مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
«سُلَالَةَ النَّبِيِّينَ» يعني تمام كمالات و فضايل آسماني انبياء و رسل علیهم السلام خلاصه شده در وجود مقدس اهلبیت علیهم السلام و فرزندان شان و آن بزرگواران وارث به حقّ تمام پيامبران و رسولان هستند.
به معصومین علیهم السلام خطاب میکنیم که شما «سُلَالَةَ النَّبِیِّینَ= سلالۀ انبیاء» هستید.
ریشه «سُلَالَةَ» از «س ل ل» به معنای خروج یک شیء از یک شیء دیگر است. همان طور که مرحوم مصطفوی در التحقیق فرمودند: «اَلتَحَصُل وَ الخُرُوجُ مِن شَیءٍ» گرفته شدن و خارج شدن از یک شیء.
به چیزی كه از چیز دیگری خلاصهگیری شده باشد، سلاله میگویند. مثلا گفته می شود که محصول معدن طلا در طی یک سال، صد کیلو طلا شده. همچنین به نطفه و نسل هم سلاله میگویند. چون نطفه از صُلب مرد بیرون کشیده میشود.
نبی یعنی کسی که خبر میگیرد. در نبی دو معنا ذکر کردیم. معنای اول، رفعت، بلندی و منزلت است و معنای دوم خبرگیری است. وقتی میگوییم: «سُلَالَةَ النَّبِیِّینَ» یعنی شما اهل بیت عصاره، فشرده و خلاصه ی همه انبیاء هستید. هر چه شخصیت، فضیلت، نورانیت، قدرت و کمال در انبیاء وجود دارد، فشردهاش در شما وجود دارد. معنی دیگرش این است که این خانه، خانۀ بزرگ و خانه خبرگیری است.
ائمه همه از نسل پیغمبر هستند و پیغمبر هم از نسل حضرت ابراهیم علیه السلام. همه آنها نسل در نسل آدم های پاک، بزرگ و با عظمتی بودند.
امامان معصوم برگزیدگان انبیاء هستند
می خوانیم: «وَ صَفْوَةَ الْمُرْسَلِینَ». صفوه ریشهاش همان «ص ف و» یعنی خالص هر چیزی را میگویند. مثلا فلانی آدم باصفایی است. یعنی شیله پیله ندارد. آدمیست که کلک ندارد. صفا یعنی زلال. یعنی گرفتگی و کدورت ندارد. به این «صفو» گفته می شود.
مرحوم مصطفوی در التحقیق نیز بیان کرده که «اَلصَفا هُوَ الخُلُوصُ عَنِ الکُدُورَه= صفا یعنی خالص شدن از کدورت ها».
مرسلین نیز جمع مرسل است. یعنی فرستاده شده. وقتی میگوییم: «وَ صَفْوَةَ الْمُرْسَلِینَ» یعنی اینها برگزیده رسولان هستند. یعنی بهترینها و عالیترینها، ائمه اطهار علیهم السلام هستند. نه اینکه در انبیاء ناخالصیهایی دارند و اهل بیت مبرای از آن هستند. بلکه اینها گزینش شده از طرف خدا هستند.
در تمام زیارتها به خصوص در زیارت جامعه کبیره این کلمه را خیلی می بینیم. صفوه، خیره، مصطفی، مجتبی. پس «وَ صَفْوَةَ الْمُرْسَلِینَ»، یعنی برگزیده شده از بین همه انبیا. یعنی اهل بیت علیهم السلام خلاصه کمالات، فضائل، خوبی ها، نورانیتها، قدرت ها و منزلتهای همه رسولان را دارا هستند.
ائمه اطهار علیهم السلام، عترت برگزیده پیامبر خاتم ص هستند
«وَ عِتْرَةَ خِیَرَةِ رَبِّ الْعَالَمِینَ»: عترت به معنای فرزندان و نسل است. در کتابهای لغت یک قید آمده که اگر کسی از پشت یک نفر و از صُلب او باشد، کلمه عترت را برایش به کار میبرند.
«وَ عِتْرَةَ خِیَرَةِ رَبِّ الْعَالَمِینَ» یعنی فرزندان برگزیده رب العالمین. «خیره» از ریشه خیر است و دو معنای مصدری و وصفی دارد.
1- در معنای مصدری قرآن می فرماید: «وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَى اللهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یَكُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ[1]= و هیچ مرد و زن مؤمنی را در کاری که خدا و رسول حکم کنند، اراده و اختیاری نیست (که رأی خلافی اظهار نمایند)».
مؤمن اگر مؤمن است، تمام اختیارش را به خدا میسپارد. در مقابل احکام خدا با سلیقه و حس خودش با آن برخورد نمیکند. چون خدا ما را با این بخش فوق عقلانی نگاه میکند. در حقیقت رفتار خدا و قضا و قدرهای خدا با ما براساس بخش جاودانهمان است که از جنس اهل بیت علیهم السلام است. تنها این بخش برای خدا اصالت دارد.
بنابراین، اگر خدا حکمی میکند که به چهار بخش (جمادی، گیاهی، حیوانی و عقلی) ما لطمه میخورد یا برایش سنگین می شود، در اینجا ما اختیاری نداریم که بگوییم "چرا خدا با من اینطور رفتار میکند!"
گاهی در احکام الهی دستوراتی وجود دارد که با علم، اطلاعات و عقل ما نمیخواند، اما وقتی پا روی منِ حیوانی میگذارید، شبیه خدا میشوید. پس مؤمن اگر مؤمن باشد، هیچ وقت در مقابل احکام الهی پوست کلفتی و مقاومت نمیکند. با خدا هم درگیر نمیشود.
مؤمن یعنی کسی که امنیت دارد. چون میداند هیچ کدام از دستورات الهی بیحکمت نیست، هر چه هست قبول میکند. نمیگوید: خدایا این روزه چیست در دامن ما گذاشتی؟ این احکام برای چیست؟ چون می داند خدا حکیم است.
2 ـ معنای دوم، معنای وصفی است. یعنی برگزیده شده. به پیغمبر میگوییم: «خیرة الله». یعنی پیامبر برگزیده خداست و خدا او را انتخاب کرده.
در زیارت جامعه مراد از «وَ عِتْرَةَ خِیَرَةِ» معناص وصفی است. یعنی شما اهل بیتA عترت و نسل برگزیده رب العالمین هستید.
«رب» هم یعنی مالک مدبر، کسی که صاحب و مالک حقیقی یک موجود است و او را تدبیر و اداره میکند.
در التحقیق، ربوبیت این طور معنا شده: «سُوقُ الشَیءٍ اِلی جَهَةِ الکَمال وَ رَفعِ النَقایِص بِالتَخلِیة وَ التَهلیَة= سوق دادن شیء به سوی كمال و رفع نقایص آن ابتدا با تخلیه (یعنی رفع ناخالصیها و زدودن موانع و پاك كردن همه آنچه مانع كمال است) و سپس تحلیه (به معنی گنجاندن هر آنچه كه به استكمال متربی كمك میكند)».
پرورش یا ربوبیت، یعنی شیء را به سمت کمال سوق بدهیم. مربی غیر از معلم است. کار معلم آموزش است. معلم حرف میزند و بقیه یاد میگیرند و میشنوند. اما وظیفه مربی این است که بتواند شیء را به سمت کمالات ببرد و نقایصش را برطرف کند. مثلاً یک کسی 90 کیلو وزن دارد. در کلاس ورزش، مربی برای کم کردن اضافه وزنش، اول به او دستورالعمل میدهد. بعد او را پرورش میدهد و نقصهایش را برطرف میکند.
