مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
دو جنبه مهم در بحث سعادت و خوشبختى وجود دارد. یعنی در بعضى جهات، سعادت «مطلق» است و در بعضى جهات «نسبى». از این دو جنبه، دین جزء عوامل «مطلق» به شمار می رود.
انسان براى رسیدن به خوشبختى، احتیاج به مكتبى دارد كه همه ی جنبه هاى وجودىِ انسان را بشناسد و دستورات آن مبتنى بر شناخت «جسم» و «روحِ» انسان به طور كامل و شناختِ ارتباط روح و جسم به اضافه ارتباط این دو با خارج باشد و تنها دین اسلام که کاملترین دین است، واجد این شرایط بوده و در مورد عوامل خارجی که یکی از 3 عامل سعادت می باشد، برنامه ای مفصل برای انسان فرستاده است.
اسلام با شناخت كامل، تكلیف انسان را با محیط خودش مشخص کرده است. در اسلام دستورات زیادی داریم که مسایل جسمى را در نظر گرفته اند، مثل آداب غذا خوردن، توالت رفتن، مسواك زدن، خوابیدن، نوشیدن، معاشرت با همسر و خانواده و خیلى از مسایل دیگر و معصومین (علیهمالسلام) نیز، دربارهی خواص خوراكى ها احادیث زیادی بیان کردهاند.
اما بشر با حدود هزاران سال كار علمى، نتوانسته شناخت كافى بر روى جسم و یا اطلاعاتی در مورد روح پیدا كند. تنها راهى كه بشر مى تواند واقعاً براى خوشبختى بپیماید، راهى است كه آفریننده ی جهان به او معرفى می كند.
در مكاتب «اومانیسم» غربی سعى بر این است که انسان را جاى خدا قرار دهند و یا خدا را كنار بگذارند و بگویند انسان با تكیه بر عقل و تجاربش و حتى جدا از اینها، فقط به صرفِ میل، تقاضا و شهوتى كه دارد، اصالت با اوست و او مى تواند به تنهایی راه خودش را برود. آنها خوشبختى را در ارضاى این امیال می دانند.
غرب همیشه سعى مى كند، انسان را در برابر خدا قرار دهد.
جمله معروف فیلسوف آلمانی «نیچه» که گفت: «خدا مُرده است. ... آیا نبایستی تنها خود، خدایانی دیگر شویم تا شایسته این کار باشیم؟»، یا جملات دیگرى به این مضمون که: «ما خدا را دفن كرده ایم» و «تشیع جنازه خدا» و... ، كسانى هم در مورد فلسفه نیچه شرح داده اند که «خدا مُرد و حال سراغ بشر برویم» و حالا بشر، خود براى خودش، فكری میكند و نتیجهی این جملهی او، سرنوشت و وضعیتى است كه امروز در سراسر دنیا وجود دارد. همه جاى دنیا را جنگ و فساد و تباهى و ناامنى فراگرفته است. چون گفتند خدا مرده است.
اما در مكتب اسلام، تكیه بر خداوند است كه اولاً، عالم مطلق است و جهل در او وجود ندارد. ثانیاً، خالق انسان است و انسان را بر اساس علم مطلقِ خود، خلق كرده است. ثالثاً، خدا مهربان است و انسان را دوست دارد و دشمن او نیست. قرآن خداوند را مهربانترین كس به انسان معرفى می کند. در روایت داریم که خداوند ده ها برابر محبت یك مادر، نسبت به انسان مهربان است. آیات زیادی از عفو و بخشش و ستارالعیوب بودن خداوند در قرآن کریم داریم. خدایی كه انسان در تنهایى ها به او پناه مى برد، بشر را آفریده تا به او رحم كند و او را به كمال برساند.
على(علیه السلام) مىفرماید: « إِلَهِی كَفَى بِی عِزّاً أَنْ أَكُونَ لَكَ عَبْداً = خدایا براى من همین عزت بس است كه بنده تو هستم». یعنى من سر تعظیم در مقابل انسان هاى دیگر فرود نمى آورم. من كسى را راهنماى خود قرار داده ام و از كسى تبعیت مى كنم كه او مستحق ترین كس براى تبعیت است.
« وَ كَفَى بِی فَخْراً أَنْ تَكُونَ لِی رَبّاً = براى من افتخار بس كه تو خداى منى». واقعاً اگر انسان یك مرتبه به خدا «آرى» بگوید و در مقابل خداوند سر تعظیم فرود آورد، از تعظیم و خصوصاً «تقلید» كه انسان را بیچاره کرده است در مقابل هزاران نفر بى نیاز مى شود.
قوانین خداوند قوانین «اعتباری» نیست
خداوند قوانینی را که انسانها وضع می کنند، خارج از اعتبار می داند و در آیه 30 سوره «روم» می فرماید: :« فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ = پس روى خود را با گرایش تمام به حق، به سوى این دین كن؛ با همان سرشتى كه خدا مردم را بر آن سرشته است. آفرینش خدا تغییرپذیر نیست. این است همان دین پایدار، ولى بیشتر مردم نمى دانند».
قوانینى كه من براى بشر گذاشتهام، قوانین اعتبارى نیست. قوانینى است كه بر اساس روح بشر و بر اساس خلقت بشر تنظیم شده است.
اگر خداوند نماز را واجب کرده، علتش این است که نماز علاوه بر ارتباط انسان با خدا، خلاء خاصی در وجود انسان را برطرف می کند. یا اگر گفت روزه بگیرید، برای این است که روزه هم خلائی را برطرف می کند. اگر گفت حج بروید، به این دلیل است که حج خلاء دیگرِ وجود انسان را پر می کند. یعنی همه ی قوانین الهی براساس فطرت انسان طراحی شده اند. بنابراین، دین اسلام، دین فطری است و چون فطرت انسان تغییرناپذیر است، پس دین از عوامل همیشگی سعادت به شمار می رود، یعنی همیشه و برای همه انسانها سعادت آفرین است و انسانها با وجود اختلافات زیادى كه در شكل، اندازه، رنگ و... دارند، مى توانند با تبعیت از خداوند، خوشبخت باشند.
کاملترین حکم و آئین، آئین خداوند است
قرآن مى فرماید:« وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْمًا لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ = و داوری چه کسی برای اهل یقین، از خدا بهتر است »(مائده/50).
این آیه، سؤالى است كه خداوند از بشر میپرسد و بشر باید جواب دهد. باید بیندیشیم که آیا ما كسى را بهتر از خداوندى كه خالق ما و جهان است، براى راهنمایى و ارایه دینى كه منجر به سعادت ما شود، سراغ داریم؟
در طول تاریخ این سؤال مطرح است و همیشه و برای همه کس، همچنان ادامه خواهد داشت. براى همین است كسى كه دین اسلام را دین خود انتخاب مى كند، خداوند او را صاحب بهترین آیین معرفى مى كند. قرآن مى فرماید: «وَمَنْ أَحْسَنُ دِینًا مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ وَاتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْرَاهِیمَ حَنِیفًا وَاتَّخَذَ اللَّهُ إِبْرَاهِیمَ خَلِیلًا = و دین چه كسى بهتر است از آن كس كه خود را تسلیم خدا كرده و نیكوكار است و از آیین ابراهیم حقگرا پیروى نموده است و خدا ابراهیم را دوست گرفت.» (نساء/125).
باز هم قرآن سؤالات دیگری از زبان انبیا بیان می کند. چون مردم جاهل به انبیا اعتراض می کردند که چرا شما این راه و مسیر را انتخاب کردید؟ خداوند به انبیا فرمود: شما این سؤال را از مردم بپرسید:« قُلْ أَغَیْرَ اللَّهِ أَتَّخِذُ وَلِیًّا فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ = بگو آیا غیر از خدای پدیدآورنده آسمانها و زمین، سرپرستى برگزینم؟» (انعام/14).
از نظر كامل بودن مقررات، چه آیینى دارید که به من معرفى كنید؟ مى فرماید: «أَفَغَیْرَ دِینِ اللَّهِ یَبْغُونَ وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ طَوْعًا وَكَرْهًا وَإِلَیْهِ یُرْجَعُونَ = آیا جز دین خدا را مى جویند؟ با آنكه هر كه در آسمانها و زمین است خواه و ناخواه سر به فرمان او نهاده است و به سوى او بازگردانیده مى شوید»(آل عمران/83).
عقل ایجاب مى كند كه در برابر خداوند تسلیم باشیم. طبق منطق هاى مستدل، افرادى كه تبعیت نمى كنند، ابله و احمق خوانده می شوند. قرآن نیز مى فرماید: «وَمَنْ یَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْرَاهِیمَ إِلَّا مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ وَلَقَدِ اصْطَفَیْنَاهُ فِی الدُّنْیَا وَإِنَّهُ فِی الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ = و چه كسى جز آنكه به سبك مغزى گراید از آیین ابراهیم روى برمى تابد و ما او را در این دنیا برگزیدیم و البته در آخرت [نیز] از شایستگان خواهد بود» (بقره/130).
چطور مى توانیم عمر و جوانی مان و همه روحیات مان را بسپاریم به دست انسان هایى كه همه، مثل خود ما هستند و شناخت شان از انسان اندک است.
بنابراین، على (علیه السلام) مى فرماید:«أعقَلُكُم أطوَعُكُم = خردمندترین شما فرمانبردارترین شما [از خدا] است» (غرر الحكم:2830).
حدیث دیگرى از نبى اكرم (صلى الله علیه وآله) است که فرمود:«عاقلترین مردم كسى است كه پروردگار خودش را بشناسد و از او اطاعت كند». كسانى كه انسان را به مسیرى غیر از خدا مى خوانند، قرآن آنها را افراد جاهل معرفى مى كند: «قُلْ أَفَغَیْرَ اللَّهِ تَأْمُرُونِّی أَعْبُدُ أَیُّهَا الْجَاهِلُونَ = بگو اى نادانان آیا مرا وادار مى كنید كه جز خدا را بپرستم؟» (زمر/64).
ما در نماز مى گوییم:«ایاك نعبد و ایاك نستعین»، منظور از عبادت، فقط نماز نیست. نماز فقط یكى از جلوه هاى عبادت است. «عبادت» یعنى تسلیم بودن. کسی که خدا را عبادت نمى كند، روزانه دارد هزاران نفر دیگر را عبادت مى كند. همین كه انسان در درون خودش محتاج این و آن باشد، این مى شود عبادت دیگران.
امام جواد (علیه السلام) در مورد عبادت جمله زیبایی دارند که مى فرماید: «مَنْ اَصْـغى اِلى نـاطِـقٍ فَقَدْ عَبَـدَهُ، فَإنْ كانَ النـّاطِقُ عَنِ اللّه فَقـَدْ عَبَدَ اللّه، وَاِنْ كانَ النّاطِقُ یَنْطِقُ عَنْ لِسانِ إبْلِیسَ فَـقَـدْ عَبَـدَ إبْـلیـسَ= هركس به گوینده اى گوش دهد (از او حرف شنوى داشته باشد) او را پرستیده. پس اگر گوینده سخن از خدا بگوید، او نیز خدا را عبادت كرده است، و اگر از شیـطان بـگوید، او هم بنده شیطان شده است» (تحف العقول،ص726).
بعضى ها فكر مى كنند، اگر عبادت خدا را نكردند و یا نماز نخواندند، آدم هاى آزادى هستند، خیر. بلکه آنها به مراتب اسیر و ذلیل هستند. اگر انسان ذلیل خدا باشد، عین عزت است. در تبعیت از خدا كاملترین علم، بیشترین مهربانى، بالاترین حكمت، عالى ترین اهداف براى بشر قرار دارد. در طول تاریخ، آنهایى كه عبادت خدا را كردند و از آیین خدا تبعیت كردند واقعاً از نظر عقلى سالمتر هستند.
کلیدواژه ها:
آثار استاد