مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
انواع ظلم وجود دارد. مثل ظلم به مردم، ظلم به خدا، ظلم به اهل بیت (علیهم السلام) ، ظلم به محیط زیست، ظلم به حیوانات، ظلم به خود و.......اما بعضی افراد عامل ظلم دیگران می شوند. مثل رای دادن نادرست و اشتباه به کسی که لایق مقامی نیست.
یکی از علامت های ظالم این است که از ظالمی پشتیبانی کند. پیامبر اکرم می فرماید: «یُظاهِرُ الظَّلَمَةَ= از ستمگران پشتیبانى مى كند». یعنی اگر کسی در دولت، محیط خانه، کار، محله، یا هر جای دیگر به هر دلیل ظلم کند، اگر از او طرفداری کنید، ظالم هستید.
نظام اجتماعی، نظامی است که نظم می خواهد، رئیس و مرئوس و حاکم و محکوم می خواهد. یعنی باید کسی باشد که همیشه تصمیم نهایی را بگیرد. حضرت علی (علیه السلام) در نهج البلاغه می فرماید: «وإنَّهُ لابُدَّ لِلنّاسِ مِن أمیرٍ؛ بَرٍّ أو فاجِرٍ= بدرستی که مردم باید حاکمى داشته باشند، نیکوکار باشد یا بدکار». از نظر امیرالمومنین یک پادشاه بد، بهتر از پادشاه نداشتن است. چون نبودش باعث هرج و مرج و ظلم بیشتر می شود. یک پادشاه بد می تواند نظم و تعادل ایجاد کند، حتی اگر ظالمانه باشد. پس مردم نیاز به امیر دارند. یعنی همیشه آنجایی که پای جامعه وسط است، حالا این جامعه می تواند جامعه دو نفره باشد. مثل زن و شوهر یا جامعه ای سه نفره مثل زن و شوهر و فرزند یا جامعه چند میلیون نفره. همیشه به یک نفر احتیاج است که تصمیم نهایی را بگیرد و حرف آخر را در اجتماع بزند تا جامعه از بی نظمی، اختلاف، هرج و مرج به دور باشد. این سیستم فطری و طبیعی نظام خلقت است.
انتقام الهی از شخص ظالم بسیار سخت است. اگر ذره ای ظلم همراه انسان باشد و با خود از دنیا ببرد، در آخرت گرفتار خواهد بود.
قرآن کریم اشاره می کند: «فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ* وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ[1]= پس هر کس به سنگینی ذره ای عمل خیری کرده باشد، آن را می بیند *و هر کس به سنگینی ذره ای عمل شری کرده باشد، آن را خواهد دید».
ظالم سه علامت ویژه دارد که عبارتند از: بر زیر دست خود غلبه دارد، از مافوق اطاعت نمی کند و از ظالم حمایت می کند. سكوت در برابر فساد آنها و عدم قطع رابطه با ستمگران، شركت در گناه و عذاب آنها در قیامت است.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره علامت ظالم می فرمایند: «لِلظَّالِمِ مِن الرِّجالِ ثلاثُ علاماتٍ: یَظلِمُ مَن فَوقَهُ بِالمَعصیَةِ و مَن دُونَهُ بِالغَلَبَةِ و یُظاهِرُ الظَّلَمَةَ= ظالم سه نشانه دارد: با نافرمانی مافوق خود را به ستوه می آورد؛ به زیرْ دستِ خود زور می گوید؛ از ستمگران پشتیبانی می کند».
یکی از لغزشگاه های انسان جایی است که اختیار به دست انسان می افتد. یعنی شخص قدرت انجام کاری را دارد و اجازه پیدا می کند در مورد دیگران تصمیم بگیرد. مثل مدیر بودن و رئیس بودن. به محض این که انسان در مقام برتری و علو قرار می گیرد، احتمال خطر و ظلم شروع می شود. چون زیردست پیدا می کند.
حضرت می فرمایند: یکی از علائم ظالم این است که به زیر دست خود از طریق زور گفتن، غلبه می یابد و او را مقهور خودش می کند و زیر دست او مجبور است از او اطاعت کند. داستان ظلم از اینجا شروع می شود.
خداوند تبارک و تعالی در روابط زن و مرد می فرماید: مرد از جهاتی رئیس خانه است و زن باید اطاعت کند. ممکن است مرد اشتباه کند، ولی وقتی مسئولیت گردن یک نفر باشد، تعادل برقرار است. گاهی زن هم در خانواده باید حرف آخر را بزند و همه اعضای خانواده باید از او تبعیت کنند. این تعادل را خدا ایجاد می کند که کجا و چه کسی حرف آخر را بزند تا نظم و حقوق برقرار شود و هرج و مرج در زندگی پیش نیاید.
متأسفانه چیزی که امروزه در خانواده ها خیلی اتفاق می افتد، این است که برخی مردها ضعیف و مفت خور و سوء استفاده گر شده اند. مثلا خانم می رود به سر کار، کارمند است یا مغازه دارد یا کارهای دستی در خانه انجام می دهد. خیاطی می کند و مرد کمکم خود را از زیر بار مسئولیت و تأمین نفقه کنار می کشد. گاهی نهتنها کنار می کشد، بلکه می گوید پولت هم مال من است. این هم نوعی ظلم محسوب می شود.
نگاه اسلام این گونه نیست. اسلام با حفظ مسئولیت در خانواده تعادل برقرار می کند و می گوید یک نفر باید حرف آخر را بزند و تصمیم بگیرد. بنابراین، مسئولیت های مرد و زن هر کدام مجزا تقسیم بندی شده است. گاهی باید در شرکت، مسجد، هیئت، بسیج و .. یک نفر حرف آخر را بزند. ممکن است آن که حرف آخر را می زند، قوی ترین شخص نباشد. اما به هر دلیل، به حق یا ناحق او فعلا رئیس است. همه هم باید از او اطاعت کنند تا تعادل و نظم برقرار باشد. نظم و حفظ وحدت خیلی مهم است. چون هیچ ظلمی بالاتر از بی نظمی، نافرمانی و هرج و مرج نیست و هیچ معصیتی هم بالاتر از این وجود ندارد.
حالا اگر آن شخصی که قرار است حرف آخر را بزند، در جایگاهی قرار بگیرد که بتواند ظلم کند، خیلی خطرناک است.
مثل پدر خانه که همه باید حرفش را گوش کنند. پس باید حکمی ندهد و تصمیمی نگیرد که ظالمانه باشد. پس مواظب باشید اگر می خواهید دستوری بدهید یا تصمیمی بگیرید در هر موقعیت و رابطهای مثلاً در مهمانی، عروسی، مسافرت، جابجایی خانه، خرید، از سر قلدری و زورگویی نباشد. این خیلی خطرناک است.
عاقبت علو و برتری جویی، سقوط در جهنم است
علوّ یعنی برتری جوئی بر دیگران. قرآن کریم نیز می فرماید: «تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لَا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا[2]= این سرای آخرت را برای کسانی قرار می دهیم که اراده برتری جویی در زمین و فساد را ندارند». یعنی بهشت مختص کسانی است که در دنیا خیال و آرزوی علو و برتری ندارند. در وجودشان این حس نیست که من رئیس باشم، برتر باشم، حرف آخر را بزنم. با پز دادن با خودکار، لباس، پرده خانه، قیافه، انگشتر به دیگران، به دنبال برتری جویی نیست. نمی خواهد دل کسی را بسوزاند یا آنها را کوچک کند. بعضی افراد هم از این که زیر دست داشته باشند، حرفی بزنند و دیگران اطاعت کنند، خوش شان می آید. این همان سقوط انسان به جهنم است.
اگر کسی رئیس شد و از ریاست لذت برد، جهنمی می شود. امام صادق علیه السلام می فرماید: «مَن طَلَب الرئاسةَ هَلَكَ= کسی كه دنبال ریاست باشد، هلاك می شود».
زنی که در خانواده دنبال زن سالاری است، به خاطر این که مادرش همیشه در خانه حرف آخر را می زد، فکر میکند او هم باید حرف آخر را بزند. یا مردی که همیشه دنبال مردسالاری است، چون پدرش وقتی حرفی می گفت همه قبول می کردند، او هم فکر میکند باید این گونه باشد. اینها همه جهنمی می شوند. صرف لذت از این کار برای انسان جهنم می آورد.
حضرت آیت الله حائری شیرازی در یکی از کتاب های اخلاق شان نوشته بودند: اگر فقیری در آرزویش این باشد که من یک زمانی پولدار شوم و به گداهای دیگر پز بدهم، این جهنم دارد. بنابراین، کسی که در ذات خودش از ریاست، مدیریت و بالا بودن کیف می کند، باطن وحشتناکی دارد. چون اراده ی علوّ دارد. این با قاعده «هوأنت=اوتویی» سازگار نیست. «هوأنت» یعنی آدم ها را مثل خودمان ببینیم و دوست شان داشته باشیم. پس ریاست امری است که باید حتماً امضای خدا زیرش باشد. یعنی خدا بگوید که مثلا در خانه، چه کسی حرف آخر را بزند.
اگر بنا شد مرد به عنوان رئیس خانواده حرف آخر را بزند، نباید سوء استفاده کند. مرد باید مردانگی خودش را حفظ کند، زن هم زنانگی خودش را. هر کدام بخواهند جای خودشان را عوض کنند، گرفتار جهنم می شوند. یعنی درحال سقوط از صراط مستقیم هستند.
پس ظالم شدن کار خیلی سخت و حساسی است. ما با ظالم شدن فاصله زیادی نداریم. این طور نیست که وقتی می گوییم «ظالم»، فقط صدام، هیتلر و... به ذهن تان بیاید. بلکه خود ما به عنوان معلم که در کلاس رئیس هستیم، می توانیم ظالم باشیم. گاهی کسی تا وقتی که کارمند است، منظم، قانون مدار و عدالت محور است، اما رئیس که می شود، خودش همان کارهایی را می کند که از رئیس های قبلی انتقاد می کرد. یا برخی انقلابی های نظام، سالها علیه ستم شاهی جنگیدند و در زندان شکنجه شدند، اما الان که نماینده مجلس، وزیر و ... شده اند، به زیردستان خود ظلم می کنند. اینها تعادلشان به هم خورده است. پس بدانیم که الآن ما بر روی صراط هستیم. صراط پلی است که به قول امام خمینی ره یک سرش در دنیاست و یک سرش بهشت، اما خیلی ها در این مسیر که گاه از مو باریکتر و از شمشیر تیزتر است، به جهنم سقوط می کنند.
یکی از چیزهایی که تعادل انسان را در صراط مستقیم الهی به هم می زند، رئیس بودن است. فرقی نمی کند، کجا باشد، خانواده، مسجد، هیئت، در نظام یا هر جای دیگر، همین که منصبی باشد و شخص زیر دست داشته باشد، در اینجا احتمال ظالم شدنش خیلی زیاد است و خطرناک است.
امروز فرزندان زیادی در کشور ما به والدینشان ظلم میکنند. چون میدانند پدر و مادر نازشان را میخرند. فرزندسالاری بیماری حادی است که امروز در کشور ما وجود دارد. توقعات بی جا، انتظارات بی جا، قهر، غرزدن، اذیت کردن، اینها همه ظلم محسوب می شود. بچه ای که پدر و مادرش را ناراحت کند یا بر آنها غلبه کند، جهنمی است.
از جاهایی که امروزه به مردم ظلم می کنند بانک ها هستند. می گویند: اگر وام می خواهی، همین درصد را که من می نویسم امضاء کن. فلان درصد باید سود بدهی. ضمانت های گوناگون می گیرند و چون شخص گرفتار است وادار می شود با پرداخت سودِ خیلی کلان وام را بگیرد. این هم ظلم است.
دومین نشانه ظالم عبارت است از: «و مَن فَوقَهُ بِالمَعصیَةِ= و به زیر دستش با چیرگى بر او ستم مى كند». آدم هایی که زیردستند و اطاعت مافوق شان را نمی کنند، اینها هم ظالم اند. مثلا کارمند است اما تخلف می کند، از زیر کار در می رود، به دروغ برای خودش اضافه کار می نویسد، این هم ظلم است.
از نمونه های دیگر ظلم در خانواده این است که زن از شوهر اطاعت نمی کند. شوهر می گوید: فلان جا نرو، خانه فلانی نرو، به فلان کس زنگ نزن و ... اما زن تخلف می کند. او هم ظالم است. یا فرزند به پدر و مادرش ظلم می کند. پدر و مادر خط قرمزهایی را مشخص می کنند. اما فرزند آن خط قرمز ها را می شکند. اینها علامت های ظالم است. انسان این گونه جهنمی می شود. ظلم در جامعه این است که افراد قوانین کشوری، بین المللی، دولتی، راهنمایی و رانندگی را رعایت نکنند.
چرا باید با ظلم مبارزه کرد؟
حضرت علی (علیه السلام) فرمودند: «الظَّالِمِ والمظلوم کلاهما فی النار= ظالم و مظلوم هر دو در جهنم هستند». ما مظلوم داریم که به خاطر ظلمِ به او، بهشتی می شود. یعنی در اینجا ظالم به نفع مظلوم کار می کند. گاهی ظالم امتیاز می گیرد و بهشت میرود.یعنی آنجایی که مظلوم میتواند حقش را بگیرد، اما به دلایلی از جمله حیا، خجالت کشیدن، ترس و ضعف نفس حقش را نمیگیرد و در مقابل ظالم سکوت می کند و اجازه ظلم به او می دهد.
اگر فرزند خانه هستی، پدرت اگر در خانه ظلم می کند، باید از مادرت طرفداری و پشتیبانی کنی. اگر مادرت ظلم می کند، باید به مادر تذکر داد که این کار را نکند. با خواهش، چاپلوسی، محبت و بوسه بر دستانش اجازه ندهد که او تجاوز کند.
نوع دیگر ظلم ها، ظلم های بالاتری هستند. مثل ظلم طاغوتیان و مستکبرین که امروزه در سطح جهان دیده می شود. وظیفه شما این است که با آنها بجنگید. باید با ظلم به هر شکلش جنگید و مبارزه کرد. با حضور در راهپیمایی، نوشتن پلاکارت. اگر کسی بگوید به من ربطی ندارد که چه بر سر مردم مظلوم آفریقا، غزه، لبنان، افغانستان، عراق، سومالی، یمن و ... می آید، او در جنایت ظالمان سهیم است و روز قیامت او را با همان جنایت کارها محشور می کنند. چون به فعل آنها راضی بود و هیچ اقدامی نکرد.
سکوت، شراکت در ظلمِ ظالم است. «اَلرَّاضِی بِفِعْلِ قَوْمٍ كَالدَّاخِلِ فِیهِ مَعَهُمْ[3]= آن كس كه به كار جمعیتى راضى باشد همچون كسى است كه در آن كار با آنها شركت كرده». وقتی به عمل کسی راضی باشید، مثل او هستید و با آنها هم محشور می شوید. یعنی مثل این است که خودِ شما آن ظلم را انجام داده اید.
مثلا خانمی که به خاطر امر همسرش، عروسی های فاسد نمی رود، ولی دلش می خواهد برود، در نامه عملش می نویسند که آنجا شرکت کرده است. یا فرزندی که تحت فرمان پدر و مادر است و به ناچار به سوی خلاف نمی رود، ولی از خلافکارها خوشش می آید و تمایل به شرکت در ظلم و فسادهای جمعی آنها دارد، در نامه اعمالش می نویسند. پس منکر هر جا اتفاق بیفتد و شما به آن راضی باشید، یا دوستش داشته باشید، در نامه عملتان می نویسند. چون نیت شماست. پس اگر کسی به ظلمِ ظلمه راضی باشد یا سکوت کند، به پایش می نویسند.
قرآن می فرماید: «وَ ما لَکُمْ لا تُقاتِلُونَ فی سَبیلِ اللّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ الَّذینَ یَقُولُونَ رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْیَةِ الظّالِمِ أَهْلُها[4]= چرا در راه خدا و (در راه) مردان و زنان و کودکانى که (به دست ستمگران) تضعیف شده اند، پیکار نمى کنید؟ همان افراد (ستمدیده اى) که مى گویند: «پروردگارا! ما را از این شهر که اهلش ستمگرند، بیرون ببر!». یعنی هر جای عالم مستضعفی باشد و کسی راضی به ستم دیدن آنها باشد، در ظلم ظالمان شریک است. پس اگر انسان قدرت داشته باشد، باید ظلم را برطرف کند.
امروزه چقدر دیده می شود جنایت هائی که در کشورهای اطراف ما صورت می گیرد. قربانی ها را نگاه کنید. چون جنگ هوای نفس است. ما در اسلام جنگ نداریم، اما جهاد داریم. جهاد جنگی است که در آن جوانمردی حکمفرماست و برای انسانیت و اهداف متعالی انجام می شود، نه برای ظلم و کشورگشایی. از این رو، قرآن می گوید شما چه تان شده که جهاد نمی کنید و جنگ نمی کنید علیه کسانی که مورد ظلم در دنیا قرار گرفته اند.
انسان باید مظهر رحمانیت و رحیمیت خداوند باشد. راضی به ظلم ،گرسنگی، تنهایی، قحطی، غربت و گرفتاری هیچ کس نباشد و اگر می تواند، رفع ظلم کند.
بنابراین، روحیه ی ضد ظلم داشتن، یک امر واجب الهی است. ما وظیفه ی دائمی مبارزه با ظلم داریم. باید همیشه هر جا ظلم است، با آن مبارزه شود. هرکس بنابر وسع خودش باید روح مبارزه با ظلم داشته باشد.
امیرالمومنین هنگام شهادت شان به سیدالشهداء و امام حسن (علیهم السلام) می فرماید: «كُونا لِلظّالِمِ خَصْماً وَلِلْمَظْلُومِ عَوْنا = و دشمن ظالم و یاور مظلوم باشید». گاهی یاور مظلوم بودن به این است که سکوت کنی. مثل امیرالمومنین که 25 سال سکوت کرد یا مثل امام حسن علیه السلام که با معاویه صلح کرد. چون اگر دست به شمشیر می زدند، ظلم و فتنه بیشتر می شد.
پس این که من باید تشخیص بدهم که کجا مبارزه با ظلم صورت بگیرد و به چه روشی باشد، خودش نوعی عقلانیت و فهم است که باید از خدا و معصوم کمک گرفت. مثل امیرالمومنین که 25 سال وزیر سه خلیفه ای بود که حق به خلافت آنها راضی نبود. خودش هم راضی نبود. ولی وزیر آنها بود و کمک شان هم می کرد. گاهی مبارزه با ظلم، جنگیدن است. مثل سیدالشهداء. انسان باید به شیوه اش خیلی دقت کند که کجا و چگونه باید عمل کند.
[1] . سوره زلزال / آیه 8-7.
[2] . سوره قصص/آیه 83.
[3] . مجلسی، بحارالانوار، ج97، ص 460.
[4] . سوره نساء/آیه 75.
کلیدواژه ها:
آثار استاد