مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
توحید یعنی انسان بفهمد که هیچ کاری را نمی تواند بدون استمداد از خدا انجام بدهد و هر چه به او میرسد، مستقیم از جانب خدا میرسد. پس برای اینکه از آفت های زندگی و وسوسه، تفرق دل و ذهن، پراکندگی حواس به دور باشیم، باید از خدا کمک بخواهیم. نتیجه این یاد دائمی و استعانت، رسیدن به مقام رضای الهی و بهشت برین اوست.
امام سجاد علیهالسلام میفرماید: «أَسْأَلُكَ بِحَقِّكَ اَلْوَاجِبِ عَلَى جَمِیعِ خَلْقِكَ لما طهرتنی من الآفات= بار خدایا! به حقّى كه بر گردن همه آفریدگانت دارى، از تو مىخواهم كه مرا از آفتها پاك گردانى».
برخی از کارها هستند که انجامشان برای ما سنگین و سخت و اذیتکننده است. خود خدا سر نماز به ما میگوید از من کمک بگیرید: «إِیَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاكَ نَسْتَعِینُ= تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میخواهم». این استعانت باید در همه کارها باشد. در حدیث قدسی خدا به موسی علیهالسلام فرمود: «حتی علف گوسفندت و نمك غذایت را از من بخواه». توحید یعنی انسان بفهمد که هر چه به او میرسد، مستقیم از جانب خدا میرسد؛ توحید یعنی لحظه به لحظه و آن به آن، دریافت وجود و نیرویم از خداست.
بنابراین، کسی که خودش را اینطور دید، آن موقع موحدانه از خدا درخواست میکند. برای هر کارش یک "یا الله" دارد، یک "بسم الله الرحمن الرحیم" دارد، یک "الهی به امید تو" دارد.
ما در اسلام برای لباس پوشیدن، حمام رفتن و تخلی و هر کاری دعا داریم و این یعنی خدایا من در هیچ صحنهای، خودم جان و توانی ندارم که کاری انجام بدهم، همهاش از تو است.
برای جلوگیری از آفتهای زندگی به خدا پناه ببریم
توجه به آفت خیلی مهم است. چون هر چیزی در زندگی میتواند آفت داشته باشد. مثل بدن که از آفت های مختلف مصون نیست. حافظه و خیال آفت دارد، مثل فراموشی. سیستم عقلی ما آفت دارد. آفت کار اقتصادی ورشکست شدن است. روابط عاشقانه و عاطفی ما با پدر و مادر و خواهر و برادر و عشقهای زمینی، همه آفت دارند. بعضی مسائل آفتشان بیشتر است. مثل ارتباط با خدا و غیب. گاهی انسان یک رابطه خیلی خوبی با خدا دارد، اما بعد از مدتی این رابطه خراب میشود. یا یک رابطه خوب با قرآن دارد، اما بعد از مدتی، رابطهاش با قرآن به هم میخورد. یا رابطه خوبی با امام زمانش دارد، اما بعد از مدتی که به امام زمانش هیچ کمکی نمیکند، رابطه اش خراب می شود. اینها همه خطرناک هستند. پس باید مراقب خودمان باشیم. چون در دریایی از آفتها قرار داریم که دائماً باید به خدا پناه ببریم و از او کمک بخواهیم.
با توحید، وسوسه و افکار منفی را از خودمان دور کنیم
وسوسه، تفرق دل و ذهن، پراکندگی حواس، دلشورهها و افکار منفی همه، آفتهائی هستند که به سراغ انسان میآیند. میخواهی بخوابی، خوابهای بد میبینی؛ این آفت است. از خواب بلند میشوی و میبینی که دل و دماغ خوشی نداری؛ این آفت است. گاهی میبینی با روزگار خوب نیستی؛ این آفت میشود. گاهی همه چیز را تیره و تار و سیاه میبینی؛ اینها آفت میشود. یکی دوتا هم نیست. به طور کلی ما در همه ابعاد وجودی مان اعم از «ابعاد جمادی، گیاهی، حیوانی، عقلی و فوق عقلی» دچار آفت میشویم. در همه این ابعاد، باید به خدا پناه برد: «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ/ مَلِكِ النَّاسِ/ إِلهِ النَّاسِ مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ الَّذِی یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ= پناه مىبرم به پروردگار آدمیان/ پادشاه آدمیان/ معبود آدمیان/ از شرّ وسوسه شیطان/ آن كه اندیشه بد در دل مردمان افكند».
متأسفانه خداوند و خانواده آسمانی برای ما اصل نیستند و هیچ استمداد و کمکی از آنها نداریم. 60 سال نماز میخوانیم و می گوییم «إِیَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاكَ نَسْتَعِینُ»، اما دروغ میگوییم. چون استعانت حقیقی نداریم و کمکی هم از خدا نمیگیریم. برای همین است که زندگیمان خیلی خراب میشود. چون توحیدمان ضعیف است. از معدن و منشأ قدرت و توان، استمداد نمیکنیم. میخواهیم همه کارها را با قدرت و توان خودمان انجام بدهیم. نتیجه این میشود که زمین میخوریم.
هنر یک آدم موحد این است که هر چقدر هم توانمند بشود، توان خودش را نمیبیند و مثل معصوم فقیر و دست خالی پیش خدا میرود.
امام سجاد علیهالسلام میفرماید: «و عافیتنی من اقتراف الآثام بتوبة منک علی= و از مرتكب شدن گناهان بركنارم دارى، با رویكردى از سوى تو به من».
خدا تواب است. تواب یعنی خدا سراغ بندهاش برمیگردد. مثل مادری که یکسره به بچهاش رجوع دارد و او را بررسی میکند که مبادا برایش مشکلی پیش بیاید. خدا با بندهاش اینطوری است. اگر بنده موفق بشود توبه کند، یعنی اول خدا توبه میکند و به سوی ما برمیگردد تا ما توبه کنیم. گاهی هم خدا برمیگردد، ولی ما قبول نمیکنیم. این بنده لجباز و گستاخ است که دعوت خدا را نمیپذیرد.
«و نظرة منک إلی ترضى بها عنی= یک نگاهی به من کن که با این نگاه از من راضی بشوی». برای آدم هوشمند و عاقل، رضایت خدا خیلی مهم است. خیلیها همینطوری هم که به خودشان نگاه میکنند، میدانند خدا راضی نیست ولی برایشان مهم نیست و همینطوری ادامه میدهند. انسان لحظه مرگ میفهمد رضایت خدا یعنی چه.
رضایت خدا شوخی نیست. خودش میفرماید:«وَ رِضْوانٌ مِنَ اللهِ أَكْبَر[1]= و برتر و بزرگتر از هر نعمت، مقام رضا و خشنودی خداست». بالاترین چیزی که بنده به آن میرسد، این است که خدا از او راضی باشد. در حدیث داریم که این احساس رضایت از بهشت هم بالاتر است. خود خدا به بهشتیان میگوید: از بهشت بالاتر هم هست «وَ رِضْوانٌ مِنَ اللهِ أَكْبَر=رضایت خدا برتر است».
«وَ حُبَابَتِكَ لِی بِنِعْمَةٍ مَوْصُولَة= و با نعمت هاى پیاپى ات مرا مورد محبّتت قرار دهى».یعنی از تو می خواهم که مهرورزی کنی به من و پیاپی، نعمتهایت را برای من بفرستی.
«بِكَرَامَةٍ تَبْلُغُ بِی شُرَفَ الْجَنَّة وَ مُرَافَقَةَ مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَعَلَیْهِمْ آمِینَ رَبَّ الْعَالَمِین= و چنان كرامتى ارزانىام دارى كه مرا به افتخارِ بهشت و همنشینى با محمّد و خاندان او» بهشت خیلی شرافت دارد، مشرف شدن به بهشت خیلی خوب است. پیامبر صلیاللهعلیهوآله میفرماید که بهشت به بعضی انسان ها افتخار میکند و مشتاقتر است تا اینها مشتاقتر به بهشت.
مرافقت یک همنشینی همراه با رفاقت است. صرف همنشینی است. بعضیها الان همنشین هم هستند؛ شاید هم با هم زندگی کنند؛ ولی با هم رفاقت ندارند. کسی هست که اصلاً نمیتواند با طرف خودش انس بگیرد. نمیتواند با او لذت ببرد. اینها مونس و غمخوار هم نیستند. مرافقت یعنی همنشنییای که در آن، رابطه رفیقبازی هست.
رفاقت با پیامبر و آلش نعمتی است که از اصل بهشت بالاتر است. باید برای این همراهی، تلاش کنیم و نگذاریم کم و زیاد دنیا ما را عصبانی و غصهدار و ناراحت و افسردهمان کند. کسی که برای دنیا غصه میخورد، آخرت و بهشتش را از دست میدهد. پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمودند: «مَن بَکیٰ عَلَی الدُّنیا دَخَلَ النَّار= هر کس که برای دنیا گریه کند داخل جهنمی میشود».
این مرافقت را نباید از دست بدهیم. اگر کسی حتی به بهشت هم برود، اگر این مرافقت را نداشته باشد، بد است. بهشت اگر قشنگ است، بخاطر اهل بیت است. برای این قشنگ است که بتواند با آنها رفت و آمد کند.
آدم تا خودش را نشناسد، دغدغههایش انسانی نمیشود. و برعکس، دغدغههایش جمادی یا گیاهی یا حیوانی میشود. انسان وقتی فهمید کیست، تازه غمهایش هم قشنگ میشود. دغدغهها و ترسهایش تنظیم میشود. شجاعتهایش تنظیم میشود. آرامشهایش تنظیم میشود. چون همه را براساس قیمت جاودانۀ انسانی و ابدی خودش تنظیم میکند.
بهشتی که نه چشمى دیده و نه گوشى شنیده چیست؟
نبی اکرم صلیاللهعلیهوآله میفرماید: «لَمّا خَلَق الله جَنَّةَ عَدْنٍ خَلَقَ فیها مَا لَا عَیْنٌ رَأَتْ وَ لَا أُذُنٌ سَمِعَتْ وَ لَا خَطَرَ عَلَى قَلْبِ بَشَر ثُمَّ قالَ لَها تَکَلَمی قالَت قَد أَفْلَحَ الْمُؤمِنون= خداوند هنگامی که بهشتِ عَدْن را آفرید، در آن چیزهایى خلق كرد كه نه هیچ چشمى دیده و نه هیچ گوشى شنیده و نه به ذهن بشرى خطور كرده است».
سپس به آن فرمود : «سخن بگو» و آن گفت: «به راستى كه مؤمنان رستگارند». موقعی که خدا بهشت عدن را خلق کرد، در این بهشت چیزی خلق کرد که هیچ چشمی ندیده، یعنی وقتی شما آنجا میروی، برایت عجیب است که اینها چیست. میوههایی میخورید که میگویید شبیه اینها را در دنیا داشتیم؛ اما این کجا و آن کجا. یک چیزهایی آنجا میبیند که اصلاً سابقۀ ذهنی برایش ندارد و هیچ گوشی هم آنها را نشنیده، مثل موسیقی اش، نجواهایش و نه به قلب هیچ انسانی خطور کرده. یعنی شما هر چه زور بزنید، نمیتوانید تصور کنید چطوری است. مثل یک جنین که در رحم مادر نمیتواند درکی از دنیا داشته باشد، ما هم همین طور هستیم. نمیفهمیم آخرت چیست.
همه چیز بهشت شعور دارد، بعد خدا به بهشت میگوید: با من حرف بزن. یعنی در مورد خودت بگو. بهشت میگوید: «قَد أَفْلَحَ الْمُؤمِنون= به راستی، حتماً مؤمنین رستگار هستند».
ما هم باید همینگونه باشیم و نوع نگاهمان را با نگاه معصومین تنظیم کنیم. هر چقدر نگاه ما در زندگی و در مورد مسائل مختلف، با نگاه معصومین یکی باشد، قرب و سنخیت ما با آنها بیشتر خواهد بود و پیوند ما با آنها عمیقتر و ارتباط ما با آنها در حیات دنیا و آخرت بیشتر خواهد بود.
«إِنَّ الْإِنْسانَ لَفی خُسْر إِلاَّ الَّذینَ آمَنُوا». مؤمن هم دنیا دارد و هم آخرت. حالا خصوصیات مؤمن چیست؟ به خود سورۀ مؤمنون مراجعه کنید و چند آیه را با تفسیرش حتماً بخوانید.
قا/127
بهشت
[1] . سوره توبه/ آیه 72.
کلیدواژه ها:
آثار استاد