«بِالتَخلِیة»، تخلیه یعنی ضعفها را خالی کردن. یک مرحله از اخلاق، تخلیه کردن است. اگر کسی میخواهد رشد کند، باید اخلاق زشتش را کنار بگذارد تا شبیه پیغمبر شود.
«وَ التَهلیَة»، یعنی زینت پیدا میکند و مزین میشود. مثلاً بداخلاقیش را کنار میگذارد و مزین به خوشاخلاقی میشود. ترسها و اضطرابهایش را کنار میگذارد و آرامش میگیرد.
کار ما هم این است که بیاییم حیوانیتهای وجودمان را دور بریزیم و خودمان را زیبا کنیم. همان طور که پیامبر ص فرمودند: «تَخَلَّقُوا بِأَخْلَاقِ اللهِ= به اخلاق خدا متخلق شوید».
حالا این ربّ حوزه ربوبیتش عالمین است. یعنی «ما یُعلَمُ بِه». یعنی هر چیزی که شما با آن یک اطلاعات و علمی را به دست میآورید. پس وقتی به عالَم نگاه میکنی، به غیب پی ببری. چون همه عالم پر از نشانهها و علامتهای خداست.
به دریا بنگرم دریا ته بینم به صحرا بنگرم صحرا ته بینم
به هرجا بنگرم کوه و در و دشت نشان از قامت رعنا ته بینم
حضرت علی علیه السلام فرمود: «ما رَأَیتُ شَیئاً اِلاّ وَ رَأَیتُ اللهَ قَبلَهُ وَ مَعَهُ وَ بَعدَهُ= من به هیچ چیز نگاه نکردم، مگر اینکه قبل از آن خدا را دیدم، همراهش خدا را دیدم، و بعدش هم خدا را دیدم». یعنی اگر خدا نباشد، این نه به وجود میآید، و نه میتواند حیات داشته باشد. وقتی هم میرود، باز هم من نمیتوانم به آن اطلاع داشته باشم. پس قبل از اینکه به یک شیء نگاه کنی، به شخص به وجودآورنده آن نگاه کن.
اینکه می گوییم:«رَبِّ الْعَالَمِینَ»، یعنی خدا فقط رب الانسان نیست. بلکه ربّ العالمین است. یعنی درختان، برگها، میوهها، حیوانات، اتمها و الکترونها و نوترونها و پرتونها هر کدامشان عالم هستند. یعنی علامت دار هستند. یعنی خدا همه مخلوقات را همزمان ربوبیت میکند.
پس منظور از «وَ عِتْرَةَ خِیَرَةِ رَبِّ الْعَالَمِینَ» یعنی شما فرزندان برگزیده آن ربی هستید که ربوبیت عالمین را دارد. در واقع چون خدا میخواهد عالمین را ربوبیت کند، این آدم های خاص را انتخاب کرده است.
اینکه خدا پیغمبر را انتخاب کرده، به خاطر این بود که ربّ العالمین است و میخواهد عالمین را تربیت کند. اصلاً همه چیز به وسیله او پرورش پیدا میکند. پس باید حواسمان باشد که پیغمبر کیست و چگونه با او حرف بزنیم.
هفته بعد میخواهم یک مقداری راجع به «وَ عِتْرَةَ خِیَرَةِ رَبِّ الْعَالَمِینَ» صحبت کنم. اینکه چه معانی را برای ما دارد و در خطاب با معصوم نحوه ارتباط ما باید با چگونه باشد؟ به چه تناسبی باشد؟ چون کلمات کاملاً تخصصی و ریاضی هستند. اگر درکی از آنها نداشته باشید، همینطوری طوطیوار فقط می خوانیم و چیزی نمیفهمیم.
قا/220
جامعه کبیره/ «وَ سُلاَلَةَ النَّبِیِّینَ وَ صَفْوَةَ الْمُرْسَلِینَ وَ عِتْرَةَ خِیَرَةِ رَبِّ الْعَالَمِین»
[1] . سوره احزاب/ آیه 36.
کلیدواژه ها:
آثار استاد