مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
کمال عاشق در فدا شدن در راه معشوقش است. اگر از هر کمالی برای معشوق های دلت خرج کنی، عشقت تثبیت میشود. این رمز ماندگاری و اثبات جاودانگی تو بوده و به این معنی است که تا میتوانی برای همیشه در کنار معشوقت بمانی.
در ادامه دعای وداع زیارت معصوم به فراز «بِأَبِی أَنْتُمْ وَ أُمِّی وَ نَفْسِی وَ أَهْلِی وَ مَالِی= پدر و مادرم و اهل و مال و طایفهام فداى شما» رسیدیم. این جمله حکایت از دو رابطهی حقیقی و حقوقی میکند که انسان با معصومین علیهمالسلام دارد؛ رابطهی حقوقی به این عنوان که آنها خلیفه الله هستند و رابطه حقیقی به عنوان این که اصل و خانواده آسمانی ما هستند و ما فرزندان آنها هستیم.
گفتن کلمات «بابی انتم و امی و نفسی و اهلی و مالی» از نظر ساختار مذهبی با ترکیبهای مختلفی در زیارت جامعه آمده، یک داستان است؛ اما فدا شدن و فدا کردن داستان دیگری است. یعنی کمال عاشق در عشق به معشوقش و فداشدن و فدا کردن همهی داراییهای خویش است. عاشق میخواهد فانی و ذوب در معشوق شود.
«داستان عشق» به قدری زیبا و قشنگ است که حتی در معشوق های زمینی، به خصوص پدر و مادرها، خواهر و برادرها هم دیده میشود. اما این فداشدن، در آموزههای دینی غیر از فداشدن طبیعی و دنیایی است. فدا شدن در بخش انسانی، منجر به حیات جدید میشود. یعنی شخص این فدا شدن و فدا کردن را میپذیرد تا به حیات جدید و وصال بهتر و قشنگتری برسد.
این فدا شدن در همهی ۵شان وجودی انسان باید باشد. در بُعد جمادی وقتی مالت را فدای خدا و امام زمان علیهالسلام میکنی، عشقت به آنها اثبات میشود.
وقت گذاشتن، تلاش و دوندگی در بخش گیاهی نیز، منجر به تثبیت عشق میشود. در بعد حیوانی وقتی به خاطر خدا و معشوقت از آبرو و اعتبارت هزینه میکنی که به تثبیت دین برسی، در واقع عشقت را تثبیت میکنی. در بخش عقلانی هم وقتی دانشت را به پای خدا و امام زمان بریزی. باز عشقت تثبیت میشود. نتیجه آن میشود که خدا هم به تو آبرو و عزت بیشتری در همین دنیا میدهد.
«فدا شدن» مثل انفاق کردن در راه خدا است. شما هر انفاقی که در 5 بخش «جمادی، گیاهی، حیوانی، عقلی و فوق عقلی» میکنید، نفس تات تثبیت میشود. یعنی قویتر میشوید و خداوند مثلا به علم و تخصص شما برکتهایی میدهد که از طریق تلاش و کار علمی و دانشگاهی صرف و استاد و شاگردی به دست نمیآید. این نوع برکت، مستقیماً در وجودت میریزد.
کربلا فرصتی است برای کسی که بخواهد فدای خدا شود
در کربلا همه آمده بودند تا هر چه که دارند، فدای خدا کنند و تمام تلاششان این بود که معشوق، آنها را بپذیرد. این رمز کربلا و آن جمله حضرت زینب سلاماللهعلیها است که فرمود: «ما رأیت الا جمیلا=چیزی جز زیبایی ندیدم». ما هم برای رسیدن به این مقام، باید به این فهم برسیم که آن چه را برای خدا میدهیم، از دست رفتنی و فقدان نیست، بلکه زیبایی و فرصت است. اگر توانستید به این ترس در هر 5 شان وجودی تان غلبه کنید که آن چه فدای خدا میکنید، از دست رفتنی نیست، باطن انسانی پیدا میکنید و به صدق میرسید. وقتی به صدق میرسید که بتوانید «بابی انتم و امی و نفسی و مالی و اهلی» را برای خدا هزینه کنید. در این صورت است که قطعاً با معصوم محشور میشوید و به مقام محمودی میرسید که در زیارت عاشورا میخوانیم:«وَ اَسَئلهُ اَن یُبَلغَنیَ المَقامَ الَمحمودَ لَکُمُ عِنْدَ الله= از خدا میخواهم که من را به جایگاه ستوده ای که شما نزد خداوند دارید، برساند».
وقتی که مقام معظم رهبری برای تشیع پیکر مطهر شهید ححجی رفتند، همسر گرامی این شهید که کمتر از شهید ححجی هم نیست، گفت: دوست دارم فرزندم نیز فدای این راه بشود. این حرف بزرگی است. شوخی هم نمیکند، دروغ هم نمیگوید، مبالغه هم نمیکند. شهید ححجی همه داراییهایش را در 5 مرحله وجودیاش، فدای اله خود کرد تا به مقام «عند ربهم» رسید.
برای دستیابی به جاودانگی و ماندگاری، باید قدرت فدا شدن را داشته باشی
فدا شدن و فدا کردن، یک اصل عرفانی و انسان شناسی است. خدا هر هدیهای را از انسان نمیپذیرد. او در مقام ناز است. درست است در قرآن اظهار نیاز کرده که: « مَن ذَا الَّذی یُقرِضُ اللهَ قَرضًا حَسَنًا = كیست كه به خداوند قرض الحسنه دهد تا« فَیُضَاعِفَهُ لَهُ= تا [نتیجه اش را] براى وى دوچندان گرداند». ولی باز ناز خودش را دارد. پس علت این که «بابی انتم و امی و نفسی و مالی و اهلی» در زیارت عاشورا یا جامعه کبیره تکرار میشود، این است که فدا شدن، خرج کردن و خرج شدن، نشانهی کمال تواست و تا به این مقام نرسی، نمیتوانی به معشوقت برسی.
پس رمز این که برای بقا احتیاج به فنا است، این است که برای ماندن باید رفت و برای جاودانه شدن و ماندگاری و تثبیت یک عشق، باید خیلی چیزها را فدا کرد. در عشق زمینی هم همینطور است. یک چیزی باید از بین برود تا عاشقی اثبات شود. زیرا آدمهای پست که نمیتوانند برای خدا هزینه بشوند یا هزینه کنند، درون شان میپوسد، حتی عبادتشان هم به ضررشان تمام میشود. چون به عشق نرسیدهاند.
پس هر کس بقا و جاودانگی و خیر برکت را میخواهد باید قدرت فداکردن و فدا شدن را داشته باشد.
کسب توجه و عنایت ویژه اهل بیت علیهمالسلام نیاز به فدا شدن دارد
اوج و غایت هر انسانی، در شبیه شدن به معصوم است. چون او نفر اول خلقت و «مثل اعلی» است. اگر تو را بپذیرد، قرب به او پیدا میکنی. برای همین هم به او میگوییم: «بابی انتم و امی».
در عشق زمینی نیز، شما زمانی میتوانی به معشوق زمینیات بگویی که «به من توجه کن!» یا «با من ازدواج کن!» که عشقت را ثابت کردهباشی. یعنی قبلاً هدیههایت را داده باشی؛ هزینههایت را کردهباشی، وقت گذاشته باشی؛ دل دادهباشی.
«همّ» از ریشه (ه م م) است، یعنی خاص بودن. وقتی چیزی خاص شد، توجه خاص هم دارد. وقتی انسان به قابلیتی میرسد، میتواند به معصوم بگوید: «اجعلونی فی همکم= مرا در هم خود قرار دهید»، یعنی از همه شما میخواهم که به من توجه ویژه کنید. یعنی میخواهم مورد اهتمام شما باشم.
انسان معمولا به چیزی فکر میکند که برایش مهم و عزیز است. وقتی به معصوم میگویید: به من فکر کنید، یعنی به مقامی رسیدهاید که میخواهید مورد اهتمام معصوم علیهالسلام باشید. این کار هر کسی نیست که این طور دعا کند. باید مراحل قبلی سیرش را طی کردهباشد.
پس «اجْعَلُونِی فِی هَمِّكُم» یعنی من میخواهم زیر نظر شما تربیت شوم؛ مثل شما بشوم، ویژه بشوم؛ اهل سبقت باشم. اگر میخواهید سبقت بگیرید، اول باید در فدا شدن سبقت بگیرید. تا همت «فدا و فانی شدن» را نداشته باشید، خاص شدن فقط هوس بوده و ادعائی بیش نیست.
مسیر حزب اهل بیت بودن از فدا شدن می گذرد
وقتی به معصوم علیهالسلام میگوییم: «وَ صَیِّرُونِی فِی حِزْبِكُمْ = مرا در حزب خودتان درآورید»، لازم است بدانیم که صیرورت مثل «حرکت» است. جنین در رحم مادر دائما در حال صورت به صورت شدن و شکل و صورت گیری است. اول یک نطفه است؛ بعد صورت های مختلفی می گیرد.
هر کس میخواهد بداند که پیش خدا چقدر منزلت و احترام دارد، باید ببیند خدا پیش او چقدر منزلت و احترام دارد. هر کس میخواهد ببیند پیش اهلبیت و امام زمان چه جایگاهی دارد، باید فکر کند که اهلبیت و امام زمان عج پیش او چه جایگاهی دارند. این سنجش تو بسته به این است که چقدر هزینه میکنی؟ چقدر هزینه میشوی؟ چقدر وقت میگذاری؟ چقدر آبرو میگذاری؟ چقدر برای آنان عزت و احترام میگذاری؟ چقدر پول هزینه میکنی؟ در حقیقت اینها میزان فدا کردن و فدا شدن تو است که جایگاهت را نشان میدهد.
آدمی که امام زمان در فعالیتهای اقتصادی، بدنی، اجتماعی، سیاسی، علمی و معنویاش نقشی ندارد، معلوم است که حضرت برای او ویژه نیست.
این یک اصل در قانون جذب اسلامی است که همه چیز از خودت شروع میشود. یعنی غیب به میزانی با تو محرم میشود که تو با غیب محرم شوی و غیب به میزانی حجابش را بر میدارد و با تو انس میگیرد که تو حجابت را برداری و با آن انس بگیری. تو با اصلاح نیتها و مهندسی معشوق هایت، میتوانی همه چیز را تغییر بدهی. پس زمانی می توانی به اهل بیت علیهالسلام بگویی: «میخواهم عضو و گروه شما اهلبیت باشم» که تو به آنها ویژه فکر کنی.
سپس میگویی: «وَ أَدْخِلُونِی فِی شَفَاعَتِكُمْ= و مرا در شفاعت خودتان داخل گردانید». شفاعت جفت شدن است، یعنی معصوم تو را تا مقام خودش بالا بکشد و تو در کنارش بایست. شرطش این است که تو باید وارد حوزه شفاعتی آنها بشوی. نمیتوانی پای تلویزیون بنشینی و فقط به کارهای شخصیات برسی و بعد بگویی من را شفاعت کن.
بعد میگویی: « وَ اذْكُرُونِی عِنْدَ رَبِّكُمْ= پیش خدا مرا یاد کنید»، یعنی از امام زمان بخواهیم که در نماز شبش ما را هم یاد کند.
چطور این صحنهی جذاب خلق میشود که امام زمان وقتی که با خدا نجوا می کند، از تو هم یاد کند و راجع به تو هم با خدا حرف بزند.
پاسخ این پرسش در زیارت جامعه کبیره به دست میآید که میفرماید: « أَنْفُسُكُمْ فِی النُّفُوسِ». امام زمان در جان تو است. جان تو هر چه از امام زمان میگوید، تو هم همان را میگویی. بنابراین، زمانی مقام خاص انسانی اتفاق میافتد که شما بتوانید به دو جمله در زیارت عاشورا عمل کنید:
پس در انتقام دوم، ما از متخصص معصوم محروم هستیم. برای همین الان همه در سطح پایین زندگی میکنیم و با همین وضع میرویم. اما اگر امام زمان بیاید، هر کدام ما به اندازه انبیا بزرگ میشویم. شرط این بزرگی «مهدوی بودن» است. یعنی باید در برطرف کردن موانع ظهور حضرت سهم داشته باشیم. فقط با سینه زدن، دسته راه انداختن و سیاه پوشیدن و... مشکل حل نمیشود. این فقط مقدمه است تا شما به چادر امام زمان برسید.
عشق حسین، بدون عشق مهدی برای کسی سازنده نیست. یعنی آن عشق حسین سر جای خودش که همه چیز است ولی باید تبدیل بشود به عشق حسین زمان یعنی امام زمان عج.
قا/12
امامت/ زیارت/دعای وداع/ جهاد
کلیدواژه ها:
آثار استاد