مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
جوانى زیباترین، درخشانترین و به یادماندنى ترین فراز زندگى است كه همانند آن را نمى توان یافت. وقتى صحبت از جوانى است باید طراوت، تازگى و احساس كردن را باور كرد. جوانى دوران تجربه و بلوغ نیز هست و آمیختگى آن با زیبائى هاى دل انگیز فطرت، دنیاى دیگرى پدید آورده و در ژرفاى آن، نگاهى دیگر و شورى دیگر. و جوان از میان تمام این «دیگرها» به یك «خود» خواهد رسید.
او در این تجربه نو به دنبال رابطه اى تازه است با یك حقیقت گمشده، با یك كشش اصیل و یك جاذبه ریشه دار و در این راه، پیوند خویش را با آرام دلها برقرار مى كند. با سرود هستى هم نوا مى شود و مى خواند ترانه دلانگیز «بودن» را و سرود حماسى «حركت» را. «بودن» یك كشف مهم است. یك نجواى پنهان با «خویشتن» و «حركت» جهت مىخواهد و «پرسش»! پرسشى براى رسیدن.
و چه زیباست پرسیدن و رسیدن! دانستن و خواستن!
گوهر ارزشمند جوانى را باید باز شناخت. این جام جهان نما ابعاد و زوایاى ناشناخته اى دارد كه باید در پرتو یك «نیروى درونى» و یك «نور حقیقى» به بالندگى برسد. ما، «نیروى درونى» را «ایمان» و «نور حقیقى» را «اندیشه» نامیده ایم.
كانون اندیشه جوان با انگیزه «اندیشه بیشتر براى شناخت بهتر» تا كنون به تحقیق و تألیف آثار متعددى ویژه نسل نو همت گمارده است.
این بار نیز، بحث و بررسى پیرامون موضوع «آثار و نتایج انقلاب اسلامى» ما را بر آن داشت تا با همكارى محقق ارجمند جناب آقاى دكتر محمد باقر حشمتزاده این اثر از سلسله جوان را تقدیم محضرتان نمائیم. شما باید بتوانید پس از مطالعه این دفتر به سؤالات زیر پاسخ گوئید.
1- مهمترین ملاكها در ارزیابى آثار انقلاب اسلامى كدام است؟
2- در مجموع، دستاوردهاى انقلاب اسلامى را چگونه ارزیابى مىكنیم؟
منتظر نظرات خوب شما هستیم.
كانون اندیشه جوان
طرح موضوع و مسأله
انقلاب اسلامى براى تحقیق و بررسى، یك موضوع كلان است. از لحاظ متدولوژى و روش تحقیق سؤالات و مجهولات اساسى زیر در این رابطه طرح مىشود:
1- تاریخچه و مراحل انقلاب اسلامى چه بوده است؟
2- زمینه ها، علل و عوامل شكلگیرى و پیروزى انقلاب اسلامى چه بوده اند؟
3- اهداف و شیوه هاى انقلاب اسلامى چه هستند؟
4- در مقایسه با سایر انقلابها ویژگیهاى انقلاب اسلامى چه هستند؟
5- انقلاب اسلامى در مسیر خود با چه آفات و موانعى روبرو بوده است؟
6- پىآمدها، آثار و نتایج انقلاب اسلامى چه هستند؟
در یك پژوهش بنیادى و گروهى باید پاسخهاى مستند و مستدل به سؤالات فوق ارائه نمود. در آن صورت نسبت به انقلاب اسلامى شناختى وسیع، عمیق و دقیق بدست خواهد آمد. سؤال دوم از لحاظ علمى و فلسفى دشوارترین مجهول است. زیرا پرسش از علت و چرایى پدیدهها مشكل و سخت است. براى مثال در حالیكه بیش از دویست سال از انقلاب فرانسه و بیش از هشتاد سال از انقلاب روسیه مى گذرد هنوز هم درباره علل و چرایى آنها نظریه پردازى مىشود. (1)
اهمیت و ضرورت موضوع
در بین مجهولات فوق سؤال ششم حساس ترین، سیاسى ترین و كاربردى ترین پرسش مىباشد. در حالیكه سؤال دوم عمدتاً در آكادمى ها، دانشگاهها و پژوهشگاهها مطرح مىباشد، سؤال ششم بطور وسیع و عمیق در عرصه جامعه و در بین دولت و ملّت، دوست و دشمن و داخل و خارج طرح مىشود.
این مدعا مبتنى بر این استدلال است كه انسانهاى ذیربط با انقلاب اسلامى اعم از موافق و مخالف، واقعیت آن را پذیرفته اند و مى گویند به هر دلیلى و متأثر از هر علّتى انقلاب اسلامى، دولت شاهنشاهى را براندازى كرده و جمهورى اسلامى را مستقر كرده است. پس مهم آن است كه ببینیم این پدیده كلان چه آثار و نتایجى در عمل ببار آورده است؟ و این فضاى جدید چه تأثیرى بر زندگى ما داشته است؟ در این میان آثار و نتایج اقتصادى انقلاب دانسته و ندانسته، كم یا زیاد، مستقیم و غیر مستقیم، بحق یا ناحق، بیشتر مورد توجه و استناد قرار مىگیرد.
ملاك اقتصادى
براى مثال در بسیارى از محافل كه گفتگوهایى بین توده مردم صورت مىگیرد مباحث به گرانى و تورم كشیده مىشود و در این رابطه قیمت اجناس و كالاهاى اساسى، قبل و بعد از انقلاب با هم مقایسه مىشود. در این موارد تبعاً مخالفان، قیمت بالاى كالاها و خدمات در شرایط كنونى را مهمترین دلیل براى ناكامى و ناتوانى انقلاب مىدانند، در مقابل موافقان، ضمن توجه به این امر، به برخى از تحولات اساسى اقتصادى و صنعتى استشهاد مىكنند و از خدمات رسانى به روستاها، افزایش تولید برق و گاز، لولهكشى، جاده كشى و... سخن مىگویند. در این موارد بعضاً مىگویند كه اصولاً مادیات و اقتصاد هدف اصلى و اولى انقلاب نبوده و لذا به آثار و دستاوردهاى سیاسى و فرهنگى انقلاب اشاره مىكنند.
در زمینه اهمیّت اقتصاد به عنوان ملاك و معیار سنجش نتایج انقلاب اسلامى مىتوان به تبلیغات كشور در ایام بزرگداشت پیروزى انقلاب در دههى فجر و همچنین ایام هفته دولت در شهریور ماه اشاره نمود. در این مقاطع نیز دیده مىشود كه دولتمردان و مقامات رسمى نیز بخش عمده اى از گفتارشان درباره آثار و نتایج اقتصادى انقلاب اسلامى است. در این مناسبتها عمدتاً آمارهایى از فعالیتهاى عمرانى و اقتصادى كشور ارائه شده و با قبل از انقلاب مقایسه مىشوند.
این مقدار توجّه به اقتصاد كه به صورت دانسته یا ندانسته مبذول مىشود مىتواند ناشى از چند عامل باشد:
اولاً انسان از بدو تولد، دو دسته نیازهاى مادى و معنوى را بصورت بالقوّه با خود دارد. ابتدا نیازهاى مادى فعلیت مى یابند، گرچه نیازهاى معنوى از لحاظ ارزشى تقدم و اولویت دارند و اینها نیز در وقت خودشان از قوّه به فعل مىآیند. به این ترتیب ملاحظه مىشود كه نیازهاى مادى از نظر فعلیت تقدم دارند و لذا تحریك پذیرى آنها بیشتر است.
ثانیاً متأثر از تمدن غرب، جوّ نظام جهانى بشدت اقتصادى و مادى است و صنعت و اقتصاد بزرگترین ارزش و دستاورد فرهنگ و تمدن غربى شده است. در چنین شرایطى براى ارزش گذارى هر پدیده انسانى و اجتماعى، از جمله انقلابها، چنین القاء مىشود كه چه دستاورد مادى و اقتصادى داشته است؟ یعنى عملاً ارزش پدیده ها تابع نتایج مادى و اقتصادى شده است.
البته این حد افراط در اقتصاد و امور مادى تنگناهایى در آن تمّدن ایجاد كرده است و خلأهایى در آنجا بوجود آورده است كه اتفاقاً انقلاب اسلامى با پیامهاى انسانى و ارزشى خود مىتواند براى آنها جالب و جاذب باشد امّا در وضعیّت كنونى به هر حال نتایج مادى و اقتصادى پدیدهها و میزان رفاهى كه براى شهروندان دارند در ارزیابى و ارزش گذارى آنها نقش اصلى را دارد.
حساسترین مسأله در شناخت انقلاب اسلامى
مجدداً به این مدعا باز مى گردیم كه ششمین سؤال و مسأله در باب شناخت انقلاب اسلامى، مهمترین و حساسترین و سیاسىترین پرسش مىباشد و اذهان همگان بطور عمده متوّجه این قضیه است كه صرفنظر از اینكه انقلاب اسلامى تحت تأثیر چه علل و عواملى ایجاد شده و پیروز گردیده است، این پدیده در عمل چه آثار و نتایجى داشته است؟ طبعاً دو دهه پس از پیروزى انقلاب و استقرار جمهورى اسلامى همه ما در اطراف خود مسائلى را لمس و تجربه مىكنیم كه بعضاً به مذاقمان تلخ یا شیرین مى نماید و آنها را نوعاً به حساب پیامدهاى انقلاب اسلامى مى گذاریم.
اهمیت فوق العاده این قضیه آنجاست كه اگر اكثریت مردم به این نتیجه برسند كه در مجموع، انقلاب اسلامى دستاوردهاى مثبتى داشته و مسیر نظام به سوى خیر و سعادت است، از تداوم و توسعه آن حمایت مىكنند. امّا چنانچه استنتاج و استنباط عامه بر خلاف این باشد، باید در انتظار انواع و اقسام بحرانها بود كه هزینهها و خسارت آن شاید قابل بررسى و ارزیابى نباشد.
بنابراین جا دارد كه آثار و نتایج انقلاب اسلامى بطور عالمانه و منصفانه تحقیق و ارزیابى شده و به صورت شجاعانه و دلسوزانه تبلیغ و ترویج شود.
اهمیت ملاكها در ارزیابى آثار و نتایج انقلاب اسلامى
همانطور كه اشاره شد انبوه مردم و شهروندان بطور روزمره با كثیرى از وقایع و حوادث مواجه مىشوند كه در وهله اول با آنها برخوردهاى احساسى و عاطفى دارند بطوریكه در یك لحظه ممكن است تصور كنند نظام در وضع مطلوب بوده و به سوى خیر و سعادت مىرود اما در دقایقى دیگر بعكس بیندیشند.
پژوهشگران علوم اجتماعى دنبال شناخت و كشف این مسأله هستند كه در دراز مدت جمع بندى رأى و نظر یك شهروند چیست؟ و از آن بالاتر جمع بندى افكار عمومى دربارهى شناخت و ارزیابى ساختار و كاركرد نظام چیست؟ و از همه مهمتر اینكه چطور مىتوان افكار عمومى را به یك تصور صحیح، وسیع و عمیق از واقعیات درباره دولت و نظام رساند تا بتوان حمایت و مشاركت شایستهاى از شهروندان كسب نمود. (2)
اینك برخى از اخبار و وقایعى را كه مردم و شهروندان به صورت كوتاه مدت و بلند مدت با آنها مواجهند و به عنوان آثار و نتایج انقلاب اسلامى آنها را ارزیابى مىكنند مورد اشاره قرار مىدهیم.
برپایى كنفرانس سران كشورهاى اسلامى، مشاركتهاى متعدد و وسیع مردم در انتخابات، راهپیمایىها و نماز جمعهها، انواع آمار جرم و جنایت، گرانى و تورم، انواع آمار از عمران و خدمات رسانى در شهرها و روستاها، افزایش ظرفیت دانشگاهها، تشدید اختلاف درآمدها در بین اقشار مختلف مردم، رواج ابتذالهاى فرهنگى و اخلاقى در بین نسل جوان، تثبیت موقعیت كشور در منطقه و جهان، توسعه و بسط نماز و روزه در اقشار مختلف مردم و جوانان، تداوم اعتیاد و قاچاق مواد مخدر، افزایش حجم و ارزش صادرات غیر نفتى، افزایش تولید برخى از اقلام اساسى كشاورزى، افزایش سهم گاز در الگوى مصرف انرژى تا حد 30%، افزایش تعداد میلیاردرها، گرانى نرخ خرید و اجاره مسكن و...
شاهد مث الهاى فراوانى از این دست مسایل، بصورت خرد و كلان در ابعاد سیاسى، اقتصادى و فرهنگى مىتوان ارائه نمود. هر یك از این مسایل به نوعى در اذهان و تصورات اقشار مختلف مردم بازتاب مىیابد و هر فرد و هر گروهى به نسبتهاى مختلف از حوادث و جریانهاى فوق متنفع و متضرر مىشوند.
سؤال این است كه مجموعه پدیده هاى فوق چگونه توسط مجموعه آحاد، افراد و اقشار دریافت و ارزیابى مىشود و نهایتاً افكار عمومى مردم آثار و نتایج انقلاب اسلامى ایران را از زاویه این مسایل چگونه مىبینند؟ و آنها را با چه ملاكهایى بررسى و ارزیابى مىكنند؟
مهمترین ملاكها در ارزیابى انقلاب اسلامى
در اینجا برخى از ملاكها براى بررسى و ارزیابى آثار و نتایج انقلاب اسلامى ارائه مىشود:
1- مقایسه نتایج و آثار با اهداف انقلاب اسلامى
2- مقایسه نتایج و آثار با امكانات دولت و كشور
3- سنجش نتایج و آثار انقلاب اسلامى با اهداف و امكانات به طور همزمان
4- مقایسه وضع موجود نظام جمهورى اسلامى با كشورهاى پیشرفته.
5- مقایسه وضع موجود نظام جمهورى اسلامى با كشورهاى همطراز
6- مقایسه وضع موجود نظام جمهورى اسلامى با قبل از انقلاب
7- مقایسه وضع موجود نظام جمهورى اسلامى با سناریوى فرضى كه اگر تا كنون شاهنشاهى دوام مىداشت؟
اهداف انقلاب اسلامى بعنوان ملاك ارزیابى
انقلاب اسلامى در همهى ابعاد فردى و اجتماعى، داخلى و خارجى، سیاسى و اقتصادى و فرهنگى، اهداف بسیار بلندى براى مردم و دولت ترسیم نموده است.
این اهداف عمدتاً مأخوذ از قرآن و سنت بوده كه عمدتاً در كلام امام خمینى (ره) و شعارهاى مردم متجلى شدهاند.
این اهداف درمنبع قانون اساسى بصورت رسمى و قانونى به تأیید و تصویب امام و امت رسیده اند. بطور بسیار عادى و عقلایى و حقانى، این اهداف یكى از بهترین ملاكها براى سنجش وضعیت كنونى نظام و ارزیابى آثار و نتایج انقلاب اسلامى هستند و هر كس مىتواند بپرسد:
بعد از دو دهه از وقوع انقلاب و استقرار نظام جدید، اهداف فوق چقدر محقق شدهاند؟
و وضع موجود با اهداف فوق چقدر فاصله دارد؟
آیا اصولاً وضع موجود انقلاب و نظام در راستاى تحقق اهداف فوق هستند یا خیر؟
اهداف انقلاب و نظام جمهورى اسلامى در اصل سوم قانون اساسى بشرح زیر ترسیم شدهاند و هر خوانندهاى مىتواند با مطالعهى آنها و با اتكاء به اخبار و اطلاعاتى كه شخصاً از وضع موجود دارد نسبت به آثار و نتایج انقلاب اسلامى ارزیابى و قضاوت نماید.
البته حق آن است كه این سنجش در یك پژوهش گروهى وسیع و عمیق متكى به آمار و ارقام و اسناد صورت بپذیرد و نتیجهى آن براى همگان تبیین شود.
اصل سوم قانون اساسى
«دولت جمهورى اسلامى ایران موظف است براى نیل به اهداف مذكور در اصل دوم همه امكانات خود را براى امور زیر بكار برد:
1- ایجاد محیط مساعد براى رشد فضایل اخلاقى بر اساس ایمان و تقوى و مبارزه با كلیه مظاهر فساد .
2- بالا بردن سطح آگاهیهاى عمومى در تمام زمینهها با استفاده صحیح از مطبوعات و رسانه هاى گروهى و وسایل دیگر.
3- آموزش و پرورش و تربیت بدنى رایگان براى همه در تمام سطوح و تسهیل و تعمیم آموزش عالى.
4- تقویت روح بررسى و تتبع و ابتكار در تمام زمینههاى علمى و فنى، فرهنگى و اسلامى از طریق تأسیس مراكز تحقیق و تشویق محققان .
5- طرد كامل استعمار و جلوگیرى از نفوذ اجانب.
6- محو هر گونه استبداد و خودكامگى و انحصارطلبى.
7- تأمین آزادیهاى سیاسى و اجتماعى در حدود قانون.
8- مشاركت عامه مردم در تعیین سرنوشت سیاسى، اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى خویش.
9- رفع تبعیضات ناروا و ایجاد امكانات عادلانه براى همه در تمام زمینههاى مادى و معنوى
10- ایجاد نظام ادارى صحیح و حذف تشكیلات غیر ضرورى
11- تقویت كامل بنیه دفاع ملى از طریق آموزش نظامى عمومى براى حفظ استقلال و تمامیت ارضى و نظام اسلامى كشور.
12- پى ریزى اقتصاد صحیح و عادلانه بر طبق ضوابط اسلامى جهت ایجاد رفاه و رفع فقر و برطرف ساختن هر نوع محرومیت در زمینه هاى تغذیه و مسكن و كار و بهداشت و تعمیم بیمه.
13- تأمین خودكفایى در علوم و فنون، صنعت و كشاورزى و امور نظامى و مانند اینها.
14- تأمین حقوق همه جانبه افراد از زن و مرد و ایجاد امنیت قضایى عادلانه براى همه و تساوى عمومى در برابر قانون.
15- توسعه و تحكیم برادرى اسلامى و تعاون عمومى بین همه مردم .
16- تنظیم سیاست خارجى كشور بر اساس معیارهاى اسلام، تعهد برادرانه نسبت به همهى مسلمانان و حمایت بى دریغ از مستضعفان جهان»
همانطور كه ملاحظه مىشود قانون اساسى همهى نیازها و اهداف مردم و نظام را از جنبههاى فردى و اجتماعى، داخلى و خارجى، اقتصادى، سیاسى و فرهنگى بصورت وسیع و عمیق طرح و ترسیم نموده است.
بطور كلى مبتنى بر تجربیات شخصى مىتوان این مدعا و فرضیه را مطرح كرد كه در برخى از اهداف توفیقات نسبى حاصل شده و در پارهاى دیگر عدم توفیقهایى دیده مىشود.
براستى اگر همهى شهروندان و امت در حال حاضر فعلیت اهداف فوق را بخواهند آیا دولت توان پاسخگویى را خواهد داشت؟ در این مورد اگر فقط بند 12 اصل سوم مورد توجه قرار گیرد وسعت و پیچیدگى و حساسیت مطلب روشن مىشود. براستى انقلاب و جمهورى اسلامى چه مقدار رفاه را برقرار نموده و فقر را بر طرف كرده است؟ در زمینههاى تغذیه و مسكن و كار و بهداشت و تعمیم بیمه چقدر محرومیت زدایى شده است؟ بدون یك پژوهش اسنادى و میدانى و صرفاً مبتنى بر تجربیات شخصى و محدود، مىتوان مدعى شد كه پس از دو دهه از انقلاب هنوز فاصلهى زیادى با اهداف فوق داریم.
در مورد بند 3 از اصل سوم نیز مىتوان پرسش كرد كه آیا آموزش و پرورش و تربیت بدنى رایگان در جامعه محقق شده است؟ پیدایش و رشد مدارس غیرانتفاعى با شهریه هاى بالا و اخذ وجه از دانش آموزان به عناوین مختلف، مسایل مشهود و ملموسى است كه تقریباً تمامى خانواده هاى كشور با آن سرو كار دارند.
اما به اهدافى نیز مىتوان اشاره كرد كه در راستاى عمل و تحقق قرار دارند مثلاً بندهاى 2 و 4 در زمینه پیشرفتهاى علمى و فرهنگى اهدافى را ترسیم نمودهاند كه مىتوان مدعى بود كه محقق شده اند. قرائن زیادى موجود است كه حكایت از بالا بودن سطح آگاهی هاى عمومى در تمام زمینهها دارد. همچنین تشكیل و توسعه ى دهها مؤسسه ى پژوهشى و تحقیقى مىتواند قرینه اى دال بر تقویت روح بررسى و ابتكار و تتبع در كشور باشد. (3)
در مجموع مدعا این است كه اگر آثار و نتایج انقلاب با اهداف آن مقایسه شود نمرهى بالنسبه پائینى حاصل مىشود. زیرا اهداف، فوقالعاده بلند و عالى ترسیم و تدوین شده است.
امكانات بعنوان ملاك ارزیابى
انقلاب اسلامى براى تحقق اهدافش و برآورده كردن خواستهها و نیازهاى مردم چه امكاناتى در اختیار داشته است؟ این پرسش، عقلایى است و در رشتههاى علمى و معرفتى گوناگون بصور مختلفى متجلى شده است. مثلاً در علم حقوق و فقه مىگویند: «تناسب حق و تكلیف» یعنى(4) اگر كسى تكلیفى بعهده داشت باید متناسب با آن حقوقى داشته باشد تا بتواند آن تكلیف را انجام دهد. در علم مدیریت از تناسب وظایف و مأموریتها با امكانات و اختیارات سخن مىگویند. (5)
اصل سوم قانون اساسى نیز نكته فوق را ملحوظ داشته و چنین آورده كه: «دولت جمهورى اسلامى ایران موظف است براى نیل به اهداف مذكور در اصل دوم، همه امكانات خود را براى امور زیر بكار برد» یعنى مقنن عنایت داشته كه براى تحقق اهداف، قهراً امكاناتى مورد نیاز است. با توجه به وسعت و كثرت اهداف انقلاب اسلامى كه در اصل سوم بیان شده است، امكانات بسیار عظیمى باید در اختیار دولت باشد.
همانطور كه مىتوان اهداف و نیازهاى انقلاب و نظام را به دو دستهى مادى و معنوى تقسیم نمود، امكانات نیز اعم ا مادى و معنوى است.
امكانات كیفى و معنوى را مىتوان به این شرح برشمرد:
1- ایمان و روحیه
2- اراده و عزم ملى
3- علم و عقل
4- زمان
امكانات مادى را هم به این شرح مىتوان نام برد:
1- منابع طبیعى
2- سرمایه
3- تكنولوژى (6)
از نظر معنوى مىتوان ادعا كرد كه انقلاب اسلامى امكانات عظیمى را آزاد و فراهم كرد. بنابر این براى تحقق اهداف باید انتظار بالایى از آن داشت. اما چرا اهداف آنچنانكه باید و شاید حاصل نشدهاند؟
اولاً امكانات معنوى عمدتاً شرط لازم براى تحقق اهداف هستند. یعنى براى تغییر و تحول و نیل به وضع مطلوب لازم است مردمى با روحیه و با ایمان و با عزم و اراده در صحنه حاضر شوند. اما این كافى نیست بلكه اینان باید امكانات و ابزار مادى هم داشته باشند.
ثانیاً عمدهى امكانات معنوى و بسیج عمومى مردم براى حضور و مشاركت، صرف دفع آفات و موانع انقلاب و حفظ اصل نظام و انقلاب و آب و خاك شد و تحقق اهداف را تحت الشعاع قرار داد.
آشوبها و تشتتهاى داخلى، محاصره اقتصادى، حمله نظامى، تهاجم فرهنگى، امواج تروریسم، رشد شدید جمعیت، مهاجرت وسیع از روستاها به شهر، آفات و موانعى هستند كه توان و انرژى فوق العاده سنگینى براى دفع آنها صرف شده است و در نتیجه تحقق اهداف دچار ركود و تأخیر شدهاند.
یكى از مهمترین امكاناتى كه براى تحقق هر هدفى مورد نیاز است، مقولهى زمان و زمانبندى است. بر اساس عقل و تجربه براى اینكه بتوان در ایران مطابق بند 12 از اصل سوم، اقتصادى صحیح و عادلانه داشت كه در آن رفاه ایجاد شده و فقر رفع شده باشد و در زمینه كار و بهداشت و مسكن و تغذیه هیچ نوع محرومیتى نباشد حتى در صورت فراهم بودن امكانات مادى و معنوى، به چند سال زمان نیاز هست؟ مسلماً این هدف به زمان زیادى نیاز دارد.
اقتصاد سرمایهدارى غرب براى تحقق رفاه حداقل چند صد سال از زمان رنسانس و انقلاب صنعتى، وقت صرف كرده است با این وجود در زمینه رفع فقر كاملاً موفق نبوده و آمار حكایت از آن دارد كه دهها میلیون نفر در كشورهاى مرفه غربى زیر خط فقر زندگى مىكنند. (7)
اقتصاد دولتى و اشتراكى شرق نزدیك هفتاد سال براى رفع فقر تلاش كرد اما توفیق چشمگیرى در زمینه رفاه عمومى نداشت و سرانجام دستخوش فروپاشى و اضمحلال گردید.
اصولاً برخى از اهداف مندرج در اصل سوم قانون اساسى به نوعى متخذ از قرآن و سنت مىباشند و مكتب اسلام از صدر ظهور خود آنها را به عنوان اهداف و ایدهآلهاى نوع بشر مطرح كرده است و در صورت فراهم بودن امكانات در هر عصر و دورهاى، انسانها بطور نسبى مىتوانند به آنها نائل شوند. بنابر این انقلاب اسلامى نیز با بیست سال عمر و كمبود امكانات و هجمهى آفات و موانع، راه درازى تا تحقق اهداف اصولى و كلان خود دارد. بنابر این نكته مهم در ارزیابى آثار و نتایج انقلاب اسلامى آن است كه حداقل مردم مطمئن باشند كه در مسیر تحقق اهداف قرار دارند.
پس از بررسى امكانات كیفى و معنوى و نقش آنها در تحقق اهداف اینك امكانات مادى و اقتصادى انقلاب اسلامى را بررسى مىكنیم.
در باب اهمیت امكانات مادى كافى است به این نكته اشاره كنیم كه اینها نه تنها براى تحقق اهداف و نیازهاى مادى لازم و ضرورى هستند، حتى پیشبرد اهداف معنوى و كیفى نیز نیازمند استفاده از ابزارها و امكانات مادى است. براى مثال بند 1 از اصل سوم قانون اساسى یك هدف كاملاً اخلاقى و معنوى است:
«1- ایجاد محیط مساعد براى رشد فضایل اخلاقى بر اساس ایمان و تقوى و مبارزه با كلیه مظاهر فساد و تباهى
اولاً- مبارزه با كلیه مظاهر فساد و تباهى نیازمند هزینه و تشكیلات قابل توجهى است.
ثانیاً- باید براى تبلیغ و تعریف فضایل اخلاقى نیز تشكیلات ارشادى و تبلیغى برپا كرد كه این هم هزینهبر است.
ثالثاً- رواج یك اقتصاد خلاق و عادلانه كه در آن انسانها مجبور نباشند براى رفع نیازهاى مادىشان پست و زبون شوند، از پیش شرطهاى ایجاد محیط مساعد براى رشد فضایل اخلاقى است.»
بنابراین دولت برخاسته از انقلاب اسلامى با اهداف وسیع و كلان كه طبق اصل سوم در پیش رو دارد نیازمند امكانات مادى و اقتصادى عظیمى است. بنابراین در ارزیابى آثار و نتایج انقلاب اسلامى بخصوص در ابعاد اقتصادى و رفاهى باید میزان امكانات اقتصادى و مادى آن را ملاك قرار داد.
یكى از مهمترین و اصلىترین امكاناتى كه در اختیار نظام قرار داشته است، درآمدهاى حاصل از فروش نفت مىباشد. از گذشتههاى دور، یعنى طى چندین دههى اخیر، اقتصاد ایران تك محصولى و تك پایهاى شده است، كه این امر به عنوان یكى از اتهامات مهم رژیم گذشته همواره مورد انتقاد مخالفان رژیم شاه و شخص امام خمینى (ره) بود و یكى از اهداف و آرمانهاى انقلاب اسلامى نیز قطع وابستگى دولت و كشور به نفت بود. لذا در ارزیابى آثار و نتایج انقلاب اسلامى این نقد و ایراد قابل طرح است كه چرا با وجود گذشت دو دهه از پیروزى انقلاب این هدف حاصل نشده است؟ لكن در این قسمت هدف آن است كه بررسى شود كه دولت و نظام جدید در مقایسه با نظام و حكومت شاه چه مقدار از درآمد نفت برخوردار بوده است تا بتواند اهداف انقلاب اسلامى را محقق گرداند؟ براى این منظور جدول زیر ارائه مىشود: طى این بیست سال جمعیت تقریباً دو برابر شده است پس بطور كمى نیازها دو برابر شده است. اما از لحاظ كیفى نیازها و خواستههاى مردم چند برابر شده است.
اولاً- متأثر از شعارهاى عدالت خواهانه و آرمانى انقلاب اسلامى، توقعات مردم از این نظام بیشتر است.
ثانیاً جمعیت شهرى طى این مدت دو برابر شده است و الگوى مصرف زندگى شهرى بالا و پر تنوع مىباشد.
ثالثاً- متأثر از شعارهاى عدالت خواهانه انقلاب اسلامى و رواج رادیو و تلویزیون در روستاها، الگوى مصرف روستایى نیز شهرى شده است.
ردیفشاخصها13761356
1جمعیتایران33 میلیون نفر64 میلیون نفر
2تولید نفت6 میلیون بشكه3/5 میلیون بشكه
3مصرف نفت0/5 میلیون بشكه1/5 میلیون بشكه
4صادرات نفت5/5 میلیون بشكه روزانه2 میلیون بشكه
5درآمد نفت24 میلیون دلار14 میلیون دلار
6قیمت یك بشكه13 دلار13 دلار
7هزینههاى عمدهحفظ نظام شاهنشاهىهزار میلیارد دلار خسارت جنگ
8جمعیت شهرى17 میلیون نفر34 میلیون نفر
9جمعیت روستایى16 میلیون نفر30 میلیون نفر
10سرانه درآمد نفت750 دلار150 دلار
11انتظارات مردمپائینبالا
12قدرت خرید دلار1 دلار0/6 دلار
13سهم نفت در الگوى مصرف65%95%
14سهم گاز در الگوى مصرف1% 30%
با این تفاصیل، انتظارات و خواستههاى مردم از لحاظ كمى و كیفى نسبت به سال آخر حكومت شاه چندین برابر شده است.
