مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
آثار آخرتی «معروف»، از مباحث بسیار مهم است. «معروف»، تاثیرات قابل توجهی بر آخرت و سعادت ابدی انسان می گذارد.
قبل از اینکه به آثار آخرتی معروف بپردازیم، باید این را بدانید که سهم هر انسانی از آخرت، همانطور که قرآن فرمود، بهشتی است که به اندازه همه ی آسمان ها و زمین است. در واقع، سیر در فضای به آن بزرگی را انسان باید با تلاش خود در دنیا بسازد. مثلاً، وقتی به شما بگویند، دولت هزار متر زمین در فلان جا به شما داده و این زمین خالیست و به درد نمی خورد. زمانی برای شما مفید است که بتوانید این زمین را به بهترین وجه بسازید و قابل استفاده کنید. سرزمین آنجا نیز، همینطور است. انسان باید خودش، آخرت خودش را آباد کند. انسان باید در دنیا مار و عقرب و آتش فشان ها و عذاب ها و جهنم هایش را خاموش کند. شما هرچقدر در دنیا تلاش کنید، دارید فضایی را به بزرگی همه آسمان ها و زمین برای خودتان آماده می کنید. برای زندگی آخرتی تان ان شاءالله وارد همانجا خواهید شد و از بهشت برزخی و بهشت بعد از برزخ، بهره مند خواهید شد.
بنابراین، تلاش های انسان، تلاش های توهمی و اعتباری نیست؛ بلکه تلاش های حقیقی است. واقعاً خداوند همانطور که در قرآن می فرماید، سند این زمین و این بهشت را به اسم شما زده است. آدم اگر به خدا اعتماد نکند، پس به کی میخواهد اعتماد کند؟ فرمایش خالق ماست و با فریاد بلند این را چندبار در قرآن اعلام کرده و تشویق کرده که زودتر خودتان را به این بهشت برسانید:« وَسَارِعُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ[1]= و براى نیل به آمرزشى از پروردگار خود و بهشتى كه پهنایش [به قدر] آسمانها و زمین است.»
در اینجا می فرماید: سرعت بگیرید. در جای دیگر می فرماید: سبقت هم بگیرید. یعنی روح سبقت در انجام کارهای خیر را داشته باشید. چون هرچقدر شما سبقت بگیرید، به نفع خودتان است و بهتر و زودتر به مقصد می رسید.
«احسان و معروف» پرثمرترین زراعت و بهترین گنج هاست
امیرالمؤمنین (علیهالسلام) می فرماید:« إنَّما المَعروفُ زَرعٌ مِن أنمَى الزَّرعِ ، و كَنزٌ مِن أفضَلِ الكُنوزِ ، فلا یُزَهِّدَنَّكَ فی المَعروفِ كُفرُ مَن كَفَرَهُ ، و لا جُحودُ مَن جَحَدَهُ؛ فإنَّهُ قَد یَشكُرُكَ عَلَیهِ مَن یَسمَعُ مِنكَ فیهِ [2]= معروف و خوبى كردن، زراعتى از بالنده ترین زراعت ها و گنجى از برترین گنجهاست. پس، ناسپاسىِ نا سپاسان و نمك نشناسىِ نمك نشناسان، نباید تو را به خوبى كردن، بى رغبت سازد؛ زیرا آن كسى كه خوبىِ تو درباره آنان را مى شنود [یعنى خداوند] پاداش كار تو را مى دهد.»
به طور مثال، به شما میگویند، در بین این لجن ها چندتا الماس قیمتی وجود دارد. اگر آنها را بیرون بیاوری، تا آخر عمر، برای خودت و خانواده ات کافی است. اگر شما دستت را در لجن فرو کنی تا الماس ها را بیرون بیاوری، دردی ندارد. حال اگر یکی شما را ببیند که در لجن فرو رفتهاید، نمیداند که شما دارید چه گنجی را بیرون میآورید، ابراز انزجار میکند. اما وقتی که شما میدانید، دارید گنج با ارزشی را به دست میآورید، از ابراز انزجار دیگران ناراحت نمیشوید. معروف هم اینگونه است و گنجی از بهترین گنج هاست.
وقتی کسی دارد گنجی را از جای کثیف بیرون میآورد، اگر کسی با ابراز انزجار گفت «این دارد چه کار کثیفی میکند!»، باید بگوید اشکالی ندارد. چون من دارم از اینجا الماس در میآورم. دارم از این لجن، هزینه یک قصر بهشتی را در می آورم.
این کار، مثل کسی است که شغلش بازیافت است. هرچقدر آشغال جمع کند، به نفعش است. دیگران هرچقدر هم ابراز انزجار کنند، این می گوید: شما هرچه دلتان می خواهد بگویید، من این آشغال ها را پول می کنم. سختی کار های معروف، مثل آشغال جمع کردن است. قدر نشناختن دیگران، به هیچ وجه نباید در روحیه ما اثر بگذارد. اما وقتی که دیدیم در روحیه ما اثر می گذارد، باید بفهمیم که ما برای کارمان، حساب دیگری غیر از الله باز کرده ایم. یعنی باید برایم اصلاً مهم نباشد که حالا که قدرم دانسته نشده است.
نیاز به «دیده شدن»، از کمین گاه های شیطان در انجام عمل خیر است
گاهی ما کارهای خوب و معروف زیادی می کنیم، اما کسی آنها را نمی بیند و تشکر نمی کند. ناسپاسی کردن در مقابل کار خیر، نادیده گرفتن و پوشاندن کار خیر و انکار کار خیر، نباید انسان را از انجام معروف و کار خیر، باز بدارد. معصوم علیهالسلام می فرماید: «مواظب باش ناسپاسی کسی که در حقش خوبی کرده ای، شما را بی رغبت در کار خیر نکند».
این قسمت، یکی از بزنگاه ها و کمین گاه های شیطان است که اگر انسان کار خیری انجام داد و کسی قدرش را ندانست، او را نسبت به انجام کار خیر، بی رغبت می کند. خیلی شنیده ایم که می گویند:« بشکند این دست که نمک ندارد؛ ما شانس نداریم. آمدیم ثواب کنیم، کباب شدیم. اگر دست عسلی مان را دهن هرکس بکنیم گاز می گیرد». اما در مقابل و با توجه به فرموده حضرت، هرچقدر گاز بگیرند به نفع شماست؛ زیرا گنج شما بزرگتر می شود.
برای آخرت انسان، آن گنجی بهتر می ماند و پرسودتر است که دیگران قدرش را ندانند. مثلا زحمت کشیدی، ولی مادرت هنوز دو قورت و نیمش باقی است و غر می زند. بابایت غر می زند؛ برادر و خواهرت از تو تشکر نمی کنند. هرچقدر انسان بتواند، خودش را از «شرک توقع و تشکر» جدا کند، بیشتر به نفعش است. چرا می فرماید « كُفرُ مَن كَفَرَهُ »؛ زیرا کافر کسی است که روی خدا و حقایق را میپوشاند. پس کسی که محبت شما را نادیده می گیرد و آن را می پوشاند، نباید شما را در انجام کار خیر، بی رغبت کند.
از کمین گاه های دیگر شیطان این است که گاهی، شاید کار خیر شما را به اسم خودش هم تمام کند. شما زحمتی کشیده ای، او می گوید این کارها را ما کردیم. گاهی در یک مجموعه، عده ای زحمت می کشند و اصل کار را می کنند و عده ای دیگر کمتر کار می کنند و بهره بیشتری می برند.
حضرت می فرماید اگر کسی کار شما را پوشاند و قدر ندانست، اصلاً نباید تو را در انجام کار خوب بی رغبت کند. چون این یک گنج برای تو است و اتفاقا اگر دیده نشوی، برای اخلاص و برای آخرتت بهتر است. کسی که برایش درد دارد و همیشه دوست دارد دیده شود، چیزی برای شب اول قبر به بعدش باقی نمی ماند. کاری می کند، زحمتی می کشد و بعد همه ی آن را در دنیا مصرف می کند.
شایسته است، انسان این کفر و پوشانندگی را بتواند تحمل کند و طاقت بیاورد. این نادیده گرفته شدن، از جانب هر کس که می خواهد باشد، به نفع شماست. مثلا برای همسرت زحمت می کشی و او قدر نمی داند. برای بچه ها کار می کنی و آنها زحماتت را نمی بینند. نباید با بچه ها درگیر شوی و اخلاقت را خراب کنی و یا از کار نیک کردن برایشان، پشیمان شوی و احساس سردی و ناامیدی به شما دست بدهد. نباید بگویی انگیزهام از بین رفت. این همه سال زحمت کشیدم، هیچ کس ندید. خدا حساب همه را دارد و آمار همه چیز در دست خداست. قرآن چند بار میگوید این را بدانید، هرکاری بکنید خدا می بیند. و فقط هم مهم است که آن کسی که قرار است پاداش بدهد، ببیند. بقیه دیدند یا ندیدند، مهم نیست و بهتر هم هست که نبینند.
قرآن می فرماید:« الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ بِاللَّیْلِ وَالنَّهَارِ سِرًّا وَعَلَانِیَةً[3] = كسانى كه اموال خود را شب و روز، و نهان و آشكارا، انفاق مى كنند». این یعنی مستحب است که انسان وقتی کار خیر انجام میدهد، هم علنی و هم بیشترش را مخفیانه انجام دهد. علت آشکارا بودنش این است که بتواند فرهنگ سازی کند و در دیگران امید و شادی ایجاد کند. اما آن مقدار که مخفی است، از دست شیطان در امان می ماند.
از کمینگاه های دیگر شیطان این است که حضرت میفرماید: « و لا جُحودُ مَن جَحَدَهُ = انکار کسی که انکار می کند». یعنی شما کار خیری انجام داده اید و دیگران می گویند: «تو اصلاً کاری نکردی؛ چه کار کردی؟ حالا کار مهمی نکرده ای!». حضرت میفرماید، این حرفها نباید شما را در انجام کار خیر، بی رغبت کند. شیطان در این مواقع، به انسان فشار می آورد که قدر تو را ندانستند؛ برو قهر کن؛ دعوا کن. در حالی که قهر و دعوا کار آدم های بی ظرفیت است. برای اینکه دوست دارند، دیده شوند و اگر دیده نشوند به این آدم ها برمی خورد. این آدم ها بی عرضه اند، چرا بی عرضه؟ چون نمیدانند که «فإنَّهُ قَد یَشكُرُكَ عَلَیهِ مَن یَسمَعُ مِنكَ فیهِ= زیرا آن كسى كه خوبىِ تو درباره آنان را مى شنود [یعنى خداوند] پاداش كار تو را مى دهد».
آیا نمی دانند که خدا می بیند؟
خدا دارد زحمات تو را می بیند. نیازی نیست کس دیگری ببیند. نباید دیدن دیگران، برایت اهمیتی داشته باشد. کسی که از ندیده شدن اذیت می شود، نشانه این است که کارش هنوز صد در صد خالص نیست؛ و یا اگر هم خالص باشد، ظرفیتش کم است و فکر می کند کارش هدر رفته است. این «شرک» را ما باید از وجودمان بیرون کنیم. هیچ کاری هدر نمی رود.
کار هیچ زنی که شوهرش ناسپاس و انکار کننده است، هدر نمی رود؛ برای اینکه خدا کارش را می بیند. حیف است که پدری برای بچه اش کار کند، و پاداشش را از بچه ای بخواهد که هیچ وقت نمی تواند جزای کار پدرش را بدهد. گفت: مادرم را کول کردم و به مکه آوردم. گفت: اگر 39 بار دیگر هم این کار را بکنی، که بشود 40 بار، معادل یک شب که تو را حمل کرده نیست. بنابراین، پدر و مادر باید حواسشان باشد که کارشان را به بچه ها نفروشند و منتی سر بچه ها نگذارند.
هیچ شوهری نمی تواند زحمات زنش را جبران کند و تشکر کند؛ هرچند که وظیفه اش است. با زبان و احساسات و بیان عواطف و دادن هدیه، خوب است به طرف مقابل فهمانده شود که چقدر در زندگی من مفیدی. چقدر در این زندگی حضورت قشنگ است. ولی اگر اینها هم نبود، زحمات هیچ زنی هدر نرفته و هیچ مردی اساساً نمی تواند برای همه چیز، تشکر کند و نقطه مقابل هم همینطور است. هیچ فرزندی نمی تواند زحمات پدر و مادرش را جبران کند و کار خیر، اساساً چون مال خداست و فروخته شده به خدا، اصلاً نباید جای دیگری هزینه شود.
بنابراین، انسان باید سعی کند، تا می تواند اکثر کارها را مخفی انجام بدهد و مهم نباشد که دیگران می بینند یا نمی بینند. مثلاً پسری می گوید من بیشتر از دیگر برادرانم به پدر و مادرم خدمت می کنم. اما والدینم کارهای مرا نمی بینند. در حالی که اگر پدر و مادر نمی بینند، خودشان مقصر هستند. کفر پدر و مادر برای خودشان مشکل ساز می شود که زحمات بچه ها و تلاش های بچه ها را نبینند. اما به هیچ وجه این کفر و جهود، یعنی پوشاندن و انکار، نباید در روحیه ما برای انجام کار خیر تاثیر بگذارد.
انکار معروف بدتر از کتمان آن است
باید گفت که انکار از کتمان بدتر است. کتمان یعنی نمی گذارند، بالا بیاید. انکار یعنی تو هیچ کاری نکردی. این صفت خیلی بدی است. یعنی ندیدن زحمات پدر و مادر، همسر، مربی و استاد و اولیاء الهی را اگر کسی نبیند، اگر نعمت ذوی الحقوق و الله را نبیند و ناسپاس باشد و از الله طلبکار باشد، این خیلی بد است.
دو نوع معروف ماندگار از دیدگاه امیرالمؤمنین علیهالسلام
امیرالمؤمنین علیهالسلام می فرماید:« أفضَلُ الكُنوزِ مَعروفٌ یودَعُ الأحرارُ، و عِلمٌ یَتَدارَسُهُ الأخیارُ[4] = برترین گنج ها، احسانى است كه به مردمان آزاده بشود و دانشى است كه نیكان بیاموزند.»
حضرت دو نوع از معروفهای خیلی ماندگار را معرفی میکند. میفرماید: بهترین اندوخته ها احسانی است که به مردمان آزاده می کنید. یعنی اگر می خواهید انفاق کنید، به شخصیت های باآبرو انفاق کنید. قرآن می فرماید، آدم هایی که آگاهی ندارند، فکر میکنند این ها واقعاً آدم های ثروتمندی هستند. چون این ها آنقدر صورتشان را با سیلی سرخ نگه داشته اند که همه فکر میکنند این ها هیچ مشکلی ندارند. به قول قرآن:«یحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُأَغْنِیَاءَمِنَ التَّعَفُّفِ= از فرط عفتورزی اینان، جاهل فکر میکند که اینان ثروتمندند».
پس برای کار خیر و معروف، بگردید و آبرومندترین آدم ها، احرار و آدم حسابی ها را انتخاب کنید. آدم هایی که قیمتی هستند و ارزش دارند. مومنین و کسانی که بیشترین آثار وجودی را دارند و نیازشان نیاز حقیقی است. بعد میفرماید، دانشی که نیکان بیاموزند. خود دانش آموختن، یک کار معروف است. اینکه انسان علمی را یاد بگیرد و با دینش آشنا شود. خود شنیدن و مطالعه کردن، معروفی است که ذخیره بزرگی برای آخرت است. امیرالمؤمنین (علیه السلام) می فرماید:«المعروف ذخیرة الابد= کار خیر ذخیره جاودانگی است».
دقت کنید معنای معروف چقدر وسیع است! این معروف در حق خودت است. یک جا احرار و آدم های خوب را دریاب و به آنان کمک کن. آدم هایی که تاثیرگذار در اجتماع هستند و هرکدامشان یک لشکر هستند.
«نیکوکاری» بهترین توشه برای معاد است
علی علیهالسلام فرمود:« عَلَیْكُمْ بِصَنایِـعِ المَعْرُوفِ فَإنَّها نِعْمَ الزَّادُ إلَى المَعادِ[5]= بر شما باد به نیکوکارى، زیرا نیکوکارى، توشه اى نیک است براى روز بازگشت.»
یعنی وقتی میخواهید به جهان آخرت برگردید، از نیکوکاریهای خودتان بهره برداری میکنید. راوی میگوید: من میدیدم، علی زحمت میکشید، عرق ریزان چاه و قنات میکَند، و وقتی به آب می رسید، هنوز از چاه بیرون نیامده؛ می گفت: قلم و کاغذ بدهید تا وقف نامه اش را بنویسم. چقدر ذوق داشته حضرت برای هدیه کردن. در روایت داریم، هزاران درخت را برای فقرا داد. چندین قنات و آبادانی های زیادی با دسترنج خودش ایجاد و همه را برای محرومان و فقرا هدیه کرد.
بنابراین، ما برای برگشت به نزد خدا، به کار نیک احتیاج داریم. ما در مسیر آمدن به این جهان، جهنم نداشتیم، نفخه الهی در ما دمیده شد و بی درد سر آمدیم به دنیا. اما در راه برگشت جهنم وجود دارد. آخرت 50 هزار سال است که در روایت داریم، کل این 50 هزارسال آتش است. غیر از کسانی که با خود سایبان و خنکی از قبر آورده باشند، دیگران آنجا دردسر دارند. بعد از قیامت هم عذاب ها شروع می شود. مسیر برگشت ما مسیری خطرناک است؛ مثل مسیری که آمدیم نیست که همه اش سعادت و آسایش بود. هیچ معلوم هم نیست که ما کی می خواهیم برویم، هر لحظه ممکن است برویم.
چه مقدار کار خیر برای برداشت در معاد لازم است؟
چه مقدار برای آخرت ذخیره کنیم؟ به اندازه ای که معاد از ما می خواهد. مسیر آخرت، یک مسیر طولانی است. همان مقدار که امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود:« آهِ مِنْ قِلَّةِ الزَّادِ، وَ طُولِ الطَّرِیقِ، وَ بُعْدِ السَّفَرِ، وَ عَظِیمِ الْمَوْرِدِ[6] = واى از كمبود توشه و درازى راه و دورى سفر و عظمت جایى كه وارد مى شویم!».
کسانی که هزار سال پیش مرده اند، هزار سال است در برزخ هستند. معلوم نیست چقدر دیگر باید بایستند تا به قیامت برسند و آنجا هم همین مشکلات هست. به خدا قسم همان چیزهایی که ما در دنیا به آنها احتیاج داریم، آنجا هم احتیاج داریم. مثل، خانه، خوراکی، مرکب، همسر، مهمان، فضای آموزشی. آنجا آموزش هم هست، چون کسی که می خواهد در علم، شبیه خدا بشود، باید بتواند در بهترین کلاس های آنجا ثبت نام کند. حال اگر بگویند تو اصلاً ثبت نامی نیستی، باید با مار و عقرب ها بجنگی و چندسال گرفتار هستی، این برای آدم خیلی سخت تمام می شود و این اصلاً قابل مقایسه نیست با وقتی که وارد برزخ می شوی، 5 تن با مهربانی سراغت بیایند و در آغوشت بگیرند. فرشته ها بشارت و مژده ورود بدهند و از تو استقبال کنند که تو از دنیا صحیح و سالم به برزخ متولد شده ای؛ دارا و ثروتمند، با روح پاک و قوی و ذخیره زیاد آمده ای.
نسبت به آخرت، زاهد نباشیم
انسان باید زاهد نسبت به آخرت نباشد و برای آنجا، از هیچ کاری فروگذار نکرده و به هیچ وجه نباید کاری را کوچک نگاه کند.
همین که وارد مسجد، حسینیه و مهمانی می شود، در خانه خودش یا پدر و مادرش می رود، نباید تنبل باشد. نباید در این مهمانی، برود بنشیند گوشه ای که بقیه به او برسند. این آدم، زاهد به آخرت است. آدمی بی رغبت است. ببین چه کاری در این هیئت می توانی انجام دهی. لیوان می توانی جمع کنی؟ کفش ها را جفت کنی؟ در آشپزخانه کار کنی؛ می توانی پول بدهی، پول بده؛ غذا بکش در آشپزخانه. می توانی بعد از مهمانی و بعد از مراسم کمکی کنی، کمکی بکن. در خانه خودت هم همینطور. بعضی ها سر سفره می نشینند، غذا را که خوردند، کنار می نشینند. انسانی که اهل معروف است، شخصیت معروف دارد. چون حریص بر آخرت است. دائماً کار می کند. آدم مفت خورِ تنبل نیست. بارش را روی دوش دیگران نمی اندازد. با دسترنج خود، زندگی اش را اداره می کند.
گاهی بعضی جوان ها می آیند که بدن های قوی دارند. می گوید: می خواهم از زنم جدا شوم. برای اینکه من بیکارم، کار گیرم نمی آید. می بینم، این یک کار خیلی زرورقی می خواهد. بله واقعاً چنین کاری گیر نمی آید. شما برو در این بازار، چندتا مغازه می بینی که نوشته اند، کارگر ساده می خواهیم. بالاخره از یک جایی شروع کن. علی علیه السلام کارگری می کرده، مزد می گرفته، خلیفة الله است. امیرمؤمنان است. شوخی نیست. شخصیت اول هستی است. این همه زحمت می کشد و کار می کند. تنبلی، بی حوصلگی، بی رغبتی، باعث می شود، هم دنیا و هم آخرت انسان خراب شود. در روایت داریم کلید همه بدبختی های انسان در دنیا و آخرت دو چیز است تنبلی و بی حوصلگی. اگر شیطان می آید و تسلط پیدا می یابد، برای این است که شخص را تنبل می بیند. اگر کسی تنبل و بی حوصله نباشد، نه نفس اماره می تواند او را به کار بگیرد و نه شیطان. آدمی نیست که بتوانند رویش نفوذ کنند. آدمی است که اگر گناه هم بکند، چون آدم زیرک و زرنگی است، زود جبران می کند. نمی گذارد آسیب ببیند. چون زرنگ است و تنبل و وازده نیست. آدم بی حسی نیست. بعضی ها واقعاً بی حس هستند. می گویند:«حسش را ندارم؛ حالش را ندارم؛ انگیزه اش را ندارم؛ هروقت می خواهم بروم سراغ کتاب، نمی توانم بخوانم و خوابم می برد. سی دی گوش کنم چرتم می گیرد. نماز بخوانم، یک جور دیگر می شوم. می خواهم مسجد بروم، نمی توانم. کلاس بروم، حسش را ندارم». یعنی مد شده بگویند حسش را ندارم. بعدا می بینی این آدم سر از جهنم در می آورد. در زندگی دنیا هم همینطور است، بعضی ها هستند استعدادهای خیلی خوبی دارند، اما اصلاً استفاده نمی کنند.
آدم های بزرگ و برجسته، همه با همت های بلند به جایی رسیده اند. همت بلند دار که مردان روزگار، از همت بلند به جایی رسیده اند.
زمستان سردی بود و من در خیابان، یک پسربچه ای دیدم، 7 یا 8 سال داشت. نشسته بود و دست و پایش هم یخ کرده بود. یک وزنه گذاشته بود که مردم بیایند خودشان را وزن کنند. دستش را گرم می کرد، یک ذره مشق می نوشت. آدم باید این ها را تشویق کند. اگر یک موقعی دیدید، جوانانی هستند که به جای کارهای خلاف، دارند زحمتی می کشند و میوه می فروشند یا سر چهارراه دستمال کاغذی می فروشند و یک کار مثبت انجام می دهند، از آنها خرید کنید. هیچ وقت این پول ها برای شما پول نمی شود. نگو جوراب اضافه دارم، جوراب را بخر و به چند نفر هدیه بده، این اسراف هم نمی شود. چهار پنج تا جوراب از او بخر. دستمال کاغذی از او بخر و بعداً توزیع کن و مثلا ببر در مسجد بگذار. اگر به آنها کمک کنیم، در آن ها انگیزه ایجاد می شود. وقتی دیدید مثلا خانمی زحمت می کشد و کار می کند، از او چیزی بخرید؛ نگویید نیاز ندارم. به این قصد که این تولید ایجاد کند. شما نیاز هم نداری، آن را به کسی می دهی که نیاز دارد. این خیلی بهتر از آدمی است که منتظر است کسی بیاید برایش کار کند.
اگر کسی یک بار آخرت را ببیند، جهنم را ببیند، یا این حرف امیرالمؤمنین علیه السلام را باور کند که دیده و دارد به ما خبر می دهد، زندگی کردنش طور دیگری می شود. شما نهج البلاغه را بخوانید؛ ببینید، حضرت علی چقدر نگران ماست. اعلام خطر می کند که من نگران شما هستم و می ترسم برای شما که مبادا آن طرف کم بیاورید.
مثلاً کسی می خواهد کوه برود. شما که کوه رفته ای به او می گویی این کفش هایی که پوشیده ای به درد کوه نمی خورد. با این لباس آنجا یخ می زنی. ابزاری که برداشته ای به کارت نمی آید. چیزهای بهتر بردار. علی (علیه السلام) دارد این همه به ما هشدار می دهد. باید باورش کنیم. دارد می گوید تلاش کنید، زیاد کار خیر بکنید.
نتیجه کار خیر، اول در دنیا به انسان بر می گردد
معصوم علیهالسلام می فرماید:« هر خیری که به هر کسی برسانی، قبل از اینکه در آخرت به دستت برسد، در دنیا چند برابرش به دستت می رسد، مادی یا معنوی». پس بخل نکن.
بعضی ها می گویند، آخر من خودم پدر و مادر نداشتم و به من محبت نکرده اند. خانواده ما یک خانواده سرد و یخ بودند و من هم الآن با خانمم نمی توانم گرم بگیرم. بچه ای به خاطر کمبود محبت، آلوده شده، به پدر می گوییم، بچه ات را جمع کن، به او محبت کن، می گوید نمی توانم. این عقده است، نباید بگذاریم عقده ها اذیتمان کنند. نگو من خودم ندارم به کی بدهم؟ این دروغ است. اگر هیچ کس در حق تو محبت نکرده باشد، کانون محبت در قلبت هست. تو شروع کن؛ بعد می بینی که چشمه جوشش می کند و از خزانه غیب در دلت ایجاد می شود. پس معطل کسی نشویم، الله دارد به ما محبت می کند. با الله هم به محبت کسی نیاز نداریم.
یک پرنده را ناز کن؛ یک گوسفندی را ناز کن؛ به یک جوجه، محبت کن؛ بچه یتیمی را نوازش کن؛ از خودت شروع کن. بعد می بینی تو به هیچ وجه نیاز نداشتی که کسی به تو محبت کند. این یک توهم طبیعت گرایانه است. وقتی فطرت و ابدیت و آخرت را حذف کنیم، این عقده ها درست می شود. می گوید، من مهربانی ندیدم خشن و جنایتکار بار آمدم، ولی وقتی فطرت را کنار طبیعت می گذاریم، می بینیم شما نیاز نداشتی، کسی به تو محبت کند. من خودم شبیه خدا هستم، اسم های خدا در من است، اسم هایی که خدا داده به من، رحمان، رحیم، کریم را داده، رئوف و عطوف را داده، ستار را داده، هیچ انسانی نیست که این اسم ها را نداشته باشد، وحشی ترین انسان ها را که نگاه کنید، ظاهرشان وحشی است، ولی وقتی می روی و با او رفاقت می کنی، می بینی، چه مایه هایی از محبت داشته. ولی برای کس دیگری خرج نمی کند و برای تو خرج می کند. چون تو عرضه داشتی که اسم مهربان و عطوف را در درون آن حیوان وحشی بالنده و شکوفا کنی. ما در وحشی ترین حالت خودمان، نامانوس ترین حالت مان در غریبانه ترین حالت خودمان هم یک عالم ثروت داریم. نگوییم کسی به من محبت نکرده من هم نمی توانم.
ع ل 149
کلیدواژه ها:
آثار استاد