مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
خداوند نفس را طورى آفريده كه هرگاه به میل و آرزویی توجه میكند، نفس خرج آن مى شود.برای همین است که از دنبال کردن آرزوهای دنیوی نهی شده ایم. زیرا آرزوهای دنیوی باطل اند و برای نفس انسان خیلی گران تمام می شوند و در هر مورد، چیزی از نفس و وجود انسان کم می کنند. برعکس آرزوهای الهی و آخرتی، نفس انسان را از معنویت بهره مند ساخته و درهر مورد چیزی به اصل وجود انسان می افزایند.
پس آرزوهای معنوی شرط رسیدن به سعادت است و برای تحصیل سعادت، باید آرزوها را کنترل و مدیریت کرد. زیرا هیچ تمنا، میل و آرزویی براى انسان مجانى تمام نمى شود. یعنى این گونه نیست كه شما از یك چیزى خوشت بیاید و به آن میل پیدا كنى و بعد بگویى خوب عیبی ندارد که من میل پیدا كردم. خود همی تمایل، به ضرر اسنان است.
خلقت نفس به گونه ای است که اگر به میلی توجه کند، نفس خرج آن می شود. اگر آن میلی که نفس به آن توجه پیدا کرده، الهى باشد، نفس شما از آن بهره برداری آخرتی و الهی می کند؛ مثلاً دلتان بهشت مى خواهد، دلتان براى امام زمان (علیه السلام) تنگ مى شود، یاد رسول خدا (صلى الله علیه وآله) مى افتید، دلتان براى خدا تنگ مى شود، در این گونه آرزوها چون نفس با آخرت پیوند مى خورد، بهره بردارى آخرتى می کند و به حساب ابدیت او ریخته مى شود. به محض ایجاد میل و تمنا از نفس مصرف می شود.
چون به هر میلی كه دل خواهى سپرد از تو چیزى در نهان خواهند برد
انسان غیر از آرزوهای الهی هر آرزوى دیگرى كه داشته باشد و در راستاى آخرتش نباشد، باعث ضرر و خسران او می شود. پس آرزو برای نفس ما خیلی گران تمام می شود، اگر بخواهیم قیمت بگذاریم، فقط در قیامت معلوم مى شود که چقدر پرداخت كرده ایم. پس باید سعى كنیم در معرض چیزهایى كه دلبر ما هستند، قرار نگیریم. جایى كه شیطان آرزوهای باطل را رنگ مى زند و آنها را تزئین مى كند كه دل ما را ببرد، قرار نگیریم.
اما وقتى دلت را ندادى، دل مال خودت و پیش خودت است. دلت را جاهاى خوب مى برى، چون در دست خودت است، نمی گذاری دلت را کس دیگری ببرد. یعنی زمانی که انسان مراقبت نکند، دلش را مى برند؛ وقتی آن را لازم دارد، آنها دلش را پس نمی دهند. این زمانی است که بعضی ها به اهل معنا مى گویند: «من حال معنوی شما را دوست دارم و به این حال حسرت مى خورم. ولى خودم نمى توانم به این حال برسم». چرا اینطور است؟ چون دل خودش جای دیگری است. اگر دلی داشته باشد که مال خودش باشد و اختیارش در دست خودش باشد، به خدا وصل كردنش کاری ندارد. بین خدا و دل فاصله اى نیست. کارشناس مى تواند او را به سرعت به خدا وصل كند.
امیرالمؤمنین (علیه السلام) در مورد آرزو می فرماید:« الأملُ سُلطانُ الشَّیاطِینِ على قُلُوبِ الغافِلِینَ = آرزو، مایه چیرگى شیطانها بر دلِ غافلان است» (غرر الحكم : 1828). یعنی آرزوی انسانها در بین شیاطین، دستاویز محکمی در حد یك سلطان و پادشاه مقتدر است که بر همه غافلان غلبه دارد. به آینده نگاه كردن و آینده نگرى خوب است. اما هوس ها و آرزوهای باطل و برنامه هاى اضافه و معشوق هاى اضافه خوب نیست.
