نه می‌تواند به شما شادی بدهد؛ و نه می‌تواند جلوی آلوده شدن شما به گناه را بگیرد. اینها خداهای مخلوق ماست.

اما آن خدای حقیقی و کمال مطلق با خدای ضعیف و خودساخته ما فرق دارد. هیچ آدم عاقلی کمال مطلق و بینهایت را رها نمی کند و به خدای ضعیف و موهوم نمی‌چسبد. یکی از علامت‌های سلامت یک دل، این است که هیچ وقت محدود را به بینهایت ترجیح نمی‌دهد. همیشه بینهایت و کمال مطلق برایش در رأس معشوق‌ها و لذت‌هایش قرار دارد. البته این منافاتی با دوست داشتن و رابطه صمیمی برقرار کردن با خانواده و اطرافیان و مردم جامعه ندارد. مهم این است که این دوست داشتن‌ها بر معشوق اصلی برتری پیدا نکند.

قلب سالم قلبی است که از اول با معشوقش و با کلمه «لا إله إلا الله» پیوند می‌خورد و دائم در طول زندگی دنیا، درجه محبت این معشوق، بالا می‌رود و موقع مردن ظهور پیدا می‌کند.

وزن دل شما چقدر است؟

شخصیت و دل ماست که با خودمان به آخرت می‌بریم و دل هم باید دارایی داشته باشد. قرآن تأکید زیادی روی کشیدن و وزن کردن دل می‌کند. میزان که می‌گویند: «وَ الْوَزْنُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ» «و إن المیزان حقٌ»، به همین معناست. در ترازوی اعمال، آن چیزی را که می‌کشند و وزن می کنند، دل است. مبنای کشیدن دل هم حق است. یعنی باید ببینی که تو چقدر از حق بهره ­مند هستی و با آن پیوند می‌خوری؟

دلی که آن طرف برود و خالی باشد، مثل بچه‌ای است که متولد شده، ولی دست و پا و سر ندارد. آنجا اول گرفتاری ­اش است و اگر دل به آن‌طرف رفت و دلی پر و وزن دار بود، عیش ابدی راضی کننده ای دارد. «فَأَمَّا مَنْ ثَقُلَتْ مَوازِینُهُ فَهُوَ فِی عِیشَةٍ راضِیَةٍ [2]= اما هر كس سنجیده ‏هایش سنگین برآید، پس وى در زندگى خوشى خواهد بود.» هر کس میزانش سنگین باشد، یعنی پر از حق باشد، او راضی و رضایت بخش است.

علت وجود میزان های مختلف چیست؟

ما فهمیدیم که ترازوی وزن، حق است. اما این میزان ها مختلف است. مثلا نماز یکی از این میزان هاست. چرا میزان‌های مختلف برای ما ذکر کرده اند؟ چرا فرمودند نماز میزان است و اگر کسی نماز نخواند کافر می‌شود؟ «ما بَینَ الکُفرِ وَ الإیمان إلاّ تَرکَ الصَّلاۀ= فاصله‌ی بین کفر و ایمان، ترک نماز است.»

مثلاً پزشکان میزان‌های یک مریض را که می‌سنجند، می‌گویند وضعش بد است، اما تقویتش می‌کنیم و دارو می‌دهیم، خوب می‌شود. اما یک دفعه چیزی در آزمایش نشان می‌دهد که دکتر می‌گوید: دیگر نمی‌شود کاری کرد، این یک مورد خیلی خطرناک است.

نماز و امام زمان(علیه‌السلام) و قرآن از این دسته میزان ها هستند. گفتیم که در قیامت 50 تا سؤال می‌پرسند. یعنی 50 نوع میزان داریم. مثل ولایت، توحید، نبوت و ارتباط با پیغمبر، امامت و امام زمان، قرآن، ارتباط با همسر و خانواده­، ارتباط با همسایه، حق الناس. بعضی از این میزان‌ها خیلی کلیدی است. اگر درست در بیایند، بقیه میزان‌هایی که نقصان دارند هم اصلاح می‌شوند. اما شفاعت داریم، امکان اصلاح داریم و بالأخره مشکل حل می‌شود. اما بعضی از میزان‌ها اصلاً درست بشو نیستند. یعنی اگر یکدفعه در میزان آنجا درست در نیایند، تمام است.

