مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
ذکرهایی که انبیاء در قرآن دارند، حالت های مختلف انسان است. اگر ما توجه داشته باشیم انبیاءدر چه حالت هایی این اذکار را می گفتند برای ما نیز راهگشا خواهند بود. ذکر داستان انبیاء در قرآن در واقع ذکر داستان نفس انسان است که از عالم اله به طبیعت آمده است .رفتارهایی که انبیاء در قرآن داشته اند الگوی مناسبی برای ما در شرایط مشابه ایشان است.
اذکار انبیاء در قرآن
ذکرهایی که انبیاء در قرآن دارند، حالت های مختلف انسان است. اگر ما توجه داشته باشیم انبیاءدر چه حالت هایی این اذکار را می گفتند برای ما نیز راهگشا خواهند بود. ذکر داستان انبیاء در قرآن در واقع ذکر داستان نفس انسان است که از عالم اله به طبیعت آمده است .رفتارهایی که انبیاء در قرآن داشته اند الگوی مناسبی برای ما در شرایط مشابه ایشان است.
فهم صحیح قرآن
در زمان قرائت قرآن وقتی به نام انبیاء الهی رسیدید، خود را در جایگاه ایشان قرار داده و الگو برداری کنید. برای فهم و درک درست از قرآن کریم این راه خوبی است. با این روش در طول تاریخ میلیونها انسان موفق به سیر و سلوک شده و خیرات و برکاتی هم شامل حال شان شده است. خداوند تبارک و تعالی انسان را به راه انبیاء، صدیقین، شهدا و صالحین هدایت می نماید. چرا که انسان در نماز از خدا می خواهد که «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ/ صراط الذین انعمت علیهم». انعمت علیهم همین چهار گروه مزبور هستند و اذکاری هم که در قرآن آمده از زبان همین چهار گروه است.
تکرارتاریخ
داستان هایی که در قرآن آمده، بهانه ای بیش نیست؛ داستان ،داستان نفس انسان است. نفس انسان هم قانون مند است و قوانین فطرت و طبیعت استثناء بردار نیست.تاریخ در حال تکرار است ،وکسانی که معرفت نفس می دانند، می توانند تاریخ را خوب بفهمند، لذا راه خود را خوب می شناسند.
داستان حضرت یونس علیه السلام
در داستان حضرت یونس علیه السلام ،یونس همان نفس انسان است؛ که در طبیعت و ظلمات سه گانه آن یعنی شب،دریا وشکم ماهی قرار می گیرد.در یک تعبیر ماهی،رحم است ؛ و یونس که پیامبر خداست و یک نفس مجرد الهی دارد ، را می بلعد .در این زمان یونس فقط متوجه توحید است ( فنادی فی الظلمات ان لا اله الا انت ۰۰۰) و به این شناخت می رسد که خدا فقط خدای واحد نیست ،اله و معشوق او نیز هست .پس در می یابد که اله و معشوقش موجودی بی نهایت و سبحان است. و موجودی که کمال بی نهایت است،دیگر ضعفی نداردو هیچ نقص و نیازی ندارد .لذا « سبحان »می شود و منزه از هر عیب و نقص و ضعف است . وقتی او سبحان است پس هر نقصی است به ما برمیگردد ،« سبحانک، انی کنت من الظالمین» به این معنی که من ظالم هستم. چون اشتباه یونس این بود که به دستور خدا عمل نکرده بود و با غضب آمد آنجا و گرفتار ظلمات شد .« والذنون اذ ذهب مغاضبا». و اکنون در گرفتاری این سه ظلمت وقتی به توحید توجه داشت ،با گفتن این ذکر به اصل خود بازگشت.و خدا وند فرمود « فنجیناه من الغم » او را نجات دادیم .به تعبیر دیگر یونس را نطفه دانسته اند. نطفه ی انسانی است که در رحم قرار می گیرد.حوت هم به رحم تشبیه شده و در رحم سه نوع تاریکی وجود دارد. در این سه ظلمت انسان تحت تربیت خداوند قرار می گیرد و نجات می یابد و متولد می شود.
حضور انسان در طبیعت
انسان از عالم اله می آید و از مشیت عبور کرده و به جبروت وارده می شود ،از جبروت به ملکوت رفته،و از ملکوت به ناسوت یا طبیعت می آید. در طبیعت ،حجابش بسیار غلیظ است .چون قبل از ورود به جبروت نزد خدا و مطلق و به شکل یک نفس واحد بوده است ،همچون خود خداوند متعال .آن نفس واحد هم نورمحمد صلی الله علیه و آله بوده که با نام های دیگری چون عقل ،لوح ،دره البیضاء،قلم ،مثل الاعلی،الروح نیز شناخته می شود. از این نور در وجود ما دمیده می شود ووقتی آن نفخه طی می شود از حالت بی نهایت خارج و در عالم جبروت کمی محدود می شود و بعد در ملکوت باز هم محدودتر می شود و وقتی وارد طبیعت می شود، از آن حقیقت بی نهایت، در این ظلمات، فقط یک قوه باقی می ماند. وقتی در طبیعت متولد می شود با ظلمات سه گانه ی عالم طبیعت ،ماده و بدن روبرو می شود.
ورود به ظلمات سه گانه طبیعت و رشد فوق عقل
زمانی که نطفه ی جنین در رحم مادر تعلق می گیرد ،فقط یک جماد است .وقتی که شروع به رشد میکند از حالت جماد در آمده حالت گیاهی پیدا میکند ،و موقع تولد یک گیاه است، ولی حس هایی دارد و چون نیاز به محبت و شیر مادر دارد حالت حیوانی پیدا می کند .همین طور که کودک رشد می کند آرام آرام ذهن را تشکیل می دهد ،استدلال می کند ،به خواسته های دیگران « نه» می گویدو عقل در این کودک ظهور پیدا می کند .یعنی جنبه ی فرشته ای می یابد .کم کم با کسب علم و دانش قوه ی ذهن را ارتقاء داده و دائم در حال کسب قدرت عقلانی می شود .اما این انسان اگر به بالاترین درجه ی علمی هم برسد ،فقط توانسته در بخش عقلانی و فرشته ای رشد کند .و چون بخش عقلانی یک بخش خنثی است اگر تحت تأثیر جنبه ی حیوانی قرار بگیرد ،سواد و تحصیلات صرف امور دنیایی و زینت و زیور دنیا می شود .از اینجا است که در این ظلمات قرار می گیرد ،اگر فعالیت فوق عقلانی پیدا کند و با حقیقتی که قبلا در وجودش شکل گرفته ارتباط بگیرد تمایل به بی نهایت پیدا می کند .اله خود را یافته و در می یابدآنچه قابلیت ارضای او را دارد در طبیعت یافت نمی شود .حال اگر مادر و پدر بتوانند ژن دین وفوق عقل را قبل از تولد فرزند در او فعال کنند ،بعد از تولد این مولود می تواند خیلی زود قوه ی فوق عقلانی خود را فعلیت برساند .ویا کودکان را می توان از زمان کودکی با دین آشنا کرد و به این ترتیب قوه ی فوق عقلانی وی رافعال کرد .
سه حجاب ظلمانی و سه تجلی از جانب خدا
خدا می خواهد انسانها را از این ظلمات خارج کند پس با اعزام انبیاءبه عنوان نماینده و مظهر خودش با سه مرحله از تجلیاتش انسان را مورد خطاب قرار می دهد .
تجلی اول،تجلی آموزش است .اولین مرحله بحث ذهنی است ،یعنی شناخت و معرفت .در وجود انسان به شکل بالقوه، بافت و فطرتی وجود دارد که اگر در شرایط تربیتی صحیح قرار بگیرد خود به خود به سمت بی نهایت سوق می یابد و می تواند تا مرحله ی شبیه خدا شدن پیش رود .پس ما بایداز لحاظ تربیتی خود را به خدا سپرده تا شبیه خودش شویم اما چگونه؟ انسان باید اطیعوا الله و اطیعو الرسول باشد تا تجلیات او را از ظلمات نجات دهد.
بروز تجلیات در سه مرحله
تجلیات از طریق رسول در سه مرحله ی شریعت ،طریقت و حقیقت به انسان ارائه می شود.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند :الشىریعة اقوالی . شریعت ،قول های من است . یعنی آنچه به ما آموزش داده اند .مثل نماز ،روزه ،حج ،خمس ،زکات و ....شریعت بر اساس خلقت انسان و ریاضیات بسیار پیچیده کل نظام خلقت، طراحی شده است . و این ریاضیات تحت کنترل خداوند و معصوم است .و انسان فقط می بایست در این مسیر شریعت گام به گام قدم برداشته تا به تجلی دوم یعنی طریقت برسد .چرا که با جهش ناگهانی، تولد صورت نمی گیرد ویا اگر در طی مراحل رشد، توقفی صورت بگیرد حتما تولد ناقصی را به دنبال خواهدداشت،که در این صورت نمی شود به وظیفه به خوبی عمل کرد و به مرحله بعد سوق یافت . ممکن است باسرعت هم تولدی صورت پذیرد ،ولی به هر جهت مراحل طی شده تا به تولد رسیده است . انسان نمی تواند بدون شریعت رشد کند و به مراحل بعدی راه یابد .فطرت انسان می بایست در شرایط تربیتی صحیح قرار گیرد و فشارهای طبیعت را به جان بخرد تا شکوفا شود .بدون تحمل سختی های مبارزه باظلمت های نفسانی و دچار شدن به مرگ های نفسانی که از رعایت شریعت به او دست می دهد ،هرگز نمی تواند به حیات جدید دست یابد.
پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله می فرمایند : الطریقة اعمالی .طریقت اعمال من است .«طریقت» یعنی انسان مسیرشریعت را گام به گام طی کرده و با باورش، عشق و دلش عمل کند و به باطن عمل پی ببرد ، تا به حقیقت برسد.اگر رعایت شریعت ظاهری نباشد وانسان به باطن شریعت پی برده و بداند در پس این اجرای این دستورات به چه چیز دست خواهد یافت، آرام آرام از احوال حیوانی فاصله گرفته و به بینش، حال و احوال انسانی پیدا می کند وروز به روز با پرورش عشق خدا در وجودش و اخذ مساعدت ازشریعت گام های استوار تری در طریقت برداشته وسیر باطنی بیابد تا به حقیقت و تشبه حق تعالی می رسد. پیامبر صلی الله علیه و آله فرموده اند: الحقیقة احوالی. حقیقت حالت های انسانی من است.
کلیدواژه ها:
آثار استاد