www.montazer.ir
پنج‌شنبه 28 نوامبر 2024
شناسه مطلب: 11584
زمان انتشار: 16 مارس 2020
«غم» کدام دلها را از پا در می‌آورد؟

قلب، جلسه 14، 89/03/01

«غم» کدام دلها را از پا در می‌آورد؟

غم، دلهای زودرنج و حساس را از پا در می‌آورد. زیرا این دلها از ظرفیت کمی برخوردارند. غم، مثل میکروب ضعیفی است که اگر به دلهای ضعیف بخورد، می‌تواند آنها را زمینگیر کند. دلهای قوی و ثروتمند، دلهای وسیع و بهترین دلها هستند. اینها دلهایی هستند که به راحتی غمزده و عصبی نمی‌شوند. به راحتی پر نمی‌شوند. به راحتی جوش نمی‌آورند و آلودگیها و نجاسات و حتی توهینها و تحقیرها روی این دلها اثر نمی‌گذارد. برای اینکه شخصیت صاحبان این دل ها بزرگ و قوی بوده و دارای ثروتهای فطری هستند.

دلهای قوی و ثروتمند علاوه بر اینکه خود شادند، برای دیگران نیز تولید شادی می‌کنند. اساسا انسان فطرت گرا نباید منتظر و وابسته به دیگران باشد؛ بلکه خودش هم باید بتواند شادی و آرامش تولید کند. آدم فطرت گرا که وصل به کانون شادی و آرامش است، احتیاجی ندارد که از بیرون، به او شادی و آرامش برسد. احتیاج ندارد  از بیرون از خودش، او را تحویل بگیرند. چون وصل به مرکز شادی ها یعنی فطرت و خدا و اهل بیت ع است، وابستگی عاطفی به کسی پیدا نمی‌کند. البته می‌تواند عاشق باشد و مهرورزی و عشق­ورزی بکند، اما شخصیتش شکننده نیست.

دل ائمه (علیهم‌السلام) نمونه ای از دل‌های قوی و ثروتمند است

نمونه‌ای از دل های قوی و ثروتمند که وصل به کانون فطرت و شادیها هستند امامان ما می باشند. وقتی فرزند امام صادق(علیه‌السلام) می‌میرد؛ هر چند که مرگ فرزند یک ضربه و صدمه عاطفی است. ولی چون حضرت قدرتمند است و وصل به بالاست، به جای گریه، انبساط دارد و می‌فرماید: منزه است خدایی که فرزند ما را می‌کشد و ما جز محبت خدا چیزی در دلمان اضافه نمی‌شود. اینطور نیست که با خدا و زمین و زمان درگیر شود. این آدم وصل به کانون بینهایت آرامش، شادی، محبت، عواطف، قدرت حقیقی انسانی است و هیچ حادثه­ای نمی‌تواند او را از انبساط و نشاط و شادی بیاندازد.

جذب اسم «مرتاحِ» خداوند، یعنی تولید شادی برای دیگران

انسان فطرت گرا آن قدر تولید شادی می کند و اطرافیان را شاد می کند تا به اسم شریف «مرتاح=شاد» می رسد. «مرتاح» یکی از اسمهای خدا است. یعنی خداوند یک موجود شاد است. موجود غصه­دار کوچک و محدود و غمگین نیست. اما کمال انسان این است که اسمهای بیشتری از خداوند را جذب کند. اسم هایی مثل «رحمان، رحیم، جواد، غفور، کریم، ودود و ...».

وقتی کسی با خدا بود، دیگر چه کسی را می‌خواهد؟ وقتی با خدا می‌تواند ارتباط داشته باشد، گرما و آرامش و شادی داشته باشد، دیگر به کمتر از خدا نیازی ندارد. زیرا هر کس هر چه که دارد، هر چیزی که هست، از خدا گرفته و مشاء آن خداست. وقتی ما به منبع چیزی وصل باشیم، نیازی به غیر خدا نداریم. چگونه می‌شود با غیر خدا شاد باشیم و با خدا نتوانیم شاد باشیم؟ این یک تناقض است که من با غیر خدا، با بنده ­اش، با مخلوقش که محدود است، ‌بتوانم شاد باشم، ولی با خودش که اصل است، عرضه شاد بودن را نداشته باشم و نتوانم آرامش داشته باشم. وقتی من به کانون شادی وصل باشم، می توانم حتی برای دیگران شادی تولید کنم.