آیا می‌دانید، چه میزان از عمرتان به عشق و دلدادگی گذشته است؟

باید ببینیم عمر ما که دارد بالا می‌رود، چقدر هر روز و هر ماه و هر سال، به میزان عشق و دلدادگی و دلتنگی و سرمستی ما نسبت به خدا، چهارده معصوم و جهاد در راه خدا اضافه می‌شود؟ الآن امام زمان ع هزار و ۱۸۶ سال در آوارگی و اضطرار و مظلومیت و غربت است، برای اینکه شیعه روح جهاد نداشته و امامش را تنها گذاشته است. ۱۱ نفر امام معصوم کشته شدند، چون ما روح جهاد نداشتیم.

الآن که یکی از آنها باقی مانده، او هم از دست ما فراری است. برای اینکه ما حاضر نیستیم موانع ظهورش را برطرف کنیم. روح جهاد نداریم و گرفتار خودمان و زندگی خودمان هستیم. پدر و امام حقیقی ما در آوارگی، طردشدگی، غربت و مظلومیت است و ما مشغول بازی‌های زندگی خودمان هستیم. حتماً در روز قیامت سؤال می‌کنند شما که زندگی می‌کردید، امام زمان شما در آوارگی، طردشدگی، تنهایی و یگانگی بود، شما چه کاره بودید؟ از من و شما نمی‌پرسند که وقتی سر امام حسین ع را می‌بریدند، شما چه کار می کردید؟ چون ما آن موقع نبودیم. ولی حتماً می‌ پرسند شما شریک جرم آوارگی امام زمان خودتان بودید. چون هیچ کاری نکردید. کارهای زیادی می‌توانستید بکنید و نکردید. یا اگر می‌توانستید بکنید کم کردید یا اصلاً هیچ کاری نکردید.

الان اگر کسی خانه پدر و مادرش نرود که سر بزند، می‌گوییم عاق والدین می‌شوی. می‌گوییم اگر به خانواده همسرش به مادرزن، پدرزن، مادرشوهر، پدرشوهر سر نزند، معصیت کرده. چون آنها هم طبق فرمایش شرع ما جزء پدر و مادرهای ما هستند. اگر با آنها صله­ رحم نکند، می‌فرماید، بوی بهشت از 500 سال راه می‌رسد، ولی به مشام کسی که قاطع رحم باشد، نمی‌رسد.

حضرت صادق(علیه السلام) فرمود: بالاترین رحم شما ما هستیم. ارتباط شما با ما چگونه است؟ الان امام زمان در آوارگی هست یا نه؟ ارتباط ما با امام زمان آواره، طردشده و مظلوم، امام زمانی که هزاران برابر از امام حسین غریب­تر است، چگونه است؟ چه مقدار از وقت، عمر، جوانی، پول، امکانات و هنر ما برای امام زمان هزینه می‌شود؟ از آبرو و اعتبار خود، برای امام زمان چه گذاشته ایم؟ امام سجاد(علیه‌السلام) به خاطر تنبل بودن و بی عرضه بودن شیعیانش خیلی گله می‌کند. حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها) هم به خاطر بی عرضگی ما کشته شد. به خاطر اینکه ما حاضر نبودیم برویم و کمک کنیم. ما یعنی اجدا ما.

اگر دو صفتی که امام زمان(علیه‌السلام) در نامه‌شان از آن نام می‌برند، یعنی «وفاداری و همدلی» در ما باشد، حضرت با عجله ظهور می‌کنند. اما هزار سال است که حضرت این نامه را نوشته اند، ولی ما هنوز آن را در خودمان پیاده نکرده ایم. یعنی نه همدلی داریم و نه وفاداری.

آرامش و اطمینان دل نشانه ی سلامت آن است

معیار و استاندارد دیگر برای قلب، «اطمینان» آن است. آرامش و اطمینان قلب نیز همانند سلامت قلب، عاملی مهم برای سنجش قیمت انسان و چگونگی زندگی آخرتی او محسوب می‌شود.

قرآن درباره اطمینان دل این آیات را بیان می‌فرماید:«الَّذِینَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ[3] = همان كسانى كه ایمان آورده‏ اند و دلهای شان به یاد خدا آرام مى‏ گیرد آگاه باش كه با یاد خدا دل ها آرامش مى‏ یابد.» یعنی جز یاد کمال مطلق، چیز دیگری نمی‌تواند دل را آرام کند.

