مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
آن چه که موجب شهادت امام صادق (علیه السلام) شد، «ریاست طلبی» منصور دوانقی بود. امروز نیز حتی دو حکومت اسلامی ما کسانی هستند که برای ریاست طلبی و رای آوردن و .....حاضرند کسانی را که گام در راه امام صادق (علیه السلام) بر می دارند را ترور کنند. شاید منصور جداً دوست نداشت امام را بکشد، ولی چه می توانست بکند که مقام است و سلطنت، پست است و موقعیت؛ و هرکسی نمی تواند ازآن بگذرد. برای همین بود که بعداز شهید کردن حضرت، به عزاداری برای ایشان تظاهر می کند.
امام صادق (علیه السلام) در سال های آخر عمر خود شدیداً لاغر و ضعیف شده بود و به تعبیر یکی از افرادی که امام را در آن روزگار دیده بود از اوچیزی نمانده بود جز سرش، کنایه از اینکه بدن کاملاً فرسوده و نحیف شده بود. سراسر زندگیش به دشواری و سختی و رنج گذشته بود. در سال های آخر عمر بر میزان محدودیت و احضار و تهدید او اضافه می شد که این خود بر خستگی و رنجش می افزود.
روزی منصور به وزیر دربارش « ربیع » گفت: همین حالا جعفر بن محمد (امام صادق (علیه السلام)) را در اینجا حاضر کن.
ربیع فرمان منصور را اجرا کرد حضرت صادق (علیه السلام) را احضار نمود، منصور با کمال خشم و تندی به آن حضرت رو کرد و گفت:
«خدا مرا بکشد اگر تو را نکشم آیا در مورد سلطنت من اشکال تراشی می کنی؟»
امام: آن کس که چنین خبری به تو داده دروغگو است ...
ربیع می گوید: امام صادق (علیه السلام) را دیدم هنگام ورود لبهایش حرکت می کند، وقتی که کنار منصور نشست، لبهایش حرکت
می کرد و لحظه به لحظه از خشم منصور کمتر می شد.
وقتی که امام صادق (علیه السلام) از نزد منصور رفت، پشت سر امام رفتم و به او عرض کردم:
وقتی که شما وارد بر منصور شدید منصور نسبت به شما بسیار خشمگین بود ولی وقتی که نزد او آمدی و لب های تو حرکت کرد خشم او کم شد. شما لبهایتان را به چه چیز حرکت می دادی؟
امام صادق (علیه السلام) فرمود: لبهایم را به دعای جدم امام حسین (علیه السلام) حرکت می دادم و آن دعا این است:
«یا عُدَّتی عِندَ شِدَّتی وَ یا غَوثِی عِندَ کُربَتی اَحرِسنِی بِعَینِکَ الَّتی لا تَنامُ وَاکَنِفنِی بِِرُکنِکَ الذَّی لایُرام= ای نیرو بخش من هنگام دشواریهایم وای پناه من هنگام اندوهم به چشمت که نخوابد مرا حفظ کن ومرا در سایه رکن استوار وخلل ناپذیرت قرار بده».
آتش کشیدن خانه امام صادق (علیه السلام)
مفضّل بن عمر می گوید: منصور دوانیقی برای فرماندار مکه و مدینه حسن بن زید پیام داد: خانه جعفر بن محمد (امام صادق (ع) را بسوزان، او این دستور را اجرا کرد و خانه امام صادق (علیه السلام) را سوزانید که آتش آن تا به راهرو خانه سرایت کرد. امام صادق (علیه السلام) آمد و میان آتش گام برمی داشت و می فرمود: «اَنَا بنُ اَعراقِ الثَّری اَنا بنُ اِبراهِیمَ خَلیلِ اللهِ= من ام فرزند اسماعیل که فرزندانش مانند رگ و ریشه در اطراف زمین پراکنده اند منم فرزند ابراهیم خلیل خدا (که آتش نمرود براو سرد وسلامت شد)».
برنامه قتل امام صادق (علیه السلام)
سرانجام منصور نتوانست پیشرفت امام را ببیند و عظمت او را تحمل نماید. طرح قتل او را از طریق مسموم کردن تهیه نمود.
این نکته را ناگفته نگذاریم که بنی عباس درس مسموم کردن امامان را از پیشوایان خود، یعنی بنی امیه آموختند. معاویه بارها گفته بود خداوند از عسل لشکریانی دارد و.. که غرض عسل مسموم بود که به خورد دشمنان خود می داد.
منصور توسط والی خود در مدینه امام را با انگور زهرآلود به شهادت رساند و بعد حیله گرانه به گریه وزاری و عزاداری او پرداخت. اینکه درامر شهادت امام، منصور دست داشته جای شکی برای ما نیست؛ زیرا که خود بارها گفته بود که او چون استخوانی در گلویم گیر کرده است.
شاید منصور جداً و قلباً دوست نداشت امام را بکشد ولی چه می توان کرد که مقام است و سلطنت، پست است و موقعیت. مگر هرکسی می تواند از آن بگذرد؟ امر شهادت او را توسط منصور، برخی چون ابوزهره انکار کرد ه اند، بدلیل ابراز تأسف منصور از مرگ او وهم گفته اند که این امر خلاف تحکیم پایه های حکومت او بود. دیگران هم همین افکار را داشته اند و یا برخی دیگر از آن به تردید یاد کرده اند. ولی با توجه به سابقه برخورد و احضار و تهدید منصور، و با توجه به اعمال زمامداران پس از او معلوم می شود بنی عباس چون بنی امیه در خط امام کشی بودند و آنها شش تن از امامان ما را مسموم کرده اند. آری او پس از قتل امام ابراز تأسف هم کرد و آن مصلحتی بود.
کلیدواژه ها:
آثار استاد