در جمله ی «على قُلُوبِ الغافِلِینَ»، «غافل» یعنى کسی كه متوجه مقصد نیست. نمی داند به کجا مىرود؛ كى هست؛ از او چه مىخواهند. فکر می کند حیوان است و فقط باید بخورد و ازدواج کند و بخوابد و ...
«إنّ الأملَ یُسْهی القلبَ، و یُكْذِبُ الوَعْدَ، و یُكْثِرُ الغَفْلَةَ، و یُورِثُ الحَسْرَةَ = آرزو، دل را به گمراهى مى كشاند؛ وعده دروغ مى دهد؛ غفلت بسیار به بار مى آورد و حسرت بر جاى مى گذارد.» (بحار الأنوار: 78/35/117). آرزوها، قلب را دچار فراموشى می کنند. یعنى مبدأ، اصل و حقیقت را از یادش می برند، در نتیجه انسان از آب حقیقى دور مى ماند و به دنبال سراب مى رود كه خودش را سیراب کند. آرزو وعده ی دروغ می دهد؛ یعنى مى گویى: خوب است که من هم به اینجا برسم؛ خوب است من هم این كار را بكنم؛ فقط مشغولمان می کند. آرزو غفلت را زیاد مى كند. هر چیزى را که جلوی خودت مى بینى، دلت می خواهد دنبالش بروی و از چیزهای مهمتر غافل می شوی. آرزو حسرت بر جای می گذارد. یعنی اگر در آخر به آنچه که می خواستی نرسی در حسرت می مانی. امیرالمؤمنین (علیه السلام) خیلی زیبا مراحلی که آرزوهای باطل انسان را گرفتار می کنند بیان فرمودند: خودفراموشی قلب، وعده دروغ، غفلت و در آخر حسرت.
قرآن هم درمورد خود فراموشی می فرماید: «نسوا الله فانسیهم انفسهم= خدا را فراموش کردند، درنتیجه خودشان راهم فراموش کردند.»
حضرت صادق (علیه السلام) به خداوند تبارک و تعالی عرضه می دارند: «أعوذُ بِكَ مِن دُنیا تَمنَعُ خَیرَ الآخِرَةِ = خدایا! پناه مى برم به تو از دنیایى كه مانعِ خیر آخرت شود». (مصباح المتهجّد: ص64 ح 101/ بحار الأنوار: ج86 ص69 ح4). می گوید خدایا! من دنیایی که پرداختن به آن بهره ابدى را از من بگیرد، نمى خواهم. بحث بر سر این است اگر یك وقت عمر و جوانى و استعدادت را برای كار تجارت مى گذارى، مواظب باشی که از آخرتت سرمایه گذارى نكنى و آن طرف كم نیاورى. و در آخرِ حدیث مى فرماید: «وأمَلٍ یَمنَعُ خَیرَ العَمَلِ= و از آرزویى كه مانعِ نیكویىِ عمل گردد»؛ یعنى پناه مى برم به تو از این كه آرزوهایم زیاد شود و توفیق عمل كردن برای من كم شود.
پس هر مقدار تعداد خواسته ها زیادتر باشد، وقت گذاری براى چیزهای مهمتر کم می شود. رابطه درازی آرزو و کوتاهی عملِ نیکو را امیرالمؤمنین (علیه السلام) در حدیث دیگری این گونه بیان می فرمایند: «مَنِ اتَّسَعَ أملُهُ قَصُرَ عَمَلُهُ = هر كس آرزویش دور و دراز شود، عملش كم و كوتاه گردد» (البحار: 77 /421/40).
حضرت همچنین می فرمایند:«اعْلَمُوا أنّ الأملَ یُسْهی العقلَ، و یُنْسی الذِّكْرَ، فأكْذِبُوا الأملَ، فإنّه غَرُورٌ، و صاحِبُهُ مغْرُورٌ= بدانید كه آرزو، خرد را به غفلت و گمراهى مى كشاند و خدا را از یاد انسان مى برد؛ پس، آرزو را دروغین بدانید. زیرا آرزو فریبنده است و آرزومند، فریب خورده»(نهج البلاغة: الخطبة 86 .).
یعنی وقتی آرزو عقل را دچار فراموشی کرد، توفیق فكر صحیح و واقع بینى را از انسان مى گیرد. آرزو توفیق ذكر را از شما مى گیرد. ذکر یاد خداوند است؛ یادِ اصل، مبدأ و معشوق حقیقی است. آرزو این یاد را از انسان سلب می کند، به این صورت که در ظاهر انسان را سرپا نگه می دارد و آدم خیال می کند که به آن می رسد؛ بنابراین تلاش می کند، می دود و می دود، از یک جایی با نشاط حرکت می کند، می گوید نزدیک است و می رسم، ولی آرزو او را می کشاند و می کشاند تا این که در آخر کار، انسان پیر و فرتوت و فرسوده می شود. با وجود این، هنوز هم از آرزو دست بردار نیست و جلب توجه و خودنمایی می کند و علاوه بر یاد خدا، یاد مرگ و انتقال و یاد ابدیت را از انسان می گیرد. حتی اگر مایه های عبرت اطراف انسان هم باشد. ولی آرزوها مانع توجه انسان به آنها می شوند.
راهکار مبارزه با آرزوهای باطل چیست؟
حضرت به عنوان یک راهکار برای مبارزه با آرزوهای باطل مىفرماید: آرزوها را تكذیب كنید. بدانید که خیلی از آرزوها دروغ می گویند. آرزوها غرور و فریب است. پس فریب آنها را نخورید. باید فهمید که چه چیزهایی محال است و هرگز آرزوی آنها را نکنیم.
ما در روانشناسى سیستمی داریم که به آن «مكانیزم دفاعى» مىگویند. بشر وقتى شكست مىخورد، با مكانیسمهاى دفاعى می خواهد شکست خود را قبول نکند. یکی از مكانیزمهاى دفاعى «فرافكنى» است. در روانشناسى فرافكنى اینطور بیان شده که فرد شکست خورده می خواهد عیب ها را متوجه خودش نبیند و دیگران را مقصر بداند. مثلاً وقتی می پرسید: چرا تجدید شدی؟ مىگوید: معلم مان بد بود، درست درس نمىداد.
یكى از مكانیسمهاى دفاعى «دلیل تراشى» است. شخص یك دلیلى برای خود پیدا می کند تا اشتباه خود را توجیه کند. مثلاً در موردی تجربه دارد و می داند که این کار شدنی نیست و این آرزو محال است و نباید دنبال آن رفت، ولی توجهی به آن نمی کند که این کار عمر تلف کردن است. این که انسان شکست هایش را نردبان ترقی اش قرار دهد، خوب است. اما این که انسان با وجود داشتن تجربه، دوباره به تله بیفتد، درست نیست. لازم نیست انسان همیشه خودش تجربه کند. بلکه می تواند این تجربه را در کتاب هم بخواند، یا پای حرف یک سخنران بنشیند، یا حدیثی بخواند و عبرت بگیرد. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:«أَعلَمُ النّاسِ مَن جَمَعَ عِلمَ النّاسِ إِلى عِلمِهِ = داناترین مردم كسى است كه دانش دیگران را به دانش خود بیفزاید» (من لا یحضره الفقیه، ج4، ص395). على (علیه السلام) فرمودند: سعى كنید عبرتگیر باشید و مایه عبرت دیگران نباشید.
بنابراین، همه شما و بخصوص برادران جوان من باید به معیارها دقت كنند. آرزو غرور است و دارنده ی آرزو، آدم مغرور است. مغرور نه به معناى این كه در فارسى می گوییم فلانی خودش را مىگیرد. بلکه مغرور یعنى «فریب خورده»؛ کسی که خیالات باطل در سر دارد.
کلیدواژه ها:
آثار استاد