مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
علم انسان را شاد نگه نمی دارد؛ اما معرفت و به ویژه معرفت خدا و اهل بیت ع باعث می شود، انسان همیشه آرام،شاد و صبور باشد.پس برای درک شادی، باید تفاوت علم و معرفت را بدانیم.
«علم» جدااز «معرفت» است. علم اطلاعات کلی است؛ اما معرفت اطلاعات جزئی و شخصی و شهودی است؛ علم اطلاعاتی است که وقتی شما آن را تجربه می کنید، تبدیل به معرفت می شود. مثلاً اگر گفته شود که سوار شدن به قطار هوایی در شهربازی خیلی هیجان دارد، این علم است. اما وقتی خود شخص سوار شده و آن را تجربه می کند، علم او به معرفت تبدیل می شود، این برای آن است که تجربه ی شخصی چیزی است که با تمام وجود لمس می شود.
در باره ی الله می گویند این عالم یک آفریننده دارد؛ قانون و قاعده این عالم طوری است که هیچ اثری بدون مؤثر نیست. هیچ معلولی بدون علت نیست؛اینهاعلم به خدااست.
اما وقتی با خدا شخصاً ارتباط برقرار می کنید؛ یعنی خدا را لمس می کنید و با او ارتباط می گیرید؛ این معرفت، باور و شهود است. یعنی الله که خالق کل شیء است، همیشه و همه جا با من است. هستی مطلق و وجود مطلق است.
قرآن می فرماید: «فَأَیْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ= پس به هر طرف روی کنید به سوی خدا روی آوردهاید» (بقره/115). جایی نیست که خالی از الله باشد، حتی در تمام سلول های من، وجود من، فکر من، خیال من الله وجود دارد؛ من باید این قضیه را شهود و باور کنم؛«این یعنی معرفت». امااگر فقط گفته باشند و من شنیده باشم، «این یعنی علم».
«معرفت» یعنی یقین دارم که خانواده ی آسمانی دارم؛ قبلاً با خدا زندگی کرده ام؛ قبلاً با اهل بیت ع زندگی کرده ام و آنها ریشه ی من هستند. سهم آنها در من بیشتر از پدر و مادر زمینی من است؛ زیرا والدین زمینی من فقط در جسم من مشارکت دارند. پدر و مادر زمینی من واسطه ی آمدن من به زمین شده اند. پس پدر و مادر زمینی، خواهر و برادر، عمو و دایی و خاله و ... هیچ کدام از این ها «منِ اصلی» من نیستند.
این معارف باعث می شود، انسان همیشه آرام و شاد و صبور باشد و بااز دست دادن هر یک از این ها، لطمه ای به شادی او می خورد.
انسان های شاد در مصائب صبورند، چون خود را از خدا دانسته و می دانند که به سوی او بر می گردند. قرآن در مورد مؤمن می فرماید: « وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ = و صابران را بشارت و مژده بده، آنان که چون به حادثه سخت و ناگواری دچار شوند (صبوری پیش گرفته و) می گویند: ما به فرمان خدا آمدهایم و به سوی او رجوع خواهیم کرد.» (بقره/155-156).
همین که مشکلی برای مؤمنین پیش بیاید، می گویند ما از جای دیگری هستیم. مثل این که شما دارید از کوچه ای می گذرید که دو نفر با هم در حال نزاع هستند؛ اگر کسی یقه شما را هم بگیرد و بخواهد با شما دعوا کند، می گویید: «من که کاری با شما ندارم؛ اصلاً من مال اینجا نیستم؛ از جای دیگری آمده ام و فقط از اینجا دارم رد می شوم. من تصادفاً اینجا آمده ام، از بد حادثه اینجا هستم. مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک، چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم».
بخش ثابت و جاودانه ما که(خودِ حقیقی)ماست، در آغوش خداست؛ خدا با این بخش و همراه ما به زمین می آید و با ما هم بر می گردد؛ این طور نیست که خدا ما را تنها به زمین فرستاده باشد. خدا در همه مراحل با ما است و ما تنها نیستیم. «ان الله معنا= خدا باماست».
در زمین هم قاعده و فرمول داریم، خداوند قبل از آمدن ما همه قوانین را آماده کرده و فرستاده و همه چیز مشخص است. قرآن داریم، معصوم داریم، احتیاج به هدایت، راهنمایی و الگوگیری از جای دیگر را نداریم؛ پس آرام هستیم و نهایت عوامل شادی و آرامش همیشه کنار ما است. اما زمانی اضطراب به سراغ ما می آید که فراموش کنیم انسان هستیم و از کجا آمده ایم. علی (علیه السلام)فرمود:«رحم الله من علم من این= رحمت خدا شامل حال کسی می شود که بداند از کجا آمده است».
شیطان هم از این فرصت که ما ندانیم از کجا آمده ایم استفاده کرده و از پشت و جلو به ما حمله می کند؛ مدام گذشته را به رخ ما کشیده و ترس و اضطراب از آینده را در دل ما می اندازد. اما مؤمن راجع به آینده اضطراب ندارد؛ چون خود را در آغوش خدا می بیند؛ معشوق و اله او الله است؛ الله مؤمن را دوست دارد و هیچ وقت آغوشش را بر روی او نمی بندد، حتی اگر گناه کند.
مثلاً پدر و مادر ثروتمند و مهربانی را در نظر بگیرید که فرزندان شان را خیلی دوست دارند. اگر فرزندشان صبح از خواب بیدار شود و بگوید: «اگر من صبحانه نداشته باشم چه کار کنم؟ اگر ناهار گیرم نیاید، چه کار کنم؟ اگر شام غذایی برای خوردن نداشته باشم چه کار کنم؟»
والدین می گویند: تو چرا این سخنان را می گویی؟ تو پیش ما هستی؛ چرا برای صبحانه و ناهار و شام غصه می خوری؟ ما به هر ترتیب شده مواظب و مراقب تو هستیم.
امام صادق می فرماید: «اگر مردم می دانستند که در فضیلت معرفت خدا چه چیزی وجود دارد، هیچ وقت به زندگی مادی دیگران چشم نمی دوختند». بیان حضرت شبیه این آیه است که می فرماید:«وَلَوْلَا أَنْ یَكُونَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً لَجَعَلْنَا لِمَنْ یَكْفُرُ بِالرَّحْمَنِ لِبُیُوتِهِمْ سُقُفًا مِنْ فِضَّةٍ وَمَعَارِجَ عَلَیْهَا یَظْهَرُونَ= و اگر نه آن بود كه [همه] مردم [در انكار خدا] امتى واحد می شدند، قطعا براى خانه هاى آنان كه به [خداى] رحمان كفر مى ورزند، سقفها و نردبانهایى از نقره كه بر آنها بالا روند قرار مى دادیم (زخرف ۳۳
خداوند می فرماید:آنقدر از شکوفه های دنیا به دشمنانم می دادم، شکوفه ای که خدا می گوید، فقط شکوفه می ماند و هرگز گل نمی شود. پس چیز کوچکی است که خدا به دشمنان نشان داده است. اصلاً غصه نخورید و خیال نکنید که چرا این ها زیاد دارند و ما نداریم؟
آنها هم بندگان خدا هستند؛ آنها دنیا را می خواهند، خدا هم می دهد. خداوند می فرماید اگر برای به حسودی افتادن شما به کفار نبود، ناودان خانه آنها را از طلا قرار می دادم.
اما خدا می فرماید: کسانی که معرفت به الله دارند، از نعمت این معرفت، همیشه بهره مند می شوند. لذتی که انسان از داشتن الله می برد، همان لذت بهشتی است که اولیای خدا در بهشت دائما با خدا دارند؛ یعنی بهشت همین جاست. یکی از حسرت های خیلی بزرگ ما در برزخ، این است که می فهمیم ما با الله واهل بیت تا چه اندازه بیشتر از این که الآن هستیم می توانستیم رفیق باشیم و زندگی کنیم. وقتی بفهمیم که آنها در دنیا خیلی برای ما احترام قائل بوده اند و ما را بدون شرط و حتی با تمام گناهان و کاستی هایمان پذیرفته اند، خیلی حسرت می خوریم.
انسان وقتی وارد برزخ می شود، می فهمد که قشنگ ترین زمانها، زمان نماز بوده، زمان های هم آغوشی با خدا، زمان های خلوت با خدا، زمان هایی که می توانسته با غیب ارتباط داشته باشد و با اهل بیت ع رفت و آمد داشته باشد. وقتی انسان بفهمد که این همه را مفت از داده و در دنیا به حواس پرتی و غفلت و بازی گوشی و چیزهای دیگر گذرانده، خیلی حسرت می خورد. برای همین فرمودند که یکی از نام های قیامت «یوم الحسرة= روز حسرت» است.
پس فهمیدیم که بزرگترین عامل شادی انسان معرفت است. هر چقدر سطح معرفت انسان بالاتر برود، شادی او عمیق تر، ماندگارتر و لذیذتر می شود.
بدترین فاجعه ای که ممکن است در زندگی کسی اتفاق بیفتد این است که بمیرد و خدا را نبیند و نشناسدو خدا در زندگی او نقشی نداشته باشد. تنها چیزی که ما برایش به دنیا آمده ایم، معرفت الله است. خداوند در قرآن می فرماید: «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ= و من جنّ و انس را نیافریدم مگر برای اینکه مرا (به یکتایی) پرستش کنند» (ذاریات/56). عبادت وسیله ی شناختن الله است. عبادت تمرکز است، تمرکز در ارتباطی که به عاشقی می انجامد.
خدا رحمت کند مرحوم الهی قمشه ای را که فرمود:
« ترسم این تن که حائل است به جانم سقط کند کودک عزیز روانم»
«کودک عزیز روان» همان بخش فوق عقلی ماست. ما خیلی وقتها در مشغله های جمادی، گیاهی، حیوانی و عقلی مان، بخش اصلی و کودک عزیز روان مان را فراموش کرده و آن را ساقطش می کنیم. مثل سقط جنین.
شادی، معرفت الله، آثار معرفت الله در شادی انسان
برگرفته از سلسله جلسات شادی
کلیدواژه ها:
آثار استاد