مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
بناها وساختمان ها وکاخ های بسیار بزرگ و مجللی بر روی کره زمین وجود دارد. ولی این بناها هر اندازه با شکوه و بزرگ و از نظر زیبائی بی نظیر باشند، نمی توانند با کاخ ها و ساختمان های بسیار زیبائی که برای سکونت و آرامش مومنین در بهشت بنا شده، قابل مقایسه باشند. در بهشت چنان کاخ های مجلل و باشکوهی ساخته شده که چشم ها با دیدن عظمت و زیبائی آنها خیره می شود، قصرهائی که مومن وقتی داخل آن می شود، به آرامش روحی و آسایش ابدی می رسد. امروز میخواهیم راجع به ساختمان بهشت صحبت کنیم.
انسان از آن جهت که یک بُعد مادی دارد، با اشیاء ارتباط دارد. پس اشیاء، بوها، رنگ ها، مزهها، طعمها و... بخشی از ارتباطات انسان را تشکیل میدهند و نوع تأثیرگذاری هر یک از آنها در انسان متفاوت است.
یکی از عواملی مادی که با انسان در ارتباط است، «معماری» است. بنای یک ساختمان یا مکانی که انسان در آن زندگی میکند، با روح او تعامل دارد. اینطور نیست که انسان در هر ساختمانی یا در هر بنایی آرامش داشته باشد و لذت ببرد یا حسهای خوب معنوی داشته باشد.
بخشی از تمدن نوین اسلامی که در راه تشکیل آن هستیم و مأموریت تشکیل آن را هم داریم، بحث معماری است که شهرسازی مسلمین، مساجد، ساختمانها، حسینیهها، خانهها، شهرها باید چگونه باشد. آنچه که ما الان میبینیم، تحت تأثیر تمدن غربی است. یعنی تمدنی که به انسان به چشم یک موجود موقت مادی نگاه میکند و اساساً با بخش انسانی او سر و کار ندارد و ساختمانها هم پیرو این نوع تمدن و این نوع نگاه به انسان ساخته میشوند.
این یادتان نرود به عنوان یک اصل که هر تمدنی ریشه و پایهاش براساس نوع انسانشناسی است که آن تمدن دارد. یعنی نوع نگاهی که به انسان دارد، در معماری، پزشکی، مهندسی، موسیقی، هنر و در رشتههای مختلف ظهور پیدا میکند.
وقتی که نگاه به انسان نگاه مدرنیته و غربی باشد، تمدن یا معماری و شهرسازی که ساخته میشود، همین است که میبینید. بلندمرتبهسازی و برجسازی و ساختمانهایی که در شهر خودمان پر است و میبینید. شهرهایی که خفهکننده هستند، روح ندارند، مثل زندان میمانند، قلب انسان در آن میگیرد. با اینکه ساختمان ها ظاهراً خیلی بلند و شیک هستند، ولی انسان وقتی که در آن راه میرود، هیچ احساس امنیت و آرامش و ارتباطی که باید با اصل خودش داشته باشد، در آنها نمیگیرد. اینها ساختمانهایی هستند که در آن، تجاوز به طبیعت صورت گرفته است.
معماری اسلامی، جلوه گاه شادی و آرامش فطری است
«طبیعت» اصل انسان است. انسان به هر حال موجودی است که حداقل با دو عامل در طبیعت ارتباط وجودی دارد: یکی آب و دیگری خاک. علتش هم این است که جنس انسان از آب است. برای همین فرمود: «وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ كُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ[1]= و از آب هر چیز زندهای را آفریدیم». یعنی انسان با آب یک احساس حیات و رابطه وجودی دارد که با هیچ چیز دیگری ندارد. خاک هم همینطور است. خاک هم انسان را یاد اصل خودش میاندازد. در مورد خاک هم فرمود: «خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ[2]= او را از خاک ساخت». پس موجودی که مرکب نفسش از آب و خاک است، وقتی که با چیزهایی که با آن رابطه وجودی دارد ارتباط میگیرد، حس خوبی به او دست میدهد. این حس، مثل همان حسی است که ما با پدر و مادریم که ریشه ما هستند. بچه چطور برای پدر و مادرش یک معنای دیگری دارد تا با بچههای دیگر؟ یا بچه چطور با پدر و مادرش، پدربزرگ و مادربزرگش یک حسی دارد که با آدمهای دیگر پیدا نمیکند؟ علتش این است که اصل و ریشهی این بچه هستند. از این رو، وقتی انسان در ساختمان به طبیعت انسان، یعنی به آب و خاک تجاوز میکند، میبینید که با آن ساختمانها نمیتواند خیلی حس بگیرد. چون تحت فرهنگ مدرنیته مجبور است در آن ساختمان زندگی میکند. همینطور که ما مجبور هستیم در خیلی از ساختمانهایی که تجانسی با روح و اصل ما ندارند زندگی بکنیم. اما ساختمانی که در آن تعدی به طبیعت نشده، بلکه تحول در آن پیدا شده، انسان در این ساختمان ها احساس خوبی دارد.
اگر شما بروید به مساجدی که با معماری اسلامی ساخته شده و تجاوز و تعدی به طبیعت در آن مساجد نیست. مثلاً تیرآهن یا سیمان در ساختمان آن وجود ندارد، متوجه می شوید که حس خوبی دارید. اما وقتی به مساجدی می روید که با روح انسان تجانسی ندارند، می بینید که انسان نمیتواند در آن خیلی حس بگیرد. انسان نمی تواند آن حسی که باید با اصل و ریشه خودش بگیرد را داشته باشد. چون تغییرات در مصالح و ساختمان آن صورت گرفته است. مثلا سیمان با اصل و ریشه ی انسان ارتباط ندارد.
حالا وقتی که شما به اصفهان، یزد یا کرمان بروید. می بینید ساختمان هایی که در آن تیرآهن به کار برده نشده و ساختمان های خشت و گلی هستند، یعنی آجرشان را به صورت خشتی ساخته اند، یا نماهایی که با خشت و گل درست شده اند، شما در این ساختمان ها یک حس زیبا و قشنگی دارید.
متاسفانه از این معماری فطرتگرایانه خیلی جدا شده ایم. این مدرنیته بلایی سر ما آورده که در تمام جنبهها همه چیزمان را میبازیم و اصلاً دیگر طبیعی زندگی نمیکنیم. برای همین است که عمرها کوتاه و بیبرکت شده و می بینیم که در جوانی شخص مریضی هایی مثل سرطان و آلزایمر و... میگیرد و می میرد. همه اینها به این خاطر است که با طبیعت ارتباط نداریم و به طبیعت تجاوز کرده ایم و این تجاوز، روی خودمان تأثیر منفی میگذارد.
ساختمان بهشت چگونه ساختمانی است؟
در معماری بهشت نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمایند: «إنَّ اللهَ عزَّ وجلَّ أَحاطَ حائِطَ الجنَّةِ لَبِنَةً مِن ذهبٍ ولبنةً مِن فِضَةٍ ثُمَّ شقَّقَ فِیهَا الأَنهارَ وَ غَرَسَ فِیهَا الأَشجارَ فَلَمّا نَظَرَتِ المَلائِكَةُ إِلى حُسنِها وَ ظَهرِها قالَت طُوبى لَكَ مَنازِلَ المُلُوكِ= خداى عز و جل دیوار بهشت را با خشتى از طلا و خشتى از نقره ساخت. سپس جویبارهایى را از دل آن، درآورد و درختكارى كرد. چون فرشتگان، زیبایى و خرّمىِ آن را دیدند، گفتند: خوشا به حالت در میان منزلگاه هاى پادشاهان».
معماری بهشت کار خداست. خدا با شناختی که از بندهاش دارد، میخواهد بندهاش را مورد احترام قرار بدهد. خدا آنقدر مهربان است و بندهاش را دوست دارد که او را طوری خلق کرده که در جایی مثل دنیا، انسان اگر یک نان گندم، جو و آبی بخورد، با همین غذای ساده، زنده میماند و سالهای سال میتواند زندگی کند. خدا در این عالم طبیعت و عالم کوچک دنیا، هزاران نوع برای بشر غذا و خوراکی و چیزهای دیگر طراحی کرده که آدم هر وقت میبیند، حیرتزده میشود؛ اما ما آنقدر در ناخودمان غرق هستیم که حواسمان نیست خدا با ما چه کار دارد میکند.
ممکن است شما در ساختمانی زندگی کنید که معماری اش زیبا باشد، اما شاداب نیستید، مرده اید. چون در آن سیمان، آهن و سرامیک وجود دارد. از این رو، نمیتوانید با آن ارتباط بگیرید.
امام صادق (علیه السّلام) میفرماید: «إِنْ كُنْتُمْ رَاغِبِینَ لَا مَحَالَةَ فَارْغَبُوا فِی جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ[3]= همانا اگر قرار است شیفته شوید، پس شیفتۀ بهشت شوید که پهناى آن، زمین و آسمان است». یعنی اگر قرار است نفسچرانی کنید و به این چیزها رغبت داشته باشید، لااقل سراغ آن بهشتی بروید که به اندازه همه آسمانها و زمین است. خواستگار آن بهشت باشید و دل به آن بهشت بدهید. آن معماری که خدا برایتان میخواهد یک معماری 99% آن که بهتر است. پس نیا به خاطر معماری یک درصدی که حالا اگر یک ذره جابهجا بشود، اعصاب شوهرت را خرد کنی که پول ندارد. الان گرفتاری دارد، وام دارد و نمیتواند منزل مناسبی تهیه کند و تو اصرار کنی که باید حتماً اینجای خانه را عوض بکنی، یا اعصاب خودت را خراب بکنی که من خانه ای میخواهم که اینطوری باشد. فرش باید اینطوری باشد. آن را عوض کن. این را عوض کن.
باید اینطور ببینی که دنیا جای گذر است. مواظب باشید که تن دادن به زیبایی ها و معماریهای طبیعتگرایانه، شما را از آن معماری و ساختمانهای بهشتی محروم نکند.
اگر در دنیا توانستی یا امکاناتی برایت وجود داشت که ساختمانی بسازی، یک ساختمان فطرتگرایانه بساز. اشکالی هم ندارد. اما حواسمان باشد که به خاطر ساختمان دنیا، ساختمان آخرت و بهشت را از دست ندهیم. بعد از رفتن از دنیا، همین که آدم آن بهشت را میبیند، میفهمد که دنیا را باخته است و از آن بهشت ابدی محروم شده است.
در فرمایش دیگری، نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمایند: «إنَّ حائِطَ الجنَّةِ لَبِنَةً مِن ذهبٍ ولبنةً مِن فِضَةٍ وَ قاعُ الجَنَّةِ ذَهَب وَرُضاضُها اللُّؤلُّؤُوَطِینُها مِسكٌ وَتُرابُها الزَّعفَرانُ وَخلالُ ذَلِكَ سِدرٌ مَخضُودٌ وَطَلحٌ مَنضُودٌ وَظِلٌّ مَمدُودٌ وَماءٌ مَسكُوبٌ = دیوار بهشت، یك خشتش از طلاست و خشت دیگرش از نقره، دشت بهشت، طلاست و خُرده سنگ هایش، مروارید است و گِل آن، مُشك، و خاكش زعفران است و در آن، درختان كُنار بى خار است و نیز درخت هاى موز با میوه هاى خوشه خوشه بر هم چیده شده و سایه اى گسترده و پایدار و آبى ریزان وجود دارد».
مؤمن کاخهای متعددی در بهشت دارد. کاخهای بزرگ که هر کدامش از این دنیا بزرگتر است. بهشت، دشت دارد، تپه دارد، کوه دارد، جزیره دارد، دریا دارد، این دشت بهشت از طلا است.
این چیزی که در اینجا میبینیم، یک ظهور و جلوه ی یک چند میلیاردم خاک و طلای آنجاست. زعفرانی که ما میگوییم با زعفران آنجا فرق دارد. اینجا همین زعفرانش کلی دلبری میکند، رنگش و بویش و خاصیتش. گلهای اینجا هم با همه ی زیبایی هایش، قابل مقایسه با گلهای بهشتی نیست. حالا شما یک ضریب چند میلیاردی و یک ضریب بینهایت روی آن بگذارید و ببینید قرار است آنجا این گُل چه بشود، این خاک چه بشود.
«مخضود» یعنی بدون تیغ و خار که دست را نمیبرد. با آن شکل قشنگی که درخت سدر و کُنار دارد که آدم را مست میکند.
در قیامت یکی از شکنجههای انسان این است که بهشت خودش را میبیند، ولی نمیتواند از آن استفاده کند. بادیدن بهشت، حیرت او را برمیدارد و حسرت او را آتش میزند و خاکسترش می کند.
مطالعه روی ساختمان بهشت، گُلها و زمین بهشت، آدم را آرام میکند. حرص و هیجانهای جهنمی، کینه، بددلی، دعوا و درگیری، حساسیت و زودرنجی و رقابت حس های خوب بهشتی را از آدم میگیرد. چون رقابت احمقانهترین کار دنیاست. وقتی رقابت میکنی، سهم خودت را در بهشت از دست میدهی. پس برای چه رقابت میکنی؟
چون به هر میلی که دل خواهی سپرد از تو چیزی در نهان خواهند برد
بهشت/ساختمان و معماری بهشت
کلیدواژه ها:
آثار استاد