مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
انسان موجودی است که از روح خدا آفریده شده و با داشتن قوه «فوق عقل» ظرفیت بی نهایت در تشبه به خدا را دارد، یعنی توانائی جذب تمام اسماء و صفات حق تعالی را دارد، اما برای به دست آوردن چنین کمالی نیاز به «قدرت و توانائی روح» دارد و بدون آن نمیتواند ظرفیت بی نهایت طلبی اش را پر کند.
رابطه دنیا با حیات ملکوتی و برزخی مثل رابطه رحم مادر با دنیاست. جنینی که در رحم مادر شکل میگیرد، بعد از 9 ماه وقتی که به دنیا میآید، تحت یکی از این ۵ تولد تقسیمبندی میشود: ۱- تولد «ناقص یا معلول» ۲- تولد سالم ۳- تولد بیمار ۴- تولد ضعیف ۵- تولد سالم قوی. انسان در لحظه ورود به برزخ نیز یکی از این ۵ نوع تولد را خواهد داشت.
در درک عظمت و بزرگی برزخ باید گفت، همان طور که دنیا خیلی بزرگتر از رحم مادر است، نظام برزخی هم چنین وسعتی نسبت به دنیا دارد. یعنی نظام برزخی انتها ندارد. آنقدر قدرتمند و وسیع است که اگر انسان خودش را برای آن نظام آماده نکند، تولدش، تولد دردناکی خواهد بود. چنانچه اگر جنینی خودش را در رحم مادر برای دنیا آماده نکرده باشد، ناقص یا معلول متولد می شود و باید در دنیا زجر بکشد؛ یا اگر بیمار متولد شود، باید رنج درمان را تحمل کند؛ یا اگر ضعیف باشد، باید معطلی و رنج تقویت را تحمل کند. به همین ترتیب اگر انسان در نظام دنیایی، خودش را خوب نسازد و آماده و قوی نکند تا تولد سالم یا سالم قوی داشته باشد، ورودش به نظام ملکوتی و برزخی همراه زجر، گرفتاری و معطلی خواهد بود.
بعضی از آدم ها فقط زندگی میکنند. یعنی فقط درگیر کمالات جمادی یا گیاهی یا علمی هستند، ولی به هیچ وجه روحشان شباهت و سازگاری به بهشت ندارد. اینها وقتی از دنیا میروند، نمیتوانند از هیچ یک امکانات برزخ که فضای بینهایت زیباتر و کاملتر از دنیاست، استفاده کنند. در نتیجه کل نظام برزخ را تا قیامت در حال زجر کشیدن خواهند بود.
برزخ یک سیستم فوقالعاده ریاضی و دقیق است. انسان باید به وزان حیات دنیایی اش بتواند خودش را به گونهای بسازد که هم اذیت نشود و هم شاد و آرام باشد و از زندگیاش لذت ببرد و بتواند در این شادی و آرامش روحش را بقدری قوی سازد که وقتی میخواهد از این جا برود، به وسعت آنجا زندگی کند و هم تجهیزات با خودش ببرد.
بچه در رحم مادر زندگی سادهای دارد. نیاز به خیلی از تجهیزات ندارد. یک غذای معمولی میخورد که آن هم فقط خون است که از طریق بندناف دریافت میکند. همان برایش بس است. اما در حال اندام زایی است و همه چیز را برای دنیا تهیه میکند. چون میخواهد وارد سیستمی شود که بینهایت پیچیدهتر از رحم مادر است. روح انسان هم در دنیا باید آنقدر قوی باشد که بتواند از خوراکیهای برزخ که هزار جور مزه دارد، یا از دانشگاهها و حوزههای علمیه که آنجا برپا میشود، یا مهمانیهای باشکوه که برگزار میشود، بتواند استفاده کند.
کسی که میخواهد به اندازه خدا عمر کند و مثل خود خدا باشد و در بهشت دست به آفرینش بزند، احتیاج به قدرت و بزرگی روح دارد. آدمهای کم ظرفیت، ضعیف، حساس، زودرنج، عصبی، پرخاشگر، بدبین، خودکم بین و آدمهائی که اعتماد به نفس ندارند، با مرگِ بد از دنیا میروند. اینها نه تنها نمیتوانند از بهشت استفاده کنند، بلکه عذاب و گرفتاری دارند. آن هم به خاطر مشکلاتی که خودشان برای خودشان ایجاد کرده اند. اغلب اینها هم میگویند دست خودم نبود.
حضرت علی (علیهالسلام) فرمود: «آهِ مِنْ قِلَّةِ الزَّادِ، وَ طُولِ الطَّرِیقِ= آه از کمی توشه و طولانی بودن مسیر». انسان برای مسیر طولانی، نیاز به توشه دارد و این توشه در نفس تهیه میشود. مثل جنین که در رحم مادر است. توشهی این جنین در خودش است. روح شما هم که باید آماده شود تا بدن برزخی تان شاد و آرام باشد، باید توشه داشته باشد. توشه اش همان روح قوی است.
پس ما اگر بخواهیم در دنیا زندگی شاد و آرامی داشته باشیم، احتیاج به قدرت و بزرگی روح داریم و اگر هم بخواهیم در برزخ و آخرت زندگی توأم با شادی و آرامش داشته باشیم، نیاز به قدرت روح دارد.
برای آرامش روح تان در برزخ، نیاز به قدرت روح در پنج بخش قوای وجودی تان دارید
ما در ساختار وجودی انسان پنج بخش داریم: حس، خیال، وهم، عقل، فوق عقل. اکنون هریک را توضیح می دهیم.
اول) حس که همواره مقارن با محسوسات است. مثل ارتباط با یک انگشتر که از راه حس لامسه صورت میگیرد. این ارتباط از راه «ماده، شکل، صورت و اندازه» است.
دوم) خیال است که با حذف ماده صورت میگیرد، ولی صورت و شکل آن ماده در ذهن انسان جا میگیرد. مثل تصویری که از حرم امام رضا علیهالسلام در ذهن خود میسازیم.
سوم) «وهم» که یک حقیقت جزئی است که وابسته به شخص است، اما نه ویژگی ماده را دارد، و نه ویژگی صورت و شکل و اندازه؛ ولی واقعیت خارجی دارد و منشأ اثر است. مثل عشق، دوست داشتن پدر و مادر، حب وطن، عشق های زمینی، افتخار، ذلت، عزت، آبرو، بی آبروی، کینه و ...
چهارم) «عقل» که وجود کلی است و قابل صدق بر افراد بی شمار. مثلاً دو به اضافه دو می شود چهار؛ یا مجموع زوایای داخلی مثلث 180 درجه است؛ یا رادیکال 16، می شود ۴ و هزاران قواعد دیگر که انسان در رشته های مختلف علوم دانشگاهی می خواند. پس عقل یک امری است که واقعیت خارجی دارد و اصطلاحاً به آن «علم» گفته می شود.
پنجم) «فوق عقل» که کمال بی نهایت و نامحدود است که به آن «الله» تبارک و تعالی میگویند. یعنی وجود نامحدود و بی نهایت با کمالات بی نهایت. این وجود نامحدود، نه با حس، نه با خیال، نه با وهم و نه با عقل درک می شود، بلکه فقط با بخش فوق تجرد قابل درک و شهود است.
اگر انسان بخواهد در زندگی دنیایی اش قوی باشد، باید 5 قوهی حس، خیال، وهم، عقل و فوق عقلش را قوی کند. این را قدرت روح مینامند. نتیجهی این قدرت روح، تولید شادی و آرامش هم در دنیاست و هم در هنگام وفات و زمانی که وارد برزخ میشود.
کوتاهی و آلودگی در هر یک از این پنج قوه، روح انسان را فلج میکند. پس ما باید دقت کنیم حس، خیال، وهم و عقل پاک و سالمی داشته باشیم تا به رشد بی نهایتِ ما لطمهای وارد نشود و نیز بتوانیم سیستم قدرتمند روحی بسازیم تا هم در دنیا شاد و آرام باشیم و هم در نظام برزخی، قیامتی و بعد از قیامت و لازمه این کار این است که انسان باید نظام تغذیه ای و واردات و صادرات نفسش را کنترل کند.
«سبک زندگی غلط» علت افزایش سرطان و بیماری های قلبی است
بیماریهای سبک زندگی، نشاندهنده مسائل اشتباهی است که در شیوههای زندگی امروزی ما وجود دارند. مردم امروز از بس بد زندگی میکنند، دائما پر از اضطراب و استرس و فشار روحی و خیالات و افکار بد هستند. بنابراین، آمار سکته، سرطان، ام اس، آلزایمر و صدها بیماری دیگر بالا رفته، یعنی کشتار زیادی از ما در حال اتفاق افتادن است و همه به خاطر سبک زندگی غلطی است که ما داریم.
ما در ۸ سال جنگ دفاع مقدس ۳۰۰ هزار شهید داشتیم ولی امروزه با سبک زندگی غلط چند میلیون آدم با انواع بیماری های سرطان، ام اس، بیماری های قلبی و عروقی از بین میروند. سقط جنین به طور وحشتناکی بالا رفته، اکثر زایمان ها خراب شده، در حالی که قبلا به طور استثنا یک خانمی سزارین میکرد. اما امروزه بیش از 50 درصد خانم ها زایمانهای سزارین دارند و این حاکی از این است که سبک زندگی غلط انسان ها را رو به فساد و تباهی میبرد.
آمار کشتار و مرگ و میر در جامعه روز به روز بیشتر و بالاتر می رود و از طرفی آمار تولدهای ما کم می شود. همه اینها برای این است که ورودی ها و خروجی هایمان کنترل نمی شود.
شادی و آرامش در دنیا و آخرت در گرو قدرت و بزرگی روح است
تقسیم بندی دیگری از قوا وجود دارد که عبارت اند از: جمادی، گیاهی، حیوانی، عقلی و فوق عقلی.
آدمی که بدنش قوی نیست، هم مشکلات دنیائی پیدا میکند و هم مشکلات آخرتی. این که مقام معظم رهبری میفرماید: «ورزش مثل نماز واجب است»، یعنی ورزش یک عبادت، وظیفه و تکلیف است. انسان نباید در ورزش کوتاهی و سهلانگاری کند. جنبه گیاهی انسان مربوط به جنبههای تغذیه، رشد، تولید مثل، سلامت و زیبائی او میشود. بخش حیوانی هم به نظام خانوادگی، اجتماعی، سیاسی و ... مربوط میشود.
جنبه عقلی هم مربوط به تحصیل علم و دانش است و بخش فوق عقلی. در همه قوای انسان باید قدرت روح کسب کند. به ویژه در فوق عقل که شخص باید بتواند با غیب، الله، ائمه، فرشتگان، آخرت ارتباطش را قوی کند. چون زندگی آخرتی را در پیش رو دارد.
بچهای که ارتباطش را در رحم مادر با دنیا قطع میکند، میمیرد. کسی هم که در زندگی معنویت ندارد و فقط دنبال این است که دکتر و مهندس بشود، یا پول جمع کند، در حقیقت حیات انسانی ندارد.
هر چه انسان ها در بخشهای جمادی، گیاهی، حیوانی و عقلی موفقتر میشوند؛ سطح اضطراب، طلاق ها، خودکشی ها، افسردگی، دعواها، جنگها و اختلافات بیشتر میشود. مگر این که این حرکت ها و تلاشها در تحت حاکمیت نیروی «فوق عقل» آنها باشد. یعنی فقط در این حالت است که آن تلاشها مبارک خواهد بود. از نظر آمار هم بیشترین طلاقها، خودکشیها، افسردگیها در این دو گروه است: کسانی که از نظر مال و تحصیل آدمهای موفقی هستند. این دو گروه پر آسیبترین آدمهای یک جامعه هستند. چون به بیراهه رفتهاند، توان شاد کردن و آرام کردنِ خود را ندارند. بنابراین، هرچقدر شخص بدون بخش «فوق عقلانی»اش موفق شود، شکست ها نیز بیشتر میشود و هر چقدر قویتر میشود، در واقع مریض تر و آسیب پذیرتر است. پس دقت کنید که ملاک قدرت حقیقی مربوط به کدام بخش است. این خیلی مهم است.
«شیطان» کسی است که مردم را از خدا و معنویت اسلامی دور کند
قرآن کریم انسان ها را به ۶ دسته تقسیم می کند:
بعضی جمادی هستند: « ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ فَهِیَ كَالْحِجَارَةِ[1]». برخی پست تر از سنگ اند «أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً» دسته سوم کسانی که مثل حیوان هستند؛ « أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ[2] » و دسته چهارم پست تر از حیوانات هستند؛ «بَلْ هُمْ أَضَلُّ [3]». حیوانات به بهشت می روند ولی خیلی از انسان ها بهشت نمی روند. حیوانات عبادت و نماز، غیرت ناموسی و حیا دارند، وفادار و امانت دار هستند، ولی خیلی از انسان ها این گونه نیستند.
دسته پنجم فرمود: «شَیاطینَ الإِنسِ وَالجِنِّ[4]= شیطانهای انس و جنی». بعضی انسان ها شیطاناند. شیطان هر کس و هر چیزی میتواند باشد. آن کس که مردم را از خدا و خانواده آسمانی و ابدیت غافل کند، شیطان است. مثل معلم و استاد دانشگاهی که چون خودش فاسد است و حرکت به سمت ابدیت ندارد، شاگردانش را هم آلوده کرده و از دین و آخرت غافل میکند. پس هر کسی می تواند برای دیگران شیطان باشد.
قرآن کریم فقط یک دسته از انسانها را به معنای واقعی برخوردار از باطن انسانی معرفی میکند که وقتی هم از دنیا میروند با همان باطن انسانی به آخرت متولد میشوند. آنها کسانی هستند که: «الا الذین آمنوا عموا الصالحات و تواصوا بالحق وتواصوا بالصبر= مگر کسانی که اهل ایمان باشند و عمل صالح انجام بدهند/ توصیه به حق میکنند و توصیه به صبر».
همه انسانها سرمایه جاودانهشان را از دست میدهند، مگر کسانی که واقعا مؤمن باشند و عمل صالح انجام بدهند، همدیگر را راهنمائی و کمک کنند، به همدیگر قدرت و انرژی مثبت و خوب میدهند. این استثناء است.
نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) میفرمایند: «الْمُؤمِنُ الْقَوِیُّ خَیْرٌ وَأَحَبُّ إِلَى اللهِ مِنَ الْمْؤْمِنِ الضَّعِیفِ= یک مؤمن قوی بهتر و محبوب تر از یک مؤمن ضعیف در نزد خداوند است». مؤمن قدرتمند است. انسان ها از نظر قرآن و براساس معشوق و محبوب هایشان به شش دسته تقسیم می شوند:
در این روایت، پیغمبر صلوات الله علیه مؤمن را آدم قوی میداند که توانسته از این پنج دستهبندی اولیه نجات دهد، یعنی انسان شود. در بین مؤمنین هم مؤمن قوی بهتر و محبوب تر از مؤمن ضعیف است.
حال اگر از پیغمبر بپرسیم: یا رسول الله مؤمن در چه جهت قوی باشد؟ می فرماید: مؤمنی که در هر پنج بخش؛ حسی، خیالی، وهمی، عقلی و فوق عقل قوی باشد یا در کمالات جمادی، گیاهی، حیوانی، عقلانی و فوق عقلانیاش. خداوند مؤمن قوی را دوست دارد و چرا نزد خدا محبوب تر است؟ چون به خدا شبیه تر و مقرب تر است. همان طور که در بین شاگردان، آن کس نزد استاد محبوب تر است که شبیه تر به استاد باشد.
پس رمز محبوبیت در شباهت است. هر چقدر شاگرد به استاد شبیه تر باشد، محبوب تر است. ما هم هر چه اسماء الهی را جذب کنیم، به خدا نزدیک تر و محبوب تر هستیم.
یکی از مهم ترین ذکرها، ذکر «یا قوی» است که بعد از نماز صبح 116 مرتبه گفته میشود. یعنی باید در هر پنج قوه وجودتان از خداوند قدرت بخواهید.
فرمانده هر سازمانی باید توانائی مدیریتی و علمی داشته باشد
در داستان طالوت و جالوت ثروتمندهای قوم آمدند و به پیغمبر گفتند: برای ما یک فرمانده بگذار تا ما بتوانیم با همراهی او با دشمنانمان بجنگیم. چون به ما تجاوز میکنند و هر دفعه که حمله میکنند عدهای از ما را میکشند. ما هم می خواهیم جهاد کنیم و در مقابلشان بایستیم. پیغمبر هم از طرف خدا طالوت را انتخاب کرد. طالوت هم آدم غریبهای بود که پول هم نداشت. مردم قوم به حضرت اعتراض کردند که چرا چنین شخصی را برای ما پادشاه قرار دادی؟ او که پول و امکانات ندارد، چطور میتواند پادشاه ما باشد. خدا در این آیه شریفه ملاک فرماندار و پادشاه را چنین معرفی میکند: «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَیْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ[5]= بی تردید خدا او را بر شما برگزیده و او را در دانش و نیروی بدنی فزونی بخشیده».
پس اولین ویژگی فرمانده این است که از همه قوی تر و شجاع تر باشد. در آن زمان قدرت بدنی مهم بود و امروزه مدیریت مهم است. فرمانده باید قدرت مدیریتی داشته باشد تا بتواند فرمانروایی و حاکمیت کند. آدم ضعیف، زودرنج، عصبی، پرخاشگر و دنیاگرائی که توانائی مدیریت نفسش را ندارد، چطور میتواند دیگران را مدیریت کند. ویژگی دوم در کنار توان مدیریتی، تخصص است، یعنی علمش از دیگران بیشتر باشد. پس یک مدیر از نظر قرآن دو خصوصیت مهم دارد: مدیریت و تخصص.
علت این که طلاق در کشور ما زیاد شده، این است که دختر و پسرهای ما قوی نیستند و به عنوان یک مدیر بزرگ نمیشوند. مردها اخلاقهای زنانه پیدا کردهاند و زنهای ما اخلاقهای مردانه پیدا کرده اند. بنابراین، از همدیگر نمی توانند لذت ببرند. بعضی مردها زود قهر و گریه میکنند، از خانه فرار میکنند، زود عصبی و پرخاشگری میکنند. معلوم است که زن نمیتواند چنین مردی را دوست داشته باشد. زن، مرد قوی را دوست دارد. نه فقط در جسم و هیکل، بلکه از نظر اخلاقی و قدرت مدیریتی. ممکن است کسی جانباز باشد و از نظر جسمی ضعیف باشد، ولی روح خیلی قوی داشته باشد.
زنها هم باید مواظب باشند. نباید لطافتهای زنانهشان را از دست بدهند. نباید تیزی و تندی داشته باشند. گاهی یک زن میخواهد زن سالاری کند، فکر میکند که کار خوبی میکند که میتواند بر مردش غلبه کند و فقط دستور، دستور او باشد. زنی که چنین روحیهای دارد، هر چند بر بدن مرد تسلط دارد، اما قلب او را از دست میدهد.
زن هائی که مردشان از آنها حساب میبرند، هیچ وقت محبوب همسرانشان نیستند. در حالی که زن باید ضعفهای مردش را تقویت کند. دائماً به او قدرت، امید، نشاط و انرژی بدهد. مردی هم که نسبت به خانمش عاطفه ندارد و محبت و عشق ورزی نمیکند و همهاش میخواهد مردسالاری کند، میتواند محبوب همسرش باشد. مردسالاری و زن سالاری هر دو بد است و انسان را جهنمی میکند.
پیغمبر صلوات الله علیه فرمود: «خَیْرُكُمْ خَیْرُكُمْ لِأَهْلِهِ؛ وَأَنَا خَیْرُكُمْ لِأَهْلِی= بهترین شما خوش رفتارین شما با خانواده اش است و من، بهترینِ شما با خانواده ام هستم». اگر پرسیدند: بهترین عضو خانواده چه کسی است؟ همه باید شما را نام ببرند. هر کسی باید سعی کند درخانه بهترین باشد، زن و مرد و فرزندان باید دائماً تلاش کنند که در خانواده از یکدیگر گوی سبقت در خوبی و صبوری و گذشت و عفو و ندید گرفتن، محبت، عشق ، بزرگواری، خدمت به هم و تواضع بربایند. این خانواده بهشتی میشود، و گرنه با مرگ بد و فشار قبر روبرو خواهید شد.
قدرت روح/ نسبت/ مدیریت اسلامی/خانواده
[1] . سوره بقره/آیه 74.
[2] . سوره اعراف/آیه 179.
[3] . همان.
[4] . سوره انعام/آیه 112.
[5] . سوره بقره/آیه 248.
کلیدواژه ها:
آثار استاد