همچنین می فرماید: «هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ السَّكِینَةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لِیَزْدَادُوا إِیمَانًا مَعَ إِیمَانِهِمْ وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَكَانَ اللَّهُ عَلِیمًا حَكِیمًا[4] = اوست آن كس كه در دلهاى مؤمنان آرامش را فرو فرستاد تا ایمانى بر ایمان خود بیفزایند و سپاهیان آسمانها و زمین از آن خداست و خدا همواره داناى سنجیده‏ كار است.» باز هم صحبت از سکینه است».

یا می فرماید: «یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِی إِلى‏ رَبِّكِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً فَادْخُلِی فِی عِبادِی وَ ادْخُلِی جَنَّتِی[5]= اى نفس مطمئنه خشنود و خداپسند به سوى پروردگارت بازگرد و در میان بندگان من درآى و در بهشت من داخل شو.» حضرت امام صادق(علیه‌السلام) چقدر زیبا و شیرین این آیه را برای یک دل سالم ترجمه کرده است که خوشحال ­کننده است و برای آدم انبساط و شادی می‌آورد.

بعد از خدا، اهل بیت(ع) بهترین کسان برای اطمینان قلب هستند

اگر قرار است، بعد از خدای متعال، دل آدم به جایی مطمئن شود، بهتر است به خانواده آسمانی خودش مطمئن شود. آرامش، دلخوشی و شادی انسان به پیامبر و اهل بیتش(علیهم‌السلام) است. تا غصه ­ای از غصه ­های دنیا می‌خواهد دل آدم را بگیرد، آدم بگوید همین دو روز است و بزودی تمام می‌شود. من چند روز دیگر به رفقای اصلی ­ام ملحق می‌شوم. تمام این غصه ­ها را پیامبر و آلش برای ما جبران می‌کنند.

حضرت امام صادق(علیه‌السلام) حدیثی درباره قبض روح مؤمن و اطمینان قلبش به اهل بیت(علیهم‌السلام) می‌فرماید: «... وَ یُمَثَّلُ لَهُ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ وَ فَاطِمَةُ وَ اَلْحَسَنُ وَ اَلْحُسَیْنُ وَ اَلْأَئِمَّةُ مِنْ ذُرِّیَّتِهِمْ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ فَیُقَالُ لَهُ هَذَا رَسُولُ اَللَّهِ وَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ وَ فَاطِمَةُ وَ اَلْحَسَنُ وَ اَلْحُسَیْنُ وَ اَلْأَئِمَّةُ رُفَقَاؤُكَ قَالَ فَیَفْتَحُ عَیْنَیْهِ فَیَنْظُرُ فَیُنَادِی رُوحَهُ مُنَادٍ مِنْ قِبَلِ رَبِّ اَلْعِزَّةِ فَیَقُولُ یا أَیَّتُهَا اَلنَّفْسُ اَلْمُطْمَئِنَّةُ إِلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ اِرْجِعِی إِلى رَبِّكِ راضِیَةً بِالْوَلاَیَة مَرْضِیَّةً بِالثَّوَابِ فَادْخُلِی فِی عِبادِی یَعْنِی مُحَمَّداً وَ أَهْلَ بَیْتِهِ وَ اُدْخُلِی جَنَّتِی فَمَا مِنْ شَیْءٍ أَحَبَّ إِلَیْهِ مِنِ اِسْتِلاَلِ رُوحِهِ وَ اَللُّحُوقِ بِالْمُنَادِی[6]= این شخص مؤمن موقع قبض روحش، پیغمبر و امیرالمؤمنین، فاطمۀ، الحسن، الحسین (علیهم‌السلام) را می‌بیند. حضرت عزرائیل(علیه‌السلام) به او می‌گوید: این رسول خداست، این امیرالمؤمنین و فاطمه و حسن و حسین و ائمه(علیهم‌السلام) هستند. اینها رفیق‌های تو هستند. پس چشمش را باز می‌کند و آنها را می­بیند. سپس یک منادی از طرف خدا به او ندا می‌دهد: ای نفسی که آرام گرفتی به پیامبر و اهلش. راضی به ولایت آنها، به سوی پروردگارت برگرد. خدا به ثواب از تو راضی است. پس داخل شو در جمع بندگانم یعنی محمد و اهل بیتش و داخل شو در بهشتم. در این هنگام، هیچ چیز برای این شخص دوست داشتنی ­تر از کَنده شدن جانش و پیوستن به آن ندادهنده نیست.» وقتی می‌فرماید: خدا از تو راضی است، چرا راضی است؟ چون «بِالثَّواب = اهل ثواب بودی». خدا رضایتش را با ثواب به تو می‌دهد. این دل، آرام است. چقدر شیرین است آدم چشمش به این ۵ نفر باز شود.

مبنای این اطمینان در زندگی دنیا چیست؟

مبنا این است که ما باید ببینیم که در زندگی­ مان چقدر با داشتن پیامبر و آل(علیهم‌السلام) که خانواده آسمانی ما هستند، شاد هستیم؟ اینقدر شاد هستی که اگر چیزهای دیگر اذیتت کرد، با داشتن اینها خیلی برایت ارزش نداشته باشد. این سرمایه ی بزرگی است. انسانی که به این اطمینان رسیده، می‌تواند خودش را با خدا و اهل بیت(علیهم‌السلام)، آخرت، یاد خدا و صلوات، گرم و شاد و قدرتمند نگه دارد. زیرا این شخص دارایی دارد.

اگر از شوهرت ناراحت هستی، زنت اذیتت می‌کند، بچه­ات اذیتت می‌کند، بچه ناخلف داری، مادرشوهر، پدرشوهر، مادرزن، پدرزن یا کس دیگری اذیتت کرده، جامعه اذیت می‌کند، مشکل اقتصادی داری، اهل‌بیت(علیهم‌السلام) همه اینها را یک زمانی به بُرد بینهایت برای ما جبران می‌کنند. خیلی بد است ما اهل بیت ع را در زندگی داشته باشیم و اینقدر غمگین و افسرده زندگی کنیم.

پس باید مهارت‌های استفاده از زندگی را یاد بگیریم. باید برای اینها وقت بگذاریم. اگر مبنای زندگی ما روی دل برود، یک خانم، یک آقا فرقی نمی‌کند، می‌توانند خیلی کار بکنند. مثلاً بعضی خانم‌ها شهادت را دوست دارند و می گویند کاش جبهه می‌رفتیم و شهید می‌شدیم. اگر مبنا برای انسان دل باشد، به آنچه که می‌خواهد برسد، رسیده است. یک خانم در خانه هم می‌تواند ثواب شهید را ببرد. اگر کسی راست بگوید، کافی است. خدا از ما یک دل راستگو می‌خواهد و با عمل‌های ما خیلی کار ندارد. در شریفه می فرماید: «یَنظُرُ إلی قُلُوبِکُم= به دل هایتان نگاه می‌کند». یعنی دل باید صادق باشد.

الان ما اینجا به برکت انقلاب اسلامی نشسته ایم که به برکت خانم‌ها و بچه هایی است که تربیت کرده اند. چون یک بچه یک نسل است. بینهایت آدم است. خانمی که می‌خواهد کار فرهنگی و جهادی بکند، تربیت بچه از همه چیز برایش جهادی ­تر است. اگر یک ولی خدا تربیت کند. یک سرباز یک رزمنده یک دوست امام زمان تربیت کند، هر چه از ثواب به این بچه برسد، به مادر بیشتر می‌رسد. مادر در روز قیامت محشور می‌شود و می­ بیند نامه عملش را دستش دادند و می‌بیند صد بار شهادت در نامه عملش نوشته اند. هزار بار حج نوشته اند. چقدر جهاد نوشته اند. می‌گوید من که اینها را انجام ندادم. می‌گویند تو یک نسلی تربیت کردی که محصولش در حسابت نوشته شده است. امام فرمود: نقش زنها در جامعه و انقلاب اسلامی، از مردها اگر نگوییم بیشتر بود، کمتر نبود.

پی نوشت:

[1] . الکافی, جلد۲, صفحه۱۶.

[2] . سوره قارعه/6و 7.

[3] . سوره رعد/28.

[4] . سوره فتح/4.

[5] و سوره فجر/27-30.

[6] .  بحار الأنوار  ,  جلد۶  ,  صفحه۱۹۶

ع ل 364

نظری داده نشده

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed