مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
بحثمان در شرح زیارت جامعه کبیره درباره «و قادة الأمم» بود. امشب میخواهیم به مفهوم و شرح «رهبر امم بودن» بپردازیم. اهلبیت علیهمالسلام امام تمام امتهای «جمادی، گیاهی، حیوانی، انسانی و حتی جنها» هستند؛ زیرا همه موجودات، فهم و شعور و درک و قانون و قاعده و فرهنگ دارند و به تصریح قرآن کریم تسبیح و عبادت خدا را هم می کنند. خیلی از آن از آدمها بهتر هستند و بهتر از خیلی از انسانها در روز قیامت به بهشت میروند؛ امّا انسانی که ظرفیت اشرف مخلوقات شدن را داشت و میتوانست مثل خدا شود و به بالاتر از بهشت برسد، در زمین به صورت یک حیوان زندگی کرده و به کمتر از حیوان میرسد.
قرآن در مورد امت داشتن موجودات در آیه 38 سوره انعام می فرماید: «وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ وَ لا طائِرٍ یَطِیرُ بِجَناحَیْهِ إِلاَّ أُمَمٌ أَمْثالُكُمْ= و هر جنبندهای در زمین و هر پرندهای در هوا که با دو بال پرواز میکند، همگی طایفههایی مانند شما (نوع بشر) هستند»، یعنی همه موجودات قانون، قاعده و فرهنگ دارند.
پس حیوانات فهم و شعور، فرهنگ، عاطفه و قوانین زندگی و سلسله مراتب زندگی اجتماعی دارند. گیاهان نیز همینطور هستند. گیاهان هم فرهنگها و فهم قابل توجهی دارند. جمادات هم همینطور هستند. ولی ما چون هنوز با «هستیشناسی اسلامی» آشنا نیستیم، فکر میکنیم فقط بر روی زمین فقط آدم است که عقل و شعور دارد و میفهمد و بقیه موجودات هیچ فهمی ندارند. قرآن به شدت این مسئله را نفی میکند و وقتی که انسان را با حیوانات مقایسه میکند، گاهی انسان را بالاتر از حیوانات میداند و گاهی هم پایینتر.
حیوانات هم تسبیح و نماز دارند
قرآن در مورد نماز و تسبیح حیوانات می فرماید: «كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبِیحَهُ= به یقین هر یک، نماز و تسبیح خود را میداند». اینجاست که معلوم می شود خیلی از انسانهایی که نماز را ترک می کنند، از حیوانات پستتر میشوند. زیرا کسی که نماز را ترک میکند به مرحله حیوانیت سقوط میکند. کسی که نماز نمیخواند، یعنی نه شاکر خدایش هست و نه ارتباط با خانواده آسمانیاش دارد. او نه تنها خودش را به عنوان یک انسان نمیبیند، بلکه تمام هستیشناسیاش محدود می شود به بُعد جمادی و گیاهی و حیوانیاش و با آنها هم تا آخر زندگی اش مشغول میشود. او اساساً به عنوان یک انسان که عضو خانواده اهلبیت است، خودش را نمیشناسد و آن شأن انسانیاش را قبول ندارد؛ به همین دلیل است که به آن پشت میکند. حتی اگر هم بداند چنین شانی هم دارد، چون شان های پایینی اش را انتخاب کرده، سر از انکار درمیآورد و به شان انسانی اش پشت کرده و خیانت میکند تا در جنبههای حیوانی اش راحتتر و آزادتر باشد. این، همان علت روانشناختی است که دنیاگرایان برای فرار از عذاب وجدان انسانی شان، حاضر به شنیدن سخن ناصحان نیستند و اینها قطعاً از سطح زندگی حیوانات پایینتر میآیند و سقوط میکنند.
یک نمونه از درک و شعور حیوانات سخن گفتن مورچه در سلطنت حضرت سلیمان G است که گفت: «یا أَیُّهَا الَّنمْلُ ادْخُلُوا مَساكِنَكُمْ[1]= ای مورچهگان به خانههایتان در آئید تا سلیمان و سپاهیانش ناآگاهانه شما را پایمال نکند». نمونه دیگر هدهد است که جزء سربازان حضرت است. حضرت به او میگوید: چرا دیر کردی؟ کجا بودی؟ دلیل بیاور، یعنی این حیوان باید استدلال کند و دلیل دیر آمدنش را بگوید و داستان رفتنش پیش بلقیس و داستان مردم آن سرزمین را تعریف کند. پس حیوانات عقل دارند. این انسانشناسی، هستیشناسی و حیوانشناسی قرآنی است. آنکه اینها را خلق کرده، خبر میدهد که من اینها را اینگونه خلق کرده ام، اما شما نمیفهمید.
ما سمیعیم و بصیریم و هشیم با شما نامحرمان ما خامشیم
قرآن به صراحت اعلام می کند که خیلی از حیوانات از آدمها بهتر هستند و خیلی از آدمها از حیوانات پستترند. آنها نماز میخوانند و عبادت میکنند و شکر خدا را به جای میآورند، وظائفشان را در خانواده انجام میدهند و زحمت میکشند و تلاش میکنند. پس وقتی در زیارت جامعه خطاب به معصوم علیهالسلام میگوییم: «و قادة الأمم»، یعنی معصوم رهبری همه امتها از آدمها، حیوانات، گیاهان و اشیاء را به عهده دارد. چرا میگویند انگشتر عقیق دستتان کنید؟ برای این که سنگ عقیق، در بین سنگهای مختلف، اولین سنگی بود که به ولایت امیرالمؤمنین علیهالسلام شهادت داد.
ظهورات گوناگون الله در نظام هستی
در مباحث هستیشناسی گفتیم: الله که هستی محض است، در همه اشیاء بطور یکسان حضور دارد. یعنی ما یک جا نداریم که حضور الله کمرنگتر از جاهای دیگر باشد. آن شعور و حیات و علم جاری در همه موجودات را «الله» تبارک و تعالی میگویند. پس الله حضورش در همه جا یکسان است؛ ولی ظهوراتش فرق میکند. مثلا ظهور الله در گیاهان، بیشتر از جمادات است. در حیوانات بیشتر از گیاهان است. در انسان بیشتر از سایر موجودات است؛ امّا حضور الله همه جا یکسان است. قرآن می فرماید: «لایَخْفى عَلَیْهِ شَیْءٌ فِی الْأَرْضِ وَ لا فِی السَّماءِ[2]= یقیناً چیزی در زمین و در آسمان بر خدا پوشیده نیست». هیچ جایی نیست که الله در آنجا نباشد. هیچ محدوده ای خالی از خدا نیست. این است که امیرالمومنین علیهالسلام به خداوند عرضه می دارد: لایمکن الفرار من حکومتک= امکان فرار از حکومتت وجود ندارد.
هر چیزی که اسم شیء بر آن باشد، خدا در آنجا با همه اسماء و صفاتش حضور دارد. شما نمیتوانید جایی را پیدا کنید که الله در آنجا نباشد. پس همه موجودات، با همه فرهنگهایشان «امام و رهبر و قاعده و دین و آیین» دارند. اما این انسان است که گاهی خودش را بدبخت میکند؛ در حالیکه انسان بدبخت آفریده نشده؛ انسان با آن درجه کرامت عظیم انسانی، از نور اهلبیت علیهمالسلام آفریده شده؛ اما همین انسان، برای اینکه بتواند راحتتر معصیت کند، با اختیاری که دارد، خودش را از تحت حاکمیت شریعت، انبیاء و امامان خارج میکند. و گرنه همه چیز شفاف و روشن است.
اهلبیت، امام تمام امتهای موجودات هستند
اهلبیت علیهمالسلام امام تمام امتهای جمادی، گیاهی، حیوانی، انسانی و حتی جنها است؛ یعنی پیغمبر ما پیغمبر جنها هم هست؛ قرآن ما قرآن جنها هم است. پس جنهای مومن، موجودات محترمی هستند. ما در دعاهایمان برای جنها درود میفرستیم و با آنها ارتباط داریم و به آنان سلام میفرستیم. آنها برادران ایمانی ما هستند. همین جنها بودند که در کربلا به کمک سیدالشهدا آمدند؛ ولی حضرت قبول نکرد.
علت اینکه جنها اهل سنت ندارند و همهشان شیعه هستند و مسلمانهایشان عمر طولانی دارند، این است که به قول مرحوم علامه خیلی از آنها در زمان غدیر بودند و شاهد ماجرای غدیر بودند و یادشان هست که پیغمبر امیرالمؤمنین را منصوب کرد. بنابراین، آنها اصلاً سنی ندارند. این جنها هم امتی دارند.
علت این امر آن است که قرآن می فرماید: «إِنَّهُ یَرَاكُمْ هُوَ وَقَبِیلُهُ مِنْ حَیْثُ لَا تَرَوْنَهُمْ = آنها از جایی شما را می بینند که شما آنها را نمی بینید».
فرشتگان هم یک امت هستند. آنها هم امامشان امام ماست. اهلبیت اولین مخلوقات خدا هستند. آنها اولین انواری هستند که خدا آفریده، یعنی اولین و کاملترین ظهور خدا هستند. برای همین اهلبیت همیشه بعد از خدا بوده اند. قبل از حضرت آدم علیهالسلام و قبل از انسانهای قبلی هم بوده اند. آنها رهبران امامان و رهبران همه مخلوقات خدا در طول خلقت خدا هستند.
در باب جایگاه اهلبیت چند روایت را ذکر میکنم. امام حسین علیهالسلام فرمود: «كُنّا أشباحَ نورٍ نَدورُ حَولَ عَرشِ الرَّحمنِ فَنُعَلِّمُ المَلائِكَةَ التَّسبیحَ وَالتَّهلیلَ وَالتَّحمیدَ= ما اهل بیت انواری حول عرش خدا بودیم. فرشتهها را تعلیم تسبیح (سبحان الله)، تهلیل (لا إله إلا الله)، و تحمید (الحمدلله) دادیم».
در ادامه سیدالشهدا علیهالسلام اینگونه تعریف میکند که فرشتهها وقتی ما را دیدند، فکر کردند که ما اینها را خلق کرده ایم. همین که شروع کردیم ذکر خدا را گفتن، فهمیدند که ما هم خودمان مخلوق هستیم. ما خدا را تسبیح کردیم. آنها از ما اینها را یاد گرفتند. ما معلم ملائکه بودیم.
در روایت دیگری، حضرت میفرماید: «كُنَّا أَشْبَاحَ نُورٍ حَوْلَ اَلْعَرْشِ نُسَبِّحُ اَللَّهَ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ آدَمَ بِخَمْسَةَ عَشَرَ أَلْفَ عَامٍ فَلَمَّا خَلَقَ اَللَّهُ آدَمَ= ما ۱۵ هزار سال قبل از آفرینش آدم، اشباح نورى بودیم که در اطراف عرش، خدا را تسبیح مىكردیم بعداً خدا آدم را خلق کرد».
روایات زیاد دیگری داریم، حتی اهل سنت هم دارند که اینها تمامشان اهلبیت را میشناختند و همهشان به اهل بیت توسل میکردند.
توسل حضرت آدم به اهلبیت علیهمالسلام
حالا من یکی از توسلات حضرت آدم را به پنج تن آل عبا علیهمالسلام برایتان می خوانم. امام علیهالسلام تعریف میکند که وقتی آدم توبه کرد، جبرئیل به او گفت که آدم توبهات که پذیرفته شده، حالا این دعا را بخوان: «یَا حَمِیدُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ یَا عَالِی بِحَقِّ عَلِیٍّ یَا فَاطِرُ بِحَقِّ فَاطِمَهَ یَا مُحْسِنُ بِحَقِّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ وَ مِنْکَ الْإِحْسَانُ= اى حمید! به حقّ محمّد؛ اى عالى ! به حقّ على؛ اى فاطر ! به حقّ فاطمه؛ اى محسن ! به حقّ حسن و حسین، و از توست احسان». سپس جبرئیل به حضرت آدم علیهالسلام عرض کرد که اینها را بگو».
«ما ذكر الحسین(ع) سالت دموعه و انخشع قلبه و قال: یا أخی جبرئیل فی ذكر الخامس ینكسر قلبی و تسیل عبرتی قال جبرئیل: ولدك هذا یصاب بمصیبة تصغر عندها المصائب قال یا أخی و ما هی؟ قال: یقتل عطشاناً؛ غریباً وحیداً فریداً لیس له ناصر ولا معین و لو تراه یا آدم و هو یقول: واعطشاه! واقلة ناصراه فلم یجبه أحد إلا بالسیوف فیذبح ذبح الشاة فیذبح ذبح الشاة من قفاه و ینهب رحله اعداؤه، و تشهر رؤوسهم هو و أنصاره فی البلدان، و معهم النسوان فبكی آدم و جبرئیل بكاء الثكلی= زمانى كه [جبرئیل] حسین علیهالسلام را یاد كرد، اشكهاى آدم جارى شد و دلش خاشع گردید و فرمود: اى برادرم جبرئیل! در یادكرد پنجمین نفر، دلم شكست و اشكم جارى شد. جبرئیل گفت: این، فرزند تو است كه به مصیبتى گرفتار مى آید كه دیگر مصیبت ها در برابر آن، ناچیزند. فرمود: اى برادرم ! آن مصیبت چیست؟ گفت: تشنه و غریب و تك و تنها و بى یار و یاور، كشته مى شود. اى آدم! اگر او را ببینى! او مى گوید: «واى از تشنگى! واى از بى كسى!» تا این كه تشنگى همانند دود، بین او و آسمان فاصله مى اندازد و هیچ كس به او جواب نمىدهد، جز با شمشیر و نوشاندن مرگ و سر او همانند گوسفند، از پشت بریده مى شود و دشمنانش بار و بنه اش را غارت مى كنند و سرِ او و سرهاى یارانش را در شهرها مى گردانند، در حالى كه زنانشان همراهشان هستند. این چنین در علم خداى یگانه منّان رقم خورده است. پس آدم علیه السلام و جبرئیل همانند یك مصیبت دیده، گریستند».
دانشمندان روسیه (شوروی سابق) در ژوئیه 1951 کشتی حضرت نوح را پیدا کردند. این کشتی چوبی است که حدود 14 اینچ طول و ده اینچ هم عرض دارد که روی آن حروف و شکل پنجه بوده. پنجهای که خود حضرت نوح کشیده و این را دانشمندان ترجمه کرده اند. حالا حضرت نوح جدای از دعایی که میخواند، دعایی هم که خوانده و جبرئیل به او گفته. دعایی را مینویسد، توسلش را به اهل بیت علیهمالسلام مینویسد. جالب است که این دانشمندان هیچ کدام مسلمان نبودند. اصلاً در آن کشور و در آن زمان دین معنا نداشت. آنچه ترجمه کرده اند این است: «ای خدای من! ای مددکار من! به لطف و مرحمت خود و به طفیل ذوات مقدس محمد ایلیا که همان علی است، شبّر و شبیر فاطمه دست من را بگیر». این توسل حضرت آدم است.
این پنج وجود مقدس از همه باعظمتتر و واجبالاحترام هستند و تمام دنیا برای آنان برپا شده است. این سندی است برای کسی که گمراه نشود. خدا اسنادش را میگذارد. خدا آیاتش را در قرآن بیان کرده و میگوید: «سَنُرِیهِمْ آیاتِنا فِی الْآفاقِ وَ فِی أَنْفُسِهِمْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ= من تمام نشانههای خودم را در طبیعت و در درون خودتان میگذارم که دیگر بهانهای نگیرید و تردیدی نداشته باشید». اگر کسی با این همه آیات مریض میشود و شک و تردید سراغش میآید و عبادتش را رها میکند و قهر میکند، این مربوط به خودش است. او میخواهد نبیند و کور باشد. و گرنه اگر آدم گوش شنوا داشته باشد و دنبال حق باشد، میتواند حق را همه جا ببیند.
شرح زیارت جامعه کبیره/ رهبر امت ها
کلیدواژه ها:
آثار استاد