مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
چرا دعای فرج را نمی خوانی؟ عرض کردم: کدام دعا؟ فرمود: دو رکعت نماز می خوانی و آن گاه این دعا را می خوانی: یا من اظهر الجمیل و ستر القبیح... تا آخر دعا، الغوث الغوث الغوث و بعد سر از زمین بر می داری خداوند به کرمش حاجتت را بر می آورد.
ابوالحسین کاتب گفت: از طرف ابومنصور وزیر کاری به عهده ی من بود؛ اما روابطمان تیره شد و مجبور شدم هراسان و سرگردان در پنهانی به سر ببرم.شب جمعه ای به حرم کاظمین رفتم و در هوای بارانی و تاریک از خادم خواستم شب را در حرم بمانم تا با خاطری آسوده نجات خود را از دو امام کاظم (ع) و جواد (ع) بخواهم.نیمه های شب یک مرتبه صدای کسی را شنیدم. در حرم امام بر انبیا سلام داد. بر ائمه سلام داد تا امام زمان، ولی نامی از او نبرد.
گفتم: حتماً ]نام او را[ فراموش کرده و یا مذهبش این است. بعد از زیارت، دو رکعت نماز خواند و دو امام را زیارت کرد. چون او را نمی شناختم ترس مرا فرا گرفت، دیدم جوانی است کامل، لباس سفیدی پوشیده و عمامه و ردائی بر شانه دارد. بعد فرمود: ابوالحسین بن ابی البغل چرا دعای فرج را نمی خوانی؟ عرض کردم: کدام دعا؟ فرمود: دو رکعت نماز می خوانی و آن گاه این دعا را می خوانی: یا من اظهر الجمیل و ستر القبیح... تا آخر دعا، الغوث الغوث الغوث و بعد سر از زمین بر می داری خداوند به کرمش حاجتت را بر می آورد.
من برای نجاتم به این توسل مشغول شدم، دیدم آن آقا بیرون رفت.نزد خادم رفتم، دیدم درب ها بسته است، به اطاق خادم رفتم و جریان را گفتم.
فرمود: او امام زمان است، گاهی در شب های خلوت برای زیارت می آید.تأسف خوردم که امام را نشناختم. پس صبح به محل مخفی گاه خود رفتم.
چند نفر از کارمندان ابومنصور وزیر دنبالم آمدند و امان نامه ای برایم آوردند که به خط خودش بود. مرا نزدش بردند. او مرا در آغوش گرفت و بسیار محبت کرد و گفت: چرا شکایت مرا نزد امام زمان کردی؟ دیشب در خواب دیدم که حضرتش به من امر کرد، به تو نیکی کنم و چنان صریح فرمود که با ترس از خواب بیدار شدم.
گفتم: دیشب در بیداری امام به من دستور دعای فرج برای نجاتم داد و الآن اثرش را یافتم.
پس شکر خدا کردم و او بسیار تعجب کرد و به من نیکی هایی کرد که خیالش را نمی کردم.(1)
1. پند تاریخ 4/154- فرج المهموم سید بن طاووس ص 247
منبع :400 موضوع 2000 داستان ،ج2 ، نوشته ی سید علی اکبر صداقت ، نشر تهذیب
کلیدواژه ها:
آثار استاد