مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
بدن چهار ترکیب و عضو دارد که بدن از اینها تشکیل شده است. اگر این چهار عنصر (بلغم – صفرا – سودا – خون) تعادل داشته باشند شخصیّت شخص، شخصیبت استواری است.
کار استاد این است که روح شاگرد را به مجرای طبیعیاش بکشاند یعنی برخورداری از بینش و بصیرت، هر جا که بصیرت و بینش هست احتمال عمل دقیق و درست بسیار است.
بحث فرمان با اشاره دو تا است، فرمان این است که شما مستقیم به شاگرد میگوئید فلان کار را انجام بده، اشاره یعنی کنایههایی که میزند.
بسیاری از اوقات فلسفه کار اصلاً روشن نیست یعنی استاد میداند اگر این را به شما بگوید انجام دهید چه اثری دارد ولی شما نمیفهمید که این چه کاری با روح و روان شما خواهد کرد..
به هیچ وجه نباید از فرمان استاد چه به اشاره چه به فرمان سرپیچی کند.
در اجرا چند خصوصیّت هست که در نتیجه نیست، شما وقتی دارید اجرا میکنید امتیازهایی به دست میآورید که اگر نتیجه هم نگیرید نباختهاید.
بسیاری از چیزها هست که ما نباید فلسفهاش را بدانیم و نمیدانیم باید فقط حرف گوش کنیم.
یک عدّه میخواهند عقل خود را قانع کنند بعد سلوک کنند برخی اصلاً نمیخواهند این کار را کنند برخی هم همانند پیغمبر (رب زدنی تحیّراً) میگویند.
خیلی جاها شده است کسانی که عقل و معلومات خود را کنار گذاشتهاند سعی کردهاند با دل کار کنند فوق العاده موفّق بودند.
جهاد سه قسم است، جهاد اصغر که عبارت است از مبارزه با دشمن خارجی، جهاد اوسط که عبارت است از جهاد با نفس و جهاد اکبر که عبارت است از مبارزه با معلومات و عقل و ادراکات خود.
انسان در حرکت خود به سمت خداوند تبارک و تعالی به جایی میرسد که باید با معلومات خودش، ادراکات و سواد و عقل خودش مبارزه کند.
ولایت فقیه، به قول امام (سلام الله علیه): «هر کس تصوّرش کند، تصدیقش هم میکند و در این بیست سال همه هم دیدهاند، آن چه که مملکت را نجات داده است حتّی مخالفین با ولایت فقیه بوده است.»
بسیاری در اثر این شهوت (تئوریک) ایجاد تحیّر میکنند و این تحیّر، تحیّر به دردبهخوری نیست یعنی در امور بدیهی ایجاد تحیّر میکنند.
بین دقّت نظر و وسواس فکری فاصله است، ظاهراً هر دو زمینه شأن دقّت است امّا برخی وسواس فکری دارند، هر چیزی را نمیتوانند راحت بپذیرند.
برخی شکها، شک های سازندهای است، انسان زمانی یک شبهه در ذهنش ایجاد میشود؛ خیلی برای تحکیم قضیه، سریع اقدام به برطرف کردن آن از یک کارشناس میکند و به این ترتیب مریض نمیشوند.
یک عده ترجیح میدهند به جواب نرسند یعنی میخواهند جواب قطعی پیدا نکنند چون دامنه شهوات علمیشان ادامه پیدا کند.
وقتی بین عاشق و معشوق وصال حاصل میشود، عشق تمام میشود، بهتر است هیچ وقت وصالی صورت نگیرد که عشق ادامه پیدا کند.
اینکه ما بخواهیم همیشه همه چیز را منطقاً و عقلاً حل کنیم و نخواهیم یک موقعهایی دل بدهیم و حرف را قبول کنیم یعنی ضمیر ما به ما میگوید ولی لج میکنیم این چیز خوبی نیست.
در غیاب استاد هم وفاداریاش را نسبت به استاد و حرف ها و فرمایشهای استاد حفظ کند.
این آفت است که انسان نسبت به ولیّ و استاد خودش در دلش کدورت باشد، به محضی که بود حجاب میافتد.
وقتی به امام زمان (عجّلی الله تعالی و فرجه الشریف) نزدیک نشوید به هر چیز دیگر که نزدیک نشوید جهنّم است چون صراط یک چیز واحد بیشتر نیست.
چون قوام شخصیّت شاگرد به استاد است و قائم به استاد است اگر قرار باشد استاد زیرسؤال برود، خود شاگرد سقوط کرده است.
اینکه انسان به خدا بگوید تو همانطوری هستی که من میخواهم معرفت میخواهد چون خدا میفرماید: «خلقت هر چیزی را در بهترین وجه قرار دادم.»
ما نسبت به سوء ظن معاقب هستیم نه نسبت به خود ظن.
بسیاری از اوقات چیزهایی است که ما فکر میکنیم عیب است در حالی که اصلاً عیب نیست.
امام صادق (علیهالسّلام): «مؤمن فرزند نور و رحمت است.»
یکی از آفتهای روحی شاگردها این است که معمولاً درس را با خشونت میخواهند از استاد بگیرند، این رذیلهای است که شیطان او را تهدید میکند.
کلیدواژه ها:
آثار استاد