مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
«سخن چینی» یک موضوع اخلاقی و بسیار مورد ابتلای افراد است. با محوریت این بحث، لازم است در ابتدا مقدمهای در مورد زبان گفته شود. چون سخن چینی از آفات زبان محسوب میشود.
آنچه که از یک شخص یا از شیء ظهور میکند، نمایندهی باطن آن شخص یا شی است. زبان و نحوه انتخاب هر کس در کلمات، حکایت از باطن او میکند و قیمت او را مشخص میکند. پس شخص تا نتواند خروجیهای زبان را کنترل کند، دلش صاف و درست نمیشود. اگر کسی زبانش خراب بود، نشان میدهد که قلبش خراب است. وقتی قلبش خراب باشد، نشان میدهد که ایمانش آسیب دیده است.
یکی از قواعد مهمی که قبلا گفتیم این بود: « الظّاهر عُنْوان الباطِن= ظاهر نماینده باطن است». آنچه که از شخص یا از شیء ظهور میکند، نماینده ی باطن آن شخص یا شی است. مثل دنیا که با همهی عظمتش، ظهور نظام برزخی است. با درک این مطلب، از باطن نظام ملکوتی خبردار میشویم که در عالم چه غوغایی است و چه عظمتی دارد که ظهورش دنیا شده و همینطور تا مقام جبروت و بالاتر. اگر انسان همین را خوب بفهمد، به معارف بزرگی دست پیدا میکند.
این قاعده نقش مهمی در فهم خودمان و دیگران دارد. اگر کسی از خروجیهای خودش ناراحت است، راهش این است که طبق این قاعده باید به باطن خودش پی ببرد.
حسادت، بداخلاقی، زودرنجی، حساسیت، بد زبانی یا سخن چینی دارد و ... اینها همه آفات زبان است و اینها برای انسان خیلی خطرناک و دردسر ساز هستند. هم دنیای انسان را خراب میکنند و هم آخرت انسان را. پس طبق قاعده «الظاهر عنوان الباطن» در باطن ما چیزی وجود دارد که ظهور آن بداخلاقی، حسادت، کج خلقی، زودرنجی، حساسیت، غیبت و سخن چینی میشود. برای درمان این بیماریها فقط باید به باطن توجه کرد تا آن خروجی ها برطرف شود.
زبان میزانی برای ارزیابی انسان است
امیر المومنین علی (علیهالسلام) می فرماید: « اللِّسانُ مِیزانُ الإنسانِ = زبان، ترازوى انسان است» خروجیهای زبانی هر فرد، نشان دهنده میزان شخصیت اوست، یعنی ملاک سنجش شخصیت یک آدم، این است که چه خروجیهایی از زبانش بیرون میآید. این خروجیها حکایت از باطن او میکند. یعنی با خروجی زبانی انسان، قیمت او را میتوان شناسایی کرد. این خروجیها شامل گفتگوها، حرفها و شوخیهاست. در هر مکان و زمان، کلمات انسان ترازوی قیمتِ اوست.
گاهی افراد میخواهند در ارتباط با دیگران باطن های خودشان را بپوشانند و ظاهرسازی کنند. اما امیرالمومنین (علیهالسلام) میفرماید هیچ وقت کسی نمیتواند همیشه شخصیت خودش را پنهان نگه دارد. برای این که زبان گویای شخصیت انسان است، لازم نیست شما صبر کنید تا ببینید فلان شخص چه باطنی دارد، بلکه با حرف زدنش میتوانید باطن او را تشخیص دهید.
انسان نمیتواند در دراز مدت به گونهای عمل کند که خروجی زبانیاش با شخصیتش سازگاری نداشته باشد. مثلاً میخواهد خواستگاری برود؛ یا با کسی معامله کند؛ شاید بتواند مدتی به دروغ فیلم بازی کند، اما بعد از مدتی که انس و محرمیتی ایجاد شد و همکاریها شروع شد، پردهها کنار میرود و آن موقع است که میتوان فهمید در باطن او چه میگذرد. در سایر فعالیتها هم همین طور است. در کار اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، علمی، زندگی زناشویی، مسائل تربیتی و معاشرت، زبان نمایندهی شخصیت یک شخص است. این یک قاعده فوق العاده مهم است.
شخصیت انسان با کلامش شناخته می شود
قاعده دیگر از امیرالمومنین (علیهالسلام) است که میفرماید: «تَكَلَّمُوا تُعْرَفُوا فَإِنَّ الْمَرْءَ مَخْبُوءٌ تَحْتَ لِسَانِهِ = حرف بزنید تا شناخته شوید؛ بدرستی که مرد در زیر زبانش نهفته است»، یعنی شما نمیتوانید همه جا شخصیت خودت را پنهان کنید. همین که حرف بزنید، شناخته میشوید. مگر این که طرف مقابل خیلی آدم نفهمی باشد یا ساده باشد که درک نکند.
برخی افراد هستند که قابلیتهای خوبی دارند، ولی خجالتی اند، اعتماد به نفس ندارند، فرصت حرف زدن ندارند. اما حضرت میگوید اگر میخواهی خودت را ثابت کنی با تواناییهای خوبی که داری، برو صحبت کن با مسئولین آن کار، یا با طرفین یا با افراد صحبت کن. با صحبت خیلی از مشکلات حل میشود، خیلی از کمبودها، خیلی از قهرها، خیلی از بیاعتمادی ها حل میشود. «تکلم تعرف= حرف بزن تا شناخته بشوی». یعنی گاهی سوء تفاهم هایی پیش میآید که طرفین تا با هم حرف بزنند، مشکل حل نمیشود. از دور حرفی شنیده، یک برداشتی میکند، بعد که با طرف مقابل روبرو میشود، میبیند که اصلا داستان این طوری نبود، داستان یک چیز دیگر است. پس با صحبت خیلی از مسائل حل میشود.
زبان به محض این که شروع به حرف زدن کند، باطن انسان را در تمام گرایشهای جمادی، گیاهی، حیوانی، عقلی و فوق عقلی نشان میدهد. مثل نوار مغز یا نوار قلبی که باطن مغز یا قلب را نشان میدهد. زبان هم این گونه است.
زبان، لغزش های پنهان درون را نشان می دهد
یک قاعده از زبان امیرالمومنین است که فوقالعاده مهم است. «مَا أَضْمَرَ أَحَدٌ شَیْئاً إِلَّا ظَهَرَ فِی فَلَتَاتِ لِسَانِهِ= هیچ کس چیزی در باطنش مخفی نمیکند مگر اینکه در لغزش های زبانش بروز میکند». حتما این گونه است. وقتی یک چیزی را در باطن پنهان کنید، با سخن گفتن، لغزش ها را بیرون می ریزد و بیانش می کند.
کلام، ترازوی عقلانیت است
یکی دیگر از فرمایشات حضرت این است که « كَلامُ الرَّجُلِ میزانُ عَقلِهِ = کلام هر انسانی ترازوی عقلانیت اوست»، یعنی میزان سرمایه، عقلانیت و تقوا به زبان بستگی دارد.
به عنوان مثال، شخصی میگوید یک خواستگار برایم آمده، پدرم میگوید: بگو بیاید با ما صحبت کند تا ببینیم کیست. این را دختر و پسری که دلش مشغول شده، نمیتواند بفهمد؛ چون کور و کر است. ولی کسی که قلبش درگیر نیست و فقط عقلش کار میکند، راحت تر میتواند در مکالمه با او بفهمد که چقدر عقلانیت، شعور، مردانگی و شرافت دارد.
زبان ترجمه باطن انسان است
در فرمایش دیگری حضرت فرمودند: «اَللِّسانُ تَرْجُمانُ الجَنانِ= آن چه را که درون میپوشاند زبان ترجمه میکند». یعنی زبان در دهان ترجمان دل است. گاهی شما یک چیزی در درون تان است، اما نمیخواهید بیانش بکنید یا نمیتوانید همهاش را بگویید، اما از کلمات شما میشود فهمید که در درونتان چه میگذرد و چه فکر میکنید.
طق قاعده «الظاهر عنوان الباطن» قرآن میفرماید: «و ما تخفی صدورهم» دشمنان نسبت به شما کینه ورزی میکنند و نسبتهای ناروا میدهند، و به شما تهمت میزنند، اما آنچه که در درونشان مخفی کردهاند، خیلی بیشتر از آن چیزی است که به زبان میآورند.
« یَسْتَدَلُّ عَلى عَقْلِ كُلِّ امْرِءٍ بِما یَجْرى عَلى لِسانِهِ = از آن چه که به زبان یک انسان جاری میشود می توان به میزان خرد او پی برد»، یعنی شما مجازید که این را برداشت کنید از آنچه که به زبان یک نفر جاری میشود. حرفهایی که یک نفر بر زبان میآورد، دلیلی است بر میزان خرد و شخصیت او.
امام باقر (علیهالسلام) فرمود: «إنّ هذا اللِّسانَ مِفتاحُ كلِّ خَیرٍ و شَرٍّ، فیَنبَغی للمؤمنِ أن یَختِمَ على لِسانِهِ كَما یَختِمُ على ذَهَبِهِ و فِضَّتِهِ= راستى كه این زبان، كلید هر خوبى و بدى است. پس، سزاوار است كه مؤمن بر زبان خود مهر زند، همانگونه كه بر [كیسه] زر و سیم خویش مهر مىزند»، یعنی با زبان میتوان درهای زیادی از شر را بست و درهای زیادی از خیر را باز کرد.
نکتهی خیلی مهمی را به شما بگویم و آن این است که اگر مردم مسئلهی زبان شان را حل کنند، بسیاری از طلاقها، دعواها اختلافات و کینهها قطع میشود.
علت شروع جنگ جهانی این بوده که افراد به کلماتی که از دهان شان بیرون میآمد، تسلط نداشتند. یک موقع میبینی یک پادشاه، یک رئیس جمهور، یک وزیر، یک رهبر، یک چیزی را میشنود یا میگوید و همان منشأ کشتن میلیونها انسان میشود.
در عالم سیاست یا در عالم مدیریت، ممکن است انسان حرفهای زیادی برای گفتن داشته باشد، اما میداند اگر این حرف به زبان بیاید، هرچند که حرف راستی است، اما دنیا و آخرت انسان جهنم میشود، یعنی هم دنیایش را از دست میدهد و هم آخرتش را. (خسرالدنیا و الاخره).
بنابراین، حضرت میفرماید زبان کلید خیر و شر است. این نشان میدهد که کلمات چقدر مهمند. پس مؤمن باید زبانش را مهر بزند. همانطور که طلا و نقره را مهر میزند تا کسی دسترسی به آن نداشته باشد.
این را به شما بگویم که بسیاری از کمالاتی که مؤمن می تواند طی کند، به وسیلهی خاموشی و کنترل زبانش است. بسیاری از مدارج انسان با سکوت به دست میآید. چنانچه حضرت فرمود: « بسیاری از کلمات جوابش سکوت است». چون گاهی اگر حرف بزنی، طرف یک حرفی زده، تو هم بخواهی حرفی بزنی، آن وقت فتنهای بر پا میشود.
اکثر دعوای زن و شوهر بر سر جواب دادنهاست. شخصیت انسان هم طبق فرمایش حضرت علی زیر زبانش است.
امام حسن (علیهالسلام) میفرماید: « لا یُعرَفُ الرأیُ إلاّ عِندَ الغَضَبِ= رأى [واقعى] جز به گاه خشم شناخته نشود». آدمها را اگر میخواهی بشناسی، عصبانیشان کن». آدمها حقیقتشان را در ناراحتی و عصبانیت بیان میکنند. ممکن است کسی بتواند منافقانه فیلم بازی کند و ظاهرسازی کند، اما به محض این که خشم میگیرد، همهی آن شخصیت حقیقی خودش را بیرون میریزد. حالا اگر زن، مرد را عصبانی کرد، او هم یک دفعه شروع میکند یک سلسله چیزهایی را میگوید که باطن خودش است؛ یا بالعکس. یعنی شخصیت حقیقی یک آدم در این لحظات معلوم میشود، نه در ابراز عشقها و علاقههای ظاهری و آداب ظاهری.
خدا علامه را رحمت کند. یک آقایی از شاگردان علامه بود گفت یک روز عید بود که کسی آمد دیدن علامه. این شاگرد علامه که یک ذره چشمش باز شده بود و بعضی چیزها را میدید، گفت: من دیدم آقایی که دهنش پر از چاقو و خنجر است، به سمت علامه آمد. ترسیدم که الان علامه را بکشد. آمدم تا عکس العمل نشان بدهم، علامه دستم را فشار داد و گفت: هیچ چیزی نگو و بعد با طرف روبوسی کرد.
آدم عادی که شکمش همیشه سیر بوده و جیبش هم پول داشته، بدنش هم سالم بوده. همین که یکی از آسیبهای جمادی، گیاهی، حیوانی یا عقلی را داشته باشد. مثلا عزیزی از او می میرد و سرطانی میگیرد؛ یا طلاقی اتفاق میافتد؛ یا با کسی که قرار بود ازدواج کند و نمی شود؛ یا مشکل مالی پیدا میکند و ورشکسته میشود؛ یا هر حادثه ی دیگر، کاملاً به هم بریزد و شروع میکند به مقدسات و به خدا، پیغمبر و دین، بد و بیراه میگوید، چنین آدمی قیمتش همان است. در حالی که خدا هم میگوید: « وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ= و قطعا شما را به چیزى از [قبیل] ترس و گرسنگى و كاهش در اموال و جانها و محصولات مى آزماییم و مژده ده شكیبایان را».
مسئله زبان آنقدر مهم است که میفرماید: «حتی نعلم اخبارکم» ما این کارها را میکنیم تا ببینیم شما چگونه حرف میزنید. آیا در همه حال خدا را قبول دارید؛ یا اگر اتفاقی برایتان افتاد، شروع میکنید به کفرگویی؟ چون برای خدا مهم است که ما چی به زبان میآوریم؛ شاکر هستیم یا نه. این سنت خداست. خدا آدم ها را بالا و پایین میکند تا ببیند چیزی که در نهایت از دهن یک نفر بیرون میآید، در حالت های مختلف چطوری است.
کنترل زبان در گرو قلب سالم است
ایمان تمام سرمایهی انسان است. انسان سرمایهای غیر از ایمان ندارد. آنهایی که ایمان ندارند، جزء فاسقین هستند. طبق قرآن و معرفی که خدا میکند، انسانها دو گروهند یا مومن اند یا فاسق: « أَفَمَن كَانَ مُؤْمِناً كَمَنْ كَانَ فَاسِقاً= یا آن کس که ایمان آورده (حالش در قیامت) مانند کسی است که کافر بوده». فقط هم یک دسته رستگارند و همه ی فاسقها دچار خسرانند. «والعصر/ ان الانسان لفی خسر» آن یک دسته که فقط انسان حقیقی است و باطن انسانی دارد، «مومن» است. همه دارایی و حقیقت مومن، ایمان اوست. ایمان هم به قلب سالم است و قلب سالم ایجاد نمیشود، مگر این که زبان انسان سالم شود.
امیرالمومنین علی (علیهالسلام) میفرماید: «لا یَستَقیمُ إیمانُ عَبدٍ حتّى یَستَقیمَ قَلبُهُ و لا یَستَقیمُ قَلبُهُ حتّى یَستَقیمَ لِسانُهُ = ایمان هیچ بنده اى درست نشود، تا آن كه دلش درست شود و دلش درست نشود، تا آن كه زبانش درست شود»، یعنی همهی حقیقت ایمان و نیز پایهی اساسی ایمان یک نفر قلب اوست.
قلب باید سه معشوق اصلی داشته باشد: «الله، اهل بیت و جهاد». اگر سه معشوق را داشت شخص ایمان دارد در غیر این صورت مؤمن نیست و باطنش فاسق است.
قلب انسان هم تا مستقیم نشود، منظور درست شدن و به استقامت رسیدن است. ایمان هیچ کس درست نمیشود مگر این که قلبش درست شود و قلب هیچ کس درست نمیشود مگر این که زبانش درست باشد. پس شخص تا بر زبانش کار نکند و نتواند خروجیهای زبان را کنترل نکند، دلش صاف و درست نمیشود. اگر کسی زبانش خراب بود، این نشان میدهد که قلبش خراب است. وقتی قلب خراب بود نشان میدهد، ایمانش آسیب دارد.
حضرت در ادامه توضیح میدهد: « مَنِ استَطاعَ مِنكُم أن یَلقَى اللّه َ تَعالى و هُوَ نَقِیُّ الرّاحَةِ مِن دِماءِ المُسلِمینَ و أموالِهِم ، سَلیمُ اللِّسانِ مِن أعراضِهِم ، فلْیَفعَلْ= هر كس از شما بتواند خداوند متعال را با دستى نیالوده به خون و اموال مسلمانان و زبانى سالم از لطمه زدن به آبروى آنان دیدار كند، پس باید چنین كند».
چون اگر کسی به ملاقات خدا برود، اما در زبانش جایی آبروریزی برای مسلمان باشد، یا ریختن خون مسلمانی یا تجاوز به اموال مسلمانی باشد، این بدبخت و شقی میشود. او دچار خسران بزرگی است.
به این سه جمله خوب دقت کنید: دستی نیالوده بر خون مسلمانها، اموال مسلمان ها یا زبانی بر آبروی مسلمان ها.
پس مصداق خروجی قلب سالم، این است که مردم از طرف جان، مال و آبروی کسی در امان باشد. اگر کسی با زبانش آبروی کسی را ببرد یا با دستش خون کسی را بریزد و به مال کسی تجاوز کند، این گرفتاری و عذاب دارد. بدبختی دنیا و گرفتاری آخرت دارد.
بعد خود حضرت میفرماید اگر یک کسی میتواند در زندگیاش به گونهای باشد که جان و اموال افراد یا آبروی افراد از دست او در امان باشد. خدا نکند کسی با آبروی دیگران یا جان دیگران بازی کند. این زبان یک خصوصیتی دارد که فقط آبرو بر نیست، زبان هم میتواند زمینه تجاوز به اموال دیگران را فراهم کند و هم زمینه تجاوز به جان دیگران را فراهم کند، یعنی مسئله ی کلام فقط مسئله ی آبرو و عرض نیست؛ بلکه مسئله جان و مال افراد هم هست، آسیب های جانی، مالی و آبرویی همه از عدم کنترل زبان است.
آفات زبان/ قلب سالم/
کلیدواژه ها:
آثار استاد
ممنونم از ایت و مطالب مفیدتان.
<p>باسلام و تشکر. التماس دعا</p>