مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
«رضایت» با سعادت مساوی نیست. اگر انسان به وضعی که دارد راضی باشد، این بدترین مصیبت است.
در رابطهی «رضایت» با «سعادت» گفته شد، همان گونه که آرزوها مختلفند، رضایت نیز سطوح مختلفی دارد. اگر بپذیریم که سعادت مساوی با رضایت است، زمینهی ظلم برای یک عده ستمکار، جبار و مستکبر فراهم می شود. به طوری که آنها عدهای را در حد پایینی از زندگی راضی نگه داشته و در حق آنها ظلم می کنند.
نکته بعدی این است که «کمال رضایت» و «کمال سعادت» دو مقوله ی جدا از هم هستند. یعنی هیچ وقت کمال رضایت، با کمال سعادت برابر نیست. اگر شخصی از زندگی خود کمال رضایت را داشت، به این معنا نیست که حتماً سعادتمند است. افرادی وجود دارند که از وضعیت زندگی شان خیلی راضی هستند، اما سعادتمند نیستند. رضایت کامل از وضعیتی که شخص دارد ثابت نیست. زیرا سعادت مقوله ای است که با آینده انسان سر و کار دارد. اما رضایت مقوله ای مربوط به زمان حال است، یعنی من الان از زندگی ام راضی هستم و هیچ بعید نیست که در آینده این وضعیت تغییر کرده و راضی نباشم.
پس کمال سعادت، با کمال لذت هم برابر نیست. مثالی که از شهید مطهری برای کدخدای ده و رئیس یک مملکت گفتیم، این بود که کدخدا خیلی تلاش کرده و رسیده به کدخدایی یک ده و خیلی هم راضی است؛ پادشاهی هم که حاکم شده بر یک کشور، راضی است. هر دو کمال رضایت را دارند؛ اما آیا هر دو کمال لذت را هم دارند؟ یعنی لذت هایشان هم با هم برابرند؟ لذت پادشاهی یک مملکت با کدخدایی یک ده کوچک قابل مقایسه نیست. علت این که کمال رضایت با کمال لذت برابر نیست، این است که ریشه های لذت با ریشه های رضایت متفاوتند. در این قسمت میخواهیم یک گریز اخلاقی بزنیم که دقیقاً منطبق با بحث ماست و آن بررسی حدیثی درباره رضایت است. این حدیث به ما میفهماند که هیچوقت رضایت با سعادت و کمال رضایت با کمال سعادت برابر نیست.
حدیث از امام محمد باقر(علیه السلام) است، می فرمایند:«لا مُصیبَةَ كاستِهانَتِكَ بالذنبِ ورِضاكَ بالحالةِ التی أنتَ علَیها= مصیبتى چون كوچك شمردن گناهت و رضایت دادن به وضعیت موجودت نیست»(تحف العقول : 286). بخش اول حدیث مربوط به بحث ما نیست، اما توضیح مختصری راجع به آن بیان می کنم.
گناه هر مقدار که کوچک باشد، انسان نباید آن را کوچک بشمارد. پیامبر اكرم (صلّی الله علیه و آله) فرمودند:«لا تَنظُروا الی صَغیرِ الذّنبِ ولَکَنِ انظروا الی ما اجتَرَأتُم = به کوچکی گناه نگاه نکنید، بلکه به چیزی [نافرمانی خدا] که برآن جرات یافته اید بنگرید.»(جهاد النفس،ح 405).
انسان باید ببیند که چه کسی را دارد معصیت می کند. در روایت داریم، حضرت فرمود: از گناهانی که بخشیده نمیشوند، بپرهیزید. سؤال کردند که چه گناهانی بخشیده نمیشود؟ فرمود: گناهان کوچک. اگر کسی گناه کبیره مرتکب شود، مثلاً کسی زنا کند و بعد توبه کند؛ دزدی کند و حلالیت بخواهد و استغفار کند، احتمال بخشش هست. اما گناهان کوچک را نمی بخشند؛ چون شخص با جسارت تمام، آن گناه کوچک را انجام می دهد. فردی که دزدی می کند، از خدا شرمنده است؛ زنا می کند، شرمنده است؛ یا گناهان کبیره ی دیگری انجام میدهد، شرمنده است؛ اما گناهان کوچک را با پررویی و جسارت تمام انجام میدهد و شرمنده هم نیست. مثلاً میگویند:«بابا این که گناه نشد؛ کاش همه گناهان اینطوری باشند». همین کم و کوچک گرفتن گناه، باعث می شود که بخشیده نشود. مثلاً فرموده اند: دروغ نگویید، حتی اگر به شوخی باشد. یکعده خیلی راحت به شوخی دروغ میگویند و احساس ناراحتی هم ندارند. کوچک شمردن گناه، در حکم مسخره کردن خداست و بخشیده نمیشود. هیچ حرامی نیست، مگر این که در آن ضرر است و هیچ واجبی نیست، مگر این که در آن نفعی برای انسان هست.
قسمت دوم حدیث منظور بحث ماست. «ورِضاكَ بالحالةِ التی أنتَ علَیها= و رضایت دادن به وضعیت موجودت»؛ و مصیبتی نیست مگر رضایت داشتن به حالتی که در آن هستی. این قطعه از حدیث را شاهد مثال آوردیم که بگوییم از نظر اسلام، کمال رضایت با کمال سعادت برابر نیست. برای انسان تعریف خاصی وجود دارد، اگر از دیدگاه درست یعنی همان دیدگاهی که خدا میپذیرد و انسان را آفریده، به انسان نگاه شود؛ متوجه میشویم که رضایت در هیچ حالتی برای ما مفید نیست، زیرا اولاً: خداوند انسان را برای بینهایت خلق کرده، نه برای فنا و نابودی. بنابراین انسان توان تربیت نامحدود و توان رشد نامحدود دارد، برخلاف فرشته ها که تا یک حدی میتوانند رشد کنند. اما حدی در تربیت انسان نیست. ثانیاً: انسان بی نهایت طلب و خواهان لذت بی نهایت است. ثروت، زیبایی، قدرت، رفاه و ... بی نهایت را میخواهد؛ یعنی کمال مطلق را میخواهد. خدا انسان را به گونه ای آفریده که فقط عاشق خود خداست. انسان جز با خود خدا آرام نمی شود: «أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ = آگاه باش كه با یاد خدا دلها آرامش مى یابد»(رعد/28).
مؤمنین و مردان خدا در طول تاریخ، همیشه آرام و خوشبخت زندگی کردهاند. چه کسی در تاریخ مثل امام (رحمهاللهعلیه) میتواند بگوید:«با دلی آرام و قلبی مطمئن و روحی شاد و ضمیری امیدوار به فضل خدا از خدمت خواهران و برادران مرخص، و به سوی جایگاه ابدی سفر میکنم». انسان فقط یک معبود و معشوق دارد و فقط با او آرام می شود. انسان باید به او رغبت کند.
امام سجاد (علیهالسلام) فرمود:«معاشِرَ شیعتِنا، أمّا الجنّةُ فلَن تَفوتَكُم سَریعا كانَ أو بَطیئا، و لكنْ تَنافَسُوا فی الدَّرَجاتِ = اى شیعیان ما! شما بهشت را هرگز از دست نمى دهید، چه شتاب كنید و چه كندى، اما براى رسیدن به درجات آن با هم رقابت كنید.»(بحار الأنوار: 74/308/61). یعنی شما بالاخره به بهشت خواهید رسید؛ ولی این کافی نیست. به قول یکی از بزرگان حیوانات، دیوانه ها و کودکان هم به بهشت میروند. حضرت امام کاظم (علیه السلام) فرمود: «بهشتپاداش بدنهای شماست» به فکر روحتان باشید. به درجات بهشت رغبت داشته باشید. افسوس حال بزرگانی را بخورید، که این درجات را طی کردند. افسوس خودرو، پول و خانه و... را نخورید. هر مقدار که به طرف دنیا میل پیدا کنی، از آخرتت کاسته می شود.
چون به هر میلی که دل خواهی سپرد از تو چیزی در نهان خواهند برد
پس هیچ مصیبتی مثل سبک شمردن گناه و «رضایت» به حالتی که در آن قرار داری، نیست. رضایت با سعادت برابر نیست. «رضایت» دشمن سعادت بوده و مصیبت است. علی (علیه السلام) می فرماید: رضایت به وضع موجود، مصیبت است؛ افول است؛ سقوط است؛ عقب افتادگی و محرومیت است و در آخرت پشیمانی و غصه می آورد. هیچ وقت نباید به حالت ها و مقام هایی که کسب کرده ایم راضی باشیم. همچنین نباید با کسب مدارج علمی و معنوی دچار عُجب و غرور شویم.
کلیدواژه ها:
آثار استاد
با سلام و سپاس فراوان از این مقاله بسیار مفید سوالی از خدممتان داشتم و خوشحال خواهم شد درصورت امکان پاسخ را به ایمیل بنده ارسال بفرمایید. میخواستم بدانم «رضایت ندادن به وضعیت موجود» با «رضایت به قضای الهی و قانع بودن» منافاتی ندارد؟ این دو چگونه باهم جمع می شوند؟ مجدداً از مطالب خوب و تاثیرگذارتان سپاسگزارم
<p>باسلام و تشکر از امعان نظرتان. لطفا ایمیلتان ارسال کنید تا جواب سوال شما داده بشود.</p> <p>التماس دعا</p>
نظره بنده اینه که در هر حال احساس رضایت داشته باشیم چون میتونست بدتر از این باشه و زمانی که فکر میکنید میتونست بهتر هم باشه اون موقع به خدا ایمان ندارید چون همه چی از قبل وجود داره قرآن گفته خلقت تکمیل شد یعنی همه چی هست و اینکه میگید رضایت مصیبت است واقعا درک نمیکنم این جمله تضاد قوانین هستی و خداونده خوب و بدی وجود ندترد یعنی خدا چه به قاتلی که اسمش رو میذارید ستمکار و چه اونی که مهر داغ میکنه میچسبونه رو پیشونیش هرکدوم که ایمانشون به خودا باشه خدا بهشون میده خدا گفته هرچی میخوای بهت میدم فقط امیدت غیر از من مباشه که از همون مسیر نا امیدت میکنم از همین جمله میشه کل قوانین رو فهمید