مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
کسانی که ثروتِ انسانی ندارند، و بخش فوق عقلانیشان، با غیب در ارتباط نیست، قطعاً در دلبستگیها و تعلقات بخشهای پایینی، گیر کره و معطل خواهند شد و دائماً در هجوم افکار منفی و انواع اضطرابها دست و پا خواهد زد. تا انسان به رضا نرسد، هیچ وقت رنگ شادی و آرامش حقیقی را نخواهد دید.
عناوین مورد بحث در این جلسه:
- اگر غلبه بر خودشیفتگی هایت نداشته باشی، بهترین نعمت ها را هم داشته باشی باز شاد و آرام نخواهی بود و احساس پوچی و بدبختی و ناآرامی سراغت می آید.
- مشکل اساسی انسان خودش است که باید تفاوت خود و ناخودش را بداند و تا این را خوب درک نکند هر چه از نعمت برخوردار باشد باز فشار عصبی و غصه خواهد داشت.
- آنهائی که از ثروت انسانی و معنویت برخوردار نیستند وقت های زیادی از عمرشان را تلف می کنند.
به گزارش منتظران منجی «عج»، در جلسه ۳۹4 «خانواده آسمانی » مورخ ۹۴/۰۷/۲۳ ، استاد محمد شجاعی به ادامه بحث پرداختند که شرح آن در زیر می آید:
در جلسه گذشته آموختیم که انسان ها بخاطر حبّ ذاتِ درونیاش، قادر به دیدن عیبهای خود نیستند. کما اینکه نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در این باره میفرمایند: بعضی از انسان ها، درخت را در چشم خودشان نمیبینند، امّا خار را در چشم دیگران میبینند.
استفادهی نسبتِ ملموس درخت با خار، حکایت از شدت خودخواهیها و خودشیفتگیهای انسان و ارزیابیهای غیر واقعی و اشتباه انسان ها از خودشان دارد.
کسانی که خودشان را همیشه بهتر از دیگران دانسته و عیبهای دیگران آزارشان میدهد، امّا عیبهای خودشان، اذیتشان نمیکند، در حقیقت، از این واقعیت غافلند. و اگر انسان، این واقعیت را باور نکند و نگاه دیگران را شفافتر و دقیقتر از نگاه خودش نداند، آرام آرام به سمت رذیلهی بزرگ نارضایی پیش میرود. نارضایتی از همسر، پدر و مادر، زندگی و یا حتی از خدا ... چنین کسانی حتی از خداوند که آنان را در نعمتهای خود غرق نموده است نیز ناراضی بوده و با خودخواهیِ تمام، در برابر کوچکترین گرفتاریها، زبان به اعتراض گشوده و با خداوند درگیر میشود. غالب بیادبیها و گستاخیهای انسانها براساس خودمحوری و خودشیفتگیهای آنان بوجود میآید.
بطور کلی میتوان گفت؛ که ریشهی تمام جداییها، طلاقها، اختلافها، غصهها و ... بیماریِ مهلک خودشیفتگی است. مشکل اصلیِ هر کس خودِ اوست. انسانها باید خودشان را خوب شناخته و بیماریهایشان را درمان کنند. تا وقتی انسان خودِ حقیقیاش را از ناخودش باز نشناسد، هر قدر هم که غرق نعمت باشد، باز هم از فشارهای عصبی، ناآرامی و ... رنج خواهد برد.
وقتی انسان، خود حقیقیاش را میشناسد، و میفهمد که نگاهش به خودش دقیق نیست، براحتی با دیگران وارد تعامل و ارتباط شده و به آسانی از انتقادات آنها استقبال میکند.
گاه پیش میآید که ما از شخص خاصی دلزده و خسته شده و دیگر قدرت تحمل این فرد را نداریم. در چنین مواقعی ممکن است، علت اصلی این مشکل، خودِ ما باشیم، و برای حل آن، لازم نیست کسی و یا چیزی را تغییر دهیم، بلکه باید خودمان را تغییر دهیم.
اگر انسان بتواند با ارتباط مداوم و جدی با تنها مرکز آرامش عالم (الله) خودش را آرام کرده و به رضا برساند، میتواند در کنار همهی انسانها، بسیار آسان و لذتبخش زندگی کند. اینکه اهلبیت قادر بودند، با بدترین انسانها ساخته و حتی با همسرانی که قاتل آنان شدند، زندگی کنند، به این علت بود، که آنان در اوج مقام رضا بودند.
وقتی بخش فوق عقلانی انسان، به اِله خودش نزدیک شده، و در آغوش او آرام میگیرد، در بخشهای پایینی معطل نشده و براحتی از شهوتهای این بخشها میگذرد.
کسانی که ثروتِ انسانی ندارند، و بخش فوق عقلانیشان، با غیب در ارتباط نیست، قطعاً در دلبستگیها و تعلقات بخشهای پایینی، گیر کره و معطل خواهند شد و دائماً در هجوم افکار منفی و انواع اضطرابها دست و پا خواهد زد. تا انسان به رضا نرسد، هیچ وقت رنگ شادی و آرامش حقیقی را نخواهد دید.
وقتی جان انسان آرام میگیرد، از نوشیدن یک لیوان آب نیز، به بالاترین لذتها می رسد.
ویژگی مؤمن از نگاه نبی اکرم (صلی الله علیه و آله)
نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرمایند:
«المُؤمِنُ أخُو المُؤمِنِ؛ مِن حَیثُ یَغیبُ یَحفَظُهُ مِن وَرائِهِ، ویَكُفُّ عَلَیهِ ضَیعَتَهُ وَالمُؤمِنُ مِرآةُ المُؤمِنِ؛ مؤمن، برادر مؤمن است، چون برادرش غایب شود، در نبودش آبروی او را حفظ میکند».
مؤمنان حقیقی، کسانی هستند که در تمام احوال، خصوصاً زمان غیبت مؤمنان دیگر، محاظ آبرو و اموال و... آنها هستند. و گروهی از انسانها به قدری خودخواهند که اساساً حوصلهی یاری دیگران و حفاظت از منافع آنان را ندارند. رحمانترینِ مؤمنان، یاور یکدیگر در زمان مشکلات، غیبت، مصائب و ... هستند. خودمحوری، منع، بخل، تنگ نظری، و ... انواع گرفتاریها و عذابها را برای انسان به دنبال دارد. باید برای دیگران به گونهای باشیم که دوست داریم دیگران با ما رفتار کنند.
خودخواهیهای انسان، و هزار و صد و هشتاد سال آوارگی معصوم
خودمحوریهای ها مادرمان حضرت زهرا و یازده امام معصوم را به کشتن داد. و عجیب آنکه ما آنها را لعن میکنیم و عجیبتر آنکه هزار و صد و هشتاد سال، ما مشغول زندگی خودمان هستیم، و دوازدهمین امام معصوم هم در غربت و آوارگی به سر میبرد.
محرم، زمان پیوند با «حسین زمان» خودمان است.
سیاه پوشیدن و شرکت در مراسم عزاداری، وظیفهی ما در قبال مصیبت عظیم است. اما مصیبت بالاتر آن است که حسین، علاوه بر اینکه، کشته شده، از رهبری جامعهی اسلام حذف شده است.
هزار و صد و هشتاد سال زمین، بدون امام، نفس میکشد. ...
کمی فکر کنیم ... من هستم و امامم، جایی همین دور و برها، تنها و آواره و غریب است... و ما هنوز در حال لعن دشمنان حسین هستیم ... درحالی که امام معصوم ما، غریبتر از حسین است، آن هم در میان چهارصد میلیون شیعه ... دریغ که همدلی و وفاداری میان شیعیان نیست.
محرّم، زمان پیوستن به چادر حسین است... زمان همدل شدن، وفادار شدن و گره خوردن به یکدیگر برای رفع تمام موانعی که ظهور امام را به تأخیر انداخته است.
انسان وقتی خودِ حقیقیاش را فراموش میکند، امام زمانش را نیز فراموش خواهد کرد. مشکل ما آن است که ما خودِ حقیقیمان را که امام زمان را به عنوان متخصص معصوم لازم دارد، گم کردهایم... از همین رو اساساً در قلب خود، احساس نیاز به او نمیکنیم و برای او خودمان را به زحمت نمیاندازیم.
باید دغدغهی شخصی برای امام زمان پیدا کنیم. باید رنگ جهاد بگیریم. باید زندگی ما، در جهت فعالیتهای جهادی رنگ بگیرد. باید دیگران تلاشها و دویدنهای ما را ببینند و لمس کنند.
یک بار این سؤال را از خودمان بپرسیم؛
آیا من، به کارِ امامم آمدهایم؟ آیا امامم، روی من حساب باز کرده است؟
آیا رنگِ جهاد را در زندگی من میبیند؟
آیا شده، یکبار به قلب ما توجه کند و در آن دغدغهای جز خودش نبیند؟
آیا او مرا اهل قیام میداند؟
عزاداری یعنی پاسخ به همین سؤالها ...
عزادار حقیقی کسی است که برای مصائب حسین میگرید و در دل به فکر انتقام از دشمنان حسین است.
عزادار حقیقی کسی است که در لابهلای مجالس حسین، برای رفع موانع ظهور، نقشه میکشد، برنامهریزی میکند ... .
عزادار حقیقی کسی است که درد مصیبت اعظم را میفهمد، درد نبودن متخصص معصوم در جامعهی بشری ...
او کسی است که میداند، اگر یک هفته در دولت امام زمان زندگی کند، میتواند به قدرِ یک پیامبر، رشد کرده و اوج بگیرد...
عزادار حقیقی، کسی است که از این درد بزرگ به خود میپیچد و براه میافتد ... آنقدر میدود تا به چادر امامش میرسد...
و کسی که به این درد نرسد، به درد جاهلیت خواهد مُرد...
از نگاه اهل آسمان، عزادار حقیقی کسی است که سبک زندگیاش، را براساس رسیدن به امام تنظیم میکند.
هدف از عزاداریهای محرم، فقط و فقط همکاروان شدن با امام زمان است ... وای بر ما اگر بر اشتباهات سبک زندگی خود غلبه نکرده و از کاروان جا بمانیم...
باید با اماممان آشتی کنیم، و دیگران را با او آشتی بدهیم ...
براستی آیا ما خودمان با امام زمان (علیه السلام) آشتی کردهایم؟
چقدر از انسانهای دیگر را با اماممان آشتی دادهایم؟
«وَ الحمدلله رب العالمین»
کلیدواژه ها:
آثار استاد
<p>سلام علیکم . شما از طریق سایت و فرم مشاوره می توانید ارتباط داشته باشید .</p>
با سلام و احترام ممکنه آدرس ایمیل بنده را از پیام بالا حذف کنید؟و این پیام را هم روی سایت نگذارید؟ متشکرم