بنابراین از لحاظ مفروضات نظریه سیستمها، این حجم از توقعات و انتظارات كه به این سرعت متوجه هر نظام سیاسى شود مىتواند بحرانزا و فلج كننده باشد. لكن طى این دو دهه به دلایل(8) مختلفى این واقعه حادث نشده است كه این را مىتوان به حساب انعطاف و ظرفیت بالاى انقلاب اسلامى گذاشت. زیرا از یك طرف دولت على رغم این مشكلات و كمبودها، خدمات رسانى خود را در حد مقدور افزایش داده است و از طرف دیگر مردم بخاطر مشروعیتى كه براى دولت خودشان قائل هستند تا حد مقدور خواستهها و انتظارات خود را كنترل كرده و از قوه به فعل نیاوردهاند.
در ردیفهاى دیگر جدول دیده مىشود كه تولید نفت نسبت به رژیم گذشته نصف شده است كه این امر خودش از اهداف انقلاب اسلامى بود. زیرا نفت یك مادهى معدنى تجدیدناپذیر و تمام شدنى است كه امام معتقد بود باید تولید آن حساب شده و محدود باشد تا نسلهاى آینده نیز از درآمد نفت و انرژى سوختى آن بهرهمند باشند. (9)
جدول نشان مىدهد كه طى این مدت مصرف داخلى نفت از نیم میلیون بشكه به 1/5 میلیون بشكه رسیده است یعنى على رغم آنكه جمعیت حدود دو برابر شده اما مصرف نفت سه برابر شده است. این افزایش از نظر ارزیابى آثار و نتایج انقلاب اسلامى حاوى علایم و پیامهاى(10) متفاوتى است:
از یك طرف این امر یك علامت مثبت است و نشان مىدهد كه نفت بعنوان یك كالاى مهم و ضرورى كه در كنترل و مالكیت دولت مىباشد، بطور وسیع در سطح كشور و بین اقشار مردم توزیع مىشود و این امر مىتواند به رشد و توسعه اقتصادى كشور كمك كرده و رضامندى عامه را نیز افزایش دهد.
از طرف دیگر افزایش مصرف نفت بیش از افزایش جمعیت مىتواند حامل پیامى منفى باشد به این صورت كه احتمالاً نفت بصورت غیر بهینه و صرفاً به صورت سوخت مصرف مىشود كه بإ؛2ط توجه به نقش بنیادى این ماده در اقتصاد ملى كشور این امر یك نتیجه منفى است. همچنین آمار و قرائن دال بر آن است كه توزیع و مصرف این مادهى ارزشمند نیز نامناسب و ناعادلانه است. بطورى كه سهم یك روستایى از این ماده چند ده لیتر نفت سفید در سال است. در حالى كه سهم یك فرد مرفه و متمول شهرى چند هزار لیتر بنزین و گازوئیل براى اتومبیل و شوفاژ منزل است. با توجه به یارانهى بالایى كه دولت براى هر لیتر فرآوردهى نفتى مىپردازد مشخص مىشود كه(11) سهم این فرد شهرى از یارانههاى دولتى دهها برابر یك فرد روستایى است.
در زمینهى صادرات نفت جدول نشان مىدهد كه صادرات كشور نسبت به گذشته از نصف كمتر شده است. از یك نظر این كاهش مىتواند یك نتیجهى مثبت باشد یعنى مردم ما سهم بیشترى از تولید را به مصرف خودشان اختصاص دادهاند و باقى را هم براى نسلهاى آینده گذاشتهاند. اما كاهش تولید و صادرات از این پس مىتواند یك اثر و نتیجهى منفى تلقى شود. زیرا بطور منطقى میزان تولید و صادرات باید با میزان ذخایر شناخته شده و ظرفیت تولید و روند رشد اقتصادى كشور و نیازهاى ارزى آن تناسب داشته باشد.
واقعیت آن است كه ایران با قریب یكصد میلیارد بشكه ذخایر، حدوداً معادل 10% ذخایر جهان را در اختیار دارد و از سوى دیگر ظرفیت تولید ایران قریب 4/5 میلیون بشكه مىباشد و(12) نسبت به تولید بالفعل خود نزدیك یك میلیون بشكه اضافهى ظرفیت تولید دارد. با توجه به(13) اینكه ایران براى ظرفیتسازى تولید میلیاردها دلار خرج كرده است كه با مشكلات اقتصادى كه دارد مىتوانست آن را در سایر بخشهاى اقتصادى خود هزینه كند، حق دارد كه در حد ظرفیت تولید كند تا سرمایهگذاریهایش توجیه اقتصادى داشته باشد.
به همین ترتیب ایران مىتواند حداقل سهمى معادل گذشته در تولید و صادرات داشته باشد. امإ؛گأ شرایط سیاسى و اقتصادى نظام بینالملل، سهم كنونى را در واقع به ایران تحمیل كرده است. چون با محدودیت تقاضا و افزایش عرضه، افزایش تولید و صادرات ایران مىتواند موجب كاهش شدید قیمت و درآمد نفت شود.
بنابراین اگر ایران بخواهد بعنوان یكى از اهداف و نتایج مهم انقلاب اسلامى سهم شایستهاى از تولید و صادرات نفت جهان را داشته باشد:
اولاً با یك سازماندهى و دیپلماسى فعال منطقهاى و جهانى باید جلوى كاهش قیمت نفت را بگیرد.
ثانیاً افزایش سهم ایران در تولید و صادرات نفت نباید موجب نادیده گرفتن هدف انقلابى یعنى قطع و كاهش وابستگى دولت و اقتصاد به نفت شود.
نكتهى بدیعى كه در مسألهى نفت وجود دارد آن است كه در حال حاضر قیمت یك بشكه نفت تقریباً معادل قیمت بیست سال قبل از آن است در حالیكه كشورهاى جهان سوم براى هزینههاى جارى و عمرانى خود عمدتاً وابسته به صادرات مواد خام هستند قیمت این مواد متأسفانه یا ثابت مانده یا كاهش مىیابد در حالیكه قیمت كالاهاى ساخته شده كشورهاى پیشرفته روز به روز بیشتر مىشود.
یكى از مهمترین دستاوردها و نتایج مثبت انقلاب اسلامى آن بود كه موجب شد قیمت نفت كه 13 دلار بود به حدود سه برابر افزایش یابد و به مرز بشكهاى 40 دلار برسد، و همواره با(14) چشمانداز توسعه و صدور انقلاب به كشورهاى نفت خیز منطقه، كشورهاى بزرگ این نگرانى را داشتند كه قیمت نفت نیز به همان میزان افزایش یابد و كنترل عرضه و قیمت این مادهى حیاتى در اختیار دولت اسلامى و انقلابى جدید قرار گیرد و بتواند از این اهرم براى پیشبرد اهداف انقلاب اسلامى استفاده نماید. همین نگرانى مىتواند یكى از دلایلى باشد كه دولتهاى بزرگ مصرف كنندهى نفت جهت تضعیف، تجزیه و براندازى انقلاب اسلامى دست به اقدام بزنند. محاصره اقتصادى، تقویت دستجات معارض، فشار و انزواى سیاسى، حملهى نظامى، تهاجم فرهنگى(15) و... از جملهى این اقدامات بود كه ضمن خارج كردن كنترل عرضه و قیمت نفت از دست ایران، بخش عمدهاى از امكانات و توان انقلاب اسلامى را صرف كرده و در نتیجه به تحقق اهداف انقلاب آسیبهاى شدیدى وارد كرد.
بنابراین تحت تأثیر مجموعهى شرایط فوق ملاحظه مىشود كه قیمت نفت پس از یك افزایش شدید و انقلابى در سالهاى اولیهى پیروزى انقلاب، به سرازیرى كاهش افتاد و اینك پس از بیست سال بجاى اول خود بازگشته است در حالیكه افزایش قیمت نفت یك هدف عمده و اصلى انقلاب بوده است.
بخاطر ثابت ماندن قیمت نفت و كاهش صادرات كشور، در نتیجه درآمد نفتى كشور به حدود نصف كاهش یافته است. این امر نشان مىدهد كه تا چه مقدار تعادل بین اهداف و نیازهاى انقلاب از یك سو با امكانات از سوى دیگر بهم خورده است و از همین جا مىتوان به میزان ازدیاد مسایل و مشكلات نظام پى برد. یعنى جمعیت دو برابر شده اما درآمد نفت نصف شده است.
مشكلات این امر زمانى روشن مىشود كه بدانیم درآمدهاى دولت از سه منبع مىباشد:
1- فروش نفت
2- مالیاتها
3- سود كارخانجات دولتى.
اقلام دوم و سوم نیز وابسته به نفت مىباشند. چون كارخانجات و فعالیتهاى اقتصادى و صنعتى دولت براى تأمین مواد اولیه، تعمیرات قطعات یدكى، خرید ماشین آلات، اساساً به ارزهاى حاصل از نفت وابسته هستند. همچنین چون كل اقتصاد كشور وابسته به نفت و تزریق ارزهاى حاصل از نفت بوده، رشد و رونق فعالیتهاى كشور، وابسته به میزان ارز تزریقى نفت مىباشد و در شرایط ركود اقتصادى ناشى از جنگ و انقلاب، دولت نمىتوانسته چندان مالیاتها را مورد توجه قرار دهد و فشارهاى مالیاتى به مردم را به سایر فشارها اضافه نموده و نارضایتى و ناخرسندى تودهها را افزایش دهد.
با توجه به نكات فوق معلوم مىشود كه درآمد نفت چقدر براى دولت و نظام حیاتى و اساسى است و كاهش و افت آن تا چه میزان مىتواند آسیب آفرین باشد.
نكتهى دیگر آن است كه قدرت خرید دلار و ارزش برابرى آن در برابر سایر ارزهاى معتبر طى بیست سال اخیر كاهش چشمگیرى داشته است. درآمدهاى نفتى كشور به دلار محاسبه و پرداخت مىشود اما ایران باید عمدهى خریدهاى خود را از ژاپن و اروپاى غربى انجام دهد. به این ترتیب مىتوان تخمین زد كه 14 میلیارد دلار درآمد نفتى در سال 76 شاید قدرت خریدى معادل 8 میلیارد دلار سال 1356 داشته باشد. بنابراین در حالیكه جمعیت دو برابر شده است، درآمد نفتى به حدود یك سوم كاهش یافته است و این نكته میزان مشكلات نظام و دولت را در تحقق اهداف و رفع نیازهاى ملت را شفافتر مىنماید.
از تقسیم كل درآمد نفت در یك سال به كل جمعیت، شاخصى بنام درآمد سرانه نفت بدست مىآید كه این رقم در سال 1356 حدوداً معادل 750 دلار و در حال حاضر معادل 200 دلار مىباشد. به این ترتیب سهم هر ایرانى از درآمد نفت به یك چهارم تقلیل یافته است و اگر افت ارزش دلار نسبت به بیست سال قبل را در نظر بگیریم، این رقم به حدود 100 دلار مىرسد و در واقع به طور واقعى سهم هر نفر از درآمد نفت نسبت به گذشته به یك هفتم كاهش یافته است.
در جمع بندى مطالب بالا و نقش نفت در انقلاب و تأمین نیازهاى نظام مىتوان گفت: در حالى كه درآمد صورى و واقعى كشور چندین برابر كم شده، اما جمعیت دو برابر شده است. ضمن آنكه دولت جدید مطابق قانون اساسى وظایفش فوقالعاده متنوع و متعدد شده و انتظارات و نیازهاى مردم نیز به دلایل عدیدهاى از لحاظ كمى و كیفى چندین برابر شده است.
پس صورت مسأله نظام و انقلاب اسلامى چنین است: اهداف، خواستهها و نیازهاى فوقالعاده وسیع و بزرگ اما امكانات مادى بالفعل، فوقالعاده محدود و كم.
این صورت مسأله، مقابل هر علم و عقلى گذاشته شود راه حلها و تجویزهاى محدود و معینى قابل ارائه است و بحرانهاى عدیدهاى قابل پیش بینى است. قدرتهاى بزرگ نیز صورت مسأله ایران را نوعاً اینطور مىبینند و پیشبینى و تجویزشان این است كه مردم و مسئولان در یك بازى منطقى و عقلایى یا از اهداف و اصول و ارزشهاى انقلابى دست بر مىدارند و یا براى تأمین امكانات مادى كشور به كشورهاى بزرگ متوسل مىشوند. كه این امر نیز در دراز مدت(16) نتیجهاش استحاله انقلاب و كنار گذاشتن اصول و آرمانهاى انقلاب است. لذا مشاهده مىشود كه براى تشدید مسأله فوق و هضم انقلاب اسلامى و نظام برخاسته از آن، در روند نظام بینالمللى، آمریكا همواره نفت را اهرم كرده است. مثلاً در نوبتهاى مختلف خرید نفت ایران تحریم شده است یا طى طرح داماتو سرمایه گذارى در بخش بالادستى و افزایش ظرفیت تولید ایران تحریم شده است، یا از طریق تقویت بازارهاى بورس تلاشى در جهت كاهش و تثبیت قیمت نفت بعمل آورده است. (17)
صورت مسألهاى كه به انقلاب و نظام تحمیل شده است باید بطور وسیع، عمیق و دقیق از سوى دولت و جناحهاى سیاسى تبیین و تبلیغ شود. فى الواقع یكى از مهمترین كاربردهاى احزاب و دستجاب سیاسى آن است كه توان خود را صرف مسألهشناسى و نیاز سنجى نظام كرده و به عنوان آموزش سیاسى آن را به صورت شایسته تبلیغ كرده و راه حلهاى مناسب تجویز نموده و مردم را براى حل مسایل و مشكلات بسیج و تجهیز نمایند.
شاید یكى از مهمترین وظایف نخبگان سیاسى و جناحها آن باشد كه بتوانند صورت مسأله را تغییر دهند تا راه حلها و تجویزها سهلتر شود. در حال حاضر بنظر مىرسد كه رجال سیاسى و گروههاى اجتماعى و احزاب به دلایل مختلفى كمتر به این امر توجه دارند و شدت رقابتها و بازى سیاسى آنها را از این مهم باز داشته است.
واقعیت آن است كه صورت مسأله نظام و انقلاب بطور شایستهاى قابل تغییر است بطوریكه راهحلها و راهكارهاى آن مستقل بوده و از كنترل و نظارت قدرتهاى بزرگ بىنیاز باشد.
اولاً امكانات بالقوه مادى و معنوى نظام زیاد است و كم نیست. باید آنها را شناخت و فعلیت بخشید.
ثانیاً نیازها، خواستهها و اهداف را باید زمانبندى و اولویت بندى و مرحلهبندى كرد. قطعاً تحقق فورى همهى آنها امرى محال و غیر منطقى است. پس این نكته را باید درست تحقیق و تبلیغ شود.
ثالثاً عامه و تودهى مردم نیز با صورت مسأله فعلى و موجود نظام آشنا هستند و عمدهى مشكلات و كمبودهاى مادى و اقتصادى را براى یك نظام اسلامى و انقلابى و جنگ زده، طبیعى مىدانند و تحمل مىكنند.
قرینهى این مدعا آن است كه طى دو دهه با وجود همین مسایل با نظام و دولت همراهى كردهاند. اما چیزى كه قابل توجیه نیست و تحمل مردم را محدود مىكند تبعیضهاست. مردم مىدانند امكانات مادى و اقتصادى محدود است اما متأثر از روح انقلاب اسلامى و اصل عدالت، انتظار دارند این امكانات محدود لااقل منصفانه و عادلانه توزیع شود و ضمن رعایت این نكته بدانند كه نظام با تحمل این مشكلات در راستاى اهداف انقلاب حركت مىكند و در بعد اقتصادى نیز «توسعه» هدف است.
آخرین نكتهاى كه در جدول قابل ذكر است افزایش سهم گاز در الگوى مصرف انرژى كشور مىباشد. این امر اهداف قابل توجه اقتصادى انقلاب بوده و حصول آن به عنوان یكى از آثار و نتایج مثبت انقلاب اسلامى قابل ارزیابى است. این ارقام نشان مىدهد كه سهم گاز در الگوى مصرف انرژى طى دو دهه از انقلاب به حدود 30% رسیده است. بنابراین گاز كه یك ثروت(18) عظیم خدادادى است و سالیان درازى بىمصرف مىسوخت، اینك جایگزین نفت مىشود و وابستگى صنعت و اقتصاد كشور به نفت را كم مىكند و این فرصت را نیز فراهم مىكند كه سهم بیشترى از نفت بجاى مصرف داخلى صادر شده و براى اقتصاد ما ارز فراهم شود.
در اینجا براى ارزیابى آثار و نتایج انقلاب اسلامى، از منظر امكانات، مىتوانیم پس از احتیاجات بالنسبه طولانى فوق به این مدعا برسیم كه: با توجه به امكانات بالنسبه محدود مادى وابسته به درآمد نفت آنچه كه در زمینه تحقق اهداف و برآورد خواستههاى مادى مردم صورت گرفته است مثبت و قابل توجه مىباشد.
تلفیق اهداف و امكانات
معمولاً آحاد مردم كه براى پیروزى انقلاب اسلامى رنجها و زحمات زیادى را متحمل شدهاند، آثار و نتایج انقلاب اسلامى را با ملاك اهداف و نیازهاى خود مىسنجند كه در این صورت - به دلایلى كه در سطور و صفحات قبل ذكر شد این اهداف و نیازها چنانكه باید و شاید محقق نشدهاند، لذا این مدعا قابل طرح است كه از زاویه این ملاك، مردم نمره بالنسبه پائینى به آثار و نتایج انقلاب مىدهند.
از سوى دیگر دولت كه طبق قانون اساسى مكلف به تحقق اهداف انقلاب اسلامى است، عملكرد خود را با توجه به امكانات مادى كه در اختیار داشته مىسنجد و نظر به تنگناها و مشكلاتى كه از این بابت وجود داشته، قاعدتاً نمره بالایى به خودش مىدهد و آثار و نتایج انقلاب را عمدتاً خوب و بالا ارزیابى مىنماید.
بنابر این دولت و ملت به دلیل تفاوت ملاك، ارزیابیهاى مخالفى از آثار و نتایج انقلاب اسلامى مىكنند كه همین امر مىتواند موجب انشقاق و تكدر رابطهى این دو قطب مهم نظام شده و فوق العاده آسیبزا باشد. با توجه به این امر باید گفت كه بررسى و ارزیابى آثار و نتایج انقلاب اسلامى از این نظر امرى بسیار لازم و ضرورى است كه باید درست تحقیق شده و درست تبلیغ شود.
بنابراین در قدم نخست شایسته است ملاكى عالمانه و منصفانه فراهم كنیم و این چیزى نیست جز آنكه براى ارزیابى آثار و نتایج انقلاب اسلامى، بطور توأمان از هر دو ملاك، یعنى اهداف و امكانات استفاده كنیم. تبلیغ نتایج چنین تحقیقى مىتواند تا حد زیادى موجب تقرب و بسط روابط دولت و ملت شده به ایجاد ثبات و رفع بحران و تنش یارى كند. اگر دولت و ملت هر كدام فقط به ملاكهاى خودشان بسنده كنند تفرقه و تشتت زیادى قابل پیشبینى است.
براى مثال آحاد ملت با توجه به نیازهایشان، خیلى فورى و آنى خواهان مسكن، كار، بهداشت، تغذیه، امنیت، عزت و عفت هستند، این طبیعت نیازهاى انسان است كه باید سریعاً اشباع شوند. اما از طرف دیگر دولت با توجه به كمبودها و مشكلات مادى ممكن است بگوید براى اشباع این نیازها و تحقق این اهداف در سطح عمومى پنجاه سال وقت نیاز است. این هم مىتواند منطقى باشد اما نوشداروى بعد از مرگ است. اما اگر ملاك تلفیقى مورد قبول واقع شود از یك سو ملت تلاش مىكند همهى توانهاى بالقوهى خود را بالفعل كند و از سوى دیگر تا حد ممكن نیازها را محدود كرده و به تأخیر بیندازد. دولت نیز تلاش مىكند ضمن توزیع عادلانهى امكانات محدود، اعتماد و مشاركت عمومى را جلب كرده و براى افزایش تولید و بالفعل كردن امكانات بالقوه تلاش بیشترى بعمل آورد.
مقایسه با كشورهاى پیشرفته
مانند دیگر انقلابها، انقلاب اسلامى ایران نیز تلاشى بود براى بر هم زدن وضع موجود(نظام شاهنشاهى) و برقرارى وضع مطلوب (جمهورى اسلامى). یكى از ملاكهایى كه مىتواند بسنجد كه انقلاب در تحقق مدینه فاضله و جامعه آرمانى خود به چه نتایجى رسیده، وضعیت و موقعیت كشورهاى به اصطلاح پیشرفته و توسعه یافته است. چرا؟ این كشورها به حق و ناحق، درست یا غلط الگوى توسعه و تحول هستند و اینك در مرحلهاى از ثبات و رفاه هستند كه مطلوب بسیارى از ملل است. نكتهى فوق از كلام بسیارى از غرب رفتهها شنیده مىشود كه دانسته یا ندانسته، به عمد یا غیر عمد از آسایش و رفاه و امنیت و... آن بلاد سخن مىگویند. رسانههاى گروهى نیز به همین سبك با نمایش زندگى مردم آن سامان تودهى مردم غرب ندیده را به مقایسه وضع ایران با آن كشورها سوق مىدهند و نتیجهى این مقایسه نیز كم و بیش روشن است.
اما براى استفاده از این ملاك و معیار، در سنجش و ارزیابى آثار و نتایج انقلاب اسلامى و عملكرد نظام حتماً باید به چند نكته توجه داشت تا نتیجهى تحقیق، عالمانه و منصفانه باشد:
اولاً كشورهاى پیشرفته و مرفه اقتصادى و صنعتى طى چه زمانى، طى چه مراحلى و با چه امكاناتى به وضع موجود فعلى رسیدهاند؟ از لحاظ نظرى و فكرى و فرهنگى و علمى، آنها حداقل این مسیر را از 5 قرن قبل و از زمان رنسانس آغاز كردهاند و از لحاظ علمى، فنى و تكنولوژیك و از لحاظ ادارى و سیاسى و حقوقى، این مهم را از دویست سال پیش با انقلاب فرانسه شروع نمودهاند. (19)
با این شاخصها، مقایسه انقلاب بیست سالهى ایران با آنها وجهى نداشته و فعلاً زود است.
ثانیاً مهمترین هدف و غایت دولت و تمدن نوین غربى، ایجاد بهشت روى زمین بود. این هدف(20) در ضدیت با فرهنگ و سلطه كلیسایى قرون وسطى بود كه بطور افراطى بىتوجه به نیازهاى مادى، انسانها را دعوت به ترك دنیا و تقرب به یك خدا و آخرت آلوده به خرافات مىنمود. در حالى كه انقلاب اسلامى هدف غایى و نهایىاش معنویت و تقرب به خداى واحد و منزه است. و البته بطور واقعى و متعادل، اقتصاد و نیازهاى مادى را هم بعنوان وسیله و ابزار مىپذیرد.
ثالثاً باید دید كه پس از پانصد سال این بهشت روى زمین به چه بهایى بدست آمده است؟ و چشم انداز آیندهى آن چیست؟ مهمترین هزینه و پیامد این بهشت روى زمین و جامعهى مادى و رفاهى، آلودگى و تخریب شدید طبیعت بوده است. یعنى بهشت طبیعت مبدل به جهنم مىشود تا بهشت شهر صنعتى حاصل شود. اینك تمدن غربى با این سؤال اساسى مواجه است كه آیا آنچه را كه از دست داده و چشمانداز ترسناكى كه از این رهگذر براى آینده وجود دارد، نسبت به آنچه كه بدست آورده مىارزد یا خیر؟ (21)
- این بهشت روى زمین به بهاى استعمار و استثمار و عقب ماندگى جهان سوم حاصل شده است و در حال حاضر فقط 15% از جمعیت جهان كه در نیمكره شمالى هستند از مواهب این بهشت مادى برخوردار هستند كه در آنجا نیز بخشى از مردمان زیر خط فقر زندگى مىكنند.
- افراط دولتمردان و رجال كلیسا در قرون وسطى در معنویت گرایى (كه آلوده به خرافات بود) موجب افراط اصحاب رنسانس در دنیاطلبى و ماده گرایى شد و این افراط گرایى نوین دارد آثار منفى خودش را بروز مىدهد و گروههاى زیادى از مردمان كه شاهد قربانى شدن اخلاق و معنویت و افزایش جرم و جنایت و شیوع بیماریهاى نوین جسمى و روانى، متلاشى شدن و تضعیف شدید خانواده و... هستند به مسایل معنوى گرایش نشان مىدهند.
این نكته مىتواند یكى از مهمترین اهداف و آثار و نتایج انقلاب اسلامى را كه عرفان و معنویت باشد تبلیغ و ترویج نماید. دلزدگى مردمان غرب از بهشت روى زمین و جامعه رفاهى و مصرفى و گرایش آنها به سوى حقیقت و معنویت، عمدتاً دچار آسیبهاى جدى شده است و از جنگیرى و شیطان پرستى، پوچ گرایى، جادوبازى و احضار ارواح و... سردرآورده است كه بعنوان عوارض و آسیبهاى جدى تمدن نوین باید به آن نگریست. در واقع یكى از اهداف و انگیزههاى وقوع انقلاب اسلامى در دو دههى قبل، اعتراض به ماده گرایى حكومت شاه بود. آن دولت با الگو قرار دادن توسعه غرب در آمدهاى نفتى را هزینه كرد و ضمن آنكه نتوانست همان جامعه مادى و رفاهى غرب را هم محقق نماید، بلكه قسمتى از آسیبها و ابتذالهاى فرهنگى و معنوى آنجا را وارد كرد و من حیث المجموع سبب در هم ریختگى و نابسامانى شدید جامعه ایران شد.
بنابراین استفاده از ملاك كشورهاى پیشرفته براى سنجش و ارزیابى آثار و نتایج انقلاب جاى تردید و تأمل دارد چون غایت فرهنگ و ارزش آنها مادیت و اصالت و اولویت اقتصاد است، در حالیكه غایت انقلاب اسلامى معنویت و نگاه ابزارى به اقتصاد است.(22)
مقایسه با كشورهاى همطراز
یكى از ملاكهاى عالمانه و منصفانه براى سنجش و ارزیابى انقلاب اسلامى مقایسه با كشورهاى همطراز است. در این رابطه مىتوان موقعیت كنونى كشور را كه نتیجهى دو دهه عملكرد انقلاب اسلامى است با وضعیت كشورهایى مانند مصر، پاكستان و تركیه سنجش كرد. این كشورها مسلمان هستند و با ایران، هم منطقه مىباشند. از لحاظ جمعیتى كم و بیش در حد و اندازهى ایران هستند. در یك تحقیق وسیع و دقیق و مبتنى بر آمار و اطلاعات ضروریست كه پژوهشگران جمهورى اسلامى را با این كشورها مقایسه كنند.
نتایج چنین پژوهشى از لحاظ نظرى و كاربردى مىتواند فوقالعاده مفید و قابل استفاده باشد. در چنین پژوهشى باید بررسى كرد كه كشورهاى همسایه و همطراز ایران طى دو دههى گذشته در حالىكه جنگ و انقلاب نداشتهاند، اینك از لحاظ اقتصادى، فرهنگى و سیاسى چه وضعیتى دارند؟
یك نكتهى بدیع و مهم این است كه اغلب این كشورها از لحاظ مادى و اقتصادى، اتفاقاً از انقلاب اسلامى ایران و جنگ تحمیلى منتفع نیز گردیدهاند. در حالى كه ایران بطور طبیعى ضمن آنكه از آثار و بركات معنوى جنگ و انقلاب در دراز مدت به بلوغ و جوشش رسیده است لكن از لحاظ مادى و اقتصادى لطمات فراوانى دیده است. زمانى كه ایران بواسطهى پیروزى انقلاب اسلامى و در راستاى حفظ استقلال خود از پیمان نظامى سنتو خارج شد و مبدل به تهدیدى براى منافع غرب گردید، آمریكایىها و غربیها براى جبران این خلأ و كنترل این تهدید كمكهاى فراوان مالى، اقتصادى و نظامى به پاكستان و تركیه ارائه نمودند. (23)
همین كشور تركیه زمانى كه بین ایران و عراق جنگ شعلهور بود و راههاى تجارى خلیج فارس براى آنان ناامن شده بود بعنوان مركز ترازیت كالا براى دو كشور میلیاردها دلار سود برده است.
مصر نیز بعنوان سردمدار صلح و سازش با اسرائیل و سد نفوذ انقلاب اسلامى در منطقهى عربى و اسلامى، از لحاظ سیاسى و اقتصادى مورد توجه بیشتر آمریكا و غرب قرار گرفت.
پاكستان نیز وضعیتى مشابه مصر و تركیه داشت.
با وجود این مسایل، كشورهاى فوق اینك از لحاظ مادى و معیشتى و رفاهى در مقایسه با ایران چه وضعیتى دارند؟ و براى جلب و جذب كمكهاى اقتصادى، مالى و نظامى غرب، از لحاظ سیاسى و فرهنگى چه هزینه و خسارتهایى نمودهاند؟
این سؤالاتى است كه در یك تحقیق باید منصفانه و عالمانه به آن پاسخ گفت تا بتوانیم با شجاعت و صراحت نقاط قوت و ضعف كشورمان را شناسایى كنیم. اما در حد این نوشتار و مبتنى بر برخى از خواندهها و شنیدهها، حداقل مىتوان چند فرضیه و مدعا را مطرح كرد تا پژوهشگران بعداً آنها را شرح و آزمون كنند.
اولاً كشورهاى مذكور اغلب بدهیهاى خارجى سنگینى دارند. براى مثال تركیه 90 میلیارد دلار بدهى دارد. در حالیكه ایران با توجه به هزینههاى سنگین بازسازى حدود 12 میلیارد دلار(24) بدهى دارد. مصر نیز بدهیهاى زیادى دارد كه در جریان جنگ نفت خلیج فارس در 1990 زمانى كه به تبعیت از آمریكا در لشكركشى علیه عراق مشاركت نمود به عنوان پاداش، چند میلیارد دلار از این بدهیها بخشوده شد كه طبعاً این امر از لحاظ استقلال و حیثیت ملى نمىتواند خوشایند باشد.
نكتهاى كه پژوهشگران در این مقایسه باید مدنظر داشته باشند، وضعیت تورم، پیشرفت امور زیربنایى اقتصادى و تولیدى، حجم فعالیتهاى عمرانى و رفاهى، وضعیت توزیع ثروت و درآمدها و چگونگى قشربندى جمعیت بر اساس ثروت و درآمد و مقایسه وضعیت زندگى شهرى و روستایى است.
این كشورها با وجود اینكه طى دو دههى گذشته، در حد ایران و انقلاب اسلامى خطر و تهدید نداشتهاند، لكن حجم وسیعى از درآمدهایشان صرف تجهیز ارتش و خرید تسلیحات از خارج گردیده است كه مسلماً موجب فشار به مسایل مادى و معیشتى مردم مىشود. ارقام تورم در تركیه بالاست.
نكتهى قابل توجه آن است كه انقلاب اسلامى از ابتدا عزم و ارادهى جدى براى توسعهى صنعتى و اقتصادى، توجه به امور زیربنایى، بهبود وضعیت روستاها، توزیع عادلانه امكانات، استقلال و خلاقیت صنعتى و اقتصادى داشته است. لكن در عمل به دلیل مشكلات ناشى از انقلاب و جنگ و فشارهاى بینالمللى و برخى ضعفها و سوء مدیریتها، هنوز نتوانستهاند اهداف و آرمانها را در حد مطلوب محقق گرداند، اما داشتن این اهداف و داشتن عزم و اراده براى تحقق آنها مسألهى مثبتى است كه باید به فال نیك گرفت در حالیكه غالب كشورهاى همطراز علیرغم داشتن برخى از آثار توسعه و رفاه فاقد اهداف و ارادهى فوق هستند.
ثانیاً باید بررسى شود كشورهاى همطراز همین مقدار از توسعه و رفاه را به چه بهایى بدست آوردهاند؟
از نظر اقتصادى اینها به اقتصاد بینالملل و اقتصاد كشورهاى بزرگ بشدت پیوند خورده و وابسته شدهاند و تبع این امر تنگناها و محدودیتهاى زیادى از نظر اقتصادى و سیاسى دارند. براى مثال از لحاظ سیاسى این كشورها علىرغم منافع ملى و اسلامى خودشان، تا حدود زیادى همراه و همگام سیاستهاى غرب و آمریكا هستند كه این نكته مشروعیت مردمى این دولتها را آسیبپذیر كرده است و تنشهاى داخلى و سیاسى قابل توجهى ایجاد كرده است. بطوریكه در همین راستا جریانهاى ملى و مذهبى نسبتاً نیرومندى در این كشورها ایجاد شده است كه مىتوان آن را(25) بطور غیر مستقیم از آثار و نتایج انقلاب اسلامى تلقى كرد كه بعضاً این دولتها و همراهان غربىشان براى سرپوش گذاشتن به ضعفها و عملكردهایشان آن را بطور مستقیم به مداخله جمهورى اسلامى نسبت مىدهند تا بهانهاى براى اعمال فشار و تحریم بر علیه ایران فراهم كنند.
از لحاظ سیاسى مىتوان نگاهى به وضعیت دیگر كشورهاى مسلمان منطقه انداخت. عراق، عربستان، كویت و امارات كه به همراهى كشورهاى بزرگ در مقابل انقلاب اسلامى صف آرایى كردند و عملاً بطور مستقیم و غیر مستقیم در اشغال ارتش آمریكا هستند و قراردادهاى فراوانى در زمینهى سیاسى امنیتى، نظامى و اقتصادى با غرب و آمریكا بستهاند كه مسلماً استقلال آنها را بشدت آسیبپذیر كرده است.
نكتهى دیگرى كه باید به آن توجه شود هزینههاى فرهنگى است. هویت زدایى دینى و مذهبى در تركیه و مصر سابقهى طولانى دارد اما آنها بعنوان سد نفوذ انقلاب اسلامى و جلب حمایت اقتصادى غرب این روند را توسعه و تشدید كردند، اما تا حدودى نتیجهى عكس گرفتهاند و موجب تحریك عواطف ملى و مذهبى مردم خودشان شدهاند و همانطور كه اشاره شد دولتهاى آنان با امواج وسیع و قوى اسلام گرایى مواجه شدهاند.
مقایسه انقلاب با قبل از انقلاب
یكى از مهمترین و رایجترین شیوههاى سنجش و ارزیابى آثار و نتایج انقلاب اسلامى مقایسه با قبل از انقلاب مىباشد. این ملاك اهمیت و كاربرد فوقالعادهاى دارد.
یك نكتهى مهم آن است كه اصلىترین علت وقوع انقلاب نارضایتى وسیع و عمیق عمومى از ساختار و عملكرد نظام شاه بود. مردم و رهبران بوسیله انقلاب اسلامى آن وضعیت را به امید دست یافتن به یك وضع مطلوب طرد و نفى كردند. اینك اگر ثابت نشود كه بوسیله انقلاب، در راستاى تحقق وضع مطلوب هستیم و تا كنون نتایج قابل قبولى بدست آوردهایم، فلسفهى وجودى انقلاب و جاذبیت و نافعیت آن مورد سؤال و تردید قرار مىگیرد.
نكتهى دیگر آن است كه بخش عمدهاى از جمعیت جوان كشور خود شخصاً نظام پیشین را لمس و تجربه نكردهاند و شاید دقیقاً با تمام وجود ندانند و حس نكنند كه چرا نسل ما قبل آنها دست به انقلاب زده است. این نسل وضعیت موجود نظام را با انتظارات و توقعات و آرمانهاى خودش مىسنجد و عمدتاً ممكن است وضعیت مادى زندگى غربى را الگوى ارزیابى و سنجش قرار دهد.
با توجه به این ملاك نتیجهى ارزیابى كم و بیش مشخص است. واقعاً اگر چنین باشد چگونه مىتوان آثار و نتایج انقلاب اسلامى را براى این نسل تحقیق و تبلیغ كرد؟
اما نسلى كه شرایط قبل از انقلاب را درك و لمس كرده و خود در وقوع و پیروزى آن نقش آفرینى كرده تحت چه شرایط و ضوابطى قبل و بعد از انقلاب را مقایسه مىكند؟
عمدهى این نسل، زحمات و لطمات انقلاب و جنگ را صبورانه و داوطلبانه به امید تحقق اهداف و آرمانهاى انقلاب تحمل كردهاند و بسیارى از نتایج اقتصادى، سیاسى و فرهنگى نظام را مثبت تلقى كرده و عملكردها و روندها را در راستاى تحقق اهداف مىدانند. اما در عین حال از برخى مسایل رنج مىبرند و از یك انقلاب الهى و مردمى بسیار بسیار انتظار دارند. مثلاً در ابعاد اقتصادى، همواره مسألهى تورم، گرانى، احتكار، افزایش شدید ثروت برخى از افراد و اقشار، تبعیضها و اختلاف درآمدها، كاهش قدرت خرید اقشار متوسط و ضعیف... آزار دهنده است.
بنابراین پارهاى از مشكلات طبیعى و غیر طبیعى ناشى از جنگ و انقلاب مىتواند براى تعدادى از افراد و اقشار تردید آفرین باشد. مثلاً قشر چند میلیونى كارگر و كارمند و حقوقبگیر حساب مىكند قیمت بسیارى از كالاها و خدمات با ضریب بسیار بیشترى نسبت به دستمزدهایش افزایش یافته است و این به معنى كاهش قدرت خرید وى مىباشد.
بنابر این نسل انقلاب نیز كه خود با تمام وجود شرایط دو نظام را حس و لمس كرده است ممكن است از این زاویه نمره بالایى به آثار و نتایج اقتصادى انقلاب ندهد.
در بعد فرهنگى و اخلاقى نیز مسایل و سؤالاتى نسل اول انقلاب و تحلیلگران و پژوهندگان را به خود مشغول مىكند. نكته آن است كه بزرگترین هدف و نتیجهى انقلاب، احیاء دینى و اخلاقى و فرهنگى و معنوى بوده است و بسیارى از كسان آثار و دستاوردهاى معنوى و فرهنگى انقلاب را آنقدر زیاد و روشن مىبینند كه معتقدند تمام خسارات و هزینههاى مادى و اقتصادى كه تا كنون به نظام تحمیل شده، به این دستاوردها مىارزد.
اما در كنار این آثار قرائنى دیده مىشود كه باید تأمل كرد. مثلاً چرا هنوز تعداد قابل توجهى معتاد وجود دارد و چرا عدهاى درگیر قاچاق مواد مخدر هستند؟ چرا برخى از جوانان و اقشار ما دچار ابتذال و تهاجم فرهنگى شده و نشانههایى از منكرات و منهیات بصورت نیمه آشكار و پنهان دیده مىشود؟ بطوریكه برخى مىگویند فساد اخلاقى و ابتذال فرهنگى قبل از انقلاب آشكار بود اما اینك پنهان شده است و از بین نرفته است.
سؤالات و نكات فوق در یك پژوهش گروهى و همه جانبه و عمیق باید عالمانه و منصفانه شرح و اندازهگیرى شود تا ما بتوانیم تصویر دقیق و درستى از نقاط قوت و ضعف جمهورى اسلامى داشته باشیم. اما نگارنده در حد تجربیات و معلومات و متدولوژى خود در پاسخ سؤالات و تردیدهاى فوق فرضیهها و مدعاهایى را پیش مىنهد.
نگارنده كه مىتواند بصورت عینى و تجربى دو دهه قبل و بعد از انقلاب اسلامى را به محك آزمون و مقایسه بزند، مبتنى بر یافتهها، خواندهها و دیدههایش مىگوید كه ایران از نظر فردى و اجتماعى، اقتصادى و سیاسى و فرهنگى، داخلى و خارجى، طى دو دههى گذشته تحولات وسیع و عمیق و عمدتاً مثبتى را حاصل كرده است. لكن شدت حب و بغضهاى موافقان و مخالفان و غوغاى طبیعى انقلاب و جنگ تا كنون مانع از آن بوده كه این امر بطور عالمانه و دلسوزانه و نقادانه بطور روشن و دقیق، تحقیق و تبلیغ شود. ذیلاً برخى تحولات و نتایج انقلاب اسلامى را در ابعاد اقتصادى و فرهنگى و سیاسى بررسى مىشود:
در سطح اقتصاد كلان در مقایسه با قبل از انقلاب نكات زیر قابل توجه است:
افزایش صادرات غیر نفتى، بسط و توسعه فعالیتهاى عمرانى و رفاهى در سطح روستاها از قبیل تأسیس خانه بهداشت، ساخت راه، حمام بهداشتى، برق، آب لولهكشى، تلفن، تأسیس مدارس تا سطح دبیرستان، توسعه ظرفیت پالایشگاهها و خودكفایى در تأمین فرآوردههاى نفتى علیرغم افزایش شدید مصرف و جمعیت جلوگیرى از اتلاف گاز و جایگزین كردن براى نفت و پوشش دادن صدها شهر و میلیونها نفر، افزایش قابل توجه ظرفیت تولید برق تا حد رفع خاموشیها، توسعه ظرفیت پتروشیمى و افزایش تولید آن تا بیش از بیست برابر.
براى نمونه مسألهى افزایش صادرات غیر نفتى یك توفیق راهبردى است كه مىتواند در آینده آرمان استقلال اقتصاد از نفت را تحقق بخشیده و آسیب پذیرى امنیت اقتصادى كشور را مانع شود. در حالى كه در سالهاى 56 و 57 صادرات غیر نفتى ایران حدود نیم میلیارد دلار و معادل(26) یك چهلم صادرات نفت ارزش داشت، در برخى از سالهاى اخیر صادرات غیر نفتى تا مرز 5 میلیارد دلار پیش رفت یعنى ده برابر شدن نسبت به قبل از انقلاب. این رقم معادل یك سوم ارزش صادرات نفت بود كه با یك چهلم قبل از انقلاب اگر مقایسه شود نشانه افزایش توان اقتصاد فعلى كشور است. البته افزایش صادرات غیر نفتى كه یك شاخص مثبت در اقتصاد كلان ماست به دلیل فراهم نبودن برخى از زمینهها، در سطح اقتصاد خرد آثار ناخوشایندى داشت بطوریكه قیمت عمده اقلام صادراتى براى مصرف كننده داخلى افزایش یافت.
اما با تمام این مشكلات نشان داده شد كه در صورت فراهم كردن شرایط، اقتصاد ملى توان بسط صادرات غیر نفتى را تا حد بسیار بالایى دارد و این علامت بسیار امیدوار كنندهاى بر رشد و استقلال اقتصادى ماست.
اما از نظر سیاسى مسایل كلان زیر قابل توجه است:
سقوط نظام استبدادى، طرد نفوذ استعمار، حصول آزادى و استقلال، عطف توجه سیاست خارجى به جهان سوم و جهان اسلام.
آثار و نتایج فوق شاید بعضاً در میان مدت جلب توجه ننمایند، اما در دراز مدت قطعاً ثمرات آنها بسیار ملموس و روشن خواهد بود. براى مثال نظام سلطنتى استبدادى وابسته به یك فرد به نام شاه، موجب ركود و عدم رشد شخصیت آحاد ملت مىشود. در حالىكه بزرگترین سرمایهى یك كشور افراد آن هستند كه در یك فضاى آزاد و سازنده اگر رشد كنند همینها اصلىترین عوامل توسعه و پیشرفت هستند. جمهورى اسلامى باید فضاى آزاد و خلاق را براى حفظ و بسط شخصیت شهروندان محافظت كند.
از نظر فرهنگى نكات زیر قابل بحث است:
بزرگترین هدف و دستاورد انقلاب ایران تجدید حیات اسلام بود. در عصر ارتباطات جهانى و سلطه اقتصاد بر تمام شئون بشر، بطور كلى مكتب و اخلاق و ایدئولوژى تعطیل و طرد شده بود. اما انقلاب اسلامى حاوى این پیام بود كه اخلاق و معنویت براى انسان ارزشمندتر است و(27) اسلام براى اداره و هدایت زندگى بشر در همه زمانها و مكانها مفید و عملى است.
افزایش و رشد مطبوعات و نشریات، افزایش ظرفیت دانشگاهها، گسترش مراكز علمى و تحقیقى در همه زمینهها، افزایش و گسترش مدارس در همه مقاطع، توجه به كتاب و كتابخوانى، گسترش كمى و تحول كیفى حوزههاى علمیه و مدارس دینى، همگى نكاتى هستند كه در توسعه و تحول فرهنگى نقطه قوت و توجه هستند.
با توجه به نتایج كلان فرهنگى و سیاسى و اقتصادى فوق مىتوان این فرضیه و مدعا را مطرح نمود كه تحقیقاً انقلاب اسلامى آثار و دستاوردهاى فراوانى داشته است، در عین حال علىرغم اینكه بطور تحقیقى چنین نتایجى حاصل شده از نظر تبلیغى نیز باید علمى و هنرى برخورد شود، مثلاً در ایام هفته دولت و دههى فجر مسئولان از طریق وسایل ارتباط جمعى و تبلیغى معمولاً از آثار و نتایج انقلاب بخصوص در بعد اقتصادى سخن مىگویند و براى اثبات پیشرفت كشور وضعیت فعلى را با قبل از انقلاب مقایسه مىكنند دیده شده كه عدم ظرافت در این شیوهى تبلیغى، معمولاً در مخاطبان اثر عكس گذاشته و مىگویند چرا و چقدر مقایسه با نظام قبل؟
نتیجه گیرى
حاصل كلام آنكه اگر مبتنى بر اطلاعات وسیع و عمیق و به مدد ملاكهاى علمى و عینى كه در این نوشتار مطرح شده آثار و نتایج انقلاب اسلامى را بررسى كنیم مشاهده مىشود كه اهداف زیادى محقق شده و اهداف زیادى هم در راستاى تحقق هستند، اما در عین حال عدم توفیقها و ناكامیهایى نیز بچشم مىخورد.
نكته آن است كه نتایج مثبت براى انقلابها طبیعى و ضرورى است. زیرا انقلاب یعنى بر هم زدن وضع موجود جهت تحقق جامعه مطلوب، اما ناكامیها و نتایج منفى براى انقلابها غیر طبیعى و خطرساز است. بنابراین باید اینها نیز دقیقاً شناسایى و علتیابى شوند.
پاورقى ها:
(1) -آلن، بیرو، فرهنگ علوم اجتماعى، ترجمه باقر ساروخانى، كیهان، 1370، ص 323.
(2) -باقر، ساروخانى، دائرةالمعارف علوم اجتماعى، كیهان، 1370، ص 589.
(3) -وزارت فرهنگ و آموزش عالى، مركز مدارك علمى ایران، مؤسسات پژوهشى كشور (بخش دولتى)، 1376.
(4) -دفتر همكارى حوزه و دانشگاه، درآمدى بر حقوق اسلامى، سمت، 1368، ص 219.
(5) -على محمد، اقتدارى، سازمان و مدیریت، چ 12، دانشگاه تهران، 1355، ص 73.
(6) -عبدالعلى، قوام، اصول سیاست خارجى و سیاست بین الملل، سمت، 1370، ص 69.
(7) -ژان، فوراستیه، تمدن سال 2001، خسرو رضایى، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى، 1368، ص 77.
(8) - the sovier economic experiment.ed iuy susan .millar james r -1 .university of illiois 1990 :urban .linz .P j}
(9) -فرامرز، رفیع پور، توسعه و تضاد، دانشگاه شهید بهشتى، 1376، ص 40.
(10) -روابط عمومى وزارت نفت، نفت در كلام امام، 1364، ص 49.
(11) -گزارش اقتصادى و ترازنامه سال 1375 بانك مركزى و سال 1375.
(12) -روابط عمومى وزارت نفت، نشریه مشعل، سال 4، خرداد 77، ش 133، ص 8.
(13) -مؤسسه مطالعات بین المللى انرژى، تحولات بازار نفت، ش 6 مورخ 77/6/31، ص 49.
(14) -گزارش اقتصادى و ترازنامه سال 1375 بانك مركزى، ص 32.
(15) -پىیر، ترزیان، داستان اوپك، عبدالرضا عفرانى، فراندیش، 1367، ص 355.
(16) -مجید، مختارى، تجزیه و تحلیل اجمالى مقاطع و مراحل جنگ ایران و عراق، فصلنامهى بررسیهاى نظامى سال 5، شماره 18، 1373، ص 41-45.
(17) -دفتر نمایندگى دائمى جمهورى اسلامى ایران در سازمان ملل، خطوط اصلى استراتژى آمریكا و اولویتهاى اطلاعاتى آن در دهه 90، مرداد 1369، ص 20.
(18) -روابط عمومى وزارت نفت، نشریه مشعل، سال 4، خرداد 77، ش 133.
(19) -پل، كندى، ظهور و سقوط قدرتهاى بزرگ، محمود ریاضى، نشر خجسته، 1369.
(20) -بهاءالدین، پازارگاد، فلسفه سیاسى غرب، ج 2، نشر زوار، چ 4، 1359.
(21) - greeno owen the glbalization of world politics edited by john baylis and steve smith oxford 1997 p 314
(22) -مقدمه قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران.
(23) -سیامك، كاكایى، نقش تركیه در منطقه خاورمیانه پس از جنگ سرد، (فصلنامه خاورمیانه) شماره 4، 1376، ص 75.
(24) -هرایرد دكمیجیان، جنبشهاى اسلامى در جهان عرب، حمید احمدى، انتشارات كیهان، 1373.
(25) -گزارش اقتصادى و ترازنامه سال 1375 بانك مركزى، ص 49.
(26) -گزارش اقتصادى و ترازنامه سال 1373 بانك مركزى، ص 68.
(27) - مهران، كندرى، ایدئولوژى، فصلنامه فرهنگ، كتاب نهم، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى، 1370، ص 197.
کلیدواژه ها:
آثار استاد