مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
«ایثار» بزرگواری اخلاقی بوده و یک عمل بسیار زیبا و پسندیده است و جذابیت دارد. «ایثار» مخصوص کسانی است که می خواهند به خدا قرب پیدا کنند و به سمت او بروند و در آغوش خداوند تبارک و تعالی قرار بگیرند.
اگر انسان بخواهد خود را برای دیگران به زحمت بیندازد، ابتدا باید تنبلی و کسالت در رفتار نداشته باشد و خودش و بارش را به دیگران تحمیل نکند و دیگران را به خاطر خودش اذیت نکند. به خصوص نباید از دیگران بخواهد که کارش را انجام دهند. در مرحله ی دوم باید به «قاعده ی انصاف» عمل کند. این قاعده به ما می گوید: آن چه برای خودمان می خواهیم و می پسندیم، برای دیگران هم بخواهیم و بپسندیم و آن چه که برای خودمان نمی خواهیم و نمی پسندیم، برای دیگران هم نپسندیم. مرحله ی سوم، «ایثار و فداکاری» است. ایثار مرحله ای است که انسان در شرایطی که همه حقوق مساوی دارند، از حق خودش بگذرد و آن را به دیگران واگذار کند و اجازه دهد به جای خودش دیگران از آن حق بهرهمند شوند. ایثار جزء واجبات الهی و خواسته های خداوند تبارک و تعالی از انسان نیست. به این معنا که واجب نیست انسان در شرایط و حقوق مساوی، از حق خودش بگذرد؛ اما یک فضیلت است.
خداوند در قرآن، درباره ی مهاجرین و انصار می فرماید: «وَالَّذِینَ تَبَوَّءُوا الدَّارَ وَالْإِیمَانَ مِنْ قَبْلِهِمْ یُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَیْهِمْ وَلَا یَجِدُونَ فِی صُدُورِهِمْ حَاجَةً مِمَّا أُوتُوا وَیُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَمَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ[1] = و هم آن جماعت انصار که پیش از هجرت مهاجرین در مکّه به رسول ایمان آوردند و مدینه را خانه ی ایمان گردانیدند، مهاجرین را که به سوی آن ها آمدند دوست میدارند و در دل خود هیچ حاجتی و حسد و بخلی نسبت به آن چه از غنائم بنی نضیر به آن ها داده شد، نمییابند و هر چند به چیزی نیازمند باشند، باز مهاجران را بر خویش مقدم میدارند و جان شان به کلی از بخل و حسد و حرص دنیا پاک است و هر کس را از خوی بخل و حرص دنیا نگاه دارند، آنان به حقیقت رستگاران عالمند. »
در لیلة المبیت، امیرالمؤمنین(علیه السلام) به جای رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) می خوابد و این آیه به خاطر «ایثار» ایشان نازل می شود: «وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَئوفٌ بِالْعِبَادِ[2] = و بعضی از مردم از جان خود در راه رضای خدا درگذرند و خدا با چنین بندگان، رئوف و مهربان است.»
گاهی ما خودمان غذا و پول داریم و انفاق می کنیم و به مسکین و یتیم و اسیر می دهیم و ثواب سیر کردن دیگران را می بریم. اما گاهی غذای خودمان را نمی خوریم و به دیگران می دهیم. مثل امیرالمؤمنین و حضرت زهرا و حسنین (علیهم السلام) و فضّه (سلام الله) که غذای شان را به مسکین و یتیم و اسیر می دهند و خودشان گرسنه می مانند و دچار ضعف می شوند، چون تا فردای آن روز چیزی برای خوردن نداشتند. دوباره فردا غذای شان را می دهند و گرسنه می مانند. دفعه ی سوم که «ایثار» کردند، این آیه در شأن شان نازل می شود: «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِینًا وَ یَتِیمًا وَ أَسِیراً[3]= و هم بر دوستی او یعنی خدا، به فقیر و طفل یتیم و اسیر طعام میدهند.»
یکی از عزیزان آزاده تعریف می کرد که بعد از 10 سال، برای آزادی من اقدام شد و تا مرز خسروی آمدم. در آن جا گفتند که قرار است عده ای را آزاد کنند و عده ای را به عراق بر گردانند و بعداً آزاد کنند. یکی از بچه های بسیج با عراقی ها درگیر شد. ما دیدیم اگر بخواهد جزء برگشتی ها باشد دیگر آزاد نمی شود و به خاطر درگیری که با مأموران عراقی داشته، احتمال کشته شدنش هست. بنابراین تنها راه نجاتش این بود که با بچه هایی که می خواستند آزاد شوند، تعویض شود. امتحان سختی بود. چه کسی می توانست جایش را با او عوض کند؟ یعنی به جای آزادی باید دوباره به زندان برمی گشت. زندانی که سال ها شکنجه دیده و اذیت شده بود. هنوز حرفی از دهان کسی درنیامده بود که یک بسیجی گفت: « جایش را با من عوض کنید.» با این حرف او همه ی ما خشک مان زد. او کار بزرگی کرد. این «ایثار» یک جهش است که فقط خداوند می تواند آن را ارزیابی کند، چون از حق مسلم خودش گذشت. وقتی ما در بیمارستان هستیم و قرار است صبح مرخص شویم، اگر صبح مان بعد از ظهر شود، به هم می ریزیم. به خاطر این که چند ساعت باید منتظر بمانیم. آن هم در بیمارستان که اذیت و شکنجه ای هم در کار نیست.
اگر انسان از یک نفر شاکی باشد، می تواند حقش را بگیرد. هم شرع و هم قانون به او اجازه ی این کار را می دهد. ولی شخص می بیند اگر بخواهد حقش را بگیرد، امکان دارد در زندگی یا در آخرت و قبر گرفتار شود. بنابراین با خدا معامله می کند و می گوید:« من اگر بخواهم حقم را بگیرم، بنده ی خدا در قبر و برزخ گرفتار می شود که من راضی نیستم. پس ولش کن! درست است که حقم را نداده و خورده، اذیتم کرده، شکنجه ام داده و.... اما اگر راضی نباشم، گرفتار میشوم. خدایا او را بخشیدم.» اگر نگذاریم کسی به خاطر ما در آخرت اذیت شود، خدا هم بلد است که چه طورجواب بدهد.
ما در فامیل پیرزن خیلی نورانی و با عظمتی داشتیم که شوهر خیلی بداخلاقی داشت و او را کتک میزد. پیرزن تعریف می کرد: «وقتی شوهرم مرد، او را در خواب دیدم که در برزخ به خاطر بداخلاقی اش شکنجه می شود.» به او گفتم: «چرا به این وضع افتادی؟» گفت: «بهخاطر بداخلاقیهایی که در حق تو کردم.» همان موقع دعا کردم و گفتم:« خدایا من او را بخشیدم و حلال کردم و هیچ شکایتی از او ندارم. تو هم حلالش کن و او را ببخش!»
با «ایثار» می توان به سوی خدا سبقت گرفت
اگر انسان «ایثار» که یک کرامت اخلاقی است را داشته باشد، یک جهش و قدم بزرگ به سمت خدا برداشته است. خیلی مهم است که انسان بتواند از طبیعتش دست بردارد. «ایثار» برای کسانی است که می خواهند میان بُر بروند و فاصله را کم کنند. مخصوص کسانی است که به دستور خدا سرعت زیادی دارند و از دیگران سبقت می گیرند.
خداوند در قرآن انسان را به سبقت گرفتن از دیگران دعوت کرده و فرموده: «سَابِقُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ [4] = به سوی آمرزش پروردگارتان بشتابید». همچنین در آیه ای فرموده: « وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولَئِكَ الْمُقَرَّبُونَ[5]= و آنان که مشتاقانه در ایمان بر همه پیشی گرفتند و در اطاعت خدا و رسول، مقام تقدم یافتند. آنان به حقیقت مقربان درگاهند.»گاهی انسان در زندگی عادی به سر می برد و سرعت دارد و به دیگران هم کمک می کند. ولی در سبقت، سرعت ویژه لازم است، آن هم در میان کسانی که همه دارای سرعت هستند. چون بقیه این مسیر را می آیند و ما باید آن ها را پشت سر بگذاریم و برویم. خداوند تبارک و تعالی سبقت را برای کسانی گذاشته که می خواهند سرعت و جهش های این گونه داشته باشند.
«ایثار» در اخلاق
در مسائل اخلاقی هنگام گفتگو، ما می توانیم «ایثار» کنیم و به طرف مان بگوییم: «حق با توست!» و بحث را کش ندهیم و قطع کنیم. چون مسئله حساس است و ممکن است فتنه به وجود بیاید. همان طور که می دانیم، فتنه از قتل بالاتر است. در این جا نگفتند: «خواستی ببخش، نخواستی نبخش.» پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید: «اگر کوتاه نیایید، من شفاعتتان نمی کنم.» در گفتگوها و بگومگوها، حتی اگر حق با شماست باید کوتاه بیایید. اگر کوتاه بیایید، پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) سه خانه ی شما را در پایین بهشت، وسط بهشت و بالای بهشت تضمین کرده است.
اگر خودمان را به خاطر دیگران به زحمت بیندازیم، «ایثار» کرده ایم
به رنج و زحمت انداختن خودمان، «ایثار» است. مثلاً در جبهه و اردوها کسانی بودند که ایثار می کردند و انجام سخت ترین کارها را به عهده می گرفتند و وقتی به آن ها می گفتند: «چرا این کار را انجام می دهید؟ می گفتند: «این هم کار است و باید انجام شود.» در جمع همه باید یاد بگیرند که این طور رفتار کنند. رفقا و اعضای خانواده باید در صورت امکان ایثار کنند، از هم سبقت بگیرند و کار سخت را انتخاب کنند. این یعنی انتخاب افضل الاعمال. چون فرمودند:«افضل الاعمال احمَزُها= بهترین اعمال، سخت ترین آنهاست». (بحار الأنوار، ج67، ص191)
در اسلام گفته شده، باید به خاطر دوست، خودتان را به زحمت بیندازید. در دوستی باید دو طرف برای هم سرمایه گذاری کنند. اگر دوستت اهل مودت است، تو هم با او مودت داشته باش. به قول معروف «برای کسی بمیر که برایت تب کند». باید رفیقت را آن قدر قبول داشته باشی که اگر توان مالی داری، بی درد سر او را ضمانت کنی و برایش پول تهیه کنی. باید حاضر باشی سرمایه گذاری و کمک کنی. به خاطر این که دوستت سبکبار شود، باید بار سنگین او را به دوش بکشی.
رنج بر جان خود از بهر تن آسایی یار
حامل بار گران بهر سبک باری هم[6]
خدا شهید بابایی را رحمت کند. یکی از خلبان ها بعد از شهادت شان تعریف می کرد که من به پایگاه شکاری اصفهان مأمور شدم که ایشان در آن جا فرمانده بود. وقتی خودم را به ایشان معرفی کردم، گفتم: «آیا در پایگاه خانه ای نیست که در آن جا مستقر شوم؟» فکری کرد و بعد از ظهر خانه ای به ما داد. بعداً فهمیدم خانه ی خودش را به ما داده و برای خانواده اش، خانه ای را اجاره کرده.
همه چون غنچه به تنهایی و با هم چون گل
تنگدل از خود و خندان به هواداری هم[7]
شادی را با هم بخواهیم و تنها خوش نباشیم و در تنهایی ملول باشیم. آدم های لئیم از خوردن و آدم های کریم از خوراندن خوشحال می شوند. بعضی ها دوست دارند، غذای شان را گوشه ای بروند و به تنهایی بخورند، ولی بعضی ها دوست دارند دیگران را دعوت کنند، تا همه حتی شده یک لقمه از غذای شان بخورند. مثلاً پدری که از سر کار می آید تا می خواهد غذا بخورد، بچه ها هم سر سفره می آیند. چون بازی کرده اند و انرژی مصرف کرده اند و دوباره گرسنه شده اند. ولی بابا به بچه ها می گوید: «مگرغذا نخورده اید؟» و ناراحت می شود. حضرت می فرماید: «این آدم پستی است.» گاهی من می خواهم غذای خوبی بخورم. یک نفر پیدا شده که از این غذا نخورده و احتیاج دارد. خیلی بد و خارج از انسانیت است که انسان بگوید: «اگر او از این غذا بخورد، من مجبورم نان خالی بخورم.» اصلاً کراهت دارد که در سفره نان باشد و انسان منتظر غذای دیگری باشد. چون غذای بزرگان ما مثل حضرت زهرا (علیه السلام) نان بوده. بهانه گیری بد است. خداوند یک موقع امتحان می گیرد، که 20 سال یا 30 سال غذای خوب به تو دادم، حالا چه اشکال دارد که یک بار نان خالی بخوری؟!
آقا به منزل می آید و می گوید: «خانم غذای من چه شد؟» خانم می گوید: « مادرم یا خواهرم از راه رسیدند و غذای شما را به آن ها دادم.» در این جا آقا از خانم می پرسد که مرا دوست داری یا آن ها را؟ و فحش و ناسزا شروع می شود و دعوای شان می شود. این سؤال احمقانه است که بین خانم و آقا مطرح شود، که مرا دوست داری یا دیگری را؟ این حرف خودخواهانه و از روی ضعف و بی شخصیتی است. هر کس جایگاهی دارد. انسان باید خوشحال شود و خدا را شکر کند که دیگری با غذای او سیر شده. اگر به او غذا نرسیده، در بهشت برایش ذخیره شده است.
کلیدواژه ها:
آثار استاد