مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
«عفت» و «وارستگی» از دنیا از ویژگی های شخصیت مؤمن است. او با تنظیم معشوق های دلش در برابر خداوند طغیان و سرکشی نمی کند.
در جلسه گذشته در یک تقسیم بندی کلی انسان به دو گروه مؤمن یا فاسق تقسیم شد و نیز گفته شد که فاسقین 5 گروه هستند.
قرآن کریم از مؤمن تعریف دقیق ریاضی کرده است؛ یعنی حدود وجودیاش را مشخص کرده است. یکی از آیات سوره توبه است که میفرماید:
«قُلْ إِنْ کانَ آباؤُکُمْ وَ أَبْناؤُکُمْ وَ إِخْوانُکُمْ وَ أَزْواجُکُمْ وَ عَشیرَتُکُمْ وَ أَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ کَسادَها وَ مَساکِنُ تَرْضَوْنَها أَحَبَّ إِلَیْکُمْ مِنَ اللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهاد فی سَبیلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتّى یَأْتِیَ اللّهُ بِأَمْرِهِ وَ اللّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقینَ = بگو: «اگر پدران و فرزندان و برادران و همسران و طایفه شما، و اموالى که به دست آورده اید، و تجارتى که از کساد شدنش مىترسید، و خانههائى که به آن علاقه دارید، در نظرتان از خداوند و پیامبرش و جهاد در راهش محبوب تر است، در انتظار این باشید که خداوند عذابش را بر شما نازل کند! و خداوند جمعیت نافرمانبردار را هدایت نمىکند» یعنی سه معشوق مؤمن اصلی یعنی الله، اهل بیت و جهاد در راه خدا برتر از سایر معشوقهای دیگرش است.
امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) میفرمایند: «المؤمنُ عفیفٌ فی الغِنى، مُتَنزِّهٌ عَن الدُّنیا= مؤمن در غنای خودش اهل عفت و نسبت به دنیا وارسته است».
دنیا یعنی همه آن 8 معشوقی که در سوره توبه آمده که در مقابل سه معشوق اصلی است. وقتی هر کدام از معشوقها غلبه بر سه معشوق اصلی پیدا کند، آن وقت است که دنیا بر انسان غلبه میکند.
دنیای همه آدمها به یک شکل نیست، حتی گرایشات آنها هم از یک سنخ نیست. در آیه فوق تنوعهای درگیری انسان از دنیا را نام برده است: مسکن، شغل، روابط فامیلی، مسائلی قومی و قبیلگی و نژادی و خیلی چیزهای دیگر که میتواند انسان را در مقابل خدا قرار بدهد.
انسان در ساختار وجودیاش به گونهای است به تعبیر قرآن کریم «كَلَّا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَیَطْغَى/ أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَى؛ حقا كه انسان سركشى مىكند/ همین كه خود را بىنیاز پندارد». (سوره علق/آیات7-6)
طبیعت انسان به گونهای است که وقتی استغنا پیدا کرد، در مقابل خدا و حق طغیان میکند و تعادلش روی صراط بهم میریزد. این بهم ریختگی تعادل زمانی است که یکی از چهار شأن (جمادی، گیاهی، حیوانی و عقلی) بر او غلبه کند.
انسان فقط زمانی تعادل دارد و روی صراط است و به سمت بهشت حرکت میکند که دوستدار «الله»، پیامبر و اهل بیت و جهاد در راه خدا باشد. به محض اینکه یکی از این سه معشوق کمرنگ شد و رتبه یکی از 8 معشوق در دلش بالا رفت، سقوط میکند.
مؤمن در دنیا که متن جهنم است، بهگونهای رفتار میکند که با هر کدام از 8 معشوقهای دنیایی اعم از وضعیت مالی (کمالات جمادی)، زیبایی (گیاهی)، سیاست و مقام (حیوانی) یا استغناهای عقلانی (سواد، علم و مدرک تحصیلی) استغنا دارد و طغیان و سقوط نمیکند.
اگر هر کدام از این کمالات هم در مؤمن زیاد شود، تعادلش حفظ میشود و هیچ وقت در دلش غلبه پیدا نمیکند.