حتی اگر ما می‌خواهیم از بیرون به ما محبت و شادی و آرامش برسد، باید تولیدکننده هم باشیم. چرا؟ چون گفتیم، این مثل چشمه می‌ماند که هر چه از آن آب بردارید، از زیر زمین بیشتر آب می‌آید. شما حتی اگر بیرون را هم بخواهید داشته باشید، وقتی اینجا سرچشمه را بستی، اصلاً اهل این نیستی که به کسی بدهی، اهل خروج نیستی و جا نداری که بخواهد برایت خیرها بیاید. باید اهل خروجی دادن باشی تا بتوانی جریان راه بیاندازی. پس ما اگر از بیرون هم بخواهیم جریانی را راه بیاندازیم، باید اول جریان را از درون خود، ایجاد کنیم تا از بیرون برای ما هم بیاید و به ما برسد. وقتی که درون ما بسته است و در خود ما گره خوردگی هست، چطور خیرها می‌خواهد از بیرون به سمت ما بیاید؟ پس هر چقدر دهندگی من بیشتر باشد، از اینطرف هم گیرندگی من بیشتر می‌شود.

طرف معامله‌ی انسان فقط خدا باید باشد

اساساً انسان طرف معامله ­ای لایق­تر از خدا ندارد و اگر خودش را به کمتر از خدا و اهل بیت بفروشد، خودفروشی و ضرر کرده است. زیرا هیچ کس مثل خدا قدردان کارهای انسان نیست. چه بسیارند کسانی که به جای معامله با خدا و کار را برای خدا انجام دادن، کار را برای غیر خدا و خوش آیند این و آن انجام می دهند و چون دیگران قدر کار آنان را نمی دانند، شروع می کنند به اعتراض و ابراز ناراحتی. در حالی که این ناراحتی ها بی جاست. زیرا تو باید از ابتدا، کار را برای رضای خدا انجام می دادی تا نیازمند قدردانی کسی نباشی. باید از ابتدا می گفتی:«من اساساً در ارتباطم با انسانها محتاج تشکر و قدردانی کسی نیستم. وقتی که اینطور عمل کنی، اگر کسی در مقابل خوبی های تو نمک­ نشناسی کرد، به تو افسردگی دست نمی دهد. باید بگویی من نیازمند کسی نیستم.

خداوند در قرآن می‌فرماید: تجارتی که شمارا از عذاب نجات می دهد این است که کار را برای خدا انجام دهید که فقط اوست که اموال و تلاشهای شما را می خرد. می فرماید:«هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنْجِیكُمْ مِنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ[1]= آیا شما را بر تجارتى راه نمایم كه شما را از عذابى دردناك مى ‏رهاند.» کلمه اشتری و تجارت در قرآن خیلی تکرار شده و همیشه خدا می‌گوید: من طرف تجارت مؤمنین هستم. « إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ[2] = خدا از مؤمنان جان و مالشان را به [بهاى] اینكه بهشت براى آنان باشد خریده است.»

پس ما خیلی خوشبخت هستیم که می‌توانیم با خدا تجارت کنیم. یک مادر خیلی خوشبخت است که می‌تواند تمام زحماتی را که برای بچه­اش در خانه کشیده را به خدا بفروشد، نه به بچه­اش. اینکه ما خیلی وقت‌ها از دست همسر و بچه­های‌مان به ستوه می آییم و احساس می‌کنیم سرمان کلاه رفته و باخته ایم، علتش این است کار را برای خدا نکرده است. می گوید 30 سال، 40 سال زحمتم هدر رفته و کسی قدر ندانسته. علتش این است که از روز اول زحماتش را به همسر و فرزند فروخته است. بله، آنها قدر نمی‌دانند و این می شود که احساس باختن زندگی به ما دست می دهد.

اولین شرط در معامله با خدا، ایمان به غیب است

اولین شرط استفاده از قرآن و اولین شرط عملی شدن مطالبی که گفته شد، ایمان به غیب است. «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ الم ذلكَ الْكِتابُ لا رَیْبَ فِیهِ هُدىً لِلْمُتَّقِینَ» فقط کسانی هدایت می‌شوند که ایمان به غیب داشته باشند. «الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ = کسانی که ایمان به غیب دارند.» (سوره بقره/1)

ایمان به غیب، یعنی اولین شرط این است که آن طرف و ماوراء طبیعت را قبول کنی. خدا و بهشت و جهنم و زندگی ابدی خودت را بپذیری. بپذیری که چند روز دیگر واقعاً وارد یک زندگی جدید با لوازمی که برای زندگی نیاز داری خواهی شد. پس کارم را فقط به خدا می‌فروشم. من با بندگان خدا به عشق خدا ارتباط برقرار می‌کنم.

«قاعده هو انت» یعنی هر چه محبت و بدی بکنی به خودت کرده ای

اگر قاعده «هو انت= او تو هستی» را بیشتر بدانیم، تولید شادی های ما خیلی بیشتر می‌شود. این قاعده «نوع نگاه»ی است که ما باید به دیگران داشته باشیم. خداوند تبارک و تعالی در آموزه ­های دینی ما می‌فرماید، من این سیستم خلقت را طوری خلق کرده ام که باید بدانید افرادی که شما با آنها در ارتباط هستید، خواهران و برادران شما هستند و آنها خود تو هستند. یعنی با این نگاه، هر کس از دیگران قدردانی و تشکر کند، از خودش تشکر کرده: «وَ مَن یَشکُر فَإنَّما یَشکُرُ لِنَفسِه= هر کس تشکر کند، از خودش تشکر کرده».

یعنی تو هر چقدر به یک نفر محبت یا ظلم کنی، به خودت کرده ای. اگر دروغ بگویی، فریب بدهی، اذیت کنی، یا هر کاری بکنی، به خودت کرده ای. باید ببینی که اگر او جای تو بود، دوست داشتی چطوری با تو رفتار می‌کرد؟ حالا تو هم همان رفتار را انجام بده. این تولید خیلی مهم است. گفتیم که این حداقل ماجراست. بالاترش این است که او رسول خدا و اهل بیت علیهم‌السلام هستند و بالاتر از آنها هم خود خداست. خدایی که ارزش کار شما را خوب می داند و قدردانی می کند.

شاد کردن مؤمن، مساوی است با شادی الله و اهل بیت علیهم‌السلام

امام صادق(علیه‌السلام) فرمود:« لَا یَرَى أَحَدُكُم إِذَا أَدخَلَ عَلَى مُؤمِنٍ سُرُوراً أَنَّهُ عَلَیهِ أَدخَلَهُ فَقَط بَل وَ اللَّهِ عَلَینَا بَل وَ اللَّهِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صلى الله علیه و آله و سلم[3]= کسى از شماها گمان و خیال نكند که اگر مؤمنى را خوشحال كرد، تنها او را خوشحال كرده، بلكه قسم به خدا علاوه بر ما اهل بیت علیهم السلام، پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم را هم شاد و مسرور نموده است.»

کسی که می‌تواند دائماً امام زمان (علیه‌السلام) را شاد کند، آدم بخیلی نیست. شاد کردن حضرت در واقع به خودش برمی‌گردد. او در خندیدن، گذشت کردن، مغفرت، پوشاندن عیب دیگران، بیخیالی در ندیدن بدی ها، آدم بخیلی نیست و اصلاً کینه در دل این آدم نمی‌ماند.

امام صادق(علیه‌السلام) فرمود:«و اللَّه لرسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم اَسرّ بِقَضَاءِ حاجَۀِ المُؤمِنِ إذا وَصَلَت إلَیهِ مِن صاحِبِ الحاجَۀ[4] = قسم به خدا، البته رسول خدا به واسطه قضاء حاجت مؤمن و وقتی به حاجتش می‌رسد، از خود صاحب حاجت مسرورتر می‌شود.»

مستحق ترین افراد برای شاد کردن، چه کسانی هستند

ما از روی اشتباه، معمولاً فکر می‌کنیم، شاد کردن دیگران به این است که کسی درِ خانه ما را بزند و ‌بگوید در راه خدا یک چیزی به من بدهید. نه اینطور نیست. همین مادر و پدرت، نیازمندترین افراد هستند. وقتی می‌خواهیم صدقه یا هدیه­ای بدهیم و یا انفاقی کنیم، قرآن می‌گوید از نزدیکان خودت شروع کن. یعنی اول مادرت، بعد پدرت. اول خواهرت، بعد برادرت.

بچه­ات به نوازش و بوسه و خنده تو احتیاج دارد. همسرت که الان خسته و گرفتار است، پدر و مادرت به یک تلفن زدن و سر زدن تو و به یک جعبه میوه و شیرینی نیاز دارند، اول به اینها رسیدگی کن. حالا اگر از دنیا رفته اند، به سرکشی شما احتیاج دارند. این همه اموات که شما می‌توانید برایشان خیرات کنید، به شما نیاز دارند. لازم نیست شیرینی و خرما و غذا بدهیم که این پایین­ترین است. این کار خیلی مهمی نیست. برایشان نماز والدین بخوان.

میلیونها آدم هستند که الان صاحب حاجت هستند و من همین الان که در خانه نشسته ام، می‌توانم برای همه آنها یک صلوات یا یک سوره قرآن بخوانم. یک میلیارد از این هفت میلیارد جمعیت گرسنه هستند و دارند می‌میرند یا در نوبت مردن هستند. ما خیلی کار می‌توانیم برایشان بکنیم. یک عده دارند می‌میرند و ما اضافه وزن آورده ایم. می توانیم برای اینها یک کاری بکنیم.

از همه مهمتر ایتام معنوی هستند که ائمه چقدر به رسیدگی به آنها سفارش کرده اند. ما الان ده ها میلیون شیعه در عالم داریم که محتاج هستند. هم محتاج غذایی و هم محتاج فرهنگی هستند. مهمتر از آن، محتاج هستند به ائمه (علیهم‌السلام) یعنی به پدر و مادر حقیقی شان وصل شوند. چه کاری قشنگ­تر از اینکه انسان یتیم را به دست پدر و مادر خودش برساند.

محبوب ترین افراد، کسانی اند که ایتام آل نبی ص را با آنها آشتی دهند

خدا خیلی خوشحال می‌شود که یکی از بندگانش با او آشتی کند. محبوب­ترین موجودات در عالم کسانی هستند که ایتام آل نبی را با ائمه آشتی دهند. کسانی که ایتام امام زمان را به امام زمان وصل می کنند و بندگانی که با خدا قهر هستند را با خدا آشتی می‌دهند و آشنا می‌کنند، بهترین خلق خدا هستند.

میلیاردها انسان صاحب حاجت، در اطراف ما هستند که ما می‌توانیم آنها را شاد و خوشحال کنیم و به آنها خدمات بدهیم. اگر این فرهنگ در ما جا بیفتد، تحولات زیبایی رخ می دهد. از این رو حضرت به خدا سوگند می‌خورد که هرگاه حاجت مؤمنی برآورده شود، رسول الله خوشحال­تر از صاحب حاجت خواهد شد. یعنی شما بیش از آنکه آن صاحب حاجت را خوشحال کنید، رسول الله را شاد کرده اید. قبلاً گفتیم که ما فرزندان امام زمان و رسول الله و حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) هستیم. الان تصور کنید که ما به پدر و مادری احترام بگذاریم و بگوییم شما خیلی عزیز هستید؛ ولی فرزندشان را جلوی آنها کتک بزنند. آیا آن پدر و مادر اینطوری آرامش دارند؟ پدر و مادر ترجیح می‌دهند که خودشان کتک بخورند تا فرزندشان سالم بماند. این حسی است که آدم تا پدر و مادر نشود، نمی‌تواند درک کند. پدر و مادر حاضر هستند که خودشان کتک بخورند و جانشان به خطر بیافتد و حتی خودشان بمیرند، ولی بچه­ شان طوری نشود. حالا شما نگاه کنید وقتی که مسلمانی در فشار است، چقدر فشار به رسول الله و امام زمان می‌آید. وقتی شما یکی از بچه ­های امام زمان را شاد می‌کنید، چه کسی بیشتر خوشحال می‌شود؟ امام زمان و رسول الله بیشتر خوشحال می‌شوند. وقتی رسول الله بیشتر خوشحال شود، طبق قاعده ­ای که قبلا گفتیم، بالاتر از رسول خدا، خداوند است که بیشتر خوشحال می‌شود.

چه کسی به خدا قرض می‌دهد؟

خدا در قرض دادن به دیگران چه چیزی را می‌خواسته بگوید و پشت این امر خدا چه رمزی هست؟ هیچ وقت در قرآن نیامده که شما به مردم پول قرض بدهید؛ بلکه می فرماید چه کسی به خدا قرض می دهد؟ «مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً= چه کسی هست که به خدا قرض نیکو بدهد؟». خدا می‌گوید اگر کسی به یک نفر قرض بدهد، به من قرض داده است. نگفته: «مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ عبادی= چه کسی است که به بندگان من قرض بدهد؟» می‌گوید چه کسی است که به خود من قرض بدهد؟ برای همین است که می‌گویند «قرض  ­الحسنه». می‌گویند قرض دادیم، ولی هنوز پس نداده است. به چه کسی قرض داده ای و او پس نداده است؟ آیا خدا نداده؟ اگر اینطور باشد که خوش به حالت شده. اگر قرض دادی و پس نداده که خیلی خوب است. وقتی که تو به خدا قرض می دهی، اگر پس داد که داد؛ اما اگر نداد خوشحال باش که نزد خدا باقی مانده است. یکی از بزرگان می‌گفت من وقتی به یک نفر پول می‌دهم اصلاً یادم می‌رود، اصلاً از ذهنم می‌برم که به چه کسی پول داده ام. اگر نتوانسته پس بدهد، حتماً مشکل دارد. قرآن می‌فرماید:« فَنَظِرَةٌ إِلى‏ مَیْسَرَةٍ= اگر ندارد، به او فرصت بده» که هر وقت داشت بیاورد و بدهد.

یک آقایی وضعش خوب بود ورشکست شد و رفت مستأجری. یکی دو سال گذشت. من دیدم خیلی وضع او خراب است. به او گفتم کرایه خانه را چه می‌کنی؟ آیا می‌توانی بدهی؟ گفت: نه. در همه این ۲ سال، کرایه خانه ام عقب افتاده. گفتم: صاحبخانه چیزی نمی‌گوید؟ گفت: صاحبخانه خیلی مرد شریفی است. اصلاً نیامده به من سر بزند و چیزی بگوید. گفته هر وقت داشتی و دارا شدی، بده. چقدر آزادگی خوب است! چقدر خوب است آدم شبیه خدا شود! جوانمردی و مردانگی خیلی فرهنگ بالایی است. از این جور کارها رسول خدا و خدا بیشتر خوشحال می‌شوند. پس قرض را به خدا بدهید که اصلاً باخت ندارد.

کسی می‌گفت: حرم رفتم و کفش های من را دزدیدند. اگر شما در حرم امام رضا (علیه‌السلام) رفتید، بگویید ای امام رضا! ما حرم شما آمدیم و کفش های ما را بردند. فکر می‌کنید امام رضا ع این را نمی‌فهمد که کفش شما را بردند؟ فکر می‌کنید او نمی‌فهمد که تو چقدر اذیت شدی به مشهد آمدی؟ فکر می‌کنی که خدا نمی­بیند چقدر اذیت شدی که به خانه خدا رفتی؟ اگر کیفت را زدند، خیلی خوب بوده ای که کیفت را زدند.

استاد ما می‌فرمود: من کنار حرم اباالفضل (علیه‌السلام) روبه ­روی ضریح ایستاده بودم و کسی که کنار من ایستاده بود، دست در جیبم کرده بود. اما من کاری نداشتم که این دستش در جیب من است. گفتم: ای اباالفضل! عرب ها می‌گویند اگر کسی در حرم تو گناه کند، خشک می‌شود. خیلی اعتقادشان بالاست و واقعاً هم اینطور بوده کسانی که در حریم حضرت اباالفضل (علیه‌السلام) خطاهایی می‌کردند، زود جوابشان را می‌گرفتند. اما دیدم در مورد کسی که دست در جیبم کرده، هیچ خبری نیست و او همچنان دست در جیب من دارد. گفتم: یا ابالفضل مثل اینکه تو به این کار راضی هستی. اگر راضی هستی ما هم راضی هستیم. گفت: هیچ چیزی نگفتم و گذاشتم هر چه می‌خواست برداشت و رفت. گفتم بی­ادبی است که من جلوی حضرت اباالفضل که راضی است این آدم دستش را در جیب ما کرده، چیزی بگویم. اگر می‌خواست خودش دستش را خشک می‌کرد.

استادمان تعریف می‌کرد، یک بنده خدایی دزدی کرده بود و ما او را گرفته بودیم. به او گفتیم این موکت ها مال کیست که برداشتی؟ گفت: مال خانواده ­ای بود که در پارک دزدیدم. گفتم: آنها محتاج هستند. گفت: پس چه کار کنم؟ گفتم: حرم حضرت معصومه (سلام‌الله‌علیها) فرش زیاد دارد. از خانم هم بدزدی خانم چیزی به تو نمی‌گوید. یقیناً نمی‌آید در قیامت یقه ­ات را بگیرد و بگوید چرا از حرم ما دزدی کردی. برو از آنجا بدزد. اگر هم می‌خواهی من هم می‌آیم و می‌ایستم که کسی تو را نبیند. از حرم حضرت معصومه بدزدی، بهتر است تا از مال مردم بدزدی.

خیلی معرفت می‌خواهد که یک کسی می‌گوید: آقا من حرم شما آمدم، الحمدلله که کیفم را زدند و خدا را شکر که کیف من را زدند. جیب من را زدند. کفشهای من را بردند. چون این می‌داند که امام رضا ضامن کفش شماست و خدا کند که جایش برنگردد بعداً ما کار داریم.

من یک موقعی در هواپیما دست در جیبم کردم، دیدم حرم امام رضا رفتم، یک مُهر از حضرت در جیب من جا مانده است. این کنار دستی من گفت: داری چه کار می‌کنی؟ گفتم: مُهر جا مانده پیشم. من هم اصلاً نمی‌برم پس بدهم. بالأخره در قیامت حضرت می‌آید یقه­ ام را بگیرد. من هم یقه ­اش را می‌گیرم. امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: شما اگر در قیامت دستتان به ما رسید، ما شفاعت‌تان می‌کنیم. عُرضه است بالأخره، این مُهر را نگه می‌دارم، وقتی می‌خواهد بگوید تو مُهر از حرم من دزدیدی، ما آنجا احتیاج داریم که آنها را ببینیم و دست آدم آنجا به آنها برسد. گفتم: بالأخره قیامت امام رضا (علیه‌السلام) یا می‌آید یقه ما را بگیرد یا نمی‌آید. اگر نیامد که هیچ. اگر آمد بالأخره ما هم یقه ­اش را می‌گیریم. بعداً می‌رویم مُهر را می‌دهیم. چند برابر برایش حواله می‌کنیم.

در جبهه بچه­ ها به این تیر و تَرکشها التماس می‌کردند که یکی از آنها به بدن شان بخورد. اگر عملیات می‌شد، اگر کسی تیر یا ترکش نخورده بود، خیلی ناراحت بود و می‌گفت: ما چقدر بی ­لیاقت بودیم. اما اگر از کسی یک قطره خون می‌ریخت، خیلی خوشحال بود که بالأخره ما برای شما وسط آمدیم و اینجا هم اذیتی شدیم. واقعاً از اذیت شدنها لذت می‌بردند. اینها خیلی خوب است. اینها عرضه است و فقط کسانی می‌توانند اینطوری باشند که واقعاً بتوانند با اهل بیت معامله کنند و یقین داشته باشند که اصلاً هیچ باختی در این جهت نیست.

خروجی های نیکی که قدیمی ها انجام می دادند

فرهنگ خوبی برخی از قدیمی‌های ما داشتند. این که آدم برای دیگران تولید شادی و آرامش کند را دست کم نگیریم. مثلا در روایت داریم قبل از اینکه هوا تاریک شود، چراغ های خانه­ تان را روشن کنید و نگذارید هوا کاملا تاریک شود و بعد چراغ را روشن کنید. این برای انسان ضرر دارد. برای قلب انسان خوب است که قبل از آمدن تاریکی، روشنایی باشد.

حال بعضی‌ها جلوی در خانه­ شان لامپ روشن می‌کردند و می‌گفتند: یک مسلمان رد می‌شود، بهتر است تاریک نباشد. آن خودت هستی که داری از آنجا رد می‌شوی. یا وقتی یک بچه رد می‌شود، نترسد. در طول شب لامپ را روشن می‌کردند تا مردم اذیت نشوند و هزینه برقش را هم می دادند. چقدر خوب است که آدم وقتی که از کوچه ای رد شود، می ­بیند روشنایی و نور هست. چقدر راحت ­تر و با امنیت بیشتر رد می‌شود، تا وقتی که ببیند تاریک است. الان آب شرب هست و اسراف می‌شود. اما قدیم‌ها در جنوب شهر من زیاد می‌دیدم که پمپ آب داشتند و صبح به صبح، جلوی خانه را آب می‌پاشیدند و کوچه یک طراوتی می‌گرفت و تمیز بود. مردم رد می‌شدند لذت می‌بردند.

این فرهنگ بسیار خوب است که ما بدانیم وقتی خروجی های نیک از ما به وجود می‌آید، چه مادی و چه معنوی، مثل تولید شادی، عاطفه و محبت و در اثر این خروجی های نیک، خدا، رسول، اهل بیت، انبیاء و فرشته‌ها علیهم‌السلام مسرور می‌شوند و آخرین نفری که خوشحال می‌شود، این آدمی است که من خوشحالش کردم. در این صورت، جامعه ما چقدر مترقی و پیشرفته می‌شود و اخلاق و باطن انسان از حیوانیت در می‌آید.

شما به میزانی مثل خدا هستید که برای غیر باشید. همانطور که خدا مال غیر است. خدا از بین همه اسمها یک اسم دارد که مال خودش است، اسم «هو»، بقیه اسمها که هزار و خرده­ای اسم است، همه کارکردهای خدا با بندگانش است. مثل، «رحمان، رحیم، جواد، غفور، ودود و ...». اینها همه کاربردها را برای مخلوقاتش دارد.

مفید بودن را یاد بگیریم

یاد بگیریم که در جامعه مفید باشیم. برای مسلمان و غیر مسلمان، برای همه چیز اعم از حیوانات و اشیاء مفید باشیم. بعضی ها آنقدر آدم های مفیدی هستند که در مکه، مسجد، حج، کربلا می نشینند و تولید شادی می‌کنند. برای همه فرشته ها از عزرائیل، میکائیل، اسرافیل، جبرئیل و تمام فرشته ها تولید می‌کنند.

اساتید ما می‌فرمودند: شما صبح به صبح که از خواب بلند می‌شوید، به فرشته­ هایتان سلام کنید. چون اینها با شما هستند. آفرین به آدم مفید که صبح که از خواب بلند می‌شود. اذان صبح که می‌گویند، فرشته­ های جدید می آیند:« وَإِنَّ عَلَیْكُمْ لَحَافِظِینَ[5]= و قطعا بر شما نگهبانانى [گماشته شده]اند.» قرآن می‌فرماید، شما محافظانی دارید که پیش شما می‌آیند. پس به آنها سلام کنید. مغرب که می‌شود، فرشته‌های جدید می‌آیند. به آنها سلام کنید. اصلاً آدم یک مدت بنشیند و یک مجموعه صلوات برای شاد کردن ملائکۀ الله بفرستد. چه آدم مفیدی است که نه تنها دنیایی­ ها از او استفاده می‌کنند، بلکه اهل آسمان هم از او لذت می‌برند. این فقط برای اهل زمین خیرات ندارد، برای اهل آسمان هم خیرات دارد. با آنکه آنها نیازی ندارند، اما شادشان می‌کنید. پیغمبر چه نیازی به صلوات ما دارد، ولی شما با صلوات شادش می‌کنید. خدا هم شاد می‌شود.

قلب/ دل وسیع/ تولید شادی

[1] . سوره صف/10.

[2] . سوره توبه/111.

.[3]  الكافی ج2 ص189.

[4] . جامع السعادات، ص356.

[5] . سوره انفطار/10.

ع ل 358

میانگین (1 رای)

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed