www.montazer.ir
جمعه 21 فوریه 2025
شناسه مطلب: 2957
زمان انتشار: 14 ژولیه 2015
 آثار انفاق در اولاد

آثار انفاق در اولاد

از ابوحمزه ی ثمالی روایت شده است که مردی از فرزندان یکی از انبیا، ثروت زیادی داشت و همه را در راه خدا انفاق می کرد.

به مادر گفت: پدرم چه کرده که همه می گویند خدا رحمتش کند؟

فرمود: آدم صالحی بود و بر همه ی فقرا انفاق می کرد. پسر گفت: پس مال پدرم چه شد؟

گفت: بیشترش را انفاق کردم. پسر گفت: تو مال غیر را انفاق کردی، ولی من تو را به خاطر این کارت بخشیدم. حال چه قدر ثروت داریم؟

گفت: صد درهم پس آن را گرفت و گفت: خداوند این صد درهم را برکت می دهد.

از خانه حرکت کرد و در راه جنازه ای دید که افتاده است. پس با هشتاد درهم، خرج کفن و دفن جنازه کرد و گفت: اگر خدا بخواهد به این بیست درهم باقی مانده برکت می دهد.

در راه مردی نزد او آمد و گفت: می خواهی تو را به فضل و کرم الهی دلالت کنم تا هر چه نصیب تو شود، سود آن را با من نصف کنی؟ گفت: بلی.

گفت: در راه به خانه ای عبور می کنی، تو را مهمان می کند، در آن جا[ گربه ی سیاهی است، آن را به بیست درهم از خادم خریداری کن. بعد گربه را ذبح کن و مغز سرش را بیرون بیاور و به فلان شهر که سلطانش کور شده است، ببر و بگو من چشم سلطان را علاج می کنم.

چون هر کس مدعی علاج شد و نتوانست، دستور دادند آن مدعی را به دار بزنند. تو هیچ نترس و تا سه روز، هر روزی یک میل از مغز گربه به چشم سلطان بکش. ]در این صورت خوب می شود.

پسر آن چه او گفت، انجام داد و سلطان بینا شد؛ و دختر خود را به ازدواج او درآورد و او مدتی در آن جا بماند.

سپس عیالش را با اموالی زیاد رهسپار منزل مادر کرد. در راه همان مرد را دید و به او گفت: بنا شد، سود را نصف کنی و الآن به وعده ات عمل کن.

پسر گفت: مال عیبی ندارد، زوجه را چه کار کنم؟ آن مرد گفت: تو وفا کردی، من ملکی هستم که خدا مرا فرستاده بود تا جزای احسان و خرج کردنت به آن جنازه ای را که روی زمین بود، بدهم و جزای تو را خداوند به تو داد.(1)

 

1. منتخب التواریخ ص 817- بحارالانوار جلد 15 چاپ قدیم

منبع :400 موضوع 2000 داستان ،ج2 ، نوشته ی سید علی اکبر صداقت ، نشر تهذیب

نظری داده نشده

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed