www.montazer.ir
یک‌شنبه 10 نوامبر 2024
شناسه مطلب: 7326
زمان انتشار: 30 ژولیه 2017
«خودفراموشی» منشأ دوری از خدا و اهل بیت (علیهم السلام) است

خانواده آسمانی؛ جلسه 473؛ 96/5/5

«خودفراموشی» منشأ دوری از خدا و اهل بیت (علیهم السلام) است

آدمی که به خود ظلم می‌کند، به دیگران هم ظلم می‌کند. منشأ ظلم به خود، فراموشی و غفلت از خود حقیقی و ابدی است. این فراموشی، موجب ظلم به دیگران و از همه مهمتر، باعث دوری از خدا و اهل بیت علیهم السلام می شود.

یکی از مهمترین مباحث ظلم، «ظلم به نفس» است. «ظلم به نفس» از این حیث مهم است که منشأ ظلم به دیگران می شود. یعنی فردی که به خودش ظلم می‌کند و دشمنی با خودش دارد، موجب می شود که بتواند به راحتی در حق دیگران هم ظلم و تجاوز کند.

به عبارت دیگر، افراد زمانی می توانند با صلح و صفا و عشق و صمیمیت در یک جمع یا خانواده کنار هم باشند که هر کدام از اعضاء به خودِ آسمانی شان که از جنس محمد و آل محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) است، احترام بگذارند.

جمع هائی که افراد آن رشد خوبی دارند، یا خانواده هایی که در کنار هم به خوبی زندگی می‌کنند، کسانی هستند که وحدت و یکپارچگی دارند. انگار یک نفرند. هر کدام به جایگاه فردی شان در آن جمع یا خانواده احترام می گذارند و به وظیفه ای که در مقابل یکدیگر دارند، واقف هستند تا به ساختار آن جمع یا خانواده از ناحیه‌ی افراد، لطمه ای وارد نشود و نسبت به یکدیگر تیز و تند و آزاردهنده نباشند.

پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) فرمودند: «خَیرُكم خَیرُكم لأهله و أنا خیركم لأهلی= بهترین شما کسی است که برای خانواده خودش بهترین باشد و من برای خانواده ام بهترین هستم». این توجه به این دلیل است که ما باید حرمت خانواده ای که عضوش هستیم را داشته باشیم. هم جایگاه خودمان در آن خانواده که مبادا از ناحیه ی ما به دیگران آسیبی برسد و هم توجه به سایر اعضای خانواده که مبادا آنها دچار سختی شوند.

این توجه، توجه انسانی است که از عشق به خود و دیگران نشأت می گیرد. البته خودی که از جنس خداست.

اگر ما باور کردیم که از نور اهل بیت (علیهم‌السلام) هستیم، نسبت به این جایگاه حرمت قائل می شویم و اساساً تربیت، سبک زندگی، انتخاب ها، ارتباطات، رفتارها و چینش های فکری مان همه براساس عضویت در این خاندان خواهد بود، اما کسی که برای خودش چنین هویت و حرمتی قائل نیست، از اهل بیت (علیهم‌السلام) دور خواهد شد، هرچند که به ظاهر به بعضی وظایف اسلامی مثل نماز عمل کند.       

این که حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) می‌فرماید: بعضی از شما را بخواهیم در قیامت به دادشان برسیم و نجات شان بدهیم 300 هزار سال طول می‌کشد. این 300 هزار سال به این خاطر است که انسان در دنیا و در سبک زندگی اش 300 هزار سال از حضرت فاصله داشته است. یعنی وقتی می خواسته زن بگیرد یا شوهر کند، رشته تحصیلی انتخاب کند، لباس بپوشد، دوست یا محل زندگی انتخاب کند، به مسافرت برود، جشنی بگیرد و هر چیز دیگری، حواسش نبوده که عضو خانواده پیغمبر و اهل بیت (علیهم‌السلام) است. حتی سبک زندگی‌اش را به گونه‌ای تنظیم کرده که شبیه حضرت زهرا، امیرالمؤمنین و امام زمان (علیهم‌السلام) نباشد. با سبک زندگی که تنظیم کرده، فاصله ایجاد کرده و این طبیعی است که وقتی در دنیا فاصله باشد، در برزخ و قیامت کاملاً خودش را نشان می دهد و منجر می شود به این که او نه تنها در برزخ دستش به اهل بیت نرسد، بلکه در قیامت هم از شفاعت اهل بیت بی نصیب بماند. در حالی که حضرت زهرا دوست دارد ما را به خودش ملحق کند.

