مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
گاهی برای ما شنیدن یک کلمه عادت میشود و حجاب عادت نمیگذارد که درست بفهمیم این کلمه یعنی چه؟ یکی از چیزهایی که ما خیلی به شنیدن آن عادت کردهایم و فوقالعاده تکاندهنده و عجیب است، «شب قدر» است.
شب قدر یعنی شب اندازه. برای فهم دقیق و عمیق هر یک از این واژهها، زمانها، مکانها و معارف، یک «قَدَر» و یک «قَدْر» باید شناخته شود و اگر آن شناخته نشود، اگر هزاران ساعت کلاس هم برویم، ما به هیچ وجه به قدر نمیرسیم. آن چیزی که باید قدرش فهمیده شود تا قدر همه چیز را بفهمیم، خودِ انسان است؛ یعنی قدر انسان.
امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) فرمود: «لا تجهل نفسك، فانّ الجاهل معرفة نفسه جاهل بكلّ شیء[1] = به نفس خود نادان مباش، همانا كسى كه به شناخت نفس خویش نادان است، به همه چیز نادان است.» اگر شما زیر نظر قویترین اساتید به هر موضوعی هر شناختی پیدا کنید، اما وقتی که شناختی نسبت به قدر خود نداری، آن شناخت و آن معرفت، یک معرفت ناقص یا غلط است. چون خداوند تبارک و تعالی همه چیز را برای انسان خلق کرده و فرموده: «خلقت الأشیاء لأجلک». یعنی خداوند اولین چیزی که خلق میکند، انسان کامل و حقیقت انسان است و سپس همه چیز برای انسان آفریده میشود. اگر شما ندانی چه کسی هستی، از هیچ یک از چیزهایی که برای تو آفریده شده، خبری نداری.
شناخت عوالم خلقت، مثل جبروت، ملکوت، ناسوت، عالم فرشتگان، بهشت، جهنم، عرش، کرسی، توحید، نبوت، امامت، معاد، احکام دین، فروع دین و ... هر چه را که بخواهی بشناسی، با شناخت انسان امکان پذیر است. بنابراین، کلید معرفت به هر اندازهی ریاضی و هر ساختار ریاضی در نظام خلقت، شناخت ریاضیات انسان و ساختار ریاضی انسان است.
معرفت به خود، در رأس همه معارف است
شناخت خدا بدون شناخت خود، امکان پذیر نیست. چنانچه پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) فرمود: «من عرف نفسه فقد عرف ربه= هر کس خود را بشناسد، خدایش را شناخته است»
یعنی خدایی که غیر از ورودی نفس انسان شناخته شود مثلاً از شناخت طبیعت، درخت، گیاهان و ... این الله، الله حقیقی نیست. شما نمیتوانید با این الله، ارتباط شخصی به عنوان الهِ خودت برقرار کنید. در نهایت یک خالق است که چیزی را خلق کرده است. شناخت نبوت و رسالت و امامت نیز، بدون شناختِ خود میسر نمیباشد.
اگر بخواهی اسماء الله را بشناسی، باید خودت را بشناسی. خواندن دعای جوشن کبیر بدون اینکه بدانی این دعا چیست و برای کیست، صرف خواندن، اثری ندارد. اما اگر خودت را شناختی، آن موقع که داری جوشن کبیر میخوانی، میفهمی که اینها فقط اسم های خدا نیستند، بلکه اسمهای خودت هستند. این اسماء آینههایی هستند که تو خودت را در تکتک آنها میبینی و ارزیابی میکنی و به خودت نمره میدهی. جایگاه و نسبت خودت نسبت به هر اسم را میفهمی.
شب قدر تابعی از حقیقت انسان است
قرآن میفرماید: «وَ ما أَدْراكَ ما لَیْلَةُ الْقَدْرِ= تو چه میدانی شب قدر چیست؟» اگر کسی بخواهد بداند شب قدر چیست، باید اندازه خودش دستش باشد. چون شب قدر تابعی از نفس انسان و حقیقت خود توست. وقتی من اصل را نمیشناسم، چگونه میتوانم فرع را بشناسم؟
شناخت امام نیز با شناخت خود ممکن است. چون امام زمان با نفس انسان نسبت و رابطه و معنا دارد. تا میگوییم امام، این سؤال در ذهن متبادر میشود که امام برای چه کسی؟ من اگر خود را نشناسم، چه میفهمم که این امام، امام من است و من با او پیوند و رابطه دارم و یک حق و یک وظیفه بین ما برقرار است. وقتی خودت را نشناسی، 50 سال هم که نماز بخوانی، با نماز نمیتوانی رابطه انسانی برقرار کنی. کسی که خود را شناخت، ارتباطش از نظر علمی و عملی با همه چیز تنظیم میشود.
ماه مبارک رمضان و شب قدر، براساس مصلحت «تو» رقم خورده است که با شناخت خود میتوانی به آن دست یابی. این «تو» کیست؟ این یک انسان است. یک خانم و یا آقای دانشمند نیست.
شئون انسان و معشوق های آن
انسان دارای پنج شأن «جمادی، گیاهی، حیوانی، عقلی و فوق عقلی» است که هر شأن معشوق یا معشوق هایی مختص به خود دارند. معشوق شأن جمادی، ثروت، اشیاء و ... میباشد. شأن گیاهی معشوق هایی مثل خوراک، تولید مثل، رشد، هیکل و ... دارد. شأن حیوانی انسان، کمال را در عشق به همسر، فرزند داشتن، پست و مقام، فعالیت اجتماعی و سیاسی و ... میبیند. معشوق شأن علمی انسان، دانش و اطلاعات است. اگر این دانش را در سه شأن جمادی، گیاهی و حیوانی مصرف کند، دانشِ حیوانی است و اگر آن را در بخش فوق عقلانی و انسانی هزینه کند، دانشِ الهی میشود.
معشوقِ شأن پنجم یعنی فوق عقل، کمال مطلقِ بینهایت یعنی خدای متعال است. عشق من به الله، عشق من به خانواده آسمانیام که خدا من را از آنها آفریده، یعنی محمد و آل محمد (علیهمالسّلام) من را به اصل، ریشه و خانواده خودم میکشاند. اگر کسی این کشش را ندارد، یعنی هنوز خودش را به عنوان یک انسان نمیشناسد و قدر نمیداند، صدها شب قدر هم عبادت کند، همه عبادت هایش برای شأن های پایینی اوست. به عنوان انسان در احیاء شرکت نمیکند، چه بسا احیایی صورت نمیگیرد. چون احیا به معنی زنده نگه داشتن و زندگی کردن است. این شخص شب تا صبح را نمیتواند به عنوان یک انسان زندگی کند. اگر از او بپرسی شب قدر چه فایده ای دارد؟ میگوید: شب اجابت دعاها و برآورده شدن حاجت هاست. حاجتت چیست؟ میگوید: حاجت اقتصادی دارم، مریض دارم، مشکل ازدواج دارم، مشکل خانوادگی دارم، مشکل علمی دارم و ... . یعنی همه حاجت های بخش های پایینی را نام میبرد و حرفی از رابطه بین خود و خدا نمیزند. حرفی از مشکلی که در ارتباط با خدا و خانواده اصلی اش یعنی اهل بیت(علیهمالسلام) دارد نمیگوید. فکر میکند، او فقط همین بخش های پایینی است.
ماه رمضان، ماه عسل انسان و الله است
اکثریت افراد نمیدانند فلسفه روزه چیست. حلال و حرام خدا برای چیست. چرا ماه رمضان به ما میگوید، حلالها حرام است چون ماه رمضان ماه عسل بین انسان و الله است؛ نه بین بخش طبیعت و الله. بخش طبیعت خیلی از ماه رمضان خوشش نمیآید. خداوند در این ماه همهی بخش طبیعت را تعطیل کرده و فقط تو، یعنی بخش فوق عقلی ات میتواند فعالیت کند. این یک ماه، ماه عسل توست. بقیه را باید قال بگذاری. برو با معشوقت بنشین. با آسمان و با غیب و با خانواده آسمانیات بنشین.
اگر کسی قدر خود را شناخت، نوع ارتباطش با ماه رمضان و دعاهایش، دعاهای قلبی میشود. خواندن دعاهای جوشن کبیر و افتتاح قلبی میشود. نکته ای درباره دعای افتتاح و جوشن کبیر وجود دارد و آن این است که دعای افتتاح سطحش بالاتر از ارتباط جوشن کبیر است. جوشن کبیر را شما همیشه میتوانید بخوانید. مخصوص ماه رمضان هم نیست. اما دعای افتتاح میوه است. افتتاح آن محصولی است که شما باید از دل جوشن کبیر در بیاورید، میوه دارد دست شما میدهد.
چه کسی هستی و با چه زبانی دعا میخوانی؟
ما وقتی دعاهای ماه رمضان را میخوانیم، از قول خدا و معصوم ع میخوانیم و تا وقتی که ما از قول خدا و معصوم (علیهمالسلام) دعا میخوانیم. نمیفهمیم چه کسی هستیم.
اگر آدم فهمید چه کسی است، آن موقع دعاهای ماه رمضان را با زبان خودش میخواند؛ نه با زبان خدا یا زبان معصوم. اینها خواست قلبی خودش است. یعنی به عنوان یک انسان، قلب میآید در صحنه ارتباط با الله و حالا این قلب است که دعا را میگوید. شما وقتی وارد ارتباط جمادی میشوید، قلبتان جلوتر از نیازتان است. وقتی میآیید و در مراسم مینشینید، میپرسند برای چه آمده ای؟ میگویی، من نیاز اقتصادی دارم، ورشکستگی دارم، مشکل مالی دارم و این مشکلات، من را اینجا کشانده. یعنی قلبت مقدم از دعایت است. جلوتر از هر چیز دیگر، قلب بدن را میکشاند و میآورد.
مثلاً به دلت میافتد که امشب، شب قدر است، بروم جایی و دعا کنم، زیرا اگر خانه بمانم، دعایم مستجاب نمیشود. پس بلند میشوی و به حرم یا حسینیه یا مجلس احیائی میروی. پس این قلب بود که بدن را کشید و آورد. این نیازها و حاجت ها در هر 5 شأن هست و در هر کدام، قلب محرک خواستن میشود. وقتی قلب درگیر است، تو با زبان قلب یعنی زبان خودت دعا میخوانی.
اگر کسی خود را به عنوان یک انسان باور کرد و قدر خودش را به عنوان یک انسان دانست، وقتی شب قدر از خانه بیرون میزند، برای بزرگترین دغدغه اصلی خود، یعنی بخش انسانی حرکت میکند. بخش انسانی که لیاقت جوشن کبیر را دارد و لیاقت دارد متصف به همه این اسماء شود. این شوخی نیست که شما بتوانید متصف به این همه توانایی های خدا شوید و همه قدرتهای خدا در نفس شما باشد.
چه زمانی، یک شبم، بهتر از هزار ماه میشود؟
شما وقتی به عنوان یک آدم با بخش حقیقی خودت مفاتیح را باز میکنی، کلمات با دلت چهها میکنند. تکتک این سفرهها، تکتک این دعاها، تکتک این اسمائی که شما در جوشن کبیر میخوانید، از شما دل میبرد و مست تان میکند. اگر همه اینها را با صدق دل خواندید و خواستید، آن وقت، شما ماه رمضانی شده اید و به عنوان یک انسان متولد و متبلور میشوید. آن موقع یک شب تو «خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْر» و از هزار ماه بهتر میشود. یک شب عاشقانه، بهتر از هزار ماه است.
اینجاست که وقتی شما وارد بهشت میشوید، این نامه را با این مضمون به شما می دهند:«من الحی القیوم الذی لا یموت= از زنده پایداری که هرگز نمیمیرد». ما به علت داشتن حجاب عادت، زیاد قادر به درک آن نیستیم.
وقتی به عنوان بخش انسانی، خود را شناختیم، چقدر شوق در ما ایجاد میشود که من میتوانم به مقام سیدالشهدا (علیهالسلام) برسم؛ و میتوانم به مقام امام زمان (علیهالسلام) برسم؟ اگر من میتوانم هم درجه او باشم، چه کسی من را تا آنجا میبرد. کدام استاد، مربی، کلاس، درس؟ الان باید تکلیفم چیست؟ بالأخره باید یک فکری برای خودم بکنم. من را در یک دانشگاه بزرگی ثبتنام میکنندآیا لیاقت و توانش را دارم؟ در این دانشگاه من به اندازه اهل بیت (علیهمالسلام) تربیت میشوم. مَثَل و خلیفه خدا میشوم. این دیگر دکتری و مهندسی و رئیس جمهوری و ... نیست که تاریخ مصرف دنیایی داشته باشد. این یک امر جاودانه و ابدی است. امری است که هم حقیقت دنیایی دارد و در دنیا به من خیلی قدرت و شادی و آرامش میدهد و هم همه آخرت و ابدیت من را میسازد. حال پیش چه کسی بروم؟ چه کسی میخواهد به این بزرگی من را تربیت کند؟ اگر این را فهمیدی، میفهمی که رحم ماه رمضان، زمان مناسبی برای رسیدن به این بزرگی است. در این صورت تو به عنوان یک آدم، با این دعاها و شب های احیای ماه رمضان ارتباط برقرار میکنی و وقتی دعای افتتاح میخوانی، از زبان خودت میخوانی. این دو حالت، خیلی باهم فرق دارند. وقتی میگویی، «الحمدلله»، تو در (بخش انسانی)ات میگویی «الحمدلله». خدا میخواهد تو به عنوان یک انسان، نه به عنوان یک دانشمند، حیوان،حتی یک خانم و آقا، نه به عنوان یک گیاه، دعا بخوانی؛ بلکه تو که از جنس من هستی، تویی که از جنس محمد و آل محمد(صلیاللهعلیهوآله) هستی، تو اینگونه با من حرف بزن.
پی نوشت:
[1] . غررالحکم و دررالکلم/ ج1.
ع ل 366
کلیدواژه ها:
آثار استاد