مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
در عبارت «دَعائِمَ الأَخیار» می خواهیم بگوییم «اخیار » چه کسانی هستند و چه خصوصیاتی دارند که اهل بیت از نظر شخصیتی به آنها کمک میکنند؟ اخیار یعنی خوبان و کسانی که اهل خیر هستند.
از ویژگی های «اهل خیر » این است که در شب معراج خدا به پیامبر گفت: «یَا أَحْمَدُ إِنَ أَهْلَ الْخَیْرِ وَ أَهْلَ الْآخِرَة رَقِیقَةٌ وُجُوهُهُم، كَثیرٌ حَیاؤُهُم، قَلیلٌ حُمقُهُم، كَثیرٌ نَفعُهُم، قَلیلٌ مَكرُهُم، النّاسُ مِنهُم فی راحَةٍ أَنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فِی تَعَب كَلامُهُم مَوزونٌ، مُحاسِبینَ لِأَنفُسِهِم مُتَعَیِّبینَ لَها، تَنامُ أعیُنُهُم ولا تَنامُ قُلوبُهُم، أعیُنُهم باكِیَةٌ وقُلوبُهُم ذاكِرَةٌ = اى احمد! همانا اهل خیر و اهل آخرت كم رو و پُرحیایند، حماقتشان اندك و سودشان بسیار است، كمتر نیرنگ مى زنند، مردم از آنان در آسایش اند، نفْس هایشان از آنان در رنج است، گفتارشان سنجیده است، محاسبه نفْس مىكنند و بر آن خُرده مىگیرند چشمانشان مىخوابد و دل هایشان نمىخوابد».
اهل آخرتند و هر جا باشند بنای طاعت دارند و تکیه گاه خوبی برای دیگران هستند؛ حماقتشان اندك و سودشان بسیار است؛ با حیا بوده و اهل فریب دیگران نیستند؛ نفْس شان از آنان در رنج است، اما مردم از دست آنان در آسایش اند؛ گفتارشان سنجیده است، محاسبه نفْس مى كنند و بر خود خُرده مى گیرند؛ چشمانشان مى خوابد و دل هایشان نمى خوابد.
جمله «اهل بیت، ستونهای خوبان هستند» یعنی اهل بیت ستونهای وجودی افراد خوب هستند. یعنی بدها نمیتوانند اهل بیت را پشتوانه کار خود قرار بدهند و به آنها تکیه کنند و از آنها کمک بگیرند. برای اینکه انسان بتواند از انوار طیبه اهل بیت ع کمک بگیرد و چه در امور دنیوی و چه در امور معنوی و آخرتی، اینها را تکیهگاه خودش قرار بدهد، باید شرائطی را داشته باشد و قابلیتهایی را در خودش ایجاد کند تا بتواند از قدرت اهل بیت (علیهم السّلام) استفاده کند.
تفاوت جامعه شناسی غربی و الهی، ناشی از نوع نگاه هر یک به انسان است
در جامعهشناسی غربی که انسان را فقط یک زن یا یک مرد تعریف می کنند، و انسانها را در قالب قواعد جامعهشناسی طبیعتگرا معنا میکنند، تقسیمبندی آدمها هم براساس همان تواناییها و ظرفیتهای دنیایی و حیوانیشان است. اما در جامعهشناسی الهی، انسانها را براساس ساختار شخصیتی که از الله تا الله شناسایی می شود، تعریف میکنند. یعنی انسان یک موجود مستمر و ممتد، از الله تا الله است. مبنای شناخت انسان، «إِنَّا لِله وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُون» است و به انسان، به عنوان یک موجود ابدی نگاه میشود. یک موجود جاودانه که عمرش به اندازۀ عمر خداست و انتها و پایان ندارد. پس مرگی هم برایش وجود ندارد و یک موجود ابدی و جاودانه است.
وقتی انسان را از این نگاه، بررسی میکنیم، آدمها به چند دسته تقسیم میشوند. از نگاه خدا یا اهل بیت هر کدام از ما را اگر بخواهند دستهبندی کنند، ما جزء کدام دسته از آدمها هستیم؟ این مسئله بسیار مهمی است که هر کس بداند و از خود سوال کند که قیمت و ارزش من چقدر است؟
ما یک عمر تلاش میکنیم، که همه به ما بگویند، دکتر، مهندس، هنرمند، شاعر، تاجر. یعنی تلاش می کنیم که در یکی از این دستهها تقسیمبندی بشویم. هر کس در یکی از این تقسیمبندیهای دنیایی میخواهد قرار بگیرد، یعنی همۀ عمرش، آرزو و دغدغههایش این است که در یکی از این تقسیمبندیها قرار بگیرد، او دیگر از آرزوهای انسانی و جاودانه باز میماند. تقسیمبندیهای جاودانه و ابدی، کلیدی و حقیقی هستند. یعنی براساس ساختار حقیقی شخصیت یک انسان، ساخته شده اند و اعتباری هم نیستند. پس قیمت و دارایی یک آدم، به میزان شباهتش به حق تعالی و به تعداد اسم هائی است که حق تعالی در او جلوه و ظهور کرده است.
اهل خیر همیشه بنای طاعت دارند
امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرماید: «أَلَا وَ إِنَ اللهَ سُبْحَانَهُ قَدْ جَعَلَ لِلْخَیْرِ أَهْلًا وَ لِلْحَقِّ دَعَائِمَ وَ لِلطَّاعَةِ عِصَما= بدانید كه خداوند سبحان براى خیر و خوبى اهلى قرار داده است و براى حقّ ستونهایى، و براى طاعت و بندگى نگاه دارانى».
یعنی خدا بندگانی دارد که اساساً اهل خیر و خوبی هستند. گاهی یک آدم بد، یک کار خوب و خیری انجام میدهد، چنین کسی را نمی توان گفت که او «اهل خیر» است. یعنی در ساختار شخصیتی اش در دسته بندی اهل خیر تقسیمبندی نمیشود، چون حالا یک کار خیری انجام داده است. مثل آدمهای خوب که یک موقع کار بد هم انجام میدهند. به اینها هم نمیشود گفت آدمهای بد. چون به قول قرآن مومن لغزش دارد و دچار فحشا و ظلم به نفس هم میشود. این هم گهگاهی است و دائمی نیست. چون شخصیتاً متعلق به جبهۀ حق بوده و وجودش نور است و آدم خوبی است.
اما خدا آدمهای دیگری دارد که اینها وجودشان خیر است و اصلاً خوبی در ذات اینهاست. این هم چیزی نیست که خدا به کسی بدهد و به کسی ندهد. راهش را برای همه باز گذاشته و هر کسی میتواند به جبهۀ خیر برود. مثل اینکه هر کس میتواند دکتر و مهندس و هنرمند و شاعر بشود. یعنی اگر وقت بگذارد، به هدفش میرسد.
بعضی هم شخصیتشان شخصیت ستونی است. یعنی چنان در خوبی استوارند که می توان در کارهای خوب و خیر، به این آدمها پناه برد و به آنان تکیه کرد. مثل مراجع عظام تقلید که مردم در نیازهای مادی و معنویشان به آنها مراجعه میکنند. این هم راهش برای همه باز است. اینطور نیست که یک نفر بگوید این ویژگی مربوط به آدمهای خاص و ویژه است و ما نمیتوانیم اینطوری باشیم. فقط اراده و جدا شدن از تنبلیها و بیحوصلگیها و فداکاری میخواهد.
«وَ لِلطَّاعَةِ عِصَما»، عِصَم از عصمت به معنی نگهدارنده است. برخی آدمها هم شخصیتاً به گونه ای است که هر جا باشند بنای طاعت، عبودیت، بندگی، عبادت و معنویت دارند. مثلا حرم که میروند، فضا را معنوی میکنند و میگویند: برای سلامتی و فرج آقا امام زمان صلوات ختم بفرمایید. یا مهندس است و شهرک میسازد، چند واحد مسکونی و مسجد و حسینه میسازد. یک عده از مهندس ها هم هستند که شهرک برای دو هزار نفر آدم می سازند ولی نه مدرسه و نه مسجد یا حسینیه قرار داده. چون مهندس طبیعتگرا است.
پس هر کس که مردم در ارتباطش با خدا و اهل بیت و معنویت به او مراجعه میکنند، دست آدمها را از منجلابهای انواع گناهان و فسادها برگیرد، آدمها را به غیب برساند، آدم قوی است. به عبارت دیگر ستونی است که دیگران به او تکیه میکنند. چون طاعت خدا را بنا میکند.
از دیگر ویژگی هایی که خدا برای اهل خیر میگوید، این است که آدمهای کمرویی هستند، نه خجالتی احمق. ما دو نوع خجالتی و اهل حیا داریم: حیای احمقانه که بد است؛ حیای خوب و مثبت. آدم های خوب حیایشان زیاد است. کمرو هستند؛ وقیح نیستند. بعضی آدم ها به راحتی اخم میکنند، تندی میکنند، قهر میکنند، نق میزنند، و معمولا جواب منفی میدهند. چنین کسانی اصلاً شبیه خدا نیستند. خدا اینقدر حیا دارد که وقتی بندهاش دروغ بگوید، باز هم قبولش میکند و در ذوقش نمیزند و مچ کسی را نمیگیرد. خدا اینقدر حیا دارد که ما را 30 سال، 40 سال، 50 سال تحمل میکند.
از دیگر ویژگی های اهل خیر این است که حماقت و اشتباهشان کم است، کمتر جهالت میکنند، چقدر خدا واقعبینانه تعریف میکند. ممکن است لغزش هم داشته باشد، یک ضعف شخصیتی هم داشته باشد، ممکن است یک جهالتی هم داشته باشد، ولی شخصیتاً خیر هستند.
ما متاسفانه خوبیهای افراد را نمیبینیم. نمیتوانیم با خوبی آدمها کنار بیاییم و زندگی کنیم، مدام بدیهایشان جلوی چشم ما میآید و این هم باعث دعوا و درگیری و قهر و گرفتاری میشود.
اهل خیر، منفعتشان برای مردم زیاد است، آدمهای خودخواهی نیستند که فقط به خود و خانوادههایشان فکر کنند، بلکه آدمهایی هستند که خیرشان به هزاران و میلیونها آدم میرسد، یعنی عشقشان این است که برای بندگان خدا فدا بشوند، آن هم به عشق خدا، نه روی دلرحمی حیوانی.
وقتی کسی به عشق خدا به دیگری محبت کرد و قدر ندانست، اصلاً به او بر نمیخورد. چون میگوید برای خدا انجام ندادم و اصلاً با اینها کار ندارم. اصلاً اینها برای من دیده نمیشوند. اینها عشقشان فقط خداست.
آدم های اهل آخرت، صد در صد آدمهای مثبتی نیستند. ممکن است مکری هم داشته باشند؛ یک ذره بدجنسی داشته باشند. اما این بدجنسی کم است. اینطور نیست که حقهباز باشد و به کسی کلک بزند و سر کسی کلاه بگذارد. چون اهل خیر است. حالا ممکن است یک لغزشی هم داشته باشد.
آدم های خوب، از دست خودشان در سختی هستند. به خودشان سخت میگیرند؛ ولی به مردم آسایش میدهند. حاضرند برای راحتی دیگران، به خودشان سخت بگیرند. اینها فداکار و جوانمرد هستند. اینها مرام اهل خیر است. نه اینکه خودشیفته باشند و امتیازات و بهترینها را برای خودشان بخواهند. مثلا وقتی مسافرت میروند، بیشتر از همه زحمت میکشند و بیشتر از همه فداکاری میکنند. شخصیتاً اینطوری هستند.
مردم از دست چنین کسی در آرامش و امان هستند. اینها بهترین همسایه هستند. در خانه هم بهترین فرد خانواده شناخته میشوند. اگر بگویند بهترین آدم خانواده کیست؟ همه او را معرفی می کنند.
اهل آخرت یقه خودش را میگیرد و خودش را اذیت میکند. با خودش کار دارد. اینطور نیست که به خود امتیاز بدهد. حرف هم که میزند، درست و حسابی حرف میزند. تیزی و تندی در کلامش نیست. حال کسی را نمیگیرد، در حرف زدنهایش تمسخر ندارد. در حرف زدنهایش کسی تحقیر نمیشود. کلامش موزون است. یعنی سنجیده و وزن شده حرف میزند.
اهل آخرت، این محاسبه نفس را دارد که من چرا این کار را کردم؟ چرا اینجا ضعیف عمل کردم؟ چرا اینجا گناه کردم؟ چرا اینجا لغزش کردم؟ چرا دل یک کسی را سوزاندم؟ چرا عصبانی شدم؟ چرا یک حرف بد زدم؟ چرا یک حرف ناراحتکننده زدم؟ چرا یک کسی از کلام من تمسخر شد؟ خودش را محاسبه میکند و یقه خودش را میگیرد و با خودش کار دارد. خودشیفته نیست که همیشه خودش را بهترین و خوبترین بداند و به خودش نمرههای خوب بدهد. یعنی به خودش عتاب دارد. به دیگران کاری ندارد. زبانش برای دیگران شیرین و نرم است؛ ولی وقتی به خودش میرسد، به خودش بد و بیراه هم میگوید.
آنها چشمهایشان میخوابد؛ ولی قلبهایشان بیدار است. دل آگاه هستند. شب هم که میخوابند در خوابشان خوابهای کاری، خوابهای عملیاتی و خوابهای قشنگ میبینند.
آدم خوب و اهل خیر، باید به اهل بیت تکیه کند تا بتواند با تکیه و پشتوانه ی آنها این همه انرژی را تخلیه کند. اهل بیت به او توانایی میدهند و کمکش میکنند و دستش را میگیرند که میتواند اینها را انجام بدهد. اینجاست که این آدم میتواند به وزان حوزۀ ولایتی خودش، از حق تعالی و اهل بیت مدد بگیرد.
قا/120
شرح زیارت جامعه کبیره/ دعائم الاخیار
کلیدواژه ها:
آثار استاد