مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
1- منحرفین از دین
كافرین، منافقان، بدعتگزاران
قرآن كریم در بسیاری از آیات توصیه دارد كه با این گروه ها لاف رفاقت و دوستی نداشته باشید و از آنان اعراض و دوری كنید:
( لاَ تَجِدُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ یُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ کَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ ) (1)
هیچ قومی را كه ایمان به خدا و روز قیامت دارد پیدا نمی كنی كه با دشمنان خدا و رسولش دوستی كنند هرچند پدران یا فرزندان یا خویشاوندان آنها باشند.
در سوره انعام در دو مورد خداوند با صراحت می فرماید:
( وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکِینَ ) (2)
و از مشركان روی بگردان
( وَ إِذَا رَأَیْتَ الَّذِینَ یَخُوضُونَ فِی آیَاتِنَا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ ) (3)
هر وقت كسانی را كه آیات ما را استهزاء می كنند مشاهده نمائی از آنها روی بگردان.
وقتی آیه فوق نازل شد و مسلمانان از مجالست با كفار و استهزاء كنندگان آیات الهی نهی شدند، جمعی از مسلمانان گفتند: اگر بخواهیم در همه جا به این دستور عمل كنیم باید هرگز به مسجدالحرام نرویم و طواف خانه خدا نكنیم، در این موقع آیه نازل شد و
به مسلمانها دستور داد كه در این گونه مواقع آنها را نصیحت كنند تا آنجا كه در قدرت دارند به ارشاد و راهنمائی آنها بپردازند. (4)
خداوند سبحان می فرماید:
( إِذَا سَمِعْتُمْ آیَاتِ اللَّهِ یُکْفَرُ بِهَا وَ یُسْتَهْزَأُ بِهَا فَلاَ تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّى یَخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ إِنَّکُمْ إِذاً مِثْلُهُمْ ) (5)
هنگامی كه بشنوید افرادی آیات خدا را انكار می كنند و استهزاء می نمایند با آنها ننشینید تا به سخن دگری بپردازند، زیرا در این صورت شما هم مثل آنها خواهید بود.
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم):
( مَن كانَ یُؤمِنُ باللهِ وَ الیَومِ الاخرِ، فَلا یُواخِیَنَّ كافراً وَ لا یُخالِطَنَّ فاجِراً و مَن كانَ اَخی كافِراً او خالَطَ فاجِراً كانَ كافِراً فاجِراً ) (6)
هر كس ایمان به خدا و روز قیامت دارد با كافر و فاجر دوستی ندارد و هر كس با كافر و فاجر دوست شود كافر و فاجر شود.
امیرالمؤمنین علی (علیه السّلام) فرموده اند:
( لا تُوادُّو الكافِرَ ) (7)
كافر را دوست نگیرید.
امام جعفر صادق (علیه السّلام) می فرماید:
( لا تَصحَبُوا اَهلَ البِدَعِ وَ لاتُجالِسُوهُم فَتَصیروُا عِندَ النّاسِ كَواحِدٍ مِنهُم ) (8)
با بدعت گزاران هم صحبت و همنشین نشوید زیرا در نظر مردم چون یكی از آنها به حساب آئید.
او دائی من است
شخصی به نام « جعفری » گوید: حضرت ابوالحسن (علیه السّلام) به من فرمود: چرا تو نزد عبدالرحمن بن یعقوب می روی؟
من گفتم: او دائی من است.
امام (علیه السّلام) فرمود: او درباره خدا سخن ناهمواری می گوید، خدا را به اجسام و اوصاف وصف می كند ای جعفری، یا با او همنشین شو و ما را رها كن، یا با ما همنشین باش و او را رها كن.
من گفتم: او هرچه می خواهد بگوید وقتی كه من آنچه را كه می گوید، من نگویم برای من چه زیانی دارد؟
امام (علیه السّلام) فرمود: آیا نمی ترسی از اینكه به او عذابی نازل گردد و هر دوی شما را بگیرد. (9)
2- فاسقین
از جمله گروهی كه نباید با آنان رفاقت و دوستی برقرار كنیم فاسقین هستند، زیرا همنشینی با این گروه خطرآفرین است، فاسقین منكر حقیقت بوده و گناهان كبیره را مرتكب می شوند. به فرمایش امام
صادق (علیه السّلام) كه فرموده: فسق انجام گناهی از گناهان كبیره است كه فرد آن را به جهت خوش گذرانی و شهوترانی و از روی میل و علاقه انجام دهد، این كار فسق است و انجام دهنده آن فاسق است.
فاسق پرده دری می كند، بی بند و بار و بوالهوس است و رفاقت با چنین شخصی خطرناك و زیان آور است.
اثرات رفاقت با فاسقین
امیرالمؤمنین علی (علیه السّلام) می فرماید:
( ایّاكَ و مصادَقَةَ الفاجِرِ، فَانِّّهُ یَبیعُ مُصادَقَتهُ باِلتَّأَفُّهِ المُحَتقَر ) (10)
مبادا با فاسق همنشینی كنی كه او دوستی اش را به قیمت ناچیزی می فروشد.
و نیز امام علی (علیه السّلام) می فرماید:
( لا یَنبَغی لِلمَرءِ المُسلِم اَن یُواخِیَ الفاجِرَ فَاِنّهُ یُزَیِّنُ لَهُ فِعلَهُ وَ یُحِبُّ اَن یَكونَ مِثلَهُ ) (11)
سزاوار و شایسته نیست كه مسلمان با افراد فاسق و بی بند و بار رفاقت كند زیرا او كارهای زشت خود را زیبا جلوه می دهد و دوست دارد كه دوستش همرنگ او باشد.
حضرت امام علی (علیه السّلام) در مواردی فرموده اند:
( اِیّاكَ وَ مُصاحَبَةَ الفُسّاقِ فَاِنَّ الشَّرِّ بِالشَّرِّ یُلحقَ ) (12)
دوری كن از همنشینی با گنهكاران زیرا بد با بد می پیوندد.
( اِیّاكَ وَ مُصاحَبَةَ اَهلِ الفُسُوقِ فَاِنَّ الرّاضِی بِفعِلِ قَومٍ كَالدّاخِل مَعَهُم ) (13)
دوری كن از همنشینی با فاسقین، زیرا هر كه به عمل گروهی راضی باشد مانند كسی است كه با آنان در آن عمل همراهی كرده است.
( اِحذَر مُصاحَبَةَ الفُسّاقِ وَ الفُجّارِ وَ المُجاهِرینَ بِمعَاصی اللهِ ) (14)
از همنشینی با فاسقان و ظالمان و كسانی كه آشكارا نافرمانی خدا می كنند بپرهیز.
از امیرالمؤمنین علی (علیه السّلام) سؤال شد: ( ایّ صاحبٍ َشرٌّ )
قال: ( اَلمُزیِّنُ لَكَ مَعصِیةَ اللهِ ) (15)
بدترین دوست كیست؟ فرمودند: آن شخص كه نافرمانی و معصیت خدا را برایت زیبا جلوه دهد.
( لَا یُؤمِنُ مَجالِسُ الاَشرارِ غَوائِلَ المَعاصی ) (16)
همنشین با اشرار و مفسدین از فساد در امان نیست.
امام باقر (علیه السّلام) فرمود پدرم به من فرمود:
( یا بُنَیَّ اُنظُر خَمسةَ فَلاتُصاحِبُهم وَ لاتُحادِثُهم وَ لاتُرافِقُهم فیِ طَریقٍ فَقُلتَ: یَا اَبتِ مَن هُم؟ عَرِّفنیهِم قالَ: وَ ایّاكَ وَ مُصاحَبةَ الفاسِقِ فَانَّهُ بَایِعُكَ بِالكَةٍ اَو اَقلَّ مِن ذلِكَ ) (17)
دقت كن كه با پنج دسته همنشینی و گفتگو و رفاقت در راهی نكنی، عرض كردم: پدرجان آنها كیانند؟ به من معرفی كن. از آن جمله كه اشاره نمودند: با فاسق، زیرا كه او تو را به یك لقمه یا كمتر می فروشد.
امام حسین (علیه السّلام) فرموده:
( مُجالِسةُ اَهلِ الفِسقِ رِیبهٌ ) (18)
همنشینی با فاسقین موجب سرگردانی و آشفتگی است.
قال الصّادق (علیه السّلام):
( لا تَصحَبِ الفاجِرَ فَیُعلِّمُكَ مِن فُجُورِهِ ) (19)
با گنهكار همنشینی مكن كه كارهای زشت را به تو می آموزد.
رفاقت با فاسقان عواقب سوء و بدی را به دنبال دارد كه از روایات گذشته این مفهوم به دست می آید.
لقمان به فرزندش می گوید:
( یا بُنیَّ اِیاكّ َو مُصاحِبَةَ الفُسّاقِ، هُم كَالكِلاب اِن وَجُدوُا عِندَكَ شَیئاً اَكَلوُه وَ الاّ ذَمّوكَ و فَضَّحُوكَ وَ اِنَّما حُبُّهم بَینَهُم ساعَةٌ ) (20)
فرزندم مبادا با فاسقان و بدكاران همنشینی شوی، زیرا آنان همانند سگانند اگر چیزی نزد تو پیدا كردند می خورند و اگر چیزی نیافتند تو را نكوهش و بدگوئی می كنند و پی در پی رسوایت می سازند.
و نیز فرموده:
( یا بُنیَّ مُعاداةُ المُؤمنِ خَیرٌ مِن مُصادَقةَ الفاسِقِ یا بُنیَّ المُؤمِنُ تَظلِمُهُ وَ لایَظلمِكَ وَ تَطلُبُ علَیهِ فیَرُضی عَنك َو الفاسِقُ لا یُراقِبُ اللهَ فَكَیفَ یُراقِبُكَ ) (21)
فرزندم؛ دشمنی با مؤمن بهتر از دوستی با فاسق است. فرزندم؛ اگر به مؤمن ستم كنی به تو ستم نخواهد كرد و اگر گاهی علیه او كاری انجام می دهی او از تو می گذرد و راضی می شود. امّا فاسق حقوق خدا را رعایت نمی كند چگونه حقوق تو را رعایت كند.
3- خائنین
خائن به تعهّد خود پای بند نیست، حیثیت و آبروی رفیق برایش مهم نیست، خائن بی وفاست لذا رفاقت و همنشینی با او صلاحیّت ندارد و باید از رفاقت با این گروه نیز پرهیز شود.
حضرت علی (علیه السّلام) فرمود:
( الخائِنُ لاوَفاء لَه ) (22)
خائن وفا ندارد.
و نیز آن امام بزرگوار فرموده:
( غایَةُ الخِیانَة خیانَةَ الخِلِّ الوَروُدِ وَ نَقضِ العُهُودِ ) (23)
بالاترین درجه خیانت، خیانت به دوست و شكستن پیمانهاست.
امام باقرالعلوم (علیه السّلام) می فرماید:
( وَاحذَر صَدیقكَ مِنَ الاَقوامِ الا الامَینَ الّذی خَشِی اللهِ ) (24)
از دوستانی كه خویشاوند تو هستند بپرهیز، جز از كسی كه امین است امینی كه از خدا می ترسد.
امام جعفر صادق (علیه السّلام) در این باره می فرماید:
( اِحذَر مِنَ النّاسِ ثَلاثةً، الخائِنَ وَ الظَّلومَ، و النَّمامَ، لِانَّ
مَن خانَ لَك،َ خانَكَ ) (25)
از سه گروه بپرهیز: خیانتكار، ستمگر و سخن چین، زیرا كسی كه برای تو به دیگری خیانت می كند به تو هم خیانت می كند.
خیانت دوست
حرث بن صعصعه، چند دوست صمیمی داشت كه آنها را بسیار دوست می داشت به طوری كه از آنها جدا نمی شد، در یكی از سفرهای تفریحی، همه آنها همراهش بودند جز یكی از آنها كه در آن سفر نبود، حرث سگ باوفائی نیز داشت. ازقضای روزگار، آن دوست كه همراه حرث به سفر نرفته بود با همسر حرث خلوت كرد و پس از عیش و نوش با او همبستر شد و خیانت بزرگی را نسبت به دوستش نمود. امّا وفای آن سگ به جوش آمد و به آنها حمله كرد و هر دو را كشت. حرث وقتی از سفر بازگشت موضوع را دریافت. آن گاه رباعی خواند كه مفهومش این است: عجب از دوست كه در غیاب من به ناموس من بی حرمتی می كند و شگفتا از سگ كه ناموس مرا محافظت می نماید و همواره وفادار و نگهبان من و حافظ ناموس من می باشد. (26)
4- جاهلین
و از جمله گروهی كه باید از آنان پرهیز كرد و رفاقت و دوستی با آنها نداشت جاهلین و نادانان هستند، زیرا رفاقت با آنها اثرات شوم و نامطلوبی به دنبال دارد و دین مبین اسلام سفارشات لازم را به
پیروان خود نموده است كه از جاهلین اعراض و دوری كنند.
در قرآن كریم آمده است:
( وَ اَعرِض عَنِ الجاهِلین ) (27)
از جاهلین و نادانها روی بگردان.
امیرالمؤمنین علی (علیه السّلام) در موارد متعدّدی فرموده اند:
( احذَر مُجالَسةَ الجاهلِ ) (28)
از همنشینی با جاهل بپرهیز.
( و لا تُصاحِبُوا الجاهِلَ ) (29)
با نادان رفاقت نكن.
( مُصاحَبةَ الجاهلِ مِن اَعظَمِ البَلاء ) (30)
با نادان نشستن از بزرگترین مصیبتها است.
( مَودَّة الجهّالِ مُتغَیَّرةُ الاَحوالِ وَ شیكَةُ الانتِقاِل ) (31)
دوستی با نادان دچار تغییر و تزلزل است و از بین رفتنش نزدیك است.
و امیرمؤمنان به فرزندش امام حسن (علیه السّلام) فرمود:
( صُحَبةُ الجاهلِ شُومٌ ) (32)
همنشینی با جاهل نحس و بی بركت است.
سعدی گوید: « هر كه با نادان نشیند نیكی نبیند. »
شاعری می گوید:
طلب كردم ز دانائی یكی پند *** مرا فرمود: با نادان نپیوند
5- ظالمین
ظلم جرم است و ظالم مجرم، ظلم كردن از گناهان كبیره است و رفاقت با ظالم به معنی صحه گذاردن بر اعمال اوست. بنابراین باید از ظالم پرهیز كرد و هیچ گونه ارتباط دوستانه ای با او برقرار نكرد.
امام زین العابدین (علیه السّلام) فرموده اند:
( اِیّاكُم وَ صُحَبةَ العاصِینَ وَ مَعُونَةَ الظّالِمینَ و مُجاوَرَةَ الفاسِقینَ احذَروا فِتَنتَهُم وَ تَباعَدُوا مِن ساحَتهِم ) (33)
از همنشینی با گنهكاران، یاری به ستمگران و نزدیكی با مفسدان بپرهیزید، از فتنه آنان بگریزید و از جایگاه آنان دوری كنید.
حضرت علی بن ابیطالب (علیه السّلام) می فرماید:
( اِیّاكَ و التَّطرُّقَ الی اَبوابِ الظّالِمینَ و الاِختلاطَ بِهِم والاكتِسابَ مِنهُم وَ اِیّاك اَن تُطیعَهُم اَو تَشهَدَ فی مَجالِسِهِم ) (34)
از رفتن به خانه های ستمگران خودداری كن، با آنان دوستی ننما و در كنار آنان به كار و كسب مپرداز، مبادا از آنان پیروی كنی یا در مجالسشان شركت كنی.
دوری از ظالم
علی بن حمزه می گوید: رفیقی داشتم كه در دربار بنی امیّه به منشی گری مشغول بود، روزی او به من گفت: از امام صادق (علیه السّلام) وقت بگیر تا به زیارتش شرفیاب شویم.
علی بن حمزه می گوید: از امام وقت گرفتم و خدمت آقا رسیدیم، دوستم پس از سلام عرض كرد: فدایت شوم من یكی از منشیان دربار بنی امیّه هستم و مال زیادی را از راههای مختلف به دست آورده ام و در طرز به دست آوردن آن پولها بی توجّه بوده ام.
امام (علیه السّلام) فرمودند: اگر شماها بنی امیّه را یاری نمی كردید حق ما را نمی گرفتند و اگر شما و امثال شماها نبودید حق ما را غصب نمی كردند. دوستم گفت: فدایت شوم چاره ای ندارم. امام فرمود: اگر راه چاره را نشان دهم عمل می كنی؟
دوستم عرض كرد: آری.
امام فرمود: هر چه از این را به دست آورده ای كنار بگذار كسانی را كه می شناسی اموالشان را به آنان برگردان و آنانی را كه نمی شناسی، هرچه از آنان گرفته ای از سوی آنان صدقه بده در این صورت من بهشت را برای تو ضمانت می كنم.
علی بن حمزه می گوید: آن جوان لحظه ای فكر كرد و تصمیم خود را گرفت و گفت: فدایت شوم فرمانت را پذیرفتم. سپس علی بن حمزه گفت: دوستم با ما به كوفه بازگشت، هرچه داشت همه را به صاحبانش پس داد، حتّی لباسهای تنش را خارج كرد. ما با دوستان خود مقداری پول و لباس و هزینه زندگی برایش فراهم كردیم. تا آنكه پس از مدّتی آن جوان مریض شد از او عیادت نمودیم، دوستم در حال احتضار بود چشمانش را باز كرد و گفت: قسم به خدا كه همنشینت ( امام صادق ) به وعده اش وفا كرد. (35)
مجالست با ظالم
منصور دوانیقی به امام صادق (علیه السّلام) نوشت:
آیا مجالست ما را می پذیری تا به ما پند و اندرز دهی؟
امام صادق (علیه السّلام) در پاسخ مرقوم فرمودند: هر كس كه از نزدیك شدن به تو دنیا را بخواهد نصیحت نخواهد كرد و هر كس طالب آخرت باشد با تو همنشینی نمی كند. (36)
6- ترسویان
از كسانی كه نباید با آنان رفاقت كرد ترسوها و بزدلان هستند، زیرا ترس در وجود آدمی نقص است.
به گفته امام علی (علیه السّلام):
(الُجبُنُ شَینٌ )
ترس لكه ننگ است.
ترسو روزی تو را تسلیم نااهلان می كند و خود می گریزد، دوستی با آنان موجب ضعف و سستی روح و روان می شود، توصیه می وشود كه با اشخاص شجاع رفاقت كنید كه شجاعت از صفات بارز و روشن مؤمنین است و سبب تقویت روحیّه و پیشرفت و موفقیّت در اهداف عالی می باشد.
حضرت علی (علیه السّلام) در نهج البلاغه می فرماید:
( لا تُدخِلَنَّ فی مَشورَتِكَ بَخیلاً ... و لا جَباناً یُضعفُكَ عَنِ الامُوُر )
هرگز با بخیل و ترسو مشورت مكن، زیرا شخص ترسو تو را در كارها ضعیف و سست می كند.
ترس چیست؟
از امام مجتبی (علیه السّلام) سؤال شد: ترس چیست؟
ایشان در جواب فرمودند:
(الُجرأَةُ علَی الصِّدیقِ و النُّكُولُ عَن العَدوُّ ) (37)
جرأت و جسارت در مقابل دوست و پرهیز از دشمن است.
امام پنجم حضرت باقر (علیه السّلام) فرمودند:
( لا تقُارِن و لا تُواخِ ... الجِبانَ ... فَانِّهُ یَهرُبُ عَنكَ و عَن والدِیَهِ ) (38)
با افراد ترسو همنشینی و دوستی مكن كه او از تو و از پدر و
مادرش هم گریزان است.
و امام صادق (علیه السّلام) فرمود:
( لا تَصحَب خَمسَةً... و الجَبانَ فَانّهُ یُسُلِّمُكَ وَ یَفِرُّ عِندَ الشِّدَّةِ ) (39)
با پنج گروه همنشینی نكن [از جمله] با ترسو كه تو را تسلیم دیگران می كند و به هنگام سختی از تو می گریزد.
حكایت
دو نفر برای شكار خرس به جنگلی رفتند، خرسی از دور پیدا شد، یك نفرشان كه خیلی ترسو بود فرار كرد و از درختی بالا رفت ولی دیگری كه نمی توانست از درخت بالا برود؛ شنیده بود كه خرس با مرده كاری ندارد از این رو روی زمین دراز كشید و خود را به مردن زد، خرس نزدیك او آمد و قدری در اطراف او گشت و او را بو كرد و بی آنكه آسیبی به او برساند از آنجا دور شد، بعد از رفتن خرس رفیقی كه از غایت ترس رفیق خود را تنها گذاشته بود و بالای درخت رفته بود پائین آمد و چون شرمنده بود از اینكه رفیقش را گذاشته و فرار كرده بود شوخی ای به خاطرش رسید و گفت: راستی بگو ببینم آن وقتی كه خرس، سر به گوش تو گذاشته بود چه می گفت؟
رفیقش جواب داد: « خرس به من گفت: با آدم ترسو رفاقت نكن. » (40)
7- تن پروران
از كسانی كه نباید با آنان رفاقت و دوستی كرد افراد بیكاره و تن پرور می باشند، در دین اسلام بسیار توصیه به كار و تلاش شده اقشار جامعه باید فعّال و پرتلاش باشند. خداوند آنان را كه به دنبال كسب و كار باشند مورد محبّت قرار داده.
پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:
(مَن اَكلَ مِن كَدِّ یَدیهِ كانَ یَومَ القِیامةِ فی عَددِ الانبِیاءِ وَ یَأخُذُ ثَوابَ الاَنبیاءِ ) (41)
كسی كه از دسترنج خویش خورد، در روز حساب جزو پیامبران بوده ثواب آنان را خواهد داشت.
در روایت بالا ملاحظه شد كسانی كه دنبال كار و فعالیّت باشند و با دسترنج خود امرار معاش نمایند در ردیف انبیا خواهند بود.
این امر حاكی از پاداش زیاد زحمتكشان است، كسی كه برای راحتی خانواده اش تلاش می كند ثواب مجاهدت در راه خدا را دارد بلكه برتر، و از طرف مقابل تن پروری در دین اسلام محكوم است.
امام هفتم حضرت كاظم (علیه السّلام) فرموده اند:
( انَّ اللهَ یُبغَضُ العَبدَ النَوّامَ الفارغَ ) (42)
خداوند شخص پرخواب و تنبل را دشمن می دارد.
و در حدیثی از امام هفتم (علیه السّلام) وارد شده كه فرمودند:
« من فردی را كه در كارهای دنیایش تنبل است دشمن می دارم، زیرا كسی كه در كار دنیایش تنبل است در كارهای مربوط به آخرتش نیز تنبل تر خواهد بود. »
بنابراین رفاقت با شخص تنبل و تن پرور اثرات سوئی دارد، روح كار و تلاش را در رفیق از بین می برد.
پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به علی (علیه السّلام) توصیه كردند كه:
( یا عَلِیٌّ: مَن لَم تَنتَفِع بِدینهِ و لا دُنیاهُ فَلا خَیرَ لَكَ فی مُجالَسَتهِ ) (43)
ای علی كسی كه از دین و دنیایش سودی به تو نمی رسد، همنشینی و مجالست با او ارزشی ندارد.
و حضرت علی (علیه السّلام) در وصیّت به فرزندش امام حسن (علیه السّلام) فرموده:
( لا خَیرَ فی مُعینٍ مَهینٍ ) (44)
دوستی با یارِ خوار و تنبل خیری ندارد.
و نیز حضرت علی (علیه السّلام) می گوید:
( لا تَتَّكِل فی اُمُورِكَ عَلی كَسلانٍ ) (45)
هیچ گاه بر تنبل اعتماد و تكیه نكن.
آری، افراد زیادی در جامعه بوده و هستند كه با تن پروران رفیق شده و از همه ارزشها جدا شدند و سقوط كردند.
دانش آموزان از تحصیل، دانشجویان از مراكز دانشگاهی، كارگران و كارمندان از محل كارشان جدا شده اند، در نتیجه به صورت تن پرور و بی كار و ولگرد، سرگردانند و هرچند صباحی دست به خطا و جنایت هائی از قبیل سرقت، قاچاق و ... می زنند، همه این جنایتها نشأت گرفته از همنشینی و رفاقت با دوست تن پرور و بی كاره می باشد.
علاوه بر این، افرادی هستند كه درآمدهای كلان داشته اند ولی همه را در مسیر رفیق تن پرور و بی كار مصرف كرده و خود خانه نشین و نیازمند شده اند. رفاقت دوستان تن پرور اصلاً شایسته و سزاوار نیست و برای مصونیّت از اثرات خطرناك این افراد بر هر فردی دوری جستن و مباشرت نكردن با آنان ضروری به نظر می رسد.
8- بد سابقه ها و مشكوكان
هر كه با بدان نشیند اگر نیز طبیعت ایشان در او اثر نكند، به طریقت ایشان متّهم گردد و اگر حتّی شخصی به خراباتی رود برای نماز كردن، متّهم گردد به شراب خوردن، بدون شك عامل سازنده ی شخصیت انسان امور مختلفی است كه از اهمّ آنها همنشین و دوست خوب است چرا كه انسان خواه ناخواه تأثیر پذیر است، انسان بخش مهمّی از افكار و صفات اخلاقی خود را از طریق دوستانش می گیرد، حفظ آبرو و حیثیت بر حفظ جان و تن مقدّم است و نشان می دهد كه انسانهای شریف چگونه و تا چه اندازه از اتّهام و تهمت مردم وحشت دارند، اسلام توصیه دارد از جایگاه و محافلی كه متّهم
می شوی پرهیز كن: ( اِتقوا من مَواضِعِ التُّهَمُ )
حضرت علی (علیه السّلام) فرموده:
( مَن وَضعَ نَفسَهُ مَواضِعَ التُّهمَةِ فَلا یَلوُمَنَّ مَن اَساءَ بهِ الظَّنَّ ) (46)
هر كه خود را در جایگاه تهمت قرار دهد، نباید دیگری را به خاطر بدگمانی به وی سرزنش كند.
و نیز حضرت علی (علیه السّلام) فرموده:
( مَن دَخلَ مَداخِلَ السُّوءِ اتُّهِمَ ) (47)
هر كس در جاهای ناشایست وارد شود، تهمت زده خواهد شد.
به همان صورتی كه اسلام پیروان خود را از رفت و آمد به جایگاه ها و محافل و مكان هائی كه در معرض تهمت قرار می گیرند منع كرده از مراوده با دوستان و رفیقانی كه در نظر مردم بدسابقه و مشكوك هستند نیز برحذر داشته، زیرا كه این شخص در صورت رفت و آمد با این افراد سبب از دست دادن حیثیّت و آبروی خود می شود و متّهم می گردد.
حضرت علی (علیه السّلام) فرموده:
( مَن كانَ یُؤمِنُ بِاللهِ وَ الیَومِ الاخرِ فَلا یَقُومُ مَكانَ رَیبةٍ ) (48)
هر كه ایمان به خدا و روز قیامت دارد در مكان تهمت و شك نایستد.
پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده:
( اَولَی النّاسِ بِالتُّهمَةِ مَن جالَسَ اَهلَ التُّهمَةِ ) (49 )
سزاوارترین اشخاص به اتهام و تهمت، كسانی هستند كه همنشین اشخاص فاسد و گمراه باشند.
امام صادق (علیه السّلام) فرموده كه پدرم به من فرمود:
( یا بُنَیَّ، مَن یَصحَب صاحِبَ السُّوء لا یُسلَم ) (50)
پسرم؛ هر كس با بدان بنشیند سالم نمی ماند.
پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از حضرت سلیمان نقل فرموده اند كه:
( لا تَحكُمُوا علَی رَجُلٍ بِشَیءٍ حَتیَّ تَنظُروا اِلی مَن یُصاحِب، فَانِّما یَعرِفُ الرَّجُلُ بِاَشكالِه وَ اَقرانِه و یُنسَبُ اِلی اَصحابهِ و اَخدانهِ ) (51)
درباره ی كسی قضاوت نكنید تا به دوستانش نظر بیفكنید چرا كه انسان به وسیله ی دوستان و یاران و رفقایش شناخته می شود.
امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه السّلام) فرموده:
( و مَنِ اِشتَبهَ عَلیكُم اِمَرهُ وَ لَم تُعرَفُوا دِینَهُ، فَانُظروُا اِلی خُلطائهِ، فَاِن كانُوا اَهلَ دِینِ اللهِ فَهوُ عَلی دینِ الله، وَ اِن كانُوا عَلی غَیرِ دینِ الله فَلا حَظَّ لهُ مِن دینِ اللهِ ) (52)
هرگاه وضع كسی بر شما مشتبه شد و دین او را نشناختید به دوستانش نظر كنید، اگر اهل دین خدا باشند او نیز پیرو دین خداست و اگر بر دین خدا نباشند او نیز بهره ای از دین خدا ندارد.
و حضرت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) در این باره فرموده:
( اَلمرءُ عَلی دینِ خَلیلهِ وَ قَرینهِ ) (53)
روش آدمی بر طبق مذهب دوست و رفیقش خواهد بود.
و نیز پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده اند:
( فَلیَنظُر اَحُدكُم مَن یُخالِلُ ) (54)
دقت كنید با چه كسی دوست می شوید.
« امرسون » گوید:
« به من بگو با چه كسانی دوست و رفیق هستی تا بگویم كه چگونه آدمی هستی. » ( 55 )
« سنت بو » گوید:
« به من بگو چه اشخاصی را می شناسی تا بگویم تو خود كیستی و از هوش و ذوق و اخلاق چه مایه داری. » (56 )
حقیقت همین است، آدمی هر چه خوب باشد ولی با رفیق بد سابقه و كسی كه در بین مدرم چهره خوبی ندارد رابطه ایجاد كند، می گویند: خیلی خوب باشد همانند رفقیش است.
بنابراین باید از این گروه بدسابقه ها و مشكوكان نیز حذر كرد.
9- دروغگویان
دروغ از گناهان كبیره و از بدترین مفاسد اخلاقی و مهمّترین عامل فساد اجتماعی است، دروغ در اسلام حرام است و اسلام پیروان خود را توصیه به پرهیز از دروغ نموده.
همنشینی و رفاقت با دروغگو زیان آور است و خطرناك، و بزرگان و رهبران دین اسلام سفارش دارند كه از رفاقت با این گروه برحذر باشید:
امیرالمؤمنین علی (علیه السّلام) می فرماید:
( اِجتَنِب مُصاحَبةَ الكَذّابَ، فَاِن اضطُرِرتَ اِلیهِ فَلا تُصَدِّقهُ ) (57)
از همنشینی با دروغگو بپرهیز، اگر به همنشینی با او مجبور شدی سخن او را باور نكن.
و نیز می فرماید:
( اِیّاكَ و مُصادَقةَ الكَذّابِ فَانَّهُ یُقَرِّبُ عَلیكَ البَعیدَ و یُبَعِّدُ عَلیكَ القَریبَ ) (58)
از همنشینی با دروغگو دوری كن، زیرا دورغگو نزدیك را بر تو دور و دور را بر تو نزدیك می سازد. ( كاه را كوه و كوه را كاه جلوه می دهد )
حضرت علی (علیه السّلام) هرگاه به منبر بالا می رفت می فرمود:
( یَنبَغی للِمُسلِم اَن یَجتنِبَ مُواخاةَ ثلَاثةٍ، الماجِنِ و الاَحمقِ و الكَذّابِ ) (59)
برای مسلمان سزاوار است كه از رفاقت سه كَس دوری كند:
هرزه، احمق و دروغگو.
و امام سجاد (علیه السّلام) به فرزندش امام باقر (علیه السّلام) فرموده:
( اِیاكَ و مُصاحَبَةَ الكذَّاب فَاِنّهُ بِمَنزلَةِ السَّرابِ یُقرِّبُ لَكَ البَعیدَ و یُباعِدُ لَكَ القَریب َ) (60)
فرزندم؛ مبادا با دروغگو همنشین شوی، زیرا او همانند سراب است دور را برایت نزدیك و نزدیك را برایت دور جلوه می دهد.
این مرد دروغگو است
روزی رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
دیشب در خواب دیدم كه مردی نزد من آمد و گفت: برخیز! برخاستم، دو مرد را دیدم كه یكی ایستاده و در دست خود چیزی شبیه به عصای آهنین دارد و آن را بر گوشه دهان مرد دیگری كه نشسته است فرو می برد، و به اندازه ای فشار می دهد كه تا میان دو شانه اش می رسد، آنگاه بیرون می آورد، طرف اول خوب می شود و در طرف دیگر دهان او داخل می كند، قسمت دیگر را هم مانند قبلی پاره می كند، به آن مرد كه مرا حركت داد گفتم این چه كسی است و برای چه این طور عذاب می كشد؟
گفت: این مرد دروغگوست كه در قبر او را تا روز قیامت كیفر می دهند. ( 61 )
عمل اهل جهنم چیست؟
مردی خدمت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) رسید و عرض كرد یا رسول الله عمل اهل جهنم چیست؟
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: دروغ گفتن، زیرا وقتی شخصی دروغ گفت دور می شود از اهل حق، هنگامی از که حق دور گردید، كافر خواهد شد و وقتی كه كافر شد داخل آتش می گردد. (62 )
آیا مؤمن دروغ می گوید؟
مردی از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پرسید: مؤمن زنا می كند؟
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: ممكن است!
مرد گفت: مؤمن دزدی می كند؟
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: ممكن است!
مرد گفت: مؤمن دروغ می گوید؟
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: نه، زیرا خداوند می فرماید كسانی كه دروغ می گویند ایمان ندارند. (63 )
از مطالبی كه عنوان شد درمی یابیم كه: دروغ، ارزش و اعتبار آدمی را از بین می برد و خواری و ذلّت دنیا و آخرت را به دنبال دارد، لذا باید از این عمل زشت دوری جوئیم و با كسانی كه این عمل زشت را انجام می دهند طرح دوستی نریزیم.
10- بخیلان
رفاقت با بخیلان، منع شده و از جمله كسانی كه نباید با آنان لاف دوستی و رفاقت زد بخیلان هستند.
ابتدا با معنی بخل آشنا شویم و بخیل را بشناسیم.
بخل چیست؟ عبارت است از بذل و بخشش نكردن در جائی كه باید بذل كرد، بخل ضد سخاوت است.
بخیل كسی است كه از احسان و نیكی و بخشش ناراحت گردد، و به
فقرا و مستمندان بخشش و انفاق و احسان كند. (64 )
امام صادق (علیه السّلام) بخیل را اینگونه معرفی می نماید:
( والبَخیلُ الَّذی لا یُؤَدّی حَقَّ اللهَ عَزّ و جلَّ فی مالهِ )
بخیل كسی است كه حقوق الهی اموالش را نپردازد.
بخلیلان كسانی هستند كه از پرداخت واجبات الهی خودداری و اموالشان را در جاهای دیگر مصرف و خرج می كنند.
امیرالمؤمنین علی (علیه السّلام) می فرماید:
( اَیّاكَ و مُصاحَبَةَ البخیلِ فَانَّهُ یَقعُدُ عَنكَ اَحوجُ ما تَكونُ الیهِ ) (65)
از همنشینی با بخیل دوری كن زیرا از تو چیزی را كه بسیار بدان نیازمندی باز می دارد.
حضرت امام زین العابدین (علیه السّلام) فرموده:
( اِیّاكَ وَ مصاحبة البَخیلِ، فَانَّهُ یَخذُلُكَ فی مالهِ اَحوج ما تَكونَ اِلیهِ ) (66)
از همنشینی با بخیل بپرهیز، زیرا او تو را در چیزی كه بدان نیاز داری خوار می كند.
پیامبر از بخیل دوری نمود
روزی پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) دور خانه ی كعبه طواف می نمود، مردی را دید دست بر پرده آویخته می گوید:
خدایا تو را به عظمت این خانه سوگند می دهم كه گناهم را بیامرز.
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: گناهت چیست؟
مرد گفت: بزرگتر از آن است كه شرح دهم!
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: گناه تو بزرگتر است یا زمینها؟
مرد گفت: گناه من!
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: گناه تو از كوه ها بزرگتر است؟
مرد گفت: بله یا رسول الله!
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: از دنیا هم بزرگتر است؟
مرد گفت: بله یا رسول الله!
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: از آسمانها هم بزرگتر است؟
مرد گفت: بله یا رسول الله!
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: گناه تو بزرگتر است یا خداوند؟
مرد گفت: البته خداوند.
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: برایم تعریف كن گناهت چیست؟
مرد گفت: یا رسول الله من مردی ثروتمندم، هرگاه مستمندی به من مراجعه می كند بسیار ناراحت می شوم، مانند این كه كسی با آتش گداخته به من روی بیاورد.
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: از من دور شو، با آتش خود مرا نسوزانی، به آن خدایی كه مرا برای هدایت برانگیخته، اگر بین ركن و مقام دو هزار سال نماز بخوانی و آنقدر گریه كنی كه از اشك چشمت جویها جاری
شود و درختهایی آبیاری گردد در صورتی كه با بخل بمیری خداوند با سر در آتشت خواهد انداخت، وای بر تو. (67 )
11- چاپلوسان
همچنین باید از رفاقت با چاپلوسان پرهیز كرد، زیرا آنان به ظاهر از دوستشان تعریف و تمجید و تحسین می كنند، آنان زبان فریبنده و گفتارهای به ظاهر شیرینی دارند كه نباید مورد فریب زبان و سخنان به ظاهر شیرین آنان قرار گیریم.
خاك بر روی چاپلوس بپاشید
شاعری نزد عثمان آمد و در حضور اطرافیان به مدح و ستایش او پرداخت، اطرافیان احسن گفتند، ابوذر خشمگین شد برخاست مشتی خاك برداشت و به صورت آن شاعر چاپلوس پاشید.
به ابوذر اعتراض شد، ابوذر گفت: از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدم كه فرمود به صورت مداحّان چاپلوس و متملّق خاك بپاشید. (68 )
چاپلوس دورو
هنگامی كه معاویه؛ یزید را به عنوان ولیعهد در مسند كاخ حمراء نشاند، مردم می آمدند بر معاویه سلام می كردند، سپس به یزید متوجّه شده و بر او سلام می كردند، در این میان مردی چاپلوس به معاویه رو كرد و گفت:
ای امیرمؤمنان بدان كه اگر زمام امور مسلمانان را به فرزند خود یزید نمی دادی، موضوع زمامداری مسلمانان ضایع می شد.
« احنف بن قیس » كه از بزرگان و اندیشمندان آن زمان بود در آنجا نشسته بود، معاویه به او گفت: تو چرا چیزی نمی گویی؟
احنف گفت: اگر راست بگویم از تو می ترسم اگر دروغ بگویم از خدا می ترسم.
معاویه دستور داد پول هنگفتی به چاپلوس دادند و گفت: خداوند تو را در راه اطاعت جزای خیر دهد.
وقتی احنف از مجلس بیرون آمد، با آن مرد چاپلوس روبرو شد، چاپلوس گفت: من به خوبی می دانم كه بدترین مخلوقات خداوند این معاویه است و پسرش، ولی پولها و درهم و دینارها در كنار او ریخته شده، ما نمی توانیم از آن پولها استفاده كنیم غیر از این راهی كه دیدی.
احنف گفت: ساكت باش، آدم دورو سزاوار است كه نزد خداوند روی سفید نداشته باشد. (69 )
پدرم در گردنه خر دزدی می كرده
مردی به حضور كریمخان زند آمد و از دو چشمانش اشك می ریخت و هرچه می خواست حرف بزند گریه امانش نمی داد، كریمخان از باب دلسوزی گفت او را به گوشه ای ببرید تا كمی آرام بگیرد، پس از آرامش به حضور كریمخان بردند و مورد نوازش شاه قرار گرفت، وقتی شاه از حالش پرسید، گفت:
من روزگار بسیار تلخی داشتم، زیرا كور مادرزاد بودم و راه به جایی نمی بردم تا آنكه یك روزی افتان و خیزان خودم را به كنار قبر پدرت رساندم و از روح مقدّسش خواستم كه به من بینایی كرامت كند، آنقدر گریه كردم تا به خواب رفتم، در خواب یك مرد جلیل القدری را دیدم كه به نزد من آمد و دست بر چشمان كور من گذاشت و گفت: من ابوالوكیل پدر كریم خان هستم و چشمت را شفا داده ام.
بعد از این صحبت از خواب برخاستم دیدم چشمهای نابینای من باز شده و جهان تاریك در برابر دیده ام روشن گردید، اینك خدمت رسیدم تا به عرض برسانم كه قبله عالم فرزند چنین پدری هستید هر امری بفرمائید مطیع فرمانم.
كریم خان دستور داد دژخیمی بیاید تا چشمان این مرد را از جا درآورد، حضّار به شفاعت برخاسته و گفتند:
این مرد از فرط بیچارگی چنین گفته تا عطائی و بخششی از شما دریافت نماید، وكیل شفاعت مردم را پذیرفت و از تقصیر او گذشت و گفت: پدرم تا زنده بود در گردنه « بید سرخ » خر دزدی می كرده، حالا كه من به این مقام رسیدم، چاپلوسان برای او مقبره ساختند و اكنون تو دروغگوی چاپلوس او را صاحب معجزه می خوانی، ای كاش چشمانت را درمی آوردم تا می رفتی دوباره از او چشم سالم می گرفتی. (70 )
آری در هر عصر و زمانی چنین افراد چاپلوسی بوده اند و هم اكنون نیز وجود دارند و در آینده هم خواهند بود كه برای به دست آوردن متاع دنیا و پست و مقام آن، نزد اربابان و صاحبان منصب چاپلوسی
كنند، ولیكن ما باید هوشیار و مراقب باشیم زیرا آنان فقط به فكر منافع خویش هستند.
در این باره روایاتی موجود است كه اشاره دارد به مذمّت چاپلوسان و نیز آنهائی كه دوست دارند از آنها مدح و ستایش شود.
قال علی (علیه السّلام):
( طَلبَ الثَّناء لِغیَر اِستحقاقِ خُرقٌ ) (71)
تمنّای ثنا و تعریف نابجا از مردم داشتن ابلهی و حماقت است.
قال علی (علیه السّلام):
( الثَّناءُ بِاكثرَ مِن الاستِحقاقِ مَلَقٌ ) (72)
تعریف بیش از حد، تملق و چاپلوسی است.
قال علی (علیه السّلام):
( اَكبرُ الحُمقِ الاغراقُ فی المَدح و الذَّمَّ ) (73)
بزرگترین مراتب حماقت زیاده روی در تعریف و توبیخ است.
قال علی (علیه السّلام):
( لَیسَ مِن اَخلاقِ المُؤمنِ المَلَقُ ) (74)
چاپلوسی از اخلاق مردان با ایمان نیست.
داراب شهریار گوید:
« آنكه در دوستی تو را ستایش كند به چیزی كه در تو نباشد در دشمنی نیز روایت كند چیزی را كه در تو نیست. » (75 )
و امیرمؤمنان علی بن ابیطالب (علیه السّلام) در این زمینه می فرماید:
( لا تَصحَبِ المالِقَ فَیُزَیِّنَ لَكَ فِعلَهُ وَ یَودُّ اَنّكَ مِثلُه ) (76)
با چاپلوس رفاقت مكن كه او كارش را برای تو زینت می دهد و دوست دارد تو هم مانند او باشی.
12- احمقان
یكی از شرایطی كه دین اسلام برای گزینش رفیق معرفی و توصیه می كند عاقل بودن است، و به همان اندازه بلكه بیشتر سفارش دارد كه از دوستان ابله و احمق پرهیز شود و منع می كنند از رفاقت با آنان، زیرا دوست احمق مشكل آفرین است، موجبات ناراحتی و غصّه است، مایه رنج و تعب و می شود، دلها را سست و سیاه می كند و بالاخره آدمی را می سوزاند، دوستی با احمق ناپایدار است.
انواع انسانها
افراد از نظر فكری و روحی سه گونه اند:
الف ) عاقل كامل:
كسی است كه راه نجات را بیابد و با پای استوار به سوی آن رهسپار گردد.
ب ) نیم عاقل:
كسی است كه درمانده شده ولی سعی می كند كه از عاقل پیروی كند و خود را نجات دهد.
ج ) احمق:
كسی است كه در لجن زار غفلت افتاده، پیروی از شخص عاقل را برای خود ننگ و عار می داند و در نتیجه سقوط می كند و نابود می شود.
احمق كیست؟
سه ماهی، در یك آبگیر و در كنار دریا زندگی می كردند، یكی از سه ماهی عاقل بود، دومی نیمه عاقل بود و سومی احمق بود. صیّادان تور خود را به آن آبگیر افكندند تا آن سه ماهی را بگیرند.
ماهی عاقل گفت: با آن دو مشورت نمی كنم و راه نجات خود را پیش می گیرم و می روم كه وقت مشورت نیست، باید مخفیانه از گزند دشمن فرار كرد، این ماهی از آن آبگیر چشم پوشید و با سعی و كوشش، راه دریا را پیدا كرد و پس از تحمّل رنجها و خطرها، خود را به دریای پهناور رساند و نجات یافت.
ماهی نیمه عاقل: این دست و آن دست می كرد، و خود را ناگهان در خطر صید دید، گفت: ای كاش به دنبال او می رفتم و از او جدا نمی شدم ولی دیگر حسرت و افسوس سودی ندارد و باید به فكر نجات خود باشم، بنابراین خود را به مردن زد و شكم را روی آب آورد، آب او را مانند خاشاك بی وزن، بی اختیار حركت می داد، ماهیگیران اندوه بسیار خوردند كه ماهی مرده است ولی ماهی به این ترتیب خود را نجات داد.
ولی ماهی سوم ( احمق ) كه اصلاً میانه ای با راهنما نداشت، مثل مار گزیده ای به این سو و آن سو، جست و خیز می كرد تا نجات یابد،
ولی به دام صیّاد افتاد و حماقتش او را به آتش انداخت، آن ماهی در حالی كه از گرمای آتش می سوخت با خودش گفت: مگر تو را هشدار ندادند. پس جواب خود را داد كه: آری ولی اگر این بار نجات یابم هشدارِ هشداردهنده را گوش می كنم، او با خود می گفت كه اگر فرصتی بدست آورم:
دامن عاقل بگیرم روز و شب *** تا نیفتم در چنین رنج و تعب (77 )
چرا به احترام قنبر قیام نكنم؟
روزی قنبر خدمتگزار علی (علیه السّلام) به مجلس یكی از مردان متكبّر و تجاوزكار وارد شد، در محضر وی جمعی نشسته بودند از آن جمله مرد كوته فكر و احمقی كه خود را از شیعیان ثابت قدم علی (علیه السّلام) می دانست، موقعی كه قنبر به مجلس وارد شد، آن شیعه موقع ناشناس برای احترام قنبر به پاس مقام شامخ علی (علیه السّلام) از جا برخاست و عملاً مقدم او را گرامی شمرد.
مرد متكبّر از این كار ناراحت شد و به او گفت: آیا در محضر من برای ورود یك غلام قیام می كنی؟
مرد موقع ناشناس به جای آن كه سكوت كند و حرفی نزند، جوابی داد كه ناراحتی شخص متكبّر بیشتر شد و گفت: چرا به احترام قنبر قیام نكنم؟ او به قدری بزرگوار است كه فرشتگان بالهای خود را در راه وی می گسترانند و قنبر روی بال ملائك راه می رود. این اظهار دوستی نابجا و بی مورد چنان مرد متكبّر را ناراحت كرد كه از جای برخاست قنبر را زد و به او ناسزا گفت. (78 )
احمق یعنی این؟
روزی احمقی از خانه اش خارج می شد، دید جنازه شخصی در كنار چاه منزلش افتاده، او را به چاه انداخت، پدر احمق از عمل فرزندش آگاه شد فوری جنازه آن مرد را بیرون آورد قوچی را كشت و به چاه انداخت و جنازه را در جایی دفن كرد اولیای مقتول در كوفه در جستجوی مقتول بودند، احمق آنان را دید و گفت در منزل ما مقتولی هست، بیائید ببینید او از شماست؟
آنها به منزل وی آمدند، احمق را وارد چاه كردند، در میان چاه قوچی دید، فریاد زد: آیا گمشده شما شاخ داشت؟ آنها به محض شنیدن این جمله خندیدند و از او دست كشیدند.
قصّه ای دیگر
خرسی گرفتار چنگال اژدها شد، نعره اش ازدرد و وحشت بلند گردید، شیر مردی با شنیدن فریاد به سوی او آمد و با یك حمله خرس را از كام اژدها نجات داد.
خرس برای حق شناسی همچون سگ اصحاب كهف، ملازم آن شیرمرد بود و از او نگهبانی می كرد تا اینكه آن مرد قهرمان در بیابان خسته شد و بر زمین دراز كشید تا كمی بخوابد و استراحت نماید، مردی از آنجا عبور می كرد، دید خرس درنده ای از شخصی كه خوابیده است نگهبانی می كند او تعجّب كرد و به آن شخص گفت قصّه تو با این خرس چیست؟
آن مرد موضوع را برای رهگذر بازگو كرد، مرد رهگذر گفت: در عین حال به خرس دل مبند و از دوستی ابله بپرهیز. شیرمرد به سخن
رهگذر اعتنا نكرد و با خود گفت: او از روی حسادت این حرف را می زند، چرا كه این حیوان در كمال مهربانی از من نگهبانی می كند، سپس گفت: ای رهگذر حسودی مكن، من از خرس آزاری ندیده ام تا او را از خود دور سازم، مرد رهگذر گفت: من خواستم به تو خدمتی كنم، و باز می گویم با خرس همنشینی نكن.
آن مرد نصایح رهگذر را گوش نكرد، رهگذر از آنجا رفت و شیرمرد خسته، بار دیگر دراز كشید و خوابید، خرس از او نگهبانی می كرد و مگسهایی كه روی او می نشستند را با دستهای خود رد می كرد تا اینكه خرس از آمد و رفت مكرر مگس ها خشمگین شد، لذا سنگ بزرگی برداشت و آن را بلند كرد و محكم بر سر یكی از مگس هائی كه روی صورت آن شخص نشسته بود زد و با این عمل مغز شیرمرد متلاشی گشت و در دم جان سپرد. (79 )
آری مراقب باشید كه همنشینی با احمقان خطرناك است و حتماً از آنان پرهیز كنید.
رفیق احمق و نادان مایه رنج و زحمت است، می خواهد به رفیق خود سودی رساند ولی از روی نادانی به او ضرر و زیان می زند.
در این جا توجه خوانندگان گرامی را به روایاتی كه در این زمینه وارد شده جلب می كنیم.
حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السّلام) در موارد متعددی می فرماید:
( مَوَدَّةُ الاَحمقِ كشَجَرةِ النّارِ یَأكُلُ بَعضُها بَعضاً ) (80)
دوستی با احمق همچون درختی است كه آتش گرفته است كه
بعضی از قسمتهای آن بعض قسمتهای دیگر را می خورد.
( مَودَّةُ الحُمقی تَزُولُ كَما یزُولُ السَّرابُ وَ تَقشَعُ كَما تَقشََعُ الضُّبابُ ) (81)
دوستی احمق مانند سراب زود از بین می رود و مانند ابر زود پاره پاره می شود.
( اِیّاكَ وَ مُصاحَبَةَ الاحَمَقِ فَانِّهُ یُریدُ اَن یَنفَعَكَ فَیَضُرُّكَ ) (82)
از همنشینی با احمق دوری كن زیرا احمق می خواهد سودت رساند ولی زیانت می زند.
( صُحبةَ الاَحمقِ عَذابُ الرُّوحِ ) (83)
هم صحبت شدن با احمق روح را رنج می دهد.
( صَدیقُ الاَحمقِ فی تَعَبٍ ) (84)
دوست شخص احمق همیشه در رنج است.
( صَدیقُ الاَحمقِ مَعرِضٌ للعَطَّبِ ) (85)
دوست شخص احمق همیشه در لب پرتگاه تباهی است.
( وَ اَفِرر كُلَّ الفِرارِ مِنَ الَّلئیمِ الاَحمقِ ) (86)
وهرچه می توانید از انسانهای پست و احمق فرار كنید.
( و مَن لَم یَتَجنَّب مُصاحَبَةَ الاَحمقِ اَو شَكَ اَن یَتخلَّقَ بِاَخلاقِهِ ) (87 )
كسی كه از همنشینی با احمقان پرهیز نكند به زودی به اخلاق آنان نیز گرفتار آید.
13- شرابخواران
قبلاً باید بدانیم كه شراب دارای اثرات بد روحی، فكری، جسمی، روانی، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، اخلاقی است كه حضرت ثامن الحجج علی بن موسی الرضا (علیه السّلام) در این باره فرموده اند:
( حَرَّمَ اللهُ الخَمرَ لمِا فیها مِنَ الفَسادَ وَ مِن تَغییرِ عُقُولِ شارِبیها وَ حمَلهِا اِیّاهُم عَلی اِنكارِ الله عزَّوجلَّ وَ الفِریةِ علَیهِ و عَلی رُسُلهِ و سایرَ ما یَكونُ مِنهُم مِنَ الفَسادِ و القَتلِ و القَذفِ و الزِّنا وَ قِلَّةُ الاحتِجاز مِن شَیءٍ مِنَ المَحارِم فَبذلِكَ قَضَینا عَلی كُلِّ مُسكرٍ مِن الاشربةِ اَنّهُ حَرامٌ مُحَرَّمٌ لِانّه یَأتی من عاقِبَتها مَا یأتی مِن عاقبةِ الخَمرِ )
خداوند از این رو شراب را حرام كرده كه موجب فساد و دگرگونی عقل شرابخواران شده و باعث می شود كه شرابخوار ذات پاك خدا را انكار كند و به خدا و رسولانش ناسزا بگوید، موجب گناهان دیگری مانند فساد، قتل،
تهمت، زنا و احتراز اندك از محرمات می گردد، از این رو حكم كرده ایم كه هر گونه نوشابه مست كننده حرام است زیرا این نوشابه ها نیزهمان نتیجه سوء شراب را دارند. (88 )
پیامبر بزرگوار اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمایند:
( شارِبُ الخَمرِ كَعابدِ وَ ثَنٍ یا عَلی شارِبُ الخَمر لا یَقبَلُ اللهُ عزَّ و جلَّ صلاتَهُ اَربعینَ یَوماً، فَان ماتَ فِی الاَربعینَ ماتَ كافِرا ) (89)
شرابخوار مانند بت پرست است، ای علی خداوند نماز شرابخوار را تا چهل روز قبول نمی كند، و اگر او در چهلمین روز شرابخواریش، بمیرد كافر مرده است.
حضرت فاطمه زهرا (علیها السّلام) فرموده:
( وَ ( جَعلَ اللهَ ) النَّهیَ عَن شُربِ الخَمرِ تَنزیها عَنِ الرِّجس ) (90)
خداوند به خاطر دوری از پلیدی، از شراب خوردن نهی كرد و آن را ممنوع نمود.
امام رضا (علیه السّلام) فرموده:
( لا تُجالِسُ شارِبَ الخَمرِ و لا تُسِّلِم عَلَیهِ ) (91)
با شرابخوار همنشین نشو، و بر او سلام نكن.
ثمره رفاقت با شرابخوار
هنگامی كه مسلمانان از آزار وسخت گیری قریش به تنگ آمدند عدّه ای به دستور پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به حبشه هجرت كردند، قریش برای نابود كردن و یا برگردانیدن مهاجرین، « عمروعاص » و « عمارةبن ولید » را با هدایای زیادی پیش نجاشی پادشاه حبشه فرستادند. در چند روز مسافرت، این دو نفر از شرابی كه آورده بودند می خوردند،عمروعاص در این مسافرت زن خود را همراه داشت عمارة در حین مستی میل به زن او پیداكردبه زن عمرو عاص گفت: مرا ببوس، عمر وعاص با كمال بی غیرتی كه از شراب به وجود آمده بودبه زن خود گفت عمارة را ببوس، زن بنا به دستور شوهرش عمارة را بوسید، شراب كار خود را كرد، عمارة نسبت به آن زن عشق و علاقه شدیدی پیدا نمود و پیوسته دنبال فرصتی بود كه خود را به او نزدیك كند، ولی او امتناع ورزید عمروعاص كنار لبه كشتی برای ادرار نشسته بود عمارة از پشت سر او را در میان آب انداخت ولی عمروعاص به جدیّت زیاد خود را به لبه كشتی رسانیده نجات یافت، فهمید عمارة نقشه داشته او را از میان ببرد، كینه اش را در دل گرفت. وقتی به حبشه رسیدندپس از چند روز اقامت، عمارة با زن نجاشی رفت وآمدی پیداكرد، عمارة در هر مرتبه كه با او ملاقات می نمود جریان را برای عمروعاص شرح می داد، عمروعاص می گفت: من باور نمی كنم مگر اینكه نشانه ای برای اثبات گفته بیاوری، زیرا او زنی نیست كه فریب مثل تو را بخورد، اگر راست می گویی درخواست كن از عطر مخصوص نجاشی به تو بدهد، من عطر او را می شناسم. در ملاقات بعدی مقداری از عطر نجاشی
گرفته با خود آورد، عمروعاص گفت: اینك گفته تو را تصدیق می كنم و عمارة را بر این عمل زشت بیشتر تشویق كرد. عمروعاص دراولین فرصت خود را به نجاشی رسانیده نمونه عطر را به او نشان داد و و مطلب را گفت، نجاشی پس از كشف حقیقت دستود داد جیوه در داخل آلت عمارة كردند و ... . . (92 )
به او اعتماد مكن و مال را به او نسپار.
اسماعیل فرزند امام صادق (علیه السّلام) مقداری سرمایه داشت، مردی از قریش می خواست به سمت یمن برای تجارت برود، اسماعیل نزد پدر آمد و گفت: فلان شخص عازم یمن است و من این مقدار مال دارم صلاح می دانید این مال را به دهم تا برای من جنس خریده و بفروشد و سودی به من رسد؟
امام (علیه السّلام) فرمودند: فرزندم آیا به تو نرسیده كه این شخص شرابخوار است؟ اسماعیل گفت: مردم چنین می گویند. امام (علیه السّلام) فرمود: فرزندم به او اعتماد مكن و مال را به او نسپار.
اسماعیل اندرز پدر را نپذیرفت و مال خود را به او داد، او هم به یمن رفت و مال اسماعیل را خورد و در مراجعت به او هیچ نداد.
وسم حج شد، اسماعیل به همراهی امام (علیه السّلام) به حج مشرف شد، روزی در حال طواف دعا كرد و گفت: خدایا مالی كه از دستم رفت به من عوض ده و در برابرش به من اجر ثواب و مرحمت فرما.
امام (علیه السّلام) به او رسید و دست مباركش را بر پشت او گذاشت و فرمود: فرزندم به خدا سوگند كه را بر خدا حقّی نیست و در برابر مالی كه
ازتو تلف شده عوض واجری برایت نخواهد بود، زیرا تو اعتماد كردی بر كسی كه به تو گفتند شرابخوار است.
اسماعیل گفت: ای پدر، من كه به چشم خودم شرابخواری او را ندیده ام، مردم می گویند.
امام (علیه السّلام) فرمود: هرگاه دسته ای از مؤمنین نزد تو شهادت دادند آنها را تصدیق كن و شرابخوار را امین خود قرار مده. (93 )
هارون بن جهم گوید:
امام صادق (علیه السّلام) هنگامی كه در « حیره » بر « منصور دوانیقی » وارد شد من در خدمت ایشان بودم. یكی از فرماندهان نظامی پسر خود را ختنه كرد و جمعی را مهمان نمود، حضرت صادق (علیه السّلام) هم جزء كسانی بود كه در این مهمانی حضور داشت، در حالی كه آن جناب غذا می خورد و عدّه ای بر سر سفره بودند، شخصی آب خواست ظرف شرابی برایش آوردند، همین كه آن مرد ظرف را گرفت امام (علیه السّلام) از جا برخاست و بیرون آمد، بعد كه علّت بلند شدن را از حضرت پرسیدند فرمود:
( مَلعُونٌ مَلعوُنٌ مَن جَلسَ طائِعاً عَلی مائِدَةٍ یَشرَبُ عَلَیها الخَمرَ ) (94)
ملعون است ملعون است، شخصی كه به اختیار خود بنشیند بر سر سفره ای كه شراب بر آن سفره خورده شود.
14- ناسزاگویان
چهاردهمین معیار برای شناخت رفیق بد آن است كه ناسزاگو و بدزبان باشد، اسلام فحش را حرام می داند، به خاطر عواقب سوء دنیوی و اخروی آن، لذا پیروان خود را از بدگویی و فحّاشی برحذر داشته است.
در این باب روایات بسیاری از ائمه معصومین (علیه السّلام) است كه به چند روایت اشاره می كنیم:
پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده:
( اَلجنَّةُ حَرامٌ علی كُلِّ فاحِشٍ اَن یَدخُلَها ) (95)
بهشت بر هر انسان بدزبان و ناسزاگو حرام است.
و نیز آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید:
( اِیّاكُم و الفُحشَ فَانَّ اللهَ عزَّ و جلَّ لا یُحِبُّ الفاحِش َالمُتَفَحِّشَ ) (96)
دوری كنید از فحش دادن، زیرا خداوند دوست ندارد دشنام دهنده دشنام جوی را.
امام باقر (علیه السّلام) فرموده:
( سِلاحُ اللِئام قَبیحُ الكَلام ) (97)
اسلحه انسان پست آنست كه سخنان زشت بگوید.
پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده:
( اِنَّ اللهَ حَرَّمَ الجَنّةَ علَی كُلِّ فَحّاشٍ بَذیءٍ قَلیلَ الحَیاءِ لایُبالی ما قالَ و لا ما قیلَ لَهُ ) (98)
خداوند بهشت را حرام كرده است بر هر فحش دهنده و ناسزاگوی كم حیا كه نسبت به آنچه می گوید و می شنود بی باك است.
پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید:
( اِنَّ مِن شرِّ عبادِ اللهِ مَن تُكرَهُ مُجالَستُةُ لِفُحشهِ ) (99)
بدترین بندگان خدا كسی است كه به جهت دشنام گوئی او از همنشینی و مجالست با او كناره گیری كنند.
لقمان حكیم به فرزندش فرمود:
( یا بُنَیِّ لا یَغُرَّنَّكَ خَبیثَ اللّسانِ، فَانَّهُ یُختَمُ عَلی قَلبهِ وَ تَتَكلَّمُ جَوارِحُهُ وَ تَشهَدُ علَیهِ ) (100)
فرزندم هیچ گاه شخص بدزبان تو را فریب ندهد زیرا بر دلش مهر زده شود و اندام و جوارحش سخن بگویند و علیه او شهادت دهند.
حكایت
امام صادق (علیه السّلام) می گوید: در بنی اسرائیل مردی بود كه سه سال پیوسته دعا می كرد كه خدا پسری به او دهد، دعایش مستجاب
نمی شد، همین كه دید خدا دعا و خواسته او را برنمی آورد گفت: پروردگارا آیا من از تو دورم و تو سخن مرا نمی شنوی، یا تو به من نزدیكی و جوابم نمی دهی؟
كسی در خواب نزدش آمد و به او گفت: تو سه سال تمام خدا را به زبانی بد و هرزه و دلی سركش و ناپرهیزكاری و نیّتی نادرست می خوانی، پس باید از هرزه گوئی به درآیی و دلت پرهیزكار و نیّتت درست گردد تا دعایت مستجاب شود.
امام صادق (علیه السّلام) فرمود: آن مرد به دستور عمل كرد سپس دعا كرد و خدا را خواند و دارای پسری شد. (101 )
نتیجه آن است كه پروردگار زبان هرزه گو را نمی پسندد و چنین شخصی را دوست ندارد، لذا آن شخص تا سه سال دائماً از پروردگار درخواست دارد ولی خداوند او را به خاطر آن كه بدزبان است از خود طرد می كند، به این معنا خداوند ناسزاگو را دوست خود برنمی شمارد، بنده ی خدا نیز نباید با فرد ناسزاگو و فحاش لاف رفاقت و دوستی بزند.
از من دور شو
عمروبن نعمان گوید: حضرت صادق (علیه السّلام) رفیقی داشت كه آن حضرت را به هر جا كه می رفت رها نمی كرد و از او جدا نمی شد، روزی در بازار كفاشها همراه حضرت می رفت و دنبالشان غلام او كه اهل سِند بود می آمد، ناگاه آن مرد به پشت سر خود متوجّه شد ه و غلام را خواست و او را ندید و تا سه مرتبه او را صدا زد ولی او را
نیافت سپس به عقب برگشت و او را دید و گفت: ای زنا زاده كجا بودی؟
حضرت صادق (علیه السّلام) دست خود را بلند كرد و به پیشانی خود زد و فرمود: سبحان الله مادرش را به زنا متّهم می كنی؟ من خیال می كردم تو خوددار و پارسایی و اكنون می بینم كه ورع و پارسایی نداری. عرض كرد: قربانت گردم مادرش زنی مشركه است. امام (علیه السّلام) فرمود: مگر ندانسته ای كه هر ملّتی برای خود ازدواجی دارند، از من دور شو. راوی حدیث می گوید: دیگر او را ندیدم كه با آن حضرت راه برود تا آنگاه كه مرگ میان آنها جدایی انداخت. (102 )
15- قاطع ارحام
به اجماع علماء، از جمله محرّمات عظیمه و گناهان شدیده قطع رحم است كه موجب عذاب آخرت و بلاهای دنیاست و از جمله مردمانی كه نباید با آنان رفاقت و دوستی برقرار نمود همین دسته از مردم هستند، زیرا اگر با دقّت به عمق موضوع فكر شود، آیا كسی كه از اقوام و خویشان خود جدا شود با غریبها و دیگران وفادار خواهد بود و آیا كسی كه از مادرش كه شیره ی جان خود را به او داده و از هر گزند و بلائی او را مصون داشته و همچنین از پدری كه از كودكی تحت تكفّلش بوده و نیز از برادر و خواهر صلبی خود جدا شده و قهر كرده با رفیق وفادار خواهد بود، به هر حال قضاوت با شما.
امام زین العابدین (علیه السّلام) می فرماید:
( وَ اِیّاكَ و مُصاحَبةَ القاطعِ لِرَحمهِ فَانِّی وَجدتُه مَلعوُناً فی كتابِ اللهِ عزَّ و جلَّ فی ثَلاثةِ مَواضِعَ ) (103)
مبادا با آن كس كه قطع رحم كند رفاقت كنی كه من او را در سه جای ملعون یافتم.
پینوشتها:
1- قرآن كریم، سوره مجادله، آیه 22.
2- قرآن كریم، سوره انعام، آیه 105.
3- قرآن كریم، سوره انعام، آیه 68.
4- استاد مكارم شیرازی و جمعی از فضلا، تفسیر نمونه، ج 5، ص 68.
5 - قرآن كریم، سوره نساء، آیه 14.
6- صادق احسانبخش، آثار الصادقین، جلد 2، ص 260.
7- عبدالواحد آمدی، غررالحكم، جلد 2، ص 805.
8 - مرحوم كلینی، اصول كافی، جلد 4، ص 456.
9- همان، ص 82.
10- عبدالواحد آمدی، غررالحكم، جلد 1، ص 159.
11- مرحوم كلینی، اصول كافی، جلد 4، ص 454.
12- عبدالواحد آمدی، غررالحكم، جلد 1، ص 147.
13- همان، جلد 1، ص 153.
14- همان، جلد 1، ص 143.
15- علی اكبر بابازاده، آئین دوستی، ص 169.
16- محمدی ری شهری، میزان الحكمه، ج 2، ص 63.
17- مرحوم كلینی (رحمه الله)، اصول كافی، جلد 4، ص 455.
18- محمد محمدی اشتهاردی، گفتار دلنشین، ص 112.
19- علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 74.
20- شیخ مفید، الاختصاص، ص 333.
21- شیخ مفید، الاختصاص، ص 333.
22- عبدالواحد آمدی، غررالحكم، جلد1، ص 31.
23- همان، جلد 2، ص 505.
24- علی اكبر بابازاده، آئین دوستی، ص 142.
25- ابن شعبة حرانی، تحف العقول، ص 329.
26- محمد محمدی اشتهاردی، داستان دوستان، ج 3، ص 168.
27- قرآن كریم، سوره اعراف، آیه 199.
28- عبدالواحد آمدی، غررالحكم، جلد 1، ص 143.
29- همان، جلد 2، ص 805.
30- همان، جلد 2، ص 761.
31- عبدالواحد آمدی، غررالحكم، جلد 2، ص 764.
32- محمد جواد طبسی، حقوق فرزندان در مكتب اسلام، ص 183.
33- ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص 260.
34- شیخ عباس قمی، سفینة البحار، ج 2، ص 108.
35- موسی خسروی، پند تاریخ، جلد 4، ص 94.
36- همان، ص 88.
37- ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص 227.
38- شیخ صدوق، خصال، ص 244.
39- علی اكبر بابازاده، آئین دوستی، ص 181.
40- محمد محمدی اشتهاردی، پندهایی از تاریخ، ص 20.
41- علی اكبر بابازاده، آئین دوستی، ص 190.
42- علی اكبر بابازاده، آئین دوستی، ص 192.
43- شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 8، ص 431.
44- نهج البلاغه، نامه ی 31.
45- محمدی ری شهری، میزان الحكمه، جلد 8، ص 393.
46- نهج البلاغه، حكمت 151.
47- نهج البلاغه، حكمت 341.
48- مرحوم كلینی (رحمه الله)، اصول كافی، ج 4، ص 87.
49- محمدی ری شهری، میزان الحكمه، جلد 1، ص 538.
50- شیخ عباس قمی، سفینة البحار، جلد 2.
51- استاد ناصر مكارم شیرازی و جمعی از فضلا، تفسیر نمونه، ج 15، ص 73.
52- همان.
53- سیّد محمد صحفی، تعالیم آسمانی، ص 206.
54- علی اكبر بابازاده، زمینه های فساد در جامعه، جلد 1، ص 452.
55- سیّد یحیی برقعی، چكیده اندیشه ها، جلد 1، ص 232.
56- همان.
57- عبدالواحد آمدی، غررالحكم، جلد 1، ص 122.
58- عبدالواحد آمدی، غررالحكم، جلد 1، ص 168.
59- مرحوم كلینی (رحمه الله)، اصول كافی، جلد 4، ص 85.
60- مرحوم كلینی (رحمه الله)، اصول كافی، جلد 4، ص86.
61- شیخ عباس قمی، منتهی الامال، جلد 1، ص 338.
62- موسوی خسروی، پند تاریخ، جلد 1، ص 246.
63- همان.
64- سیّد علی قرشی، قاموس قرآن، جلد 1، ماده بَخَلَ.
65- نهج البلاغه، قصار 37.
66- مرحوم كلینی (رحمه الله)، اصول كافی، جلد 1، ص 86.
67- موسی خسروی، پند تاریخ، جلد 4، ص 77.
68- محمد محمدی اشتهاردی، پندهایی از تاریخ، ص 288.
69- همان، ص 322.
70- محمد مهدی تاج لنگرودی، كشكول ممتاز، ص 205.
71- عبدالواحد آمدی، غررالحكم، جلد 2، ص 47.
72- نهج البلاغه، حكمت 347.
73- محمدی ری شهری، میزان الحكمة، جلد 2، ص 530.
74- ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص 205.
75- سیّد یحیی برقعی، چكیده ها و اندیشه ها، جلد 1، ص 233.
76- عبدالواحد آمدی، غررالحكم، جلد 2.
77- محمدی اشتهاردی، داستانهای مثنوی، جلد 2، ص 67.
78- محمد تقی فلسفی، جوان فلسفی، جلد 2، ص 334.
79- محمد محمدی اشتهاردی، داستانهای مثنوی، جلد 1، ص 121.
80 - عبدالواحد آمدی، غررالحكم، جلد 2، ص 763.
81- عبدالواحد آمدی، غررالحكم، جلد 2، ص 763.
82 - همان، جلد 1، ص 148.
83 - همان، جلد 1، ص 455.
84 - همان، جلد 1، ص 456.
85- همان، جلد 1، ص 457.
86 - مرحوم كلینی (رحمه الله)، اصول كافی، جلد 2، ص 683.
87 - محمدی ری شهری، میزان الحكمه، جلد 2، ص 529.
88- حر عاملی، وسائل الشیعه، جلد 17، ص 262.
89 - محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، جلد 77، ص 47.
90- سیّد محمد كاظم قزوینی، فاطمه من المهد الی الحد، خطبه حضرت زهرا (علیها السّلام)
91- محمدی اشتهاردی، گفتار دلنشین، ص 218.
92- موسی خسروی، پند تاریخ، جلد4، ص17.
93- شهید دستغیب، قلب سلیم، جلد 3، ص 945.
94- موسی خسروی، پند تاریخ، جلد 4، ص 29.
95- محمدی ری شهری، میزان الحكمه، جلد 7، ص 408.
96- همان، ص 408.
97- همان، ص 410.
98- مرحوم كلینی، اصول كافی، ج 4، ص 15.
99- همان، ص 17.
100- شیخ مفید، الاختصاص.
101- مرحوم كلینی (رحمه الله)، اصول كافی، ج 4، ص 16.
102- مرحوم كلینی (رحمه الله)، اصول كافی، جلد 4، ص 15.
103- مرحوم كلینی (رحمه الله)، اصول كافی، جلد 4، ص 86.
کلیدواژه ها:
آثار استاد
خیلیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی ممنون