«خودفراموشی» یعنی انسان خود اصلی اش را که از جنس اهل بیت است، فراموش کند. وقتی هم به این خود حقیقی اش احترام نمی گذارد، «ظلم به نفس» گفته می شود. یعنی ظلم به همان خود ابدی و خود جاودانه.

فردی که سرگرم خودهای پایینی (جمادی، گیاهی، حیوانی و عقلی) است، فکر می‌کند که به خودش می‌رسد. کسی که دنبال پول، تجملات، جنبه های حیوانی یا جنبه های علمی و مدرک تحصیلی و دنیای بیشتر و بالاتر است، در حقیقت به خودش خدمت نمی‌کند. فکر می‌کند به نفع خودش عمل می‌کند، در حالی که دارد از حقیقت خودش فاصله می‌گیرد.

پس هر چه انسان به خودهای پایینی نزدیکتر شود و انس بیشتری بگیرد، از خود اصلی اش دورتر می شود. فقط دوری نیست، بلکه تنفر هم ایجاد می کند. این تنفر گاهی به این شکل است که فرد می‌گوید من از آدم مذهبی خوشم نمی آید. برای همین ممکن است از دین، نماز، حجاب، اسم تقوا و ... هم متنفر شود.

گاهی انسان 50 سال نماز می خواند، اما اصلاً نمازخوان و اهل نماز نیست، چون به دیگران و به ویژه نزدیکانش ظلم می کند. یا خانمی یک عمر حجاب دارد، اما در حقیقت اهل حجاب نیست. بلکه از حجاب متنفر است. یا رابطه اش با اهل بیت مثل اعضای یک خانواده نیست. یعنی نمی‌تواند خود را از خانواده اهل‌بیت بداند. مادر زمینی‌اش را به رسمیت می‌شناسد، اما مادر آسمانی‌اش حضرت زهرا را به رسمیت نمی‌شناسد. با مادر زمینی‌اش می‌تواند انس بگیرد، اما با مادر آسمانی اش و آبا و اجداد طاهرینش که آسمانی هستند، نمی‌تواند انس بگیرد.

از همه بدتر، گاهی انسان60 سال شهادت می‌دهد که من معشوقی جز خدا ندارم و می‌گوید:«اشهدُ انّ لا اله الا الله». ولی از معشوق لذتی نمی برد و با او انسی ندارد. نمی تواند از چنین معشوقی قدرت بگیرد یا بخواهد که با او تنها باشد. علتش این است که چنین کسی به خود اصلی اش خیانت کرده. برای همین است که این آدم حتی وقتی به سراغ دین می رود، با خود حیوانی یا عقلی اش برخورد می کند، نه با خود حقیقی اش که از جنس خداست. برای همین هم دین به او نمی چسبد. و از دین لذت نمی‌برد. چون خدا معشوق حقیقی او نیست. فاصله‌ی خودش با خدا و خانواده آسمانی اش را که بسیار کوتاه است، اصلاً نمی تواند طی کند.

ممکن است کسی بیاید و بماند. مثلا حجاب ظاهری هم داشته باشد یا نمازی بخواند، ولی در حقیقت اینها را دوست ندارد. یک علامتش این است که با یک مسافرت خارج از کشور، تمام مقدساتش را زیر پا می گذارد و به آن حالت حیوانی خودش برمی گردد. از این جا معلوم می‌شود که او از اول هم خانواده اصلی خودش را پیدا نکرده و به آنها وصل نشده بود. بدتر از آن این است که کسانی که اینجور افراد را می‌بینند ساده اندیشانه آنان را به عنوان یک آدم الگوی مذهبی تلقی می‌کنند و هنگامی که با واقعیت حیوانیت گرایی اینها آشنا می‌شوند، می‌گویند از مذهبی ها خوشم نمی آید. درحالی که این آدم اصلا مذهبی نبوده. بلکه مذهبی نما بوده و این رفتارها ی او همه، ناشی از «ظلم به نفس» است.

وقتی می‌گوییم «ظلم به نفس» منظور ظلم به آن خودی است که از جنس اهل‌بیت و از جنس خداست. این نفس حقیقی ماست که در شأن پنجم وجود انسان تعریف می‌شود. هیچ کدام از چهار شأن (جمادی، گیاهی، حیوانی و عقلی) پایینی وجود انسان، شأن اصلی انسان نیستند. همه ی این چهار شأن، بخش های واسطه ای و خدماتی هستند که حکمت خلقتشان برای ارتقا دادن به بخش پنجم است.

ظلم به خود موجب ظلم به دیگران می شود

ارتباط بین «ظلم نفس» و عضویت در خانواده ی آسمانی این طور تعریف می شود، کسی که به خودش ظلم می کند، قطعاً به دیگران هم ظلم می کند. انسان تا عاشق خود ابدی و جاودانه اش نشود، هم به خودش ظلم می کند و هم به دیگران.

یک قاعده فوق‌العاده مهم این است که امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) فرمودند: «كیفَ یَعدِلُ فی غَیرِهِ مَن یَظلِمُ نفسَهُ= کسی که به خودش ظلم می‌کند، چگونه می تواند عدالت را درباره ی دیگران رعایت کند؟».

ما زمانی می‌توانیم نامه عمل‌مان را از بار گناه ظلم و حق‌الناس سبک و خالی کنیم که به شدت درباره ظلم‌هایی که به دیگران کرده‌ایم، احساس ندامت و عذاب وجدان داشته باشیم.

پس ما باید خود حقیقی و خود آسمانی‌مان را دوست داشته باشیم و برازنده ی خود ندانیم که به دیگران ظلم کنیم، یعنی وقتی حس ظلم به سراغ مان آمد، باید حیا کنیم. مثل کسی که دچار فحشا و منکرات ظاهری می شود و خجالت می‌کشد. اگر حسود و متکبر و .... شدیم، باید پشیمان باشیم، زیرا در حق خود و خانواده مان جنایت می کنیم. باید بدانیم که این عمل ما از فحشای ظاهری خیلی بدتر است.

آدم تا وقتی  عاشق خودش نباشد، به راحتی غیبت می کند، دروغ می‌گوید، حسادت می‌کند، بدبینی دارد، تکبر دارد، خودشیفتگی دارد و از این کارش لذت هم می‌برد، اما کسی که خود حقیقی اش را دوست دارد، همه اینها را گناه می داند و خجالت می کشد که مرتکب چنین رفتارهائی بشود.

متاسفانه در چند سالی که از انقلاب می‌گذرد، بزهکاری، طلاق و دزدی ها بیشتر شده. چون روش زندگی ما غربی شده است. ما به روشی که خدا و معصوم گفته اعتماد نداریم و عمل نمی‌کنیم. ما منتظریم متخصصینی که از دانشگاه های غربی دکترا و پروفسور شدند و مدیریت و سبک زندگی آنها را یاد گرفته اند، برای ما تعیین تکلیف کنند و نظریه بدهند که چطوری بتوانیم بزهکاری و ناهنجاری ها را در جامعه کم کنیم. اما اگر ما بخواهیم بزهکاری را در جامعه کم کنیم یا جلوی ظلم به همسرمان را بگیریم، شناخت خود حقیقی است، یعنی انسان باید حیا کند که ظلمی را مرتکب شود. چنین کسی نه تنها عاشق خودش نیست، بلکه از خودش متنفر است، خودش را به رسمیت نشناخته. در حقیقت به مرحله حیوانی سقوط کرده است. از این رو، می‌تواند به راحتی به پدر و مادر و همسرش و دیگران ظلم کند.

چگونه محبوب دیگران شویم؟

 چه زمانی می توانیم از منفور بودن دربیاییم و محبوب دیگران شویم و همه ما را دوست داشته باشند و پیش همه عزت داشته باشیم؟ زمانی که برای خود احترام قائل شویم. به محض این که به خودِ حقیقی و جاودانه مان احترام گذاشتیم، عزت و احترام از طرف دیگران را کسب می کنیم. پس این تحول، اول باید در درون ما صورت بگیرد.

 به محض این که تصمیم گرفتید به خود اصلی تان احترام بگذارید و رشد کنید، امواج نورانی خودِ اصلی تان آنقدر زیاد می شود که در نزد دیگران این محبوبیت را به دست می‌آورید. پس اگر منفور کسی بودید و برایتان احترام قائل نبودند، لازم نیست بروید کارهای تصنعی بکنید که دیگران شما را دوست داشته باشند، بلکه به خود ابدی تان توجه کنید.

قرآن کریم راهکار را چنین بیان می کند: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا[1]= همانا آنان که به خدا ایمان آوردند و نیکوکار شدند خدای رحمان آنها را (در نظر خلق) محبوب می‌گرداند.» کسانی که ایمان می‌آورند و عمل صالح انجام می‌دهند، خداوند مودت دیگران را به سمت آنها جلب می‌کند. چون این شخص به خود الهی و آسمانی اش احترام می‌گذارد.

 کسی که می‌گوید: نمی‌توانم حجاب داشته‌باشم یا نماز بخوانم، چون ممکن است فامیل یا جامعه مسخره‌ام کنند، این به خود اصلی‌اش خیانت و ظلم می‌کند. قیمتش هم نزد دیگران کم می‌شود و برایش احترام قائل نخواهند شد.

 کسی که از تمسخر بی جای دیگران نترسید و حیایش را حفظ کرد، او در همه جا حتی در چشم دشمنان هم بزرگ و محترم است. ممکن است افراد با زبان شان او را مسخره کنند، اما در دلشان به او احترام می گذارند و به او غبطه می خورند.

کدام صدقه بهتر است؟

 ما زمانی می‌توانیم جلوی ظلم ها را بگیریم که خود حقیقی انسان ها را بیدار و زنده کرده باشیم. در جامعه ای که افراد با خود حقیقی شان قهرند، نتیجه‌ی طبیعی‌اش افزایش ظلم است. هیچ کس هم نمی‌تواند جلویش را بگیرد. با فرمول‌های دانشگاهی که از عدم شناخت انسان نشأت می‌گیرد هم نمی‌شود کاری کرد. با هیچ راهکار و حیله‌ای هم نمی‌شود جلوی ظلم را گرفت و بی‌عدالتی را از جامعه ریشه کن کرد. اگر می خواهیم کار تربیتی کنیم تا بی عدالتی و فساد و ظلم کم شود، باید برای کار فرهنگی احترام قائل شویم.

به عنوان مثال، اگر شما می‌خواهید صدقه بدهید، ممکن است مصرف جمادی کنید. مثلاً کمک مالی کنید یا مصرف صدقه گیاهی کنید. مثلاً برای درمان کسی سرمایه‌گذاری و هزینه کنید یا مصرف حیوانی داشته باشید. مثلاً برای ازدواج و عروسی خرج کنید، یا صدقه‌ی علمی داشته باشید. مثلاً برای درس و دانشگاه و مدرسه‌ی کسی سرمایه گذاری کنید. اما بالاترین صدقه و هزینه آنجا است که شما برای کار فرهنگی، معنوی و انسانی داشته باشید.

هر چقدر در بخش پایینی (جمادی، گیاهی، حیوانی و عقلی) انفاق کنید، جامعه رشد بیشتری پیدا می کند. ولی باز هم ظلم دارد و فساد در این جامعه رشد پیدا می کند. آن چه که می تواند جلوی صدقات بخش های پایینی را بگیرد، صدقات فرهنگی است. این که انسان برای دین و معنویتش سرمایه گذاری کند تا  کسی رشد علمی کند و فاسد نشود، ارزشش بیشتر است از کسی است که رشد حیوانی کند.

بدون رشد فرهنگی- معنوی و خود اصلی، هر کدام از این چهارخود (جمادی، گیاهی، حیوانی و عقلی) رشد کنند، شخص فاسدتر می‌شود. در نتیجه، هم به خودش و هم به دیگران ظلم می‌کند.

ظالم ترین انسان کیست؟

انسانی که از خودش عبور کند، از دیگران راحت تر عبور می‌کند. انسانی که خودش را له کند، دیگران را به راحتی له می‌کند. در این مورد، حضرت علی علیه‌السلام فرمودند: «مَن ظَلَمَ نَفسَهُ كانَ لِغَیرِهِ أظلَمَ= هر کس به خودش ظلم کند، نسبت به دیگران ظالم تر است».

همه‌ی گرفتاری‌های ما از این است که دچار خودفراموشی هستیم و این منشأ ظلم به دیگران می شود. کسی که عاشق ابدیت خودش نباشد، قطعاً عاشق ابدیت زن و بچه اش نخواهد بود. از این رو، اگر معصیت و فسادی داشته باشند، نمی‌تواند خانواده خودش را از جهنم نجات بدهد. درحالی که قرآن می‌گوید: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلِیکُمْ ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ[2]= ای کسانی که ایمان آورده‌اید! خود و خانواده خویش را از آتشی که هیزم آن انسانها و سنگها هستند، نگاه‌ دارید». چرا اول می‌گوید خودتان، بعد خانواده تان را از آتش نجات بدهید؟ چون کسی که خودش را نجات ندهد، نمی تواند خانواده اش را هم نجات بدهد.

 کسی که احکام خدا را زیر پا بگذارد، نمی‌تواند دیگران را نجات بدهد. اگر خواستید مثلا رئیس جمهور انتخاب کنید، باید کسی را انتخاب کنید که عاشق خودش باشد، اهل معنویت و امام زمان (علیه‌السلام) باشد. می‌بینید که همه کسانی که به خودشان ظلم می‌کنند به آن نامزد ریاست جمهوری رأی می‌دهد که بیشتر از نفسانیات و شأن های پایینی انسان حرف می زند.

 این که امام خمینی رحمه الله علیه می‌فرماید: «مسئولان جمهوری اسلامی اگر به فکر ایجاد حکومت جهانی امام زمان نباشند، خائن و خطرسازند، حتی اگر خدمت های دیگری داشته باشند، باز هم خائن هستند، به این دلیل است که کسی که به فکر ظهور امام زمان عج نباشد، دچار خودفراموشی شده است. هرچند که خدمت های اقتصادی، حیوانی، گیاهی، علمی هم به مردم بکند.

یعنی هر کسی در هر مقام و منصبی باشد؛ رئیس جمهور، وزیر، نماینده مجلس، ‌شورای شهر، فرماندار، استاندار،‌ مدیر کل و ... اگر برای ظهور حضرت کاری نکند، خائن است. چون دچار خودفراموشی شده است، نمی تواند جامعه را به سمت سعادت ببرد.

کسی می تواند دیگران را به سمت سعادت ببرد و به اهل بیت برساند که خودش جلوتر از بقیه به آن سو راه افتاده باشد.

گاهی پدر و مادری برای تحصیل فرزند خود، محلی را انتخاب می‌کنند، که فرزندش تمام ابدیت و شخصیتش را از دست می‌دهد. چون خودشان دچار ظلم به خود هستند. به فرزندشان هم ظلم می‌کنند.

«خود آسمانی» چیزی است که حتی در برنامه ریزی درسی آموزش و پرورش و دانشگاه های ما چیزی به این نام که در حقیقت بیانگر خود جاودانه انسان است، وجود ندارد. از دین هم که می‌گویند، فقط ظواهر دینی است. یعنی ظاهراً آموزش دین دارند، ولی در حقیقت سکولاریسم است. شما برنامه ریزی های مدرسه ها را نگاه کنید، از دبستان تا دیپلم، اصل و محور، کنکور است. از این رو، همه‌ی برنامه های ابدیت، آخرت، انسانیت، شرافت، جاودانگی، همه تابع کنکور است.

نتیجه ی چنین وضعیتی این می‌شود که وقتی فرد لیسانس و فوق لیسانس و دکترا می‌گیرد، ظالم‌تر می‌شود. چون ابزار بیشتری برای ظلم کردن به دستش می‌آید. امروزه آمار نشان می‌دهد اکثر فسادها و طلاق ها در طبقاتی است که از تحصیلات یا ثروت بیشتری برخوردار هستند.


[1] . سوره مریم/آیه 96.

[2] .  سوره تحریم/آیه 6.

صوت

1 - «خودفراموشی» منشأ دوری از خدا و اهل بیت (علیهم السلام) است
Mina (کاربر مهمان)

چرا صوت این جلسه رو نمی ذارید. جلسه های بعدی هست ولی این نه؟

خانم قاسمی

<p>باسلام</p> <p>بنا به درخواست شما صوت این جلسه هم قرار داده شد.</p>

نظری داده نشده

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed