مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
عقل وسیله ای است که با آن خدای رحمان را پرستش میکنیم. اساس عقل هم بعد از دین، محبت و احسان به مردم است. در این باره نبی اکرم صلیاللهعلیهوآله فرمود: «رَأْسُ الْعَقْلِ بَعْدَ الدِّينِ التَّوَدُّدُ إِلَى النَّاسِ وَ اصْطِنَاعُ الْخَيْرِ إِلَى كُلِّ بَرٍّ وَ فَاجِرٍ= رأس، سر و اساس عقل، بعد از دينداري دو چيز است: محبت و خيرخواهي و دوست داشتن مردم؛ خوبي کردن و خير خواهي برای همه اعم از نيکوکار و غير نيکوکار».
عقل چیست؟ این سؤال را شخصی از امام صادق علیهالسلام پرسید:« أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: قُلْتُ لَهُ مَا اَلْعَقْلُ قَالَ مَا عُبِدَ بِهِ اَلرَّحْمَنُ وَ اُكْتُسِبَ بِهِ اَلْجِنَانُ = فرمود چیزی است كه بوسیله آن خدا پرستش شود و بهشت بدست آید». این که حضرت نگفت:«ما عُبِدَ بِهِ الله» و فرمود:«ما عُبِدَ بِهِ الرحمن»، یعنی عقل انسان را به رحمانیت نزدیک میکند. پس هر چقدر آدم با شعورتر و عاقلتر باشد، مهربانتر و رحیمتر است و هر چقدر کم عقلتر باشد، خشن تر، زودرنجتر، حساستر، عصبی تر، بداخلاقتر و سختگیرتر می شود. با عقل است که انسان به خدای رحمان، عبودیت پیدا میکند. عبد رحمان، شبیه خود رحمان میشود.
در رأس عقل، بعد از ایمان به خدا، اول: «التَّوَدُّدُ إِلَى النَّاسِ»است. یعنی محبت و خیرخواهی و دوست داشتن مردم و فاصله نگرفتن، امتیاز قائل نشدن برای خود، مردمی بودن و داخل مردم بودن و پیوند با مردم داشتن، توجه به مردم و مشکلات مردم داشتن. خود معصومین ع اینگونه بودند.
دوم: «اصْطِنَاعُ الْخَیْرِ إِلَى كُلِّ بَرٍّ وَ فَاجِرٍ»؛ خوبی کردن و خیر خواهی کردن به همه از نیکوکار و غیر نیکوکار. یعنی هم به بدها و هم به خوبها انسان خیر برساند و نگوید، این همسایه ها اصلاً دین ندارند. عروسیهای شان آنطوری است. روزه نمیگیرند و نماز نمیخوانند. نباید کاری به این چیزها داشته باشد. اگر همسایه هست، باید از شما خیر و مهربانی و خوبی ببیند. تا این اتفاق نیافتد، چیزهای دیگر را هم از شما نخواهند گرفت. این هم ناشی از این است که شخص دچار توهم می شود که اگر من نماز میخوانم، روزه میگیرم، پیش خدا آبرومندتر از دیگران هستم. یا همسایه ای که مؤمن نیست، نزد خدا آبرویی ندارد. واقعاً معلوم نیست، شاید او آبرویش پیش خدا از ما بیشتر باشد.
بنابراین، دلیلی ندارد که ما با اینها قهر باشیم یا خوش برخوردی و خوش اخلاقی نداشته باشیم. البته ارتباط تأثیرپذیر از آنها نباید داشته باشیم که آلوده شویم. باید با آنها ارتباط تأثیرگذار داشته باشیم. به آنها خیر برسانیم، حتی اگر با افکار و دین و عقائد ما سازگار نباشند.
رفتار و اخلاق نیکوی پیامبر باعث شد مردم به اسلام روی آورند
پیامبر با اخلاق پسندیده و با مهربانی ها و با کارهای خیرش مردم را مسلمان کرد:« فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ[1]= پس به [بركت] رحمت الهى با آنان نرمخو [و پرمهر] شدى و اگر تندخو و سختدل بودى قطعا از پیرامون تو پراكنده مى شدند».
همانطور که خود حضرت در حدیث می فرماید: «اصْطِنَاعُ الْخَیْرِ إِلَى كُلِّ بَرٍّ وَ فَاجِرٍ» به آن عمل می کند و وقتی مکه را می گیرد، یکی از اصحاب صدا می زند که امروز روز انتقام است، حضرت می فرمایند: نه. بگویید امروز روز رحمت است. ما پیروز شدیم و زکات پیروزی و قدرت، عفو و گذشت است. ابوسفیانی را که این همه ظلم کرده، مورد رحمت قرار داد و فرمود: هر کس به کعبه برود در پناه است به خانه ما بیاید در پناه است. هر کس به خانه ابوسفیان پناه ببرد، در امان است. یعنی نه تنها خودش در امان است، بلکه، هر کس به خانه ابو سفیان هم برود در امان است. این پیغمبر ماست. ما شیعه این پیغمبریم. کمی فکر بکنیم ما با این پیغمبرِ رحمت، چقدر نسبت داریم؟ چقدر شبیه او هستیم؟
امام امت هم با تأسی از حضرت، مسیحیان را تحت تأثیر قرار می دادند. ایشان در پاریس که بودند شب عید کریسمس برای همه همسایه های مسیحیشان گل تهیه می کردند. گفته بودند اینها به گل علاقه دارند، شب عیدشان از طرف من برای همه آنها گل ببرید. متاسفانه ما این خروجی ها را نداریم و این باعث می شود که نتوانیم آنطور که باید آبروی اهل بیت و آبروی اسلام و تشیع را حفظ کنیم.
کشیشی از کشیش های آمریکا در روزنامهای نوشته بود که تحت تأثیر رفتار های خوب و نیکوی مسلمان ها قرار گرفته و همراه با آنها روزه میگیرد و هر روز در افطارهای آنها شرکت میکند. میگوید: وقتی در افطارهای مسلمانها شرکت می کنم، همه آنها به چشم یک مسلمان به من نگاه میکنند و نه یک کشیش. رفتارهایشان با من مثل رفتارهایی است که با دیگران دارند. این کشیش یک سایت ایجاد کرده و دارد روزه و تأثیرات آن و آداب مسلمانها را تبلیغ میکند و بعد میگوید: من در همه جلسات شان با آنها قرآن میخوانم. ببینید اخلاق خوب یک مسلمان چه تحولاتی را در انسانها ایجاد میکند.
نیکوکارانِ دنیا، در آخرت هم نیکوکارند
کسانی که در دنیا اهل احسان و معروف و کارهای خیر هستند، در آخرت نیز اینگونه اند. آنها در آخرت خیرات و حسنات شان را به دیگران می دهند تا آنها را از عذاب نجات دهند.
پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمود:«أهلُ المَعروفِ فی الدّنیا أهلُ المَعروفِ فی الآخِرَةِ. قیلَ یا رَسولَ اللّه، وكَیفَ ذلكَ ؟ قالَ: یُغفرُ لَهُم بِالتَّطَوُّلِ مِنهُ عَلَیهِم، و یَدفَعونَ حَسَناتِهِم إلى النّاسِ فیَدخُلونَ بِها الجَنَّةَ، فیَكونونَ أهلَ المَعروفِ فی الدّنیا و الآخِرَةِ[2]= نیكوكاران دنیا، در آخرت نیز اهل نیكو كاریند. عرض شد: اى رسول خدا! چگونه؟ فرمود: آنان با فضل و احسانِ خداوند، آمرزیده مى شوند و برای همین، حسنات خود را به مردم مى دهند و بدین وسیله مردم به بهشت مى روند. این چنین است كه در دنیا و آخرت اهل احسان اند».
گفتیم، خداوند آنقدر اهل معروف را دوست دارد که نامه عمل شان را برای محاسبه باز نمیکند. اهل احسان شخصیتاً نزد خدا دوست داشتنی هستند. چون بهترین هدیه خدا به اهل احسان، این است که خداوند کاری به نامه عمل آنها ندارد. آنقدر رفاقت و صمیمیت بین آنها و خدا هست که دیگر نوبت به نامه عمل نمی رسد و آنها را مستقیم به بهشت می فرستد. وقتی به بهشت می روند، حسنات شان را به مردم می دهند تا دیگران هم به وسیله حسنات آنها به بهشت بروند.
در دنیا هم به ما یاد داده اند که اول دغدغه تان اهل برزخ باشد که در آنجا گرفتارند. برای همین است که می خوانیم: «اَللّهُمَّ اَدخِل عَلی اَهلِ القُبُورِ السُرور». خدایا هر که رفته آنطرف، شادش کن.
هیچ چیز در روز قیامتدر نامه اعمال شما سنگینتر از صلوات نیست. برای نجات اموات از گرفتاری های برزخ صلوات بفرستد و با آن، اموات را خوشحال کند. اهل احسان در برزخ و در قیامت هم به فکر دیگران هستند. این شوخی نیست که در صحنه قیامت، یکی هوای دیگران را داشته باشد. در روایت داریم سلمان و ابوذر در صحنه قیامت به خدا میگویند: خدایا هر کس گیر است از ما به او بده.
اهل احسان از کینه به دورند
کسی که روز قیامت ثوابهایش را به دیگران میدهد که گیر نکنند، آیا میتواند از کسی کینه به دل داشته باشد؟ و روز قیامت بایستد و بگوید، خدایا اینها را به جهنم ببر؟
مثلاً مادرشوهر خانمی فوت کرده، می گوید من حلالش نمی کنم. خیلی من را اذیت کرد. یا مادر زنم، باجناقم، ...؛ تو قرار است بیایی در دنیا و شبیه خدا شوی. اینجا باشگاه است و خاصیت باشگاه این است که خدا کسانی را سر راه ما می گذارد تا ما را اذیت کنند. خیر هم نرسانند. دست پر از عسل در دهان شان بگذاریم و گاز بگیرند. مگر دقیقاً همین کار را ما با خدا نمی کنیم؟ در قبال این همه نعمت، این همه کفران میکنیم. در دعای افتتاح همین را می خوانیم:«تَتَحَبَّبُ اِلَیَّ وَ اَنَا اَتَبَغَضُ مِنک= خدایا تو این همه به من محبت میکنی و من این همه به تو بغض دارم». «فَلَم اَرَ مَولاً کَریماً اَصبَرَ عَلی عَبدٍ لَئیمٍ مِنکَ عَلَیَ= ای خدا! من هیچ مولای کریمی مثل تو ندیدم که به بنده پستی مثل من صبور باشد».
دغدغه کسی که واقعاً اهل معروف است، این است که روز قیامت کسی عذاب نکشد و جهنم نرود. با این وجود واقعاً کسی میتواند کینهی کسی را به دل بگیرد؟ آیا میتواند دیگران را حلال نکند؟ بعضی ها میگویند، خیلی برایم سخت است که او را حلال کنم. من باید داغ بگذارم به جگرش. این انتقام حیوانیست. وقتی هم انتقام می گیری، باز هم آرام نمی شوی، بلکه پشیمان می شوی.
بعضیها آنقدر کوچکند، از پدر و مادرشان که میلیاردها خیر به آنها رسیده، از خواهر برادران شان، همسر و از کسان دیگر، یک عالم کینه در دل نگه می دارند. طرف از فرزندش کینه دارد. کسی که نزدیکانش را نتواند ببخشد با غریبه ها چه کار میخواهد بکند؟
آدم های بد، هم در دنیا و هم در آخرت بد هستند
از طرف دیگر، آدم های بد، هم در دنیا بد هستند و هم در آخرت. در روایت داریم آنجا هم دروغ می گویند و همدیگر را نیش می زنند و متهم می کنند. قرآن دعوای آنها را با همدیگر بیان فرموده است. یکی از کارهای اهل جهنم این است که مرتب به هم فحش می دهند و همدیگر را نفرین می کنند. اگر بتوانند، حتی همدیگر را تکه تکه می کنند. در قرآن به «تخاصم اهل النار» معروف شده است. یعنی دائماً در جهنم با هم دشمنی می کنند.
ولی وقتی نوبت بهشتی ها میرسد میفرماید:«متکئین عَلَیها مُتَقابلین= رو به روی هم، بر جایگاهشان تکیه میزنند»؛ «لا یَسْمَعُونَ فِیها لَغْواً وَ لا تَأْثِیماً إِلاَّ قِیلاً سَلاماً سَلاماً= هیچ لغو و گناه آلودی در بهشت نمی شنوند، مگر این که از سلام و سلامتی و خوبیها حرف می زنند». بهشتیها اینطوری هستند.
اسماء الله، منوی قیمتی و ارزشی انسان هستند
اسم هایی که در جوشن کبیر آمده، منوی قیمتی انسان هستند. دنیا هم باشگاه است، باید از این هزار اسم، اسمی را انتخاب کنی. ما در این باشگاه آمده ایم که زیر نظر مربی و رب مان الله تربیت شویم، به اندازه بزرگی خود الله. یعنی تا اندازه ای بزرگ می شویم که چنین نامه ای برای مؤمن در بهشت می نویسد:« مِنَ الحَیِّ القَیُّومِ الَّذی لا یَمُوت اِلَی الحَیِّ القَیُّومِ الَّذی لا یَمُوت= از زنده پایداری که هرگز نمیمیرد به زنده پایداری که هرگز نمیمیرد».
کسانی که در دنیا دانشگاه شان را زودتر طی میکنند؛ یعنی این منوی جوشن کبیر را برمی دارند و از همان 10 اسم اول شروع میکنند. همان اسمهای اصلی را انتخاب میکنند و در دنیا تمرین میکنند. اینها در برزخ از شب اول قبر به بعد گیر ندارند. اصلاً نکیر و منکر جلوی اینها جرأت نمی کنند بیایند. در دعاها می گوییم:«وَأدرِء عَنی مُنکِراً وَ نَکیرا= خدایا نکیر و منکر را از من دور کن». اما به جای آنها در خواست می کند که: «وَ اَرَ عَینی مُبَشراً و بَشیرا= و ببیند چشمم بشیر و مبشر را».
پس باید از این منوهای جوشن کبیر شروع کنیم و زیر نظر مربی و رب، زیر نظر معصوم تمرین کنیم. ببینیم سیره آنها چگونه بوده. حداقل با خودمان یک اسم، دو اسم یا چند اسم ببریم. تمرین ها را از خودمان و از خانه شروع کنیم.
فرمود: «مَن بَکی عَلَی الدُنیا دَخَل النار = هر کس با مصائب دنیایی گریه کند، داخل جهنم است». پس هر وقت تو داری برای دنیا عصبانی می شوی، جهنمی هستی. چون پیغمبر فرمود، به تعداد گریه هایی که برای دنیا می کنیم و به تعداد عصبانیت ها، زودرنجی ها، و حسادتهایی که تو را می گیرد، فشار قبر و عذاب داری.
معصوم علیهالسلام فرمود: «نصف شخصیت عاقل، تحمل است و نصفش بیخیالی است». اگر عاقل بیخیال نباشد و هر چیزی برایش مهم باشد، این آدم بدبخت است. هم در دنیا و هم در آخرت رنج می کشد. «بیخیالی» یکی از اسمهای بزرگ است. علی علیهالسلام فرمود: در کوچه که به من فحش میدهند، میگویم با یک علی دیگر هستند، با من نیستند. چقدر زیرک است! حضرت می داند که به او فحش می دهند و او را منظور دارند. اما اصلاً می گوید منظور تو من نبودم. بالاخره برا ی ما میزان الاعمال امیر المؤمنین است و در روز قیامت، ما را با امیر المؤمنین می سنجند.
ع ل 146
کلیدواژه ها:
آثار استاد