مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
انسان احساسات خودش را با روش های مختلف بروز میدهد و خودش را ارضاء میکند. گاهی با نگاه کردن، گاهی با لبخند زدن و خندیدن و گاهی با دست کشیدن به سر طرف مقابل و فشار دادن بازو و دست دادن است. دست دادن نیز شکل های مختلفی دارد و کسانی که ابراز احساسات شان قوی تر هست، دست های یکدیگر را محکم میفشارند. گاهی آن حسی که نسبت به طرف مقابل دارند، با دست دادن تخلیه نمیشود و شخص احساس میکند که باید طرف مقابل را بغل کند و در آغوش بگیرد. گاهی این هم کافی نیست و طرف را میبوسد و چند لحظه او را در آغوش فشار میدهد. این ها همه محبت است، اما به شیوههای مختلف تخلیه میشود و انسان حس خودش را ارضاء میکند.
امام صادق (علیه السلام) میفرماید: «هنگامی که دو برادر دینی به هم می رسند و با هم دست می دهند، خداوند با نظر رحمت به آنان می نگرد و گناهان شان را فرو می ریزد، آن طور که برگ درختان می ریزد، تا آن که آن دو از هم جدا شوند[1].» ما چه بخواهیم و چه نخواهیم، در این دست دادن، احساسات زیادی رد و بدل میشود و آرامش و انس و الفت و محبت ایجاد میشود. حضرت امام باقر (علیه السلام) میفرماید: «هر دو نفر مؤمنی که با هم دست بدهند، دست خدا میان دست آنان است و دست محبت الهی، بیشتر با کسی است که طرف مقابل را بیشتر دوست بدارد.[2] » یعنی یک دست سومی هست که آن دست خداوند تبارک و تعالی است. وقتی خداوند دستش را میان دستان دو نفر می گذارد، فقط با یکی از آن ها مصافحه می کند و دست خدا به دست کسی میخورد که محبت بیشتری دارد و صمیمیتر است. اما کسی که سرد و ضعیف و کم احساس است و بیشتر مشغول خودش هست، از این فیض محروم است. ببینید عظمت کار چقدر است و ما خیلی ساده از کنارش رد میشویم. این فرهنگ را به ما یاد دادند برای این که در آن خیرات کثیری وجود دارد. ما نباید بگذاریم که این فرهنگ از ما گرفته شود. ما نباید از دور بایستیم و به هم سلام کنیم، اگر نزدیک هستیم باید دست بدهیم. بعضی افراد کم احساس بوده و در این فرهنگ ضعیف هستند. ما باید جلو برویم و برای دست دادن پیش قدم شویم.
دوستی ها باید برای رضای خدا باشد
هر کس محبتش به دوست و برادرش بیشتر باشد، به خدا و رسول نزدیک تر است. او برد کرده و ذخیره ی ابدی برای آخرتش است، هر چند دیگران قدر ندانند.
گاهی بعضی افراد میگویند: ما فلانی را دوست داریم و فلانی هم ما را دوست دارد، ولی من احساس میکنم آن قدری که من او را دوست دارم، او مرا دوست ندارد و ابراز احساساتی که من میکنم، او نمیکند. حضرت علی (علیه السلام) می فرماید: «زُهْدُكَ فِی رَاغِبٍ فِیكَ نُقْصَانُ حَظٍّ وَ رَغْبَتُكَ فِی زَاهِدٍ فِیكَ ذُلُّ نَفْسٍ[3] = بى اعتنایى تو به كسی كه به تو رغبت دارد، باعث كمى نصیب و بهره است و رغبت تو به كسی كه به تو بى اعتناء است، سبب ذلّت و خوارى نفس است. »
یعنی اگر تو محبت میکنی، او هم باید متقابلاً محبت داشته باشد. اگر ابراز احساسات میکنی، او هم باید ابراز احساسات داشته باشد. اگر ادب به خرج میدهی، او هم باید ادب داشته باشد. اگر این ها برای مسائل شخصی خودم باشد، ذلت است. اما گاهی من از افقی فراتر از رابطه ی شخصی، با افراد رابطه برقرار میکنم که آن حبّ فی الله و رضای خدا است. در این گونه موارد، اگر طرف مقابل من سرد باشد، من از نظر شخصیتی آسیب نمیبینم. به خصوص اگر انسان گرم و صمیمی باشد و با مهر و محبت و حب الهی به سایر انسان ها نگاه کند. اگر کسی شخصیتش این طور باشد، با مهر ورزی، شخصیتش خرد نمیشود و ذلیل نمیشود. پس خوبی این که انسان با حبّ خدا به دیگران نزدیک شود، این است که هیچ وقت زحماتش به هدر نمیرود. البته این قدرت روحی میخواهد. اما اگر رابطه ی شخصی باشد، ممکن است که زحماتش هدر برود و ذلیل شود.
انسان باید دوستان متعدد داشته باشد
من به همه توصیه می کنم، سعی کنید جفت نگیرید، بلکه رفیقباز باشید. یعنی آن قدر با یک نفر رابطه برقرار نکنید که شاخص شوید و نتوانید با دیگران رابطه ی گرم و صمیمی برقرار کنید. خوب است انسان بتواند با همه رفیق و دوست باشد. گاهی اگر انسان فقط با یک نفر دوست صمیمی بشود، این کار او را تنها میگذارد و پژمرده و افسرده میکند و وابستگی و ذلت میآورد. انسان باید روحیهاش طوری باشد که با همه بتواند دوست باشد و رفاقت کند و گرم و صمیمی باشد، نه این که فقط با یک یا دو نفر خاص، رفیق باشد. باید دوستان متعدد در همه جا و در همه ی موارد داشته باشد.
«رفاقت و مهرورزی» یک هنر است
انسان باید بتواند دیگران را خوب دوست داشته باشد. البته رفیق و دوست شرایط الهی دارد. باید با آخرت انسان سازگاری داشته باشد و فساد نداشته باشد و تغذیه بد نکند. خیلی وقت ها ما درگیر شرایط خودمان هستیم. مثلاً میگوییم: من چون دکتر هستم، با کمتر از دکتر نمیتوانم رفیق باشم. و رفیقهایم را از بین دکترها انتخاب میکنم. یا این که من دانشجوی فلان رشته هستم و با کمتر از آدم های هم تیپ خودم نمی توانم رفیق شوم و این در شأن من نیست. می گوید: من مهندس هستم و با کارگر جماعت نمیتوانم رفیق شوم. در حالی که در روابط ایمانی، این حرف ها غلط است و مؤمن این طوری نیست. یک مؤمن با آدم بی سواد هم میتواند رفیق و دوست باشد و از صمیم قلب او را دوست داشته باشد. چون تحصیلات مبنا نیست. حضرت امام باقر (علیه السلام) میفرماید: «هر دو نفر مؤمنی که با هم دست بدهند، دست خدا میان دست آنان است و دست محبت الهی، بیشتر با کسی است که طرف مقابل را بیشتر دوست بدارد.[4] » یعنی هنر دوستی کردن را بیشتر داشته باشد. چون دوستی و مهر ورزی یک هنر است. گاهی افراد به اسم کلاس و پرستیژ و شخصیت و چیزهای دیگر، نمیتوانند آن طور که باید رفاقت و مهر ورزی کنند و کلمات محبتآمیز و متواضعانه از دهان شان خارج نمیشود و خیلی رسمی صحبت میکنند. ولی اهل بیت (علیهم السلام) این طوری نبودند. اهل بیت (علیهم السلام) خیلی با دوستان و اصحاب شان، صمیمی و خودمانی بودند و حریمی برای دیگران نداشتند. امام رضا (علیه السلام) وقتی میخواست غذا بخورد، آن قدر سر سفره مینشست تا تمام خادمان بیایند، بعد با آن ها شروع به غذا خوردن میکرد. حالا بعضی ها تا مدیرکل میشوند و درجهای میگیرند، سفرهشان جدا می شود و نوع غذا و ظرف غذایشان جدا می شود.
روش های مهر ورزی
ابراز صمیمیت، راه های مختلفی دارد. به کار بردن کلمات زیبا و برقراری رابطه ی بدنی خوب مثل دست دادن، بغل کردن و در آغوش گرفتن و بوسیدن و خدمت کردن، از جمله ی آن ها است. مثلاً باید ببینیم که برادرمان چه چیزی را بیشتر دوست دارد. اگر میتوانیم برایش تهیه کنیم و خودمان شخصاً از او پذیرایی کنیم، چه بهتر. یا اگر میتوانیم با خرید یک هدیه خیلی کوچک، برای خودمان بهشت درست کنیم، خیلی خوب است. گاهی متوجه نیستیم که این کارها در ابدیت ما چه معنایی دارد؟ اگر از جایی گل یا هدیه ای به دست مان رسید، نباید آن را پیش خودمان نگه داریم، بلکه باید آن را به بهانه ای به دیگران هدیه بدهیم. این یعنی حقیقت دوستی!
شخصی در مسجد برای برادران دینی اش دعا میکرد و می گفت: خدایا! خیر دنیا و آخرت را به آن ها بده و از خدا خیلی برایشان چیز میخواست. مسجد به او گفتند: فلان خویش تو مرده و مقداری پول و طلا به تو ارث رسیده. او همان را هم تقسیم کرد. دیگران تعجب کردند و گفتند: چه میکنی؟ گفت: من تا حالا داشتم و خیلی گران تر از این را از خدا میخواستم. وقتی ارزان ترش را دارم، نمیتوانم هدیه ندهم. وقتی به کسی میگوییم: خدا انشاءالله به تو مال کثیر بدهد، میتوانیم مقداری کمکش کنیم تا مشکلش حل شود. یا این که وقتی فلسطینیها و محرومین افغانستان را دعا می کنیم، باید از خودمان مایه بگذاریم و دست در جیب مان کنیم. همیشه حواله دادن به خدا، غلط است. دعا زمانی مستجاب میشود که خدا مهر ورزی انسان را نیز ببیند.
کلیدواژه ها:
آثار استاد