در قطعه دوم روایت؛ «مُتَنزِّهٌ عَن الدُّنیا؛ نسبت به دنیا وارسته است». یعنی مؤمن در هیچ کدام از ثروتهای 4 بخش پائینیاش، آلوده نمیشود. ضمن اینکه همه را میتواند داشته باشد؛ زیبائی، ثروت، کمالات و محبوبیتهای دیگر اما هیچ کدام به ضررش نیست. ولی اگر سه معشوق اصلی مبنای دلش نباشد، حتی عبادتها هم می تواند ضرر داشته باشد.
وقتی به زیارت امام رضا (علیهالسلام) میرویم در دعای عالیه المضامین 6 هدف بزرگ را از او بخواهیم:
در آخر دعا میخوانیم: «وَاجْعَلْ ذلِکَ کُلَّهُ لى وَلا تَجْعَلْهُ عَلَىَّ؛ خدایا اگر اینها را میدهی به ضرر من نباشد».
گاهی وقت ها گناه نکردن برای یک انسان مضرتر از گناه کردن است. چون گناه نکردن باعث طغیان و طلبکار بودن از خدا می شود و به شدت انحراف پیدا میکند.
عوامل نابودی دولتها از منظر امیرالمومنین علی (علیه السلام)
حضرت علی (علیهالسلام) میفرمایند:
«تَضْییع الاْصُولِ وَ التَّمَسُّكِ بِالْفُرُوعِ وَ تَقْدُّمِ الْأَراذِلِ وَ تَأْخیرِ الْأَفاضِلِ؛ ضایع كردن مسائل اصلى، چنگ زدن به امور فرعى، به پیش انداختن افراد ناشایست و به عقب راندن كسان شایسته و با فضیلت».
حضرت نابودی دولتها را در 4 چیز بیان میکنند:
مؤمن اینگونه نیست که وقتی به مکنت و جایگاهی برسد، تعادلش را از دست بدهد. این امر، امروزه در دولت مردان دیده می شود که تعادلشان را حفظ کردند ولی در مقابل برخی هم هستند که سقوط کردند و این معضلی است که مقام معظم رهبری تاکید بر آن دارند.
لزوم حفظ عفت در زیبایی و قدرت
برخی ها با قدرت بدنی و زیبایی طغیان میکنند و عفت را زیر پا میگذارند. کسانی که بیحجابی یا بدحجابی دارند، یا کسانی که صدای خوشی دارند ولی در جای دیگری هزینه میکنند یا بعضی با ثروت مالی ، مدرک تحصیلی (لیسانس، ارشد و دکترا) .... طغیان می کنند.
کسانی که در مقابل امیرالمؤمنین ایستادند هیچ کدام آدمهای معمولی و عادی نبودند. بلکه کسانی بودند که کمالاتی داشتند. یعنی سابقه دار و مدعی بودند.
شیطان در حمله راست انسان را با کمالات، توانائیها و سابقهها فریب میدهد. حمله سمت راست؛ بدترین و سختترین حمله برای انسان و جامعه است. یعنی اهل کمال بیشتر از دیگران برای جامعه و دین خطرناک هستند.
بعد از انقلاب اسلامی هم همینگونه شد. خواص و کسانی که کمالات مذهبی، سیاسی و علمی بیشتری داشتند، مصائب زیادی را بوجود آوردند. پس انسان باید مراقب باشد که اگر به سمت خواص رفت، تعادل و تواضعش را حفظ کند و به سمت طغیانگری نرود.
مؤمن وقتی در هر کمالی به غنا رسید، آن حرکتهای فوق عقلانیاش یعنی عشق به الله و اهل بیت و جهاد به او تعادل میدهد و از 4 کمال دیگرش برای رشد دنیایی و آخرتی خودش نهایت استفاده را میکند. همچنین برای لذت و آبادنی دنیایاش با تنظیم مهندسی دلش؛ الله و اهل بیت و جهاد در راه خدا بر سایر معشوقهایش غلبه دارد.
دنیا در جایی میتواند به انسان ضربه بزند و او را بیعفت کند و به فسق و فجور و بیبند و باری بکشاند که یکی از سه معشوق اصلیاش او را به انحراف بکشاند و این داستانی است که به صورت تدریجی اتفاق میافتد.
راهکار عملی طغیان نکردن
مؤمن در هر کاری که به خیر برسد، تواضع خودش را حفظ میکند. چون قائل است که هر کمالی که دارد خدا به او داده است.
ذکر «الحمدلله» سپر بسیار بزرگی در مقاقبل نفس انسان است که اجازه نمیدهد انسان به طغیان بیفتد. بنابراین سوءاستفاده ای نمیکند. فخرفروشی، برتربینی و خودشیفتگی ندارد. هر چقدر خدا به او کمالات بدهد او همه را از خدا می داند. و مغرور به آنها نمی شود. «الحمدلله» قدرتی دارد که انسان را در صراط (تعادل) نگه میدارد.
حماقت بزرگ انسان این است که با چیزی که برای او نیست، پُز بدهد. ما حتی اصل وجودمان هم برای خود ما نیست. پس چرا بخواهیم پز بدهیم!
اینکه به مؤمن هر چی برسد عفتش را حفظ می شود چون معشوق های حقیقی را دارد. بنابراین هر جا باشد، آرام است.
مؤمن سراسر منفعت است
نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) می فرمایند: «المُؤمِنُ إن ماشَیتَهُ نَفَعَكَ وإن شاوَرتَهُ نَفَعَكَ وإن شارَكتَهُ نَفَعَكَ وكُلُّ شَیءٍ مِن أمرِهِ مَنفَعَةٌ نفعک؛ مؤمن منفعت است، اگر با او مسافر باشی دراین همراهی او بیشتر به تو نفع می رساند، وقتی میخواهی با او مشورت کنی به تو نفع میرساند، اگر شریکش باشی باز به تو نفع میرساند، هر چیزی در مؤمن نفع است».
مؤمن همیشه منفعت است. یعنی در دوستیاش، همسرداریاش، پدر یا مادر بودنش، استاد بودنش، شاگردش بودن و... به کسی ضرر نمیزند. سر کسی را کلاه نمیگذارد. امتیاز میدهد ولی امتیاز کمتری میگیرد چون میداند به نفعش است.
مؤمن نرمخو است. زرنگ بازی ندارد. در قاعده ارتباطات، همه را از خود می داند. (هو انت).
او در سروری در خدمت دیگران است. در هر سفری باشید، تلاش او در سود رساندن به اطرافیانش است و خدمت رسانی بیشتری میکند. یعنی خیرش به دیگران بیشتر از دریافت هایش است. این گونه است که شبیه الله می شود.
در مشاوره، خیرخواهی لازم را به دیگران می دهد. در شراکت و هر نوع ارتباطی اهل سودرسانی است. اگر همسر کسی باشد، از او خیر می بینند، همسایه باشد، دیگران بیشتر از او خیر می بینند. اینها همه خروجیهای نفس است که باعث سرازیر شدن خیر و برکتهای معنوی به او میشود.
در روایت دیگری، امیرالمومنین علی (علیهالسلام) فرمودند: «المؤمنُ إذا سُئلَ أسْعَفَ و إذا سَألَ خَفَّفَ؛ هرگاه از مؤمن چیزى خواسته شود، زیاد كمك مى كند و چون خود چیزى از كسى بخواهد، سبك مى گیرد».
مؤمن خدمتی که میکند، بیشتر از خدمتی است که میگیرد. سخت نمیگیرد. همسر و اطرافیانش را به زحمت نمیاندازد. وقتی بخواهد مهمانی بدهد مهمانی خوبی برگزار میکند.
پس مؤمن همیشه مصرف میشود تا مصرف کند. در هر جایگاه و منصبی باشد، اهل خیر و برکت است. چون تنبل و بی حوصله نیست و خیرش به دیگران خیلی می رسد. آدم های تنبلی و بی حوصله بیشتر دیگران را به استخدام خودشان در می آورند تا به دیگران خدمت کنند.
کلیدواژه ها:
